تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سپاسگزارى منافق از زبانش فراتر نمى رود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812861110




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

چهل سالگي عمر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
چهل سالگي عمر
چهل سالگي عمر     چل سال رنج و غصه کشيدم و عاقبت تدبيرما به دست شراب دو ساله بود (حافظ) ميانسالي و چهل سالگي سن شادي و اندوه است: بالاي فراز زندگي است و هنگاهي که مرد به بارآمدگي و پختگي مي رسد و تن و انديشه اش آنچه را که از اين جهان بهره داشته، برگرفته است. از سويي هم آدمي سراشيب حيات و پايان اين زندگي پايدار را در پيش رو مي بيند، مرد دنيابين را هراس نيستي و هول مرگ فرا مي گيرد و انسان دل آگاه به انديشه بيشتر در فرجام کار خود بر مي آيد و مي کوشد تا بهره ي مانده اين زندگي را بشايستگي بسر برد و به چيزي فراي خور و خواب بينديشد و بر آرامش جان بيفزايد: مانند ناصر خسرو به خود نهيب مي زند که: بيدا شو از خواب خوش اي خفته ي چل سال بنگر که زيارانت نماندند کس ايدر دوره بندي عمر و احساس و پندار ما ايرانيها در کار زندگي از چيزهايي است که با عقيده و سنت ژاپنيان بسيار نزديک است. بينش ما از چهل سالگي که اوج برآمدن و نيز سرآغاز نشيب راه زندگي است، و هم گراميداشت اين شمار از هستي گذرايمان براي از سرگذراندن روزگار تلاش و شايد که نزديک شدن به سرچشمه ي مال، بهترين نمونه ي اين پندار همسوي است. در بارآمدگي مرد در چهل سالگي، سخن عنصرالمعالي در قابوسنامه گويا و استوار است:«در کتابي خواندم که: مردم تا سي و چهار ساله هر روز بر زيادت باشد بقوت و کيب، و پس از سي و چهار ساله تا به چهل همچنان بيايد، زيادت و نقصان نکند، چنانکه آفتاب ميان آسمان رسد بطي السير بود تا فرو گشتن.» انديشمندان و سخن سرايان ما از اوج و بارآمدگي آدمي در چهل سالگي بسيار گفته اند. حافظ اين سال را هنگام رسيدن به کمال نفساني مي بيند: علم و فضلي که بچل سال دلم جمع آورد ترسم آن نرگس مستانه بيغما ببرد مولانا برتبه شدن سالهاي گرانبهاي زندگي دريغ مي بارد: گرنه موشي مزد در انبان ماست گندم طاعات چل ساله کجاست؟ (ب383/د1) باز، در شعر و مثل فارسي آمده است که «چهل ساله با آزمايش بود». در همين سالها است که خاقاني به حقيقت درويشي مي رسد: پس از سي سال روشن گشت بر خاقاني اين معني که سلطانيست درويشي و درويشي است سلطاني چينيان، مرد را تا چهل ساله نشده است، دانا و آزموده نمي شناسند. گفته اند: "در چين تا پادشاه به چهل سالگي نرسد نمي تواند به تخت شاهي نشيند، چون چينيان معتقدند که در اين سن آدمي در آزمايش هاي زندگي پخته و آزموده شده است." نيز، در کتاب الفهرست در سخن از چين و آنسوي آن مي خوانيم: "پادشاه کسي را بامارت يا کاري نمي گمارد، مگر آنکه چهل سال داشته باشد و از آن کمتر نباشد، و بيشتر از هر جايي عدالت در آنجا گسترش دارد." در ژاپن، از ديرباز سالهاي چهل، پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد و نود زندگي را جشن مي گرفتند. اين رسم که ننگا (بکسر نون اول، به معني جشن سالگرد) ناميده مي شود، از چين آمد و از دوره ي تاريخي نارا (سده ي هشتم ميلادي) در سرزمين آفتاب جا افتاد، اما از دوره ي تاريخي آشي کاگا (سده هاي چهارده تا شانزده ميلادي) شصت و يکسالگي، هفتاد و هفت سالگي و هشتاد و هشت سالگي را جشن گرفتند. امروزه اين هر دو رسم کم و بيش بازمانده است و در گوشه و کنار اين سرزمين مردم هنوز سالگردهاي زندگي را گرامي مي دارند. نخستين "ننگا" هنگامي است که کسي به چهل سالگي مي رسد. ژاپني ها چهل سالگي را سرآغاز پيري مي دانستند و آن را "شورو" (آغاز پيرسالي) مي خواندند. چنين انديشه شايد از اينجا آمده که در روزگار گذشته، دختران و پسران در همان سالهاي نوجواني کانون خانوادگي برپا مي ساختند و تا چهل سالگي داراي فرزندان و شايد نوادگان بودند و در کار و زندگي به آنجا که بايد رسيده و" آرد خود را بيخته و الک خويش را آويخته" بودند. چنين بود که مرد در اين هنگام "اينکيو" مي شد، يعني که از دنيا دست مي شست. در تاريخ ژاپن مي بينيم که بسياري از امپراتوران در اين سالها از کار کناره گرفته و به زندگي رهباني روي آورده اند. اين پندار در تاريخ انديشه و ادب ايران هم بيگانه نيست، چنانکه نظامي مي گويد: نشاط عمر باشد تا بسي سال چو چل آمد فرو ريزد پر وبال و فردوسي هراس مرگ را با اين هنگامه زندگي همراه مي بيند: چو سال جوان بر کشد بر چهل غم روز مرگ اندر آيد بدل اما چيني ها بينش ديگري داشتند که در انديشه ي کنفوسيوس (552 تا 479 پيش از ميلاد) نمايان است. او مي گويد: "در چهل سالگي، آدمي ديگر از راه بدر نمي شود." هم او گفته است: "جوانان را ارجمند دار. از کجا داني که آنها روزي بپايه ي تو نخواهند رسيد؟ اما، اگر مردي به چهل يا پنجاه سالگي رسيده و هنوز نامي بهم نرسانده باشد، بگمان من شايسته ي ارج داشتن نيست".اين سخن را سعدي هم گفته است: اگر چل ساله را عقل و ادب نيست بتحقيقش نشايد آدمي خواند (حکايت 11 از باب هفتم گلستان)   يافتن اين "عقل و ادب" کاري آسان نيست. بسخن غزالي در نصيحة الملوک: "مردي بچهل سال مرد گردد و از صد يکي شايسته آيد". پس از اين سالها، ديگر کسي را اميد باروري نمي توان داشت. هم غزالي گويد:" اسبي را که در چهل سالگي رسم علوفه نهند براي ميدان قيامت خوب باشد". يا"، اسبي را که در چهل سالگي سوغان گيرند، ميدان قيامت را شايد". (امثال و حکم دهخدا) باز، به سخن سعدي: چو دوران عمر از چهل درگذشت مزن دست و پا کابت از سر گذشت (بوستان) حافظ اشاره اي لطيف به اين معني دارد: چل سال بيش رفت که من لاف مي زنم کز ساکنان دير مغان کمترين منم در فرهنگ اسلامي و ادب پارسي، چهل از شماره هاي رمزي است. چهل بامداد، چهل صبح، چهل صباح يا چهل صبوح اشاره دارد که خداوند خاک آدم را در چهل روز سرشت. نيز، چهل سال ماتم و بخشايش خواستن آدم پس از رانده شدن از بهشت، چهل سال سعي موسي در بيابان طلب ،نمونه هايي از معني رمزي چهل است. در انديشه ي ژاپني ها نيز دانش و تجربه اندوزي بنيادين تا چهل سالگي برازنده و بايسته ست. کنکو (بکسر کاف اول)، فرزانه مرد ژاپني، در کتابش بنام "چوره زوره گوسا" نوشته ي حدود سال 1330 ميلادي، که از برگهاي جاويدان ادب ژاپن است و آنرا کتاب گلستان ژاپني "دانسته اند، مي گويد: اگر مردي پس از چهل سالگي پنهاني با لداري باشد، او را نمي توان سرزنش کرد. آما آشکارا سخن گفتن او از آن يا فاش گفتن داستان بوس و کنارش يا ديگران با زيبارويان، ناشايست است و نه برازنده ي او. چيزي ناخوشايندتر از ديدن يا شنيدن اين نيست که مرد ميانسالي با جوانها در آميزد بخواهد که در بازي و سبکسري آنها همراه شود و با سخن گفتن از اين چيزها به شور شادي در آيد...» اين مثل فارسي هم که گويد: «مرد چهل ساله تازه اول چل چليش است، «به پسندي جواني کردن در ميانسالي و پيري اشاره دارد. گفتني است که کنکو، که نام اصليش اورابه (يوشيدا)- نو- کانه يوشي بود، خود در چهل سالگي از هايهوي زندگي کناره گرفت و به ديري بودايي پناه برد و مانده ي عمر را به انديشيدن و نوشتن گذراند. در نگونسار شدن کار آدمي در روزگار پيري، سخن عنصرالمعالي گويا است: "و چنان دان که ترا نگذارند که همي باشي، چون حواسهاي تو از کار بيفتد در بينايي و در گويايي و در شنوايي و در بويايي و در لمس و ذوق همه بر تو بسته گردد، نه تو از زندگاني خويش شاد باشي و نه مردم از زندگي تو[و] بر مردمان و بالي گردي، پس مرگ از چنان زندگاني به. اما چون پير شدي از محال جواني دور باش که هر که بمرگ نزديک تر بود بايد که از محال جواني دورتر بود. مثال عمر مردمان چون آفتابست و آفتاب جوانان در افق مشرق بود و آفتاب پيران در افق مغرب، و آفتاب که در افق مغرب بود فر رفته دان...» "نيز گفته است که مرد "از چهل سالگي تا پنجاه سال هر سالي در خويشتن نقصاني بيند که بار نديده باشد. و از پنجاه سال تا به شصت سال هر ماه در خويشتن نقصاني بيند که در ماه ديگر نديده باشد. و از شصت سال تا هفتاد سال هر هفته در خويشتن نقصاني بيند که هفته ي ديگر نديده باشد. وز هفتاد سال تا هشتاد سال هر روز در خود نقصاني بيند که دي نديده باشد و اگر از هشتاد بر گذرد هر ساعتي دردي و رنجي بيند که در ساعت ديگر نديده باشد. و حد عمر چهل سالست چون چهل سال تمام شد بر نردبان پايه ديگر راه نيست همچنانکه بر رفتي فرودآيي". انديشمندان شرق نهايت طبيعي عمر آدمي را کم و بيش هفتاد سال مي دانستند و مي گفتند که چون کسي از هفتاد سالگي بگذرد، فرتوتي و بيماري و درد و رنج با او همراه خواهد بود. راوندي در راحه الصدور مي نويسد: "هر بني آدمي را غايت عمريست که بدان اجل فراز آيد و صحيفه ي عملش در آن برسد... ز هفتاد بربگذرد بس کسي ز دوران چرخ آزمودم بسي وگر بگذرد، آن همه بدتريست بر آن زندگاني ببايد گريست در طوطي نامه از آثار قرن هشتم هجري درباره ي مراحل عمر چنين آمده است: «چون عمر من به چهل و پنجاه رسد، پس از آن دولت چه فايده کند و از آن مملکت چه بهره توان ستد که حکما فرموده اند: بهار عمر و زندگاني تا چهل سال بيش نيست و موسم عيش و کامراني تا بدين غايت بيش نه، و هر چه ازين تجاوز کند، و ازين مقام بگذرد، گلشني باشد بي جوي و گلزاريست بي بوي، چنانکه گفته اند: نظم: پس پنجه نباشد تندرستي بصر کندي پذيرد، عق سستي چو شست آمد، نشست آمد پديدار چو شد هفتاد، افتاد آلت از کار به هشتاد و نود گر در رسيدي بسا سختي که از گيتي کشيدي وز آنجا گر به صد منزل رساني بود مرگي به صورت زندگاني (نظامي) عنصر المعاني در اندوه پيري گويد: "جوانان را اميد پيري بود و پير را جز مرگ اميد نباشد... غله چون سپيد گشت اگر ندروند ناچار خود بريزد... کان ميوه که پخته شد بيفتد ز درخت." در سالهاي پيشرفته ي زندگي، ژاپني ها سالگرد شصت، هفتاد و هفتاد و هفت سالگي را ارجمند مي دارند. در تقويم ژاپني، بالگوي چيني، هر سال روي يکي ازدوازده حيوان مي گردد،و سال سيزدهم دوباره همان حيوان مي آيد. در هر دوره دوازده ساله هم سالها روي يکي از پنج عنصر- گياه يا چوب، آتش، خاک، فلز و آب- (که چيني ها و ژاپني ها بجاي چهار عنصر دارند) مي گردد. اينچنين، دوره ي شصت ساله اي ساخته مي شود، و سال شصت و يکم باز سال همان حيوان و همان عنصر است. ازينجاست که هنگامي که کسي به شصت سالگي مي رسد، جشن مي گيرند و اينرا کان رکي (بکسر «ر») يا سالگرد مي گويند. قديمي ها بر اين باور بودند که کسي که به "کان رکي" مي رسد از نوپاي به کودکي مي گذارد، يا تولدي تازه دارد ،پس ،فرزندان و نوادگان براي او جشن بزرگي مي گيرند. سالها پيش رسم بود که شصت سالگان در اين روز جامه ي قرمز در بر مي کردند و کلاه قرمز مي گذاشتند، همچنانکه نوزاد را با پارچه اي قرمز مي پوشاندند. امروزه هفتاد سالگي را بيشتر ارج مي نهند. هفتاد سالگي در ژاپن معني و اهميت خاص دارد و به آن "کوکي" مي گويند، و فرزندان و نوادگان زن يا مرد هفتاد ساله برايش جشن بزرگي برپا مي دارند که "کوکي- نو- ايواي" ناميده مي شود. در اين روزگار که ميانگين عمر ژاپني ها به هشتاد سال نزديک شده است، مردم هنوز ياد قديم رادارند که کمتر کسي به هفتاد سالگي مي رسيد. در شعري منسوب به فردوسي هم آمده است. چو عمرم بنزديک هفتاد شد اميدم بيکباره بر باد شد "توء- فوو" شاعر نامدار چنين در سده ي هشتم گفته که "از ديرباز، هفتاد سالگي براي آدمي سن نادري بوده است." اين بود که در چين، هفتاد سالگي را "سن نادر از ديرباز" ناميدند. ژاپني ها با گرفتن اين اصطلاح چيني، هفتاد سالگي را "کوکي" خواندند، که با دو نشانه ي نگارشي چيني، يکي بمعني "ديرباز" و ديگري به معني "نادر" نوشته مي شود. جشن هفتاد و هفت سالگي که ژاپني ها آن را "کي نو چي نو ايواي" مي گويند، برايشان معني و اهميتي بيشتر از هفتاد سالگي هم دارد. شايد که در انديشه و ادب شرق دور، حقيقت و طبيعت زنگي پيري را آسانتر مي پذيرند. در سوي ديگر شرق، در ديار ما، بسيارند کساني که با از دست رفتن جواني بر عمر رفته و زندگي بيهوده دريغ آورده اند. کساني در پنجاه سالگي خود را گرفتار بندهاي زندگي مي بيند: ستور وار بدينسان گذاشتم همه عمر که برده گشته ي فرزندم و اسير عيال به کف چه دارم ازين پنجه شمرده تمام؟ شمارنامه ي يا صدهزار گونه و بال دريغ فر جواني، دريغ عمر لطيف دريغ صورت نيکو، دريغ حسن و جمال کجاشد آنهمه خوبي، کجاشد آنهمه عشق کجا شد آنهمه نيرو، کجا شد آنهمه حال گذاشتيم و گذشتيم و بودني همه بود شديم و شد سخن ما فسانه ي اطفال آيا کسايي پنجاه بر تو پنجه کشيد بکند بال ترا زخم پنجه و چنگال بازگرديم به نيمه راه زندگي، ژاپني ها مرد ميانسال را جدا از سرآمدن جواني و رو به کاستن و سستي نهادن نيروي تن و جان، بيش از هميشه و هر کس نشانه ي تير قضا و آسيب روزگار هم مي بينند، و چهل و دو سالگي را از بدشگون ترين سالهاي زندگي مي دانند. براي ژاپني ها، از زن و مرد، سالهايي از زندگي شان پر بيم و نامبارک است، و گمان دارند که در اين هنگامه اگر پرهيز و مدارا و آهسته کاري در زندگي پيشه نسازند و بلا و بدبختي و بيچارگي، و بسا که مرگ، بسراغشان آيد. اين کمينگاههاي بد روزگار براي مردها در بيست و پنج سالگي، چهل و دو سالگي و شصت و يک سالگي، و براي زنها در نوزده سالگي و سي سه سالگي آنهاست. اين سالها از زندگي مرد يا زن را "ياکودوشي" مي گويند. "ياکو" بمعني بلا و بدبختي و "دوشي" يا "توشي" بمعني سن است. اين سالها برابر تقويم کهنه (قمري) ژاپن شمرده شده و در شمار سال خورشيدي دو سال کمتر است. اينجا هم بار مردها سنگين تر است و بيچاره آنها سه هنگامه ي بدبياري دارند و زنها دوبار از همه ي اين "ياکودوشي" ها، 42 سالگي براي مردها و 33 سالگي براي زنها پر بيم ترين است. به آنهايي که به اين سالها مي رسند، سفارش مي شود که هواي کار خود را خوب داشته باشند، خود را تندرست نگهدارند و بويژه از دست زدن به هر کار تازه يا روانه شدن به سفر بپرهيزند. اين سالها را "هون- ياکو" يا سالهاي براستي پر خطر مي دانند. بارها از دوستان ژاپني شنيده ام که گرفتاريها يا پيشامدهاي ناخوش زندگي را از "ياکودوشي" دانسته و نگراني و بيتابي نشان داده، يا که با از سرگذراندن اين سال آسوده گشته و شادي نموده اند. در سالهاي پيش و پس از "ياکودوشي" هم که "مائه ياکو" (پيش از خطر) و "اتوياکو" (پس از خطر) خوانده مي شود، بلا و بدبختي را کم و بيش مقدر مي دانند. مانند عقيده و عادت ما ايرانيها که اگر چشم زخم اند کي به کسي يا خانواده برسد، چنانکه يکي زخم کوچکي بردارد يا چيز گرانبهايي در خانه بکشند، مي گوييم که "رفع قضا و بلا بود"، ژاپني ها هم اگر کسي در سال "ياکودوشي" خود آسيب اندکي ببيند يا يکي دو هفته بيمار و بستري شود و بهبود پيدا کند، همه خوشحال مي شوند که بدبختي باين مايه از سر او گذشته است، و بشادماني رفع قضا و بلا جشني مي گيرند. بيشتر ژاپني ها هنگام "ياکودوشي" به معبد بودايي يا زيارتگاه شينتو (آيين باستاني ژاپن) در محله ي خود يا به يکي از نيايشگاههاي بزرگ و معروف، مانند زيارتگاه "ايسه"، که وقف نياکان خاندان امپراتور ژاپن است، مي روند و دعا يا تعويذي هم از آنجا براي جلو گرفتن از پيشامد بد در اينسال مي گيرند. گاه، دوستانشان نيز به زيارتگاه مي روند و تندرستي و نيکروزي او را به نيايش مي خواهند، و برايش دعا و طلسم مي گيرند. نيز رسم است که خانواده در اينسال غذاي نذري که «زينزاي» ناميده مي شود، مي پزند و از آ« به دوستان و همسايه ها مي دهند و عقيده دارند که اگر بدبختي و شکست و ناخوشي اي در "ياکودوشي" مقدر باشد، ميان همه ي اين مردم بخش شود و بدينسان بدبياري هر کدام از آنها اندک باشد. در سالهاي پيش رسم بود که کسي که در سن "ياکو" يا خطر است، چند تکه از لباسها يا چيزهايش را در دشت و کوهستان دور بيندازد تا اينها بدبختيرا با خود ببرند. دور انداختن دانه هاي سبز شده براي سال نو در روز سيزده نوروز، که مي گفتند بايد بيرون شهر و آبادي و در آب روان انداخت، براي ما ايرانيها هم چنين زمينه اي داشت. هراس از بدآوردن و گرفتاري سخت پيدا کردن در اين گذرگاههاي عمر بي پايه و مايه اي هم نيست، زيرا که اين سالها چه براي مرد و چه براي زن، دوره ي مهمي از زندگي است و احوال فردي و اجتماعي آنها در اين هنگام رو به دگرگوني مي رود. امروزه بيشتر مردها در 25 سالگي آماده ي کار و زندگي مي شوند،درس خواندن را به پايان مي رسانند و پا به اجتماعي مي گذارند، و سپس در چهل يا چهل و دو سالگي هم به اوج رشد و بارآمدگي خود مي رسند. در سن 60 نيز فرود و سراشيب آنها آغاز مي شود. براي زنها نيز 19 سالگي هنگامي است که حالت زنانه پيدا مي کنند و آماده ي زناشويي مي شوند، و در 33 سالگي هم کمال شگفتگي خود را مي يابند. چنين است که رسم "ياکودوشي" به اينان هشدار مي دهد که آگاهانه و سنجيده کار کنند و از شتابزدگي و بي بند و باري بپرهيزند تا مگر از کمينگاه حادثه بسلامت بگذرند، که بسخن حافظ گرت چو نوح نبي صبر هست در غم طوفان بلا بگردد و کام هزار ساله برآيد پي نوشت   1- قابوسنامه، باهتمام و تصحيح غلامحسين يوسفي، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1364 (چاپ سوم)، ص 60 2- بسحق اطعمه (شکمباره) هم چنين دريافته است: پس از چل سال روشن گشت بر بسحق اين معني که بوراني است بادنجان و بادنجانست بوراني 3- از درياي چين تا درياي پارس، احمد اقتداري، نشر تحقيق و انتشار مايل حمل و نقل ايران، تهران، 1364، ص 32. 4- الفهرست، ابن القديم، ترجمه محمدرضا تجدد، نشر اميرکبير، 1366 (چاپ سوم)، ص 628 از روال سخن ابن النديم بر مي آيد که شايد اين شرح او درباره «سيلا» (شيلا) يا کره امروز است. 5- Mock Joyas Things Japanesc Tokyo News Service 1958, PP. 112-13 6- مکالمات کنفوسيوس، کتاب نهم، اندرز 22، از کتاب زير ترجمه شد: - Analects, Arthur Valey (tr) George Allen & Unwin, London, 1938. 7- اشاره است به حديث: «خمرت طينة آدم بيدي اربعين صباحاً،سرشتم گل آدم را با دوست خود در چهل بامداد: خاک ما گل کرد در چل بامداد بعد از آن جان را در او آرام داد (منطق الطير عطار) گل پيکرت را چهل بامداد به دست خود از راه حکمت سرشت (ابن يمين) خاک چهل صباح سرشتي به دست صنع خود بر زبان لطف براندي ثناي خاک (خاقاني) از يک صبح آن به من رسيده کادم به چهل صباح ديده (تحفه العراقين) بسرشت به چل صباح ايزد گل تو کز صبر خمير مايه گيرد دل تو (اهلي شيرازي) کز براي پخته گشتن کرد آدم را اله در چهل صبح الهي طينت پاکش خمير (سنايي) ساقي يي کردي بشر را چل صبوح زان خمير اندر خمارم روز و شب (مثنوي و مولوي) (به نقل از فرهنگ تلميحات، سيروس شميسا، انتشارات فردوس، تهران، 1366) 8- چل سال چشم آدم در عذر داشت ماتم... (مولوي) (بنقل از همانجا) 9- "موسي کليم در تپه ي مجاهدت مي رفت در چهل فرسنگ چهل سال بماند". (مقامات حميدي) (به نقل از همانجا) 10- چوره زوره گوسا، قطعه ي 113، ترجمه شده از متن زير: Essaya in Idleness. The Tsuezareeusa of k enko. Donald Deener. Colunbia univ. NY, 1967. 11- "چلچلي خلي و ديوانگي باشد و مراد اين مثل آن. که مرد در چهل سالگي هنوز جوان و مايل به زنان باشد" (امثال و حکم دهخدا) 12- قابوسنامه، پيشين، ص 60 13- همانجا، ص 61 14- و 15 نقل از : تاريخ اجتماعي ايران، مرتضي راوندي، جلد ششم، بخش اول، نشر ناشر، تهران، 1363، ص 308. 16- قابوسنامه، پيشين، ص 60. منبع:پايگاه نور ش31 /ن  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 907]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن