تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833491271
داستان زنی پاکدامن که بخاطر حفظ عفت تهمت خورد
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
داستان زنی پاکدامن که بخاطر حفظ عفت تهمت خورد وبلاگ > مؤذن جامی، محمدهادی - برخی افتخارات انسانی بتدریح کمرنگ شده است... من همواره به داستانهای اخلاقی عشق می ورزیده ام : داستان مردی که ناموس پرست بود و بخاطر ناموسی دوستش که در خانه او مهمان بود تا یکسال به خانه نرفت یا زنی که سالها پای شوهرگمشده اش ماند و گوهرعفتش را پاس داشت.... شگفتا که اینروزها می شنوی و در پیامکها و تصویرنوشته ها می خوانی که نمی توان تا سر کوچه رفت و جایت را کسی نگیرد!! یا زنانی تا قهریا خانه را ترک می کنندویاشوهررا راه نمی دهند وفاداری را فراموش می کنند ارتباطات تلفنی نامشروع را شروع و دلبری! می کنند وشرم ندارند و توجیهاتی هم می تراشندکه زنی که شوهر دارد و تنهاست مجاز به این کثافتکاریها هست!!؟(خبیث تر، زنانی که درخانه شوهر وبربسترش فاسق می آورند) یا مردی که دلخور است برای انتقام از همسرش به روابط نامشروع دست می یازد و هردو دنیا و آخرت خود را - با تحریک شیطان نزاغ و اختلاف افکن -برباد می دهند
آورده اند که در بنی اسرائیل قاضی بود و زنی خوبروی داشت. وقتی از اوقات قصد زیارت بیت المقدس کرد برادر خود را در قضاوت جانشین خود نموده زن خود را باو بسپرد و چون قاضی برفت برادر قاضی بسوی آن زن بیامد و او را بکام گرفتن دعوت کرد. زن قاضی از عفت و عصمتی که داشت دعوت او را اجابت نکرد. برادر قاضی ازو نومید شد ولی هراس داشت که چون برادرش باز گردد زن برادر ماجرا بدو باز گوید. در حال گواهان دروغ گو بخواست تا بزنا کردن او گواهی دادند و ملک شهر بسنگسار کردن او امر فرمود. آنگاه از برای آن زن مکانی بکندند و آن زن را در آنمکان بنشاندند و چندان سنگ بر او اندختند که سنگ او را بپوشید. پس او را د رهمان مکان بگذاشتند تا این که شب درآمد. آن زن از آنچه باو رسیده بود مینالید. مردی از آنجا میگذشت. چون ناله او شنید بسوی او رفته او را از زیر سنگها بدرآورد و بنزد زن خویش برد و زنرا بمعالجت او امر کرد. آنزن معالجت کرد تا اینکه تندرست شد و آنزن را پسری بود که زن قاضی او را تربیت میکرد. عیاری زن را بدید و به طمع افتاد. کس پیش او فرستاد او را بخویشتن دعوت کرده او امتناع نمود. آن عیار بقصد کشتن او شب نزد او درآمد و او خفته بود. کارد بسوی او برد اتفاقاً کودک پیش آمد. سر کودک ببرید. چون عیار دانست که کودک را کشت بهراس اندر شد و از خانه بیرون آمد. چون بامداد شد کودک را در خوابگاه کشته یافتند مادر کودک به زن قاضی گفت: پسر مرا تو کشته ای. پس او را سخت بزد و خواست که او را بکشد. شوهرش در رسید. زن قاضی را از دست زن خود خلاص کرد. زن قاضی از آن خانه بدر آمد و بگریخت و ندانست که بکدام سوی رود. با خود درمی چند داشت. بدهی بگذشت که مردم جمع آمده بودند و مردی را دار آویخته بودند ولی آنمرد حیات داشت. زن گفت: اینمرد چه گناه کرده است؟ ایشان گفتند: ازو گناهی سر زده که کفاره او با کشتن است یا فلان قدر درم تصدق کردن. زن گفت: این درمها بگیرید او را رها کنید. پس آنمرد را رها کردند. آنمرد در دست او توبه و نذر کرد که تا هنگام مرگ خدمت او را بجا آورد. پس آنمرد صومعه ای ساخت، زن را در آن صومعه جای داد و آنزن در عبادت می کوشید. اگر بیماری بنزد او می آوردند بآن بیمار دعا میکرد، در حال آن بیمار شفا مییافت. چون زن قاضی در صومعه عبادت شد و زن و مرد را محل امید گشت از قضای الهی، برادر شوهرش را آفتی رسید و آنزنی که او را زده بود برص گرفته و آن عیار را نیز بیماری فرو گرفت که طاقت برخاستنش نبود. قاضی با برادرش گفت: ای برادر چرا قصد آن زن صالحه نمی کنی که خدایتعالی ترا از برکت او شفا دهد. گفت: ای برادر مرا بسوی او ببر. شوهر آنزنی که او را برص گرفته بود اینواقعه بشنید. زن خود را بسوی صومعه برد و پیوندان مرد عیار نیز آنخبر بشنیدند و عیار را بسوی صومعه بردند. همه ایشان بدر صومعه جمع آمدند و بانتظار خادم نشسته بودند که خادم بیامد. ایشان دستوری خواسته به صومعه درآمدند. آنزن صالحه نقاب انداخته در پشت پرده بنشست. شوهر خود را با برادر شوهر و آنمرد عیار را با آنزن دید که بر در نشسته اند. ایشانرا بشناخت و بایشان گفت: شما از بیماری خلاص نخواهید شد مگر اینکه به گناهان خویش اعتراف کنید از آن که چون بنده بگناه خود اعتراف کند خدایتعالی باو رحمت آورد. پس قاضی با برادر گفت: بسوی خدا باز گرد و در معصیبت خود اصرار مکن تا تو را سودمند افتد که از بیماری خلاص شوی. برادر قاضی گفت: اکنون راست گویم. من با زن تو چنین و چنان کردم و مرا گناه همین است. پس از آن زن مبروص گفت که در نزد من زنی بود و او را برنا نسبت دادم و او را به عمد بیازردم گناه من همین است. آنمرد عیار گفت: من زنیرا بخود دعوت کردم و او امتناع کرد رفتم که او را بکشم کودکی را که در کنار او بود بکشتم. گناه من همین است. زن قاضی گفت: چنانچه ذلت معصیت بنمودی عزت طاعت نیز بدیشان بنمای. پس خدای تعالی در حال ایشان را شفا داد قاضی بدقت بر آن زن نظاره میکرد. زن از سبب نظاره کردن او بپرسید. قاضی گفت: من زنی داشتم اگر او نمرده بود میگفتم تو همانی. زن خویشتن را باو بشناسانید و زن و شوهر شکر خدا بجا آوردند. آنگاه قاضی برادر آنمرد عیار و زن مبروص از زن قاضی معذرت خواستند و تمنای بخشایش کردند. زن قاضی از همه ایشان در گذشت. هزار و یکشب ******************************************* روایتی دیگر از داستان پس از سنگسار : زمانى که گمان کردند کارش تمام شده و به اتفاق قاضى به خانه هایشان برگشتند. اما زن که هنوز رمقى داشت و نیم جان بود، چون شب شد از گودال بیرون آمد. ناى راه رفتن نداشت به روى زمین افتاد و به حالت سینه سر خود را مى کشید تا به خانه اى در وسط بیابان رسید. بر در آن خانه خوابید تا صبح شد، مرد صاحبخانه در را باز کرد آن زن را دید، از جریان آمدنش به آنجا سؤ ال کرد، زن سر گذشت خود را براى او تعریف کرد، مرد صاحب خانه بر او رحم کرد و او را به خانه خود برد.
آن مرد پسر کوچکى داشت که غیر از آن ، فرزند دیگرى نداشت . او زن را مداوا کرد تا زخم و جراحتهاى بدن او بهبود یافت و تربیت فرزند کوچکش را به او سپرد. مرد مال و ثروت زیادى داشت و غلامى که او را خدمت مى کرد، آن غلام عاشق آن زن شد و دلى صد دل گرفتار او و به او در آویخت . گفت : اگر با من مباشرت نکنى تو را مى کشم ، زن گفت : هر کارى مى خواهى بکن که ممکن نیست این کار بد از من صادر شود. آن غلام وقتى از زن ماءیوس شد آمد و فرزند کوچک مرد را کشت و پیش او رفت و گفت : این زن زنا کار را که آوردى و فرزند خود را به او سپردى ، فرزندت را کشت . مرد پیش زن آمد و به او گفت : چرا چنین کردى ؟ آیا فراموش کردى که من در حق تو چه خوبیها کردم ؟ زن جریان را براى او تعریف کرد و بیگناهى خود را اثبات نمود. ولى مرد صاحب خانه گفت : من دیگر دلم راضى نمى شود که تو در این خانه بمانى ، این بیست درهم را بگیر و از اینجا برو، اینها را توشه خود کن و خدا را کارساز خود بدان و او را در شب هنگام از خانه اش بیرون کرد.
زن در تاریکى شب راهى را پیش گرفت و رفت تا صبح به دهى رسید، دید مردى را به دار کشیده اند و هنوز زنده است . علت به دار کشیدن او را پرسید، گفتند: او بیست درهم قرض دارد و قانون ما این است که هر کس بیست درهم قرض داشته باشد او را بر دار مى کشند و تا ادا نکند او را پایین نمى آورند. زن بیست درهم خود را داد و آن مرد را خلاص کرد. مرد که از بالاى دار به زمین آمده بود نفس راحتى کشید و گفت : اى زن هیچ کس به اندازه تو بر من حق ندارد تو جان مرا نجات دادى ، هر جا که مى روى من در خدمت تو مى آیم تا کمى از لطف تو را جبران کنم . او همراه زن آمد تا به کنار دریا رسیدند، مى خواستند به آنطرف دریا بروند ولى نه پولى داشتند و نه کشتى . در کنار دریا کشتیهاى زیادى بود و مردمى که مى خواستند بر آن کشتیها سوار شوند و کالاهاى خود را بار بزنند و به آن طرف دریا بروند. مرد به زن گفت : تو همین جا بمان تا من بروم و براى آن مردمى که مى خواهند کشتى خود را بار بزنند کار کنم و پولى بگیرم و مقدارى غذا بخرم و پیش تو آورم و بعد مى خوریم و از این جا مى رویم . مرد نزد کشتیبانها رفت و گفت : در کشتى شما چه کالایى است ؟ گفتند: انواع و اقسام کالاها، جواهر، مشک ، عنبر، حریر و... و این یک کشتى خالى است که ما خود سوار آن مى شویم .
گفت : قیمت این کالاها چند مى شود؟ گفتند: خیلى مى شود و ما الآن حساب آن را نداریم . مرد گفت : من یک متاعى دارم که از همه آن چه شما در کشتى تان دارید با ارزشتر است . گفتند: آن چیست ؟ گفت : کنیزى دارم که شما هرگز به آن زیبایى و حسن و جمال ندیده اید. گفتند: به ما بفروش . گفت : مى فروشم ولى به شرط آن که اول یکى از شما برود او را ببیند و خبر بیاورد که چه تحفه اى است تا ارزان نخرید و بعد پول آن را به من بدهید و من که از اینجا رفتم مال شما باشد، آنها قبول کردند، کسى را فرستادند او خبر آورد که هرگز کنیزى به آن زیبایى ندیده ام و آن مرد ده هزار درهم پول زن را گرفت و رفت .
وقتى مرد رفت کشتیبانان پیش زن آمدند و به او گفتند: که برخیز و بیا با ما برویم . گفت : نمى آیم مرا با شما کارى نیست ، گفتند: ما تو را از صاحبت خریده ایم ، آن آقا و صاحب من نبود، گفتند: ما نمى دانیم ، خریده ایم و اگر نمى آیى تو را به زور خواهیم برد. زن به ناچار با آنها رفت .
به نزدیک کشتیها که رسیدند، چون هیچیک از آنها به دیگرى اعتماد نداشت زن را در کشتى که حامل کالاها بود سوار کردند و خودشان در کشتى دیگر سوار شدند و کشتیها را از لنگر خارج نموده و به سوى مقصد حرکت کردند، به وسط دریا که رسیدند، خداوند بادى فرستاد و دریا متلاطم شد و کشتى آنها با کلیه سرنشینانش غرق شد و زن با کالاهاى آن سالم در جزیره اى پهلو گرفت .
آن زن از کشتى بیرون آمد و آن را بست و گشتى در جزیره زد دید جاى خوشى است ، درختان پر از میوه و سر به فلک کشیده ، نهرهاى پر از آب ، هواى خوب و... دارد. با خود گفت در این جزیره مى مانم و عبادت خداوند بزرگ را مى کنم و از این آب و میوه ها مى خورم تا مرگم فرا رسد. در آن زمان در میان بنى اسرائیل پیامبرى بود. خداوند به او وحى کرد که نزد پادشاه برو و به او بگو که در جزیره اى از جزایر فلان دریا، بنده اى از بندگان خاص من زندگى مى کند که تو و اهل مملکتت همگى باید نزد او بروید و به گناهان خود اقرار و اعتراف کنید و از او بخواهید که از گناهان و خطاهاى شما درگذرد، تا اگر او شما را بخشید من هم شما را بیامرزم . آن پیامبر پیام الهى را به پادشاه رسانید، او با ملتش به آن جزیره رفتند و آن زن را دیدند و هر یک زبان به اقرار و اعتراف گشودند.
پادشاه گفت : این قاضى نزد من آمد و گفت : زن برادرم زنا کرده و من بدون آن که از او شاهدى بخواهم که شهادت دهد، حکم به سنگسار آن زن کردم ، مى ترسم که بخاطر آن گناهى کرده باشم ، مى خواهم که براى من استغفار کنى ، زن گفت : خدا تو را بیامرزد، بنشین . آنگاه شوهرش که او را هم نمى شناخت آمد و گفت : من زنى داشتم در نهایت فضل و صلاح و تقوا، براى کارى از شهر بیرون رفتم ولى او راضى به رفتن من نبود، سفارش او را به برادر خود کردم ، وقتى برگشتم و او را نیافتم سراغش را گرفتم ، برادرم گفت : او زنا کرد و سنگسارش کردیم . اینک مى ترسم که در حق او کوتاهى کرده باشم ، از خدا بخواه که مرا بیامرزد. زن گفت : خدا تو را بیامرزد، و او را در کنار پادشاه نشانید.
قاضى پیش آمد و گفت : برادرم زنى داشت ، عاشق او شدم و از او خواستم زنا کند، قبول نکرد، پیش پادشاه رفتم ، او را به دروغ متهم به زنا ساختم و سنگسارش کردم ، حال تو از خدا بخواه مرا بیامرزد. زن گفت : خدا تو را بیامرزد و رو به شوهرش کرد و گفت : بشنو. سپس شخصى که در بیابان خانه داشت آمد و جریان خود را نقل کرد و گفت : آن زن را در شب بیرون کردم ، مى ترسم درنده اى او را دریده باشد، از خدا بخواه از تقصیر من درگذرد. زن گفت : خدا تو را بیامرزد. غلام او هم اعتراف کرد، به مرد گفت : بشنو و او را هم بخشید. نوبت آن مرد دار کشیده رسید و او حکایت خود را نقل کرد. زن گفت : خدا تو را نیامرزد چون تو بدون دلیل در برابر نیکى من بدى کردى . آنگاه آن زن عابده صالحه رو به شوهر خود کرد و گفت : من زن تو هستم و آنچه تو امروز شنیدى سرگذشت من بود، مرا دیگر احتیاجى به شوهر نیست .
دوشنبه 12 اسفند 1392 - 06:12:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]
صفحات پیشنهادی
ناگفتههای فاطمه آجرلو از عدم رای اعتماد مجلس به او به عنوان اولین وزیر زن: به من تهمت زدند/ مرتضوی ارزش ندارد
ناگفتههای فاطمه آجرلو از عدم رای اعتماد مجلس به او به عنوان اولین وزیر زن به من تهمت زدند مرتضوی ارزش ندارد که احمدینژاد انقدر برایش هزینه کرد بخاطر مشایی با احمدینژاد همکاری نکردم فاطمه آجرلو نماینده پیشین مجلس می گوید اشخاصی مانند مرتضوی ارزش ندارند که آقای احمدینژاد اینبرخورد جدی با زمین خوران، در راستای حفظ و نگهداری منابع طبیعی/ جذب 5 میلیون نفر همیار طبیعت
استانها مرکز سمنان طباطبایی نژاد تاکید کرد برخورد جدی با زمین خوران در راستای حفظ و نگهداری منابع طبیعی جذب 5 میلیون نفر همیار طبیعت سمنان – خبرگزاری مهر مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در سازمان جنگل ها مراتع و آبخیزداری کشور بر برخورد جدی با زمین خوران در راستای حفظ و نگراه حفظ سنت ایرانی فقط خوردن قورمهسبزی نیست
با دکتر منیژه نوری ایرانشناس راه حفظ سنت ایرانی فقط خوردن قورمهسبزی نیست واژه عشق برای هرکس معنای خاص خود را دارد برای برخی همان مفهوم انتزاعی و زمینی را دارد که تا بخواهید شاعران و نویسندگان در طول تاریخ درباره آن نوشته و گفتهاند البته حافظ هم که میان شاعران برای عشق و عشاسرما خوردهاید؟ نکند «دگزامتازون» بزنید!
تزریق آمپول دگزامتازون برای بیمار هنگام بروز سرماخوردگی در کشور ما بسیار شایع است در حالی که به سبب اثرات این دارو بر تضعیف سیستم ایمنی بدن خطر ابتلا به بیماریهای عفونی و دردسرهای دیگری را به همره دارد عوارض آزاردهنده ناشی از آلرژی و حساسیت به تجویز آمپول دگزامتازون بسردار عراقی: بخاطر همراهی با منتظری یا خاتمی حق نداریم ریشه افراد را بزنیم
دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۴ ۵۵ جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت بخاطر اینکه فردی دست منتظری را بوسیده یا اینکه در انتخابات به خاتمی رای داده است حق نداریم یک دفعه ریشه او را بزنیم و شاید در آن زمان اگر دست منتظری را نمیبوسید ضد انقلاب معرفی میشد به گسردار عراقی: بخاطر بوسیدن دست منتظری یا رای دادن به خاتمی حق نداریم ریشه افراد را بزنیم
سردار عراقی بخاطر بوسیدن دست منتظری یا رای دادن به خاتمی حق نداریم ریشه افراد را بزنیم سیاست > نظامی - ایسنا نوشت جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت بخاطر اینکه فردی دست منتظری را بوسیده یا اینکه در انتخابات به خاتمی رای داده است حق نداریمزنی که از «غذا خوردن» درآمدزایی میکند
زنی که از غذا خوردن درآمدزایی میکند علاقهمندان به دیدن نمایش غذا خوردن من به دلایل مختلفی این فیلمها را تماشا میکنند به طور مثال برخی از آنان تحت رژیمغذایی هستند و یا برخی نیز به دلیل بیماری در بیمارستان بستریاند و در نتیجه به موادغذایی محدودی دسترسی دارند این شرایط به آنزنی که اشتهای عجیبی در غذا خوردن دارد + تصاویر
زنی که اشتهای عجیبی در غذا خوردن دارد تصاویر lمیکی سودو زن 28 ساله ای است که علیرغم وزن 60 کیلوگرمی خد اشتهای عجیبی در خوردن دارد و به عنوان مثال می تواند 192 بال مرغ را در مدت تنها 10 دقیقه میل کند به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران این زن به دلیل علاقه بیش ازطرح مشارکت مردم در حفظ ، نگهداری آثار تاریخی کلید خورد
طرح مشارکت مردم در حفظ نگهداری آثار تاریخی کلید خورد تهران - ایرنا - معاون رییس جمهوری و رییس سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری از اجرای طرح مشارکت مردم در حفظ نگهداری و مرمت آثار و بناهای تاریخی خبرداد به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا مسعود سلطانی فر عصر شنبه در آیینداستان برخورد اخلاقی مرحوم سید مهدی قوام با روسپی و دزد
داستان برخورد اخلاقی مرحوم سید مهدی قوام با روسپی و دزد وبلاگ > مؤذن جامی محمدهادی - مرحوم حجت الاسلام سید مهدی قوام از وعاظ و روحانیان اخلاقی دهه ۴۰ تهران است گفته اند روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند به اندازهی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومهسردار عراقی: بخاطر همراهی با منتظری یا خاتمی حق نداریم ریشه افراد را بزنیم/ با نظرات بسته نمیتوان جامعه را اد
سردار عراقی بخاطر همراهی با منتظری یا خاتمی حق نداریم ریشه افراد را بزنیم با نظرات بسته نمیتوان جامعه را اداره کرد جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت بخاطر اینکه فردی دست منتظری را بوسیده یا اینکه در انتخابات به خاتمی رای داده است حق نداریم یک دفعه ریازدهمین شکست تیم هلال احمر در لیگ برتر فوتسال رقم خورد/ سیر نزولی از رده چهارم تا دهم
استانها شمال آذربایجان شرقی یازدهمین شکست تیم هلال احمر در لیگ برتر فوتسال رقم خورد سیر نزولی از رده چهارم تا دهم تبریز - خبرگزاری مهر تیم هلال احمر تبریز با شکست برابر تیم شهرداری ساوه به سریال ناکامی های خود در نیم فصل دوم رقابت های لیگ برتر فوتسال باشگاه های کشور ادامه دبیست و نهمین جشن موسیقی فجر کلید خورد/ ضیافت کودکان ایرانزمین در کنار رضا صادقی
بیست و نهمین جشن موسیقی فجر کلید خورد ضیافت کودکان ایرانزمین در کنار رضا صادقی بیست و نهمین جشنواره بین المللی موسیقی فجر امروز پنجشنبه 23 بهمن با اجرای 19 برنامه موسیقایی کار خود را در تالارهای مختلف شهر تهران آغاز میکند به گزارش نامه نیوز در این دوره از جشنواره که به دبیریماجرای آخرین مکالمه با میرحسین موسوی/خیلی حسرت میخوردم که در انقلاب سهمی نداشتم
سیاسی احزاب و تشکلها مرندی در برنامه شناسنامه ماجرای آخرین مکالمه با میرحسین موسوی خیلی حسرت میخوردم که در انقلاب سهمی نداشتم میر حسین در تماس تلفنی به من گفت من وسلیه تکذیب مصاحبه با تایم را ندارم و سایت من را بستهاند من در پاسخ گفتم شما احتیاجی به سایت ندارید همانطور که مفتحاللهزاده: 4 گل خورديم که همدردي کنيم
فتحاللهزاده 4 گل خورديم که همدردي کنيم برنامه ورزش از نگاه دو با محوريت خصوصيسازي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس روي آنتن رفت برنامه ورزش از نگاه دو که پنجشنبه شب پيرامون محوريت خصوصيسازي دو باشگاه استقلال و پرسپوليس پخش شده بود شب گذشته نيز با دعوت از علي فتحالله&داستان غمانگیز مقبره نیمه تمام شاعر نیشابوری/ حیدر یغما تا سيسالگي از سواد بيبهره بود
استانها شرق خراسان رضوی یادی از سراينده معاصر خراساني داستان غمانگیز مقبره نیمه تمام شاعر نیشابوری حیدر یغما تا سيسالگي از سواد بيبهره بود مشهد - خبرگزاری مهر بیست و شش سال از درگذشت حيدر يغما شاعر خشتمال نیشابوری میگذرد اما مقبره این شاعر به نام خراسانی همچنان نهاشمی رفسنجانی: مشکلات بیماران خاص در مناطق کمتر برخوردار بیشتر است
هاشمی رفسنجانی مشکلات بیماران خاص در مناطق کمتر برخوردار بیشتر است رئیس بنیاد امور بیماران خاص کشور در سفر به استان هرمزگان گفت بیماران خاص در مناطق کمتر برخوردار با مشکلات بسیار زیادی مواجه هستند که میتوان با تامین تجهیزات مورد نیاز این بیماران نظیر دستگاه دیالیز از این مشکل-
گوناگون
پربازدیدترینها