واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نوروز و بهار در شعر قدیم ژاپن2بخش اول ، بخش دوم :
نوروز در ژاپن باستان موسمی دیگر است. در ژاپن قدیم تقویم قمری در کار بود. ماهها به شماره نامیده می شد و فقط در شعر نامهای خاص برای ماهها به کار می رفت. یک سال مرکب از دوازده ماه قمری بود، و حدود هر سه سال یکبار – که نوروز تقریباً به یکماه زودتر می افتاد – یک ماه به سال اضافه می کردند تا از فصل دور نشوند.نوروز ژاپنی، به رسم چینی، در اواخر ژانویه (اوایل بهمن) یا نیمه ی اول فوریه ی فرنگی (نیمه دوم بهمن) واقع می شود. این موقع را، صرفنظر از وضع هوا، عموماً آغاز بهار شمار می کردند و، برف بود یا نبود، مردم جامه سبک می کردند و آمدن سال نو را جشن می گرفتند.در قطعه ی 4516 که آخرین شعر مانیوءشؤ است و در نوروز ژاپنی مصادف با سال 759 میلادی به وسیله ی اوءتومو - نو – یاکاموچی otomo – no –Yakamochi ساخته شده، از تقارن نوروز با برف یاد آمده است. همچنان برف که می بارددر این نوروز، دانه ها از پیِ هم:خرّمی نیز فرا آیدمان.یک یک و بسیار در این سال. در قطعه ی 4229 از کتاب بیستم مانیوءشؤ هم می خوانیم: در این آغاز سال، زانو بر برف،دست نیایش سوی خدایان می برمکه بخت یارمان بادو سعادت سالهای سال در کنارمان!
در قطعه ی 4490 مانیوءشؤ نیز اوءتومو – نو – یاکاموچی نوروز و بهار را در ژاپن قدیم به هم پیوند داده است:چون که نوروز رسد، و بهار آید نزدیک،ای چکاوک هاپیش از هر جا، گرد هم آیید و بخوانیددر باغچه ی خانه امان. وصف جلوه های بهار در شعرهای مانیوءشؤ جای جای آمده، خاصه در بهره هایی از این کتاب که در شعرها تقسیم چهار فصل به روشنی نموده شده، مانند دفتر هشتم، شماری از شعرها درباره ی بهار است. قطعه ی 1435 در کتاب دهم از گلهای بهار می گوید:گلِ زردِ زیباپُر شده در دشت،سایه انداختهبر برکه ی پایِ «کامؤُتابی»،آبگیر پُر آواز وزغ هااین بهاریه سروده ی آتسوُمی – نو – اوء کیمی Atsumi – no – Okimi است. یامابوُکی Yamabuki گل زردی است که اواخر بهار باز می شود. کامؤنابی Kamunabi کوهی است در ایالت نارا.قطعه ی 1422 هم، منسوب به اوءورای – نو – موُراجی Owari – no – Muraji در وصفِ بهار است:گل ریزان بهار از راه آمد و گسترددورترها هم، سرِ کوه،نوک هر شاخ درخت،سر برآورده نگین های شکوفهبا آمدن بهار، گل ها باز می شود و زیبایی شکوفه ها جلوه می کند. در جاهای گرم تر و دامنه ها درختان زودتر به شکوفه می نشینند، و با ملایم شدن هوا در بلندیها هم شکوفه ها کم کم سر بیرون می کنند. شاعر چنین دورنمایی را وصف کرده است.
نشانه های آمدن بهار در مانیوءشؤ، مانند شکوفه و جوانه ی تازه دمیده و باز زنده شدن طبیعت، مانند شعر فارسی است. نمونه اش قطعه ی 1418 است از شیکی – نو – میکو:از هر شکاف سنگ، در پایِ چشمه سارِ دوان در کوهبر ساق بوته های سرخس سخت،هر جا، زنو، جوانه دمیده؛دیگر بهار آمده است.در یکی از شعرهای دل انگیز مانیوءشؤ(قطعه 1419)، کامگامی – نو – اوءکیم Kagami – no – Okimi تصویری از فاخته و آواز آن برای نمودنِ جلوه ی بهار آورده است:در پیشه ی انبوهِ «ایواسه» سرِ «کوه خدایان»تو ای فاخته ی دشتدگر سر مده آواز!دلِ سودا زده ام می رود از دست.شاهدخت که گامی همسر فوُجیوارا – نو – کاماتاری Fujiwara – no – Kamatari، چهره ای سرنوشت ساز در تاریخ ژاپن، بود.بیشه ی ایواسه Iwase به یک احتمال جایی است در ایالت نارا. «کوه خدایان» در این شعر استعاره است برای «نردبان آسمان» به صورت تخته سنگ یا درختی بلند. در قدیم عقیده داشتند که خدا یا یکی از فرشتگان او ازین بلندی فرود می آید و به دنیای ما می رسد. باز، می پنداشتند که صدای فاخته جان را از تن آدمی بیرون می بَرد و به آسمان پرواز می دهد. شاعر حال دل بیتابش را با این نمادها وصف می کند.کُوکُو یا فاخته از تصویرهای شعری مانیوءشؤ است. نمونه اش را در قطعه های 1937 و 1938 (از گوینده ی ناشناخته) در کتاب دهم می بینیم، که مناظره مانندی است و چنین پایان گرفته:
شاید این فاخته هم کوچ کنان بی یاربالای کوه «کاموُنابی»در دلِ شب با فریادِ «کوُکوُ»جفتش را می خواند.در قطعه 112، سروده ی شاهدخت نوُکاتا Nukata می خوانی: کوُکوّ آن مرغ که می خواند در حسرت ایام قدیم.نغمه ی کوُکوُ، پرسوز و خدنگ آسا،آوای دلِ زارِ من است.پیشِ خیام هم آواز فاخته سخنِ افسوس روزگار گذشته است، امّا پرحکمت و عبرت آموز:آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو/ بر درگه او شهان نهادندی رودیدیم که بر کنگره اش فاخته ای/ بنشته همی گفت که «کوُکوّ – کوُکوُ»بسیاری از شعرهای مانیوءشؤ وصف شوُر دلدادگی است و شرح اشتیاق برای یار و بهار. در قطعه ی 80 از شاعری ناشناخه می خوانیم:باز خواهم گشتبه «نارا»سبزدشتی که سراپرده ی تُست.تا هزاران سال،باز در یاد منی.وصف طبیعت در مانیوءشؤ زنده و گویا است. در قطعه ی 255 سروده ی کاکینوموتو – نو- هیتومارو Kakinomoto- no- Hitomaro آمده:
از دیاری دور،آنسوتر ابرانِ شناور،بس راه آمده ام: پایِ شوقم رهوار.آبراهِ «آکاشی» اینک«یاماتو» را در چشم اندازم دارد.باز، غم بر جای جای مانیوءشؤ سایه انداخته و قصّه و غُصّه ی جدایی بیش از هر سخن دیگر در آن آمده است. اوءتومو – نو – یاکاموچی Otomo- no- Yakamochi در بهار هم از اندوه جدایی می نالد (قطعه ی 4290):دل پر از اندوه تنهائی،دیده بر پرده ی مهسایه روشن زده بر دشت و دمن فصل بهار.در فراپهنه ی کمرنگ غروبقُمری عاشقی آن دور ترک می خواند.در بهار، طبیعت باز جوان و اندوه جدائی تازه می شود.در کتاب دهم مانیوءشؤ که شعرهای آن بیشتر درباره ی یکی از فصل ها است، قطعه هایی در وصف طبیعت زیبای بهار می بینیم. از بهاریه های لطیف این کتاب چهار قطعه است سروده ی یامابه – تو – آکاهیتو Yamabe- no- Akahito که یکی (شماره ی 1424) را پایان بخشِ سخن از بهار در شعر قدیم ژاپن می سازیم:به بنفشه چیدن آمده بودم به چمن زارِ بهار؛رنگ و بوی رخ گلزارچه افسونم کرد!همه شب ماندم در دامنِ دشت. دکتر هاشم رجب زاده و یوکو فوجیموتو/دانشگاه مطالعات خارجی اوساکا – ژاپنتهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1262]