واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
مهدیه 4 ساله به آغوش مادر بازگشت زن کودکربا و مرد همدستش وقتی اطلاع یافتند پلیس در جستجوی آنهاست، با رها کردن دختر چهار ساله گمشده در شهرک اندیشه در غرب استان تهران، متواری شدند.
به گزارش جام جم، ساعت 8 و 45 دقیقه سوم اسفند دخترچهار ساله ای به نام مهدیه از خانه شان در محله اندیشه خارج شد و به طرز مرموزی ناپدید شد. خانواده اش وقتی موفق به یافتن وی نشدند با حضور در پلیس آگاهی شهریار گم شدن وی را خبر دادند. در حالی که پلیس جستجو را آغاز کرده بود، یکی از همسایه ها با رفتن به نزد خانواده کودک، تصویر زنی را در اختیارشان قرار داد که در دوربین مداربسته خانه اش ضبط شده و نشان می داد مهدیه از سوی یک زن جوان ربوده شده است. با به دست آمدن این سرنخ، ماموران به جستجوی زن کودک ربا پرداختند، اما موفق به یافتن او نشدند تا این که عصر روز ششم اسفند، زن متهم با رها کردن مهدیه در نزدیکی محل سکونت وی متواری شد. یک روز پس از این که مهدیه از مخفیگاه زن آدم ربا نجات یافت، به دیدار خانواده اش رفتیم و روایت از چهار روز پراضطراب و سخت را از آنها شنیدیم. مادر از روز های تلخ جدایی گفت سکینه، مادر مهدیه در حالی که دخترش را بغل کرده و می گریست، گفت: باورم نمی شود اکنون مهدیه کنارم است در این چند روز تا صبح فقط اشک می ریختم و برای زنده ماندن فرزندم دعا می کردم. وی افزود: در این چند روز آرامش نداشتیم. وقتی مهدیه گم شد همه جا را گشتیم، اما بی نتیجه بود. ماموران آگاهی همراه ما جستجو ها را شروع کردند. لباس های دخترم را سگ های زنده یاب بو می کردند تا شاید ردی از دخترم پیدا شود. خانه همسایه، خیابان ها و گودال های حفر شده، ساختمان های نیمه کاره و همه جا را گشتند و رد دخترم را در یک بوستان یافتند، اما جز لنگه کفش های دخترانه مهدیه چیزی پیدا نکردند. سکینه وقتی به این قسمت از حرف هایش رسید بغضش ترکید و هق هق گریه امانش نداد. کمی که آرام شد، ادامه داد: وقتی لنگه کفش ها را پیدا کردیم، احساس کردم دیگر مهدیه زنده نیست و برای همیشه او را از دست داده ام، اما شوهرم دلداری ام می داد. خواب و خوراک نداشتیم و تنها آرزویمان زنده بودن مهدیه بود. وی گفت: از روز دومی که مهدیه ربوده شد، زن و مردی با خانه و تلفن همراه شوهرم تماس گرفتند و با تهدید از ما می خواستند ده میلیون تومان برای آزادی مهدیه تهیه کنیم و در غیر این صورت او را خواهند کشت.طلای کمی داشتم و با فروش آن فقط مبلغی از پول درخواستی آدم ربا ها را تهیه کردیم. همکاران همسرم و مسئولان اداره ای که در آن کار می کرد، بقیه پول و حتی بیشتر از آن را تهیه کردند تا به آدم ربا ها تحویل بدهیم. مادر مهدیه اضافه کرد: هنگام عصر دو رکعت نماز خواندم. هنوز از سر سجاده بلند نشده بودم که صدای ضربه به در حیاط را شنیدم. دخترانم محدثه و زینب برای باز کردن در از خانه خارج شدند. همین موقع مهدیه را در حالی دیدند که گریه می کرد و طاقت حرکت نداشت و بی هوش کف حیاط افتاد. با شنیدن فریاد دخترانم سراسیمه بیرون آمدم. وی گفت: با صدای فریادهایم همسایه ها به خانه مان آمدند. شوهرم همراه آنها محل را جستجو کرد تا این که ردی از زن کودک ربا پیدا کنند. همان موقع راننده ای نزدنشان آمد. او وقتی از ماجرای ربوده شدن دخترمان مطلع شد، گفت نمی دانسته زنی که همراه این کودک بوده مادرش نیست چون آن دو را از میدان توحید کرج دربستی به همین کوچه آورده است. مشخصات زن آدم ربا را از او گرفتیم و در اختیار پلیس قرار دادیم. مهدیه چه گفت؟ در ادامه، مهدیه که مدام کنار مادرش می چرخد و با عروسک هایش بازی می کند، درباره ربوده شدنش گفت: آن روز برای بازی با دوستم به کوچه رفتم که زنی پیشم آمد و خوراکی به من داد. دستم را گرفت و گفت بیا پیش دخترم برویم تا با او بازی کنی. سر کوچه همان زن دهانم را گرفت و با خودش برد. گریه می کردم که مامانم را می خواهم، اما خاله [زن کودک ربا] مرا کتک می زد. مهدیه اضافه کرد: کفش هایم در جنگل افتاد. خاله من را پابرهنه با خودش برد به یک خانه که شیشه هایش شکسته و همه جا تاریک و پر از دود بود. شب یک آقا آمد و گوشواره هایم را درآورد. با اطلاعاتی که راننده از زن کودک ربا در اختیار پلیس قرار داد، ماموران تصویر یک زن سابقه دار را در این زمینه به دست آوردند که وقتی تصویر او را به مهدیه ـ دختر ربوده شده ـ نشان دادند او آن را از میان چند عکس دیگر شناخت و به عنوان زن آدم ربا معرفی کرد. بنابراین ماموران خانه این زن را در حومه شهر شناسایی کرده و با ورود به آنجا متوجه شدند او آنجا را ترک کرده و همسایه ها چند روزی است از او خبری ندارند. زن کودک ربا و همدستش اکنون تحت تعقیب ویژه پلیس آگاهی غرب استان تهران قرار دارند. معصومه ملکی - گروه حوادث
پنج شنبه 08 اسفند 1392 9:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]