واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: تاریخ - آیت الله مهدوی کنی در چاپ دوم کتاب خاطرات خود که در سال 1387 منتشر شده به اختلاف حزب جمهوری اسلامی با جامعه روحانیت مبارز بر سر حمایت از کاندیداتوری ابوالحسن بنی صدر اشاره کرده است. در این خاطره آمده است: بین جامعه روحانیت و حزیب [جمهوری اسلامی] درباره انتخابات[ریاست جمهوری] اختلافی پیدا شد. چیزهایی که الان گفته میشود و برخی از روزنامهها نیز دامن میزنند خلاف واقع است. اگر هم بگوییم جامعه روحانیت اصلاً از بنیصدر طرفدار ی نکرد، آن هم خلاف واقع است. اعضای جامعه روحانیت (اعضای شورای مرکزی) حدود 21 نفر بودند. آقایان بهشتی، مطهری، باهنر، مفتح، شاهآبادی، محلاتی، ملکی ، خسروشاهی، عمید زنجانی، عرفانی، موحدیکرمانی، ناطق نوری، کروبی و موسوی خوئینیها جزو شورای مرکزی جامعه روحانیت بودند. در این جمع افرادی بودند که علاقهمند به حزب بودند و اصلاً به بنیصدر رأی ندادند. پنج نفری هم که موسس حزب بودند و همه جزو جامعه روحانیت بودند نیز به بنیصدر رأی ندادند. آقای موحدی کرمانی و آقای شاهآبادی هم در حزب بودند هم در جامعه روحانیت، البته جمع زیادتری نظرشان به آقای بنیصدر بود. نقل میکنند که این جمع،شاخصشان آقای خسروشاهی بود. ما احساس میکردیم که ایشان بیشتر طرفداری میکرد. ایشان نسبت به حزب حساسیت منفی داشت. از حزب و حزبگرایی اصلاً خوشش نمیآمد. آنها وقتی حبیبی و بنیصدر ار مقایسه میکردند، بنیصدر را مقدم میدانستند. از آن طرف موضعگیریهای حزب هم برای بعضی حساسیتبرانگیز بود و سبب این جدایی شده بود. ماهیت بنیصدر آن زمان کشف نشده بود؛ گرچه نقطهضعفهایی از وی مشهود بود اما او را جزو کسانی میدانستند که انقلابی بود و سالها در خارج مبارزه کرده بود. طرفداری از انقلاب، مبارزه با رژیم سلطنتی و طرفداری از امام از مشخصههای وی بود مثل قطبزاده که بعداً به جایی رسید که یک فرد اعدامی شد. اما در ابتدا با امام از خارج آمد و وزیر امور خارجه شد. این طور نبود که از اول وضع قطبزاده روشن باشد یا موضعگیریهایش مشخص باشد. قهراً چنین مسائلی پیش آمد؛ لذا آن زمان تعدادی از اعضای جامعه روحانیت در انتخابات از بنیصدر طرفدار ی کردند و گروهی هم طرفداری نکردند. از جمله کسانی که مخالفت کرد، بنده بودم. دوستان نزدیک ما میدانند که بنده در آن موقع با بنیصدر علنی مخالفت نمیکردم و آن، دو علت داشت؛ یکی اینکه اولا بنیصدر ماهیتش به آن صورت کشف نشده بود، دوم اینکه امام ایشان را تأیید میکردند. بنده هم وقتی تأیید امام را میدیدم، لذا تأیید میکردم. ما همیشه طبق موضعگیریهایی که رهبری داشتند رفتار میکردم و با آن مخالفت نمیکردیم. ممکن بود حتی گاهی در دل چیزهایی را نمیپسندیدیم ولی در مقام عمل، تبعیت را لازم میدانستیم. 1424
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 472]