واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
استانها > مرکز > مرکزی
"مقامی" که تا بینهایت روزگارش را روشن کرد/ دردم ولی به گریه مداوا نمی شود
اراک - خبرگزاری مهر: استاد علیرضا مقامی، شاعر و استاد اهل کاشان که عمری را در فرهنگ و ادبیات این مرز و بوم در شهر اراک سپری کرد در واپسین روزهای اسفند ماه در جدال با بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت.
به گزارش خبرنگار مهر، سحرگاه جمعه 23 اسفند ماه جامعه فرهنگ و ادبیات این شهر شاهد غروب مردی بود که همگان به فضایل اخلاقی اش معترف بودند تا آنجا که دختر استاد به خبرنگار مهر می گوید: پدرم همیشه می گفت "حکایت نویس نباش چنان باش که از تو حکایت کنند!" و حالا هفت روز است استاد در بین دانشجویانش حضور ندارد کسی که صدها دانشجو و فارغ التحصیل رشته ادبیات را پرورش داد تا این افراد چراغ نوشته های ادبی و فرهنگی این سرزمین را روشن نگه دارند. پروانه شیعه همسر استاد مقامی در گفتگو با خبرنگار مهر از مهمترین ویژگیهای ایشان می گوید: استاد یک همکار فرهیخته بود. برای حرفهای همه ارزش قائل می شد و معتقد بود علم آنقدر گسترده و بی انتهاست که هرلحظه در حال تغییر است و باید یک پژوهشگر علمی این توان را داشته باشد که با این تغییرات همگام شود. وی با بیان اینکه ایشان با تمام توان علمی که برخوردار بود غرور نداشت اضافه می کند: دید استاد کمال گرا بود و معتقد بود آثار ما هیچ وقت کامل نیست برای همین عمر خود را در پرورش و تربیت دانشجویان و دانش آموزان صرف کرد. استاد علیرضا مقامی شاعری که با سهراب سپهری هم زادگاه است و خود را اینگونه وصف می کند: از کوچه های روشن کاشان رسیده بود/ با شعری از سپیدی سهراب و دفترش/ما را به لمس آب برده بود/پای کلاس درس و کلام معطرش.
غلامعلی ولاشجردی فراهانی پژوهشگر و نویسنده اراکی و از دوستان نزدیک استاد مقامی در گفتگو با خبرنگار مهر به ویژگیهای وی اشاره می کند و می گوید: نه اینکه استاد توان نوشتن کتابهای متعدد را نداشت بلکه ایشان توان علمی خود را در مسئولیتهای اجرایی و تدریس گذاشت تا پشتوانه بخش ادبیات در کشور مستحکم شود. "سحر حلال اهلی شیرازی"داستان منظوم، "جمود صورت و معنی در شعر شاعران"، "عاشورا در شعر شاعران"، "التصوف و العرفان" مقاله ای کوتاه به عربی، "نظام نظم فارسی" خطابه ای تحت عنوان آثار مثبت و منفی ترجمه به زبان فارسی"، "تحقیق در زندگی و آثار شیخ شهاب الدین سهروردی"، "تحلیل داستان خسرو و شیرین نظامی از منظر قصه نویسی معاصر" از جمله مقالات استاد است که در نشریات به چاپ رسیده است. ترجمه ذیل مدخل "حماسه" از دایره المعارف اسلام، "مصطلحات و تعریفات عرفا براساس متون عرفانی فارسی"، "تاریخ ادب فارسی از آغاز تا امروز"، "عروض و قافیه"، "در اقلیم قلم"، "ویرایش دیوان تراب کاشانی"، رساله " صور خیال در شعر صائب تبریزی"، "نقد شهر معاصر بر اساس اسالیب سنتی ادب فارسی"، "مجموعه ای از اشعار"، ویرایش کتاب " مخزن الدر" و فرهنگ فارسی- عربی که ناتمام ماند نیز از دیگر آثار قلمی مقامی است که در کارنامه زندگی او به ثبت ابدی رسیده است. اداره جلسات ادبی حوزه هنری، اداره جلسات ادبی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، کارشناس ادبی برنامه صدای جوان در صدا و سیمای مرکز اراک، عضو موسس ودبیر شورای اجرایی انجمن علمی و آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی استان مرکزی ،عضویت در شورای فرهنگ عمومی و انجمن آثار مفاخر فرهنگی استان مرکزی و عضو شورای پژوهشی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و... گوشه ای از فعالیتهای مقامی است. اینک که خود ویرانه ام تعمیر را گم کرده ام استاد مدعو دانشگاههای دولتی و آزاد اراک، تبریز و ... در حالی این دنیای فانی را بادست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان ترک کرد که در همین روزها در توصیف احوالش سروده بود: عمری تبه کردم پی معماری ویرانه ها/ اینک که خود ویرانه ام تعمیر را گم کرده ام.
بیماری 40 روزه ای که استاد علیرضا مقامی را به عروج ملکوتی رساندو به گفته همسرش، مقامی 20 سال پیش از این، مقدمات این سفر را فراهم کرده بود: هزاران درد ناگفته/هزاران آه آتشناک سوزان/ در درون سینه بنهفته/هزاران غنچه امید نشکفته/درون خاک سرد و تیره این گور ناآرامگه خفته. تنها کتاب علیرضا مقامی که به چاپ رسید "نظام نظم فارسی" است که به گفته ولاشجردی شاید به این دلیل که کمتر کسی به مانند استاد به فن عروض آگاه بود. و رساله "سبک هندی در شعر صائب" رساله ای که در سال 63 بهترین پژوهش کشور شناخته شد. دردم ولی به گریه مداوا نمی شود همشهری سهراب سپهری هرچند روزگارش روشن بود اما بغض هایی در گلو داشت که این بغض ها و ناگفته ها برای همیشه روزگار در دلش باقی ماند تا انجا که در یکی از شعرهایش با نام "بغضی در گلو" آورده است: چندی است عقده های دلم وا نمی شود/ در چهره ام نشاط هویدا نمی شود/ می خواهم از خودم بگریزم؛ولی کجا/ این اسب لنگ، بادیه پیما نمی شود/ چندی قلم به دست که شاید یکی دو خط/ با شعر آشتی کنم، اما نمی شود/ درمانده ام به کوچه ی بن بست واژه ها/ دیگر دری به روی دلم وا نمی شود/ ((یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت))/یک جمله از صمیم دل آیا نمی شود؟/ یک کوله بار گریه به پشت نگاه من/ دردم ولی به گریه مداوا نمی شود/ بغضی گره شده به گلویم چو غنچه/ کاندر بهار نیز شکوفا نمی شود/ ویران سرای سینه چه متروک و ساکت/ در سوگ عشق همهمه بر پا نمی شود. .............................. گزارش: سمیه بصیرت
۱۳۹۲/۱۲/۲۸ - ۱۰:۵۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]