واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: به مناسبت روز پرستار؛
"فرشتگان بی بال" روی زمین ، نشانی ازکلام خداوند
وقتی جسمش سرتا پا درد و رنج میشود و لایه های حزن بر دل بیمار می نشیند فقط دست یک نفر است که مرهم زخمهایش می شود. پرستار... مونس تنهایی و درد و رنج بیمار.
به گزارش خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبرنگاران؛ ساعت تقریبا 9 شب است وارد حیاط بیمارستان که می شویم می بینیم که ازدحام تا آنجا هم کشیده شده جلوتر می رویم، جلوی درب اورژانس. دلیل حضورشان را که می پرسیم اشک در چشمانشان حلقه می زند و میگویند مریض داریم...
وارد بخش اورژانس بیمارستان می شویم از جلوی در چشممان به تختهایی می افتد که جسم رنجور بیماران را به دوش می کشد صدای ناله و گریه از همه جا به گوش می رسد... فضایی پر از دلهره و اضطراب، پر از فریاد درد...
سر تا پا سرمهای پوشیده... فقط لبخند میزند و دلسوزانه حال بیماران را تک تک می پرسد... چند لحظه کنارش می ایستم... اسمت چیه مادر؟ درد داری؟
مریض با صدای ضعیف ناله می کند و فقط به نشانه وجود درد سر تکان می دهد...
جلوتر می روم و از او می پرسم شما پرستارید؟
با لبخند می گوید: بله...
خانم عسگری پرستار بخش اورژانس بیمارستان امام حسین (ع) است می گوید حدود 8 سال است که از بیماران پرستاری میکند.
وقتی از پرستار بودنش می پرسیم لبخند می زند چند لحظه چشم به زمین می دوزد... سخت است... پرستاری شغل سختی است... از او می پرسم پس چرا این شغل را انتخاب کردی؟ میگوید من عاشق پرستاری هستم از کمک کردن به بیماران لذت می برم...
خانم عسگری میگوید از پرستاری خیلی چیزها آموختهام، صبر، گذشت، ایثار و...
او مهم ترین خصوصیات یک پرستار را صبور بودن میداند و میگوید بهترین اتفاق دعای خیر بیماران است، حس می کنم هر چه در زندگی دارم از دعای خیر آنهاست وقتی به بیماران خدمت می کنم حس خوبی دارم.
اما اینها چهره ی خوب پرستاری است... از سختیها که می پرسم باز هم لبخند میزند... انگار چهره اش با غم بیگانه است... میگوید مشکلات روحی بزرگترین مشکل ماست اما باید روحیه خودمان را حفظ کنیم تا بتوانیم به بیماران خدمت کنیم.
عسگری از برخورد همراهان بیماران میگوید: بغض میکند... می گوید به وفور با بدرفتاری روبرو می شویم ولی برای من حال بیمار مهم تر است و در آن لحظه به هیچ چیز جز بهبود حال بیمارم فکر نمی کنم.
از او می پرسم اگر به عقب برگردی باز هم پرستاری را انتخاب می کنی؟ می گوید بله اگر صد بار دیگر هم به عقب برگردم باز هم پرستار میشوم... باز هم همدرد و همراه بیماران میشوم.
در گیرو دار صحبت با خانم عسگری مریض بدحالی را به اورژانس می آورند او مجبور به رفتن می شود باز هم دلسوزانه... مانند یک فرشته بر زخمهای بیمار مرهم می گذارد گویا آن جسم بی جان عزیزترین فرد زندگیش است کنار ایستگاه پرستاری می ایستم ازدحام بیماران تا حدی است که لحظهای را برای صحبت با پرستار دیگری پیدا نمیکنم...
همراه یکی از آنها بالای تخت یکی از بیماران میروم زن سالمندی که دچار حمله قلبی شده پرستار به آرامی دستش را می گیرد دلداریاش می دهد، تمام مانیتورها و دستگاه های اطراف تخت بیمار را به دقت بررسی میکند... خم می شود... پیشانی بیمار را می بوسد... با لحنی سرشار از محبت میگوید: مادر نگران نباش زود خوب می شوی...
همین جمله کافی بود تا زن بیمار به سختی لبخندی بزند و دست پرستار را به نشانه تشکر و امید فشار دهد.
از دلداری بیماران تا شستن زخمهایی که حتی دیدنش برای خیلی از ما زجرآور است کار هر روز این فرشتگان بی بال است...
بی منت صحبت میکنند و بی چشمداشت خدمت...
کوه درد هم که باشند تکیه گاه می شوند برای جسم پر درد و رنج آدمها...
یکی از پرستاران می گوید خود ما به خیلی از بیماریها، اینجا هستند مبتلا می شویم هر روز سرو کار داشتن با ناله و درد هم که روحیهای برایمان نمیگذارد اینجا باشیم ولی ما اینجائیم تا زندگی ببخشیم
و مرهم درد باشیم هیچ وقت مشکلاتم را در پرستاری از یک بیمار در ذهنم مرور نمیکنم هرچه هست بیرون از محل کار...
خانم علیرضایی یکی دیگر از پرستاران می گوید از وقتی شیفتمان شروع می شود تا پایان شیفت کمتر از یک ساعت فرصت نشستن پیدا می کنیم حتی بیشتر اوقات از خوردن شام هم صرف نظر می کنیم.
فرقی نمی کند چه ساعتی از شبانه روز باشد همیشه بیمار هست حادثه هست و ما اینجاییم تا زخمها را التیام ببخشیم و دردها را تسکین دهیم.
درست می گفت... تا ساعت 6 صبح همراه آنها بودم پا به پایشان همه کارهایشان را رصد کردم... همین چند ساعت در بیمارستان بودن رمقی برایم نگذاشته بود اما آنها درست مثل همان ساعات اولیه شروع کارشان تا نزدیکیهای صبح فقط لبخند میزدند و از بیماران استقبال می کردند. انگار از خستگی خبری نبود...
زیاد اهل گله نیستند فقط میخواهند انصاف رعایت شود. می گویند توزیع بیمار در بیمارستانها عادلانه نیست و با وجود سختی کاری که دارند حقوق و دستمزدشان کم است ولی باز هم راضی هستند...
تلخی دارو، سختی بیماری و احساس تنهایی در اوج درد... این حال یک بیمار است و فقط پرستار می تواند راهی باشد برای امید بیماران... پرستار حرفی از کلام خداست شعاعی از ملکوت و تابشی از زیبایی اشرف مخلوقات....
پس پرستاری را قدر بدانیم و پرستاران را گرامی بداریم.
پرستار روزت مبارک...
گزارش از: نسرین گودرزی
انتهای پیام/
تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]