تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):در عمل مؤمن يقين ديده مى‏شود و در عمل منافق شك.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804052903




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

لباس عید دست دوم فقط 5 هزار تومان / گزارش میدانی از فروش لباس های تاناکورا در بازار مولوی تهران


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
لباس عید دست دوم فقط 5 هزار تومان / گزارش میدانی از فروش لباس های تاناکورا در بازار مولوی تهران

لباس عید دست دوم فقط 5 هزار تومان / گزارش میدانی از فروش لباس های تاناکورا در بازار مولوی تهران
پاساژ «بهشت» یا «باغچه» یا «چمن» همان جایی است که شاید خیلی از فروشندگان و خریدارهای محله مولوی، آن را «ته دنیا» می خوانند.
به گزارش نامه نیوز به نقل از خبرآنلاین، عکس رنگ و رو رفته یک عروس روی تخته شاسی به اندازه کف دست را هزار تومان می فروشد. وقتی می بیند، عروس با این قیمت خواهانی ندارد، می گوید: «هر چقد دوست داری بده و برش دار.» تقریبا جوان است و دست و صورت آفتاب سوخته و چرکی دارد. لباس های تنش هم دست کمی از پوستش ندارد، همانقدر آفتاب دیده و چرک. روی پاهایش نشسته و دست هایش را روی زانو تکیه داده، وسایلی که برای فروش آورده، روی پارچه ای نازک کثیفی که دیگر معلوم نیست از ابتدا چه رنگی بوده، رو به رویش پهن کرده است. هر چند جمله در میان هم تکرار می کند «هرچقد دوست داری بده و برش دار.» اما برخلاف 60، 70 نفری که در پاساژ «بهشت» هرکدام چیزی برای فروش آورده اند، خرت و پرت چندانی ندارد.
پاساژ «بهشت» یا «باغچه» یا «چمن» همان جایی است که شاید خیلی از فروشندگان و خریدارهای محله مولوی، آن را «ته دنیا» می خوانند. ته دنیایی که احتمالا برای افرادی که به دنبال جنس دست دوم یا دست چندم با قیمت کم هستند، بهشت به حساب می آید. بهشتی که در کوچه و پس کوچه های تنگ و تاریک بازار مولوی قرار دارد. کوچه پس کوچه باریک و خلوتی به نام «امین الدوله» در بازار مولوی که به کوچه ای باریک تر، تاریک تر و خلوت تر می رسد که در انتهایش دری بزرگ  با رنگی سبز یا زرد پریده قرار دارد. دری که پشتش «بهشت» است. روی یک لنگه در نوشته شده به دستور شهرداری، ساعت کاری این بازارچه در روزهای شنبه تا چهارشنبه، از 8 و نیم صبح تا 4 بعد ازظهر و روزهای پنجشنبه هم از 8 و نیم صبح تا 2 بعد از ظهر است. روی لنگه دیگر هم نوشته شده است «ورود معتاد و ولگرد به داخل بازارچه اکیدا ممنوع». بعد از در بزرگ رنگ پریده، دالانی سراشیبی قرار دارد که فضا را تاریک تر می کند و در گوشه و کنارش چند نفری ایستاده اند. کمی جلوتر بوی روغن و سوسیس از دکه ای ساندویچ فروشی که در قسمت چپ دالان قرار دارد به مشام می رسد. دکه ای کوچک که ساندویچ های سوسیس بندری، فلافل و تخم مرغ می فروشد. رو به روی دکه، مردی با شکمی بزرگ و کاپشنی آبی با دسته ای پول ایستاده و از هر نفری که می خواهد داخل بهشت شود، 500 تومان ورودی می گیرد. مرد کاپشن آبی، با صدایی بلند به آقایی که کت و شلوار شیک و تمیزی پوشیده و چند کاغذ زیر بغل دارد و بدون توجه به او می خواهد داخل شود، می گوید: «500 تومن بده، بعد برو تو حیاط.» مرد هم با تعجب پول ورودی بهشت را می دهد و داخل می شود. کمی جلوتر از 500 تومان قبل از اینکه معلوم شود در داخل حیاط بهشت چه خبری است، بوی تند و نامطبوع لباس چرک و مرطوب به مشام می رسد. دالان که تمام می شود، دیگر تک و توک، زن و مردهایی که برای فروش اجناس خود به اینجا آمده اند، دیده می شوند. زنی نسبتا میانسال، با مانتوی مشکی رنگ و رو رفته و روسری که گره اش در سمت راست صورتش قرار گرفته، با یک کوپه لباس در مقابلش، روی گونی سفیدی نشسته است و در بساطش چند عدد کیف زنانه، لباس زنانه کهنه هم دیده می شود. در کنارش مردی میانسال و خمیده قرار دارد که چند عدد زودپز و رادیوی قدیمی می فروشد و می گوید، قیمت زودپز ها، 15 هزار تومان است. کمی جلوتر، در پیچ اولی که توسط فروشنده ها و بساطشان ایجاد شده، مردی با فروشنده سر قیمت کتانی سفید و صورتی رنگ بحث می کنند. فروشنده می گوید، ده هزار تومن و خریدار هم جواب می دهد، 5 هزار تومان بیشتر نمی دهم. فروشنده هم یک کتانی سفید رنگ دیگری نشان می دهد و ادامه می دهد: «بیا اینو بخر. هم نو و هم اورجینال.» چند نفر آن طرف تر، پسر جوانی لباسی با خط های مشکی و طوسی را در دست گرفته و و بالا و پایینش می کند. کنارش، پیرمردی به او نصیحت می کند تا پیراهن را بخرد. پیرمرد می گوید: «به درد از اینجا به بعدت می خورد. هوا گرم میشه این لباسه خوبه.» قیمت این پیراهن مردانه، 5 هزار تومان است. با وجود باران کمی که هوا را مقداری لطیف تر کرده، اما بساط فروشنده های بهشت پابرجا است و کسی از جایش تکان نخورده. سر پیچ بعدی، زنی چادری به بساط شال و روسری که روی زمین پهن شده نگاه می کند و زن دیگر هم رومیزی های سفید چرک مرده را زیر و رو می کند. بعد از آنها، مردی میانسال فریاد می زند: «کت و شلوار دارم. کت و شلوار نو.» بعد هم کت و شلوار طوسی رنگی که آستین های کتش را به پاچه های شلوارش گره زده را نشان مرد خریدار می دهد و مدام تکرار می کند: «نو نوئه. هنوز سر جیب هاش کوک داره. فقط 20 تومن.» مرد خریدار هم از خریدن طفره می رود و می گوید: «تخفیف بده.» فروشنده هم جواب می دهد: «تو چقدر می خوای بدی؟ بگو با هم کنار میایم.» رو به روی فروشنده کت و شلوار، قهوه خانه بزرگی برای فروشنده ها و خریدارهای بهشت وجود دارد. قهوه خانه ای با دری بزرگ که همزمان 5 نفر می توانند از آن عبور کنند و روی دیوارش هم تمثیل امام علی (ع) قرار گرفته است. جلوتر از در قهوه خانه، فروشنده دیگری ایستاده است و فریاد می زند: «کت تک دارم. مارک زارا.» پسر جوانی کت زارا را می گیرد و نگاه می کند. داخل کت، تودوزی تمیزی دارد و فروشنده به پسر جوان می گوید:«پرو کن، اگه به تنت نخورد، برش ندار.» قیمت کت تک، 20 هزار تومان است. فروشنده مدام تکرار می کند: «مارکش زاراست. نوئه نوئه. دست توش نرفته.» البته کلمه «نو»، «دست توش نرفته» و «تا حالا پوشیده نشده» انگار تکه کلام تمام فروشنده های اینجاست. بالاخره هرچه فروشنده سعی می کند تا پسر جوان کت را بخرد اما او می گوید: «دور می زنم و برمی گردم». فروشنده هم با اصرار ادامه می دهد: «چقد میخوای تا دور نزنی؟ 15 تومن هم می فروشم.» اصرار او ادامه پیدا می کند و فروشنده های دیگر هم به کمکش می آیند تا پسر جوان را برای خرید متقاعد کنند. پیچ آخر که با ورودی بهشت یکی می شود، پیرمردی اخمو و خمیده پشت به باغچه کوچک حیاط نشسته و رو به رویش سه ردیف و در هر ردیف هم پنج شلوار جین و پارچه ای قرار دارد. مردی به او نزدیک می شود و قیمت شلوار ها را می پرسد. پیر مرد فروشنده با اخم می گوید: «کدوم یکی. همین طوری که معامله نمی کنن.» بعد هم شلوار سرمه ای پارچه ای که جلوی پایش قرار دارد را بلند می کند و خاک رویش را می تکاند و به دست خریدار می دهد و ادامه می دهد: «اینا 7 تومنه.» بیرون بهشت، در کوچه باریک امین الدوله، پسر جوانی کنار دیوار، رگالی از تی شرت های چروک رنگی رنگی را آویزان کرده است. دو مغازه لباس دست دوم فروشی یا همان «تاناکورا» هم در این کوچه باریک وجود دارد. فروشگاه های تاناکورایی که گفته می شود از زمان سریال اوشین باقی مانده و حالا 15 سالی می شود که در سرتاسر شهرهای کشور پراکنده شده اند. فروشگاه هایی که مراکز عرضه لباس‌های دست دوم خارجی و داخلی هستند. داخل بازار مولوی، پسر نوجوانی همراه مادرش برای خرید کفش آمده و در میان تمام کفش های نویی که به چشم می خورد، تنها کفش های دست دوم و کهنه روی زمین ریخته شده را نگاه می کنند. بالاخره پسر، کتانی مشکی رنگی را بر می دارد و فروشنده که روی گونی پر از لباس نشسته می گوید قیمتش 5 هزار تومان است. مادر پسر هم بلافاصله جواب می دهد: «5 هزار تومن زیاده. 4 هزار تومن بده.» فروشنده هم بعد از غرولند کوچکی قبول می کند و از جایش بلند می شود تا لنگه دیگر کتانی که در گونی ای که زیرش قرار دارد را در بیاورد و برای پرو به پسر بدهد. پسر هم با خوشحالی اما به زور کتانی جدید را که برای پایش کوچک است را پرو می کند. هرچه مادرش می گوید، این کفش کوچک است و پایت را می زند اما فروشنده اصرار می کند که کتانی جا باز می کند و اندازه پایش می شود. در کنار لباس ها و کتانی های  دست دوم مرد فروشنده، جلیقه نظامی هم دیده می شود فروشنده می گوید، قیمتش 15 تومن است. جلوتر از او، پیرمردی آرام نشسته و سه عدد کت تک در دست دارد. کت هایی که مرتب تر و تمیز تر از کت های داخل بهشت است. او می گوید، قیمتش 15 تومن است. بیرون مولوی، در خیابان اسماعیل دوم، قیمت ها گران تر می شود. اینجا کفش دست دوم مارک caterpillar را 200 هزار تومان می فروشند. لباس های بیرون بهشت، گران تر و البته مقداری مرتب تر از لباس ها داخل آن هستند و بوی تند نامطبوع هم نمی دهند. به قول پسر جوانی که برای خرید آمده، به این دلیل است که «لباس های بیرون بهشت را بیشتر تو آب می جوشونند و یه اتوی الکی می زنن.» اما در بهشت صحنه ای که دیده می شود، دو کوپه بزرگ لباس های دست چندم در بالکن و تجمعی نزدیک صد نفر خریدار و فروشنده در حیاط است که هر کدام سر قیمت بحث می کنند. تا چشم کار می کند، لباس های کوپه شده و گونی های سفید دیده می شود و آدم هایی که سعی می کنند در همان حیاط لباس ها را پرو کنند و البته صدا بلندی که مدام می گوید: «نوئه نوئه. تا حالا پوشیده نشده.»





1392/12/22





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن