تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819247819




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مدعيان كنار كشيدند اما امام به مبارزه ادامه داد


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: مدعيان كنار كشيدند اما امام به مبارزه ادامه داد


محمدرضا كائيني سالي كه بر ما مي‌گذرد، براي سابقون نهضت اسلامي و مبارزين آن، بس تلخ و ملال‌آفرين بود. اين سال بر چهره خويش فرقت بزرگاني چون عسگراولادي، پرورش و حاج‌حيدري را دارد. بي‌ترديد اين چهره‌ها به ندرت ظهور مي‌يابند و طبعاً جاي خالي آنان مدت‌هاي مديد، خود را بر ما خواهند نمود. آنچه پيش روي شماست، برگرفته از چند گفت وشنود بلند است كه با شادروان ابوالفضل حاج‌حيدري درباب خاطرات ايشان از دوران طولاني آغاز و انجام نهضت اسلامي صورت پذيرفته است. اميد آنكه پژوهندگان تاريخ را به كار آيد و موجب شادي روح بلندش گردد. بمنه وكرمه. نخستين بار چگونه وارد فعاليت‌هاي سياسي شديد؟ همراهان و مشوقان اصلي شما چه كساني بودند؟ بسم الله الرحمن الرحيم. بنده 13، 14 سال بيشتر نداشتم كه به مسجد امين‌الدوله كه در آن دوران در منطقه بازار در زمينه مسائل سياسي و اجتماعي فعاليت مي‌كرد مي‌رفتم و در برنامه‌هاي آموزشي و تفريحي آن شركت مي‌كردم. اين مسجد توسط مرحوم حاج شيخ محمدحسين زاهد و آيت‌الله حق‌شناس اداره مي‌شد و آقايان عسگراولادي، حاج‌آقا شفيق و آقاي توكلي‌بينا به آنجا مي‌آمدند. بنده پس از گرفتن مدرك ششم ابتدايي وارد بازار كار شدم و به كارگري و كارمندي پرداختم و از اين طريق با افرادي كه به اين مسجد مي‌رفتند آشنا شدم. تعليم و تربيت نوجوانان و جوانان در آن ايام توسط برخي از مساجد انجام مي‌شد. در مسجد امين‌الدوله بزرگواراني كه نام بردم تصميم گرفتند جلسات هفتگي را برگزار كنند و به ارشاد و تربيت ديني نسل جوان بپردازند. اغلب هم مطالعات حوزوي داشتند و لذا هر كسي را به اين جلسات راه نمي‌دادند. هيئت مؤيد از همين جا شكل گرفت؟ بله، اين بزرگان گرد هم جمع آمدند و با استفاده از يكي از آيات قرآن براي اين جلسات نام «مؤيد» را انتخاب كردند. برنامه اين جلسات چه بود؟ بررسي احاديث، آيات قرآن و تفسير. هر جلسه هم موضوعي را انتخاب مي‌كردند و مطالعه درباره آن به عهده يكي از افراد جلسه قرار مي‌گرفت تا در طول هفته جوانب مختلف موضوع را كاملاً بررسي كند و براي جلسه بعد مطالب گردآوري‌شده را در اختيار اعضاي جلسه بگذارد. به اين ترتيب به‌تدريج با مسائل اجتماعي و سياسي روز آشنا مي‌شديم. آيا فعاليت‌هاي «هيئت مؤيد» منحصر به برگزاري كلاس‌هاي آموزشي بود؟ خير، بعد از مدتي تصميم گرفته شد سخنران دعوت كنند. چه سالي؟ سال‌هاي 38، 39. برادران تصميم گرفتند خدمت آقاي حق‌شناس بروند و از ايشان راهنمايي بخواهند. مرحوم حق‌شناس از شاگردان حضرت امام بودند و به «هيئت مؤيد» سفارش كردند ارتباط خود را با ايشان برقرار سازند و از دستورات ايشان پيروي كنند. در مورد سخنران هم شهيد آيت‌الله بهشتي را توصيه كردند و فرمودند ساواك در اصفهان مانع فعاليت‌هاي ايشان شده و ايشان را به قم تبعيد كرده است. شهيد بهشتي در قم هم دست از فعاليت‌هاي فرهنگي برنمي‌دارند و مدرسه حقاني و مدارس ديگري را با كمك همفكران خود راه‌اندازي و به همين دليل رژيم ايشان را به تهران تبعيد كرد. مرحوم آقاي حق‌شناس توصيه كردند حالا كه ايشان در تهران‌اند، برويد و با ايشان صحبت و از تجربه و دانششان استفاده كنيد. با توجه به اينكه قطعاً شهيد بهشتي تحت مراقبت ساواك بود، چه كساني اين كار را به عهده گرفتند؟ شهيد عراقي، مرحوم آقاي عسگراولادي، مرحوم حاج‌آقا شفيق و بنده. آن روزها منزل شهيد بهشتي در چهارراه مختاري بود. خدمت ايشان رفتيم و درباره برنامه و محتواي جلسات به ايشان مطالبي ارائه شد. شهيد بهشتي سؤالاتي را مطرح كردند و چون پاسخ‌هاي دقيق و روشني از برادران دريافت كردند، تمايل خود را براي همكاري با «هيئت مؤيد» اعلام كردند. ابتدا قرار شد ايشان چهار جلسه تشريف بياورند. اگر روند جلسات برايشان مطلوب بود ادامه دهند و اگر رضايت نداشتند بيهوده وقتشان را نگيريم. خودشان فرمودند: «من دو جلسه مي‌آيم و با پيشنهاد شما موضوعي را به بحث مي‌گذارم و امتحان مي‌گيرم. اگر افرادي كه در جلسه شركت مي‌كنند در فراگيري مطالبي كه مي‌گويم دقت به خرج بدهند و خوب ياد بگيرند، كارم را ادامه مي‌دهم، گرنه عذرخواهي خواهم كرد». هربار مكان تشكيل جلسات تغيير مي‌كرد تا از طرف ساواك مزاحمتي ايجاد نشود. شهيد بهشتي هم با تهران آشنايي كافي نداشتند، به همين دليل هر بار دنبال ايشان مي‌رفتم تا براي رفتن به جلسه همراهي‌شان كنم و به اين ترتيب علاقه و اعتقاد ما به شهيد بهشتي آغاز شد. در مورد مسائل شرعي به چه كسي مراجعه مي‌شد؟ در فاصله بين درگذشت آيت‌الله بروجردي تا رهبري نهضت توسط حضرت امام، سؤالاتمان را از آيت‌الله سيد‌عبدالله شيرازي كه در نجف بودند مي‌پرسيديم تا اينكه آقاي حق‌شناس ارتباطات اوليه را با امام برقرار كرد. شهيد بهشتي در جلسات هيئت مؤيد بيشتر چه مباحثي را دنبال مي‌كردند؟ ايشان مبناي بحث‌هاي خود را نهج‌البلاغه قرار داده بودند و از اين طريق سعي مي‌كردند جوانان را با مسائل فرهنگي و سياسي آشنا سازند، مخصوصاً كه در رژيم طاغوت تلاش فراواني براي سست كردن پايه‌هاي اعتقادي جوانان انجام مي‌داد. شهيد بهشتي اساساً يك آدم فرهنگي بود و لذا در اصفهان و قم هم با ايجاد مدارس ويژه سعي مي‌كرد جوانان را افرادي معتقد و آگاه بار بياورد. ايشان همواره بر اين امر تأكيد مي‌كرد كه نمي‌شود جوان را صرفاً با امر و نهي اداره كرد، بلكه بايد فضاهاي فرهنگي مناسب را فراهم آورد تا جوانان بينش اجتماعي عميق پيدا كنند. به نحوه تشكيل هيئت‌هاي مؤتلفه هم اشاره‌اي كنيد. پس از رحلت آيت‌الله بروجردي كه مرجعيت تامه را داشتند، رژيم بلافاصله دست به كار شد تا مرجعيت را از قم به نجف منتقل كند و در عين حال به هيچ‌وجه اجازه ندهد امام به عنوان مرجع مطرح شوند. برادران هيئت مؤيد هميشه براي دريافت پاسخ سؤالات خود نزد علما و مراجع مي‌رفتند، اما با توجه به تلاش‌هاي رژيم در جهت آسيب زدن به جايگاه امام بر مراجعات خود به ايشان افزودند و متوجه شدند اساساً پاسخ‌هاي امام با ديگران متفاوت است. ارتباط با حضرت امام ادامه داشت تا آن كه ايشان دستور فرمودند چند هيئت از قبيل هيئت مؤيد كه جدا از ديگران فعاليت مي‌كرد، با يكديگر متحد شوند و به اين ترتيب هيئت مؤتلفه شكل گرفت. برنامه هيئت مؤتلفه چه بود و توسط چه كساني اداره مي‌شد؟ هيئت مؤتلفه شامل گروه‌هاي 10 نفري بود كه از طريق رابط با هم ارتباط داشتند. براي آموزش افراد جزواتي تهيه مي‌شد، از جمله جزوات «انسان و سرنوشت» شهيد آيت‌الله مطهري كه بعدها به صورت كتاب چاپ شد. همچنين آيت‌الله مصباح يزدي مقالاتي با عنوان «انقلاب تقوا» مي‌نوشتند كه به عنوان دروس آموزشي مطرح مي‌شدند و توسط اعضاي شوراي روحانيت مؤتلفه يعني شهيد آيت‌الله مطهري، شهيد آيت‌الله بهشتي، شهيد باهنر، آيت‌الله انواري و آيت‌الله حاج شيخ احمد مولايي تدريس و گاهي هم افرادي به عنوان سخنران دعوت مي‌شدند. ارتباط هيئت مؤتلفه با امام چگونه انسجام بيشتري يافت؟ ارتباط با حضرت امام مهم‌ترين نقش را در ارتقاي بينش سياسي و اجتماعي هيئت مؤتلفه داشت. امام همواره تأكيد مي‌كردند به هر طريق ممكن مطالب با مردم در ميان گذاشته شود، زيرا رژيم طاغوت برنامه‌ريزي دقيق و طولاني‌مدتي براي فريب مردم داشت و لذا آگاهي دادن به مردم به عنوان نخستين و مهم‌ترين وظيفه هيئت مؤتلفه در دستور كار آن قرار گرفت و ارتباطات مردمي خود را بسط داد و توانست با نفوذ در مجلس و ساير نهادهاي رژيم به اطلاعات دست اولي درباره خيانت‌هاي رژيم پي ببرد و آنها را به امام انتقال بدهد و امام هم مردم را در جريان امور قرار دهند. رژيم كه نسبت به اين ارتباطات حساس شده بود، سعي مي‌كرد با دستگيري علما، دانشجويان و كسبه جلوي لو رفتن مصوبات محرمانه مجلس و ساير اطلاعات نهادهاي خود را بگيرد. ظاهراً قضيه كاپيتولاسيون هم توسط مؤتلفه به اطلاع امام رسيد. همين طور است. رژيم پس از قضيه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي كه به دليل هوشمندي امام ماهيت آن به‌موقع افشا شد و در نتيجه اين طرح عقيم باقي ماند، همه تلاش خود را براي مخفي نگه داشتن خيانت‌هاي خود به كار مي‌برد. يكي از اين خيانت‌هاي بزرگ قضيه كاپيتولاسيون يا مصونيت كامل امريكايي‌ها در ايران بود. اين بزرگ‌ترين توهيني بود كه مي‌شد به ملتي كرد. رژيم شاه كه مي‌دانست انتشار چنين لايحه‌اي قطعاً به لغو آن منجر خواهد شد، در مخفي نگه داشتن آن نهايت تلاشش را كرد، اما مؤتلفه توانست در قسمت بايگاني مجلس با فردي تماس بگيرد و قرار شد او نسخه‌اي از اين مصوبه را در اختيار ما بگذارد تا سخنان امام كه در بيانيه‌اي كه صادر مي‌كردند مستند به اسناد و مدارك متقن باشد. در آن زمان ارتش و ساواك به‌شدت از مجلس مراقبت مي‌كردند. بنده مسئول گرفتن اين مصوبه از آن شخص ـ كه عراقي نام داشت و اهل آيينه‌ورزان دماوند بود ـ شدم. مصوبه را از وي گرفتم و از مجلس بيرون آمدم. مرحوم عسگراولادي، مرحوم آقاي شفيق و چند نفر ديگر منتظرم بودند. بعد صحبت از اين شد كه چه كسي اين مصوبه را به دست امام برساند؟ و باز مسئوليت اين كار به عهده من قرار گرفت كه شبانه آن را به امام برسانم. صدور اعلاميه توسط امام موجب حيرت همه و دستپاچگي رژيم شد. رژيم سعي كرد با تبعيد امام و حاكم كردن جو خفقان شديد كنترل اوضاع را به دست بگيرد. چه ضرورتي ايجاب كرد مؤتلفه وارد فاز نظامي شود؟ رعب و وحشت حاكم بر جامعه به‌گونه‌اي بود كه بسياري از مدعيان مبارزه، خود را كنار كشيده بودند و فقط حضرت امام به مبارزه ادامه دادند، لذا ضرورت ايجاب كرد براي شكستن جو نااميدي و خفقان سنگين جامعه اقدامي ضربتي انجام شود. مؤتلفه با مشورت با شهيد مطهري، شهيد بهشتي و شهيد باهنر تصميم گرفت شاخه نظامي داشته باشد. در اين شاخه شهيد عراقي، بنده و برخي از برادران هم حضور داشتيم. قصد مؤتلفه ترور كساني كه مخالف آن بودند، نبود، بلكه مؤتلفه به دنبال انجام وظيفه‌اي بود كه با تشخيص روحانيت و مرجعيت و در هنگام ضرورت به عهده وي قرار مي‌گرفت. وظيفه شما در شاخه نظامي چه بود و چه شد حسنعلي منصور براي اعدام انقلابي انتخاب شد؟ نظر مؤتلفه روي شاه، علم و منصور بود. منصور به دو دليل انتخاب شد؛ يكي تلاش براي به تصويب رساندن كاپيتولاسيون و ديگري اهانت و هتك حرمت آشكار به مرجعيت و روحانيت كه حتي مخالف قانون اساسي آن زمان هم بود. بنده مسئول شناسايي رفت و آمدهاي حسنعلي منصور، علم و شاه و در عين حال تهيه اسلحه براي اين كار بودم. خود شما چگونه از لحاظ شرعي به اين اعتقاد رسيديد كه بايد اين كار را بكنيد؟ بنده مي‌دانستم قطعاً در اين راه با خطرات فراواني روبه‌رو خواهم بود و لذا كارم بايد توجيه شرعي داشته باشد. از سويي شاخه نظامي نياز به اسلحه داشت و با تسلط كامل ساواك، شهرباني و ضد اطلاعات ارتش بر همه نهادها تهيه اسلحه كار ساده‌اي نبود و ممكن بود انسان دستگير، زنداني و شكنجه شود. نخستين بار در دوره‌اي كه مي‌رفتم تا شهيد بهشتي را به جلسات شب چهارشنبه هيئت مؤيد راهنمايي كنم، خدمت ايشان عرض كردم: «مي‌دانم در راهي كه در پيش گرفته‌ام امكان شكنجه و زنداني شدن و هزار خطر وجود دارد. مي‌خواهم بدانم اين كار من توجيه شرعي دارد يا خير؟» ايشان پاسخ دادند: «بله دارد». همه برادران در مؤتلفه تلاش مي‌كردند فعاليت‌هايشان توجيه شرعي داشته باشد و بر اساس فتواي مراجع و مجوز روحانيت صورت بگيرد. امام روحانيوني را به مؤتلفه معرفي كرده بودند و همه كارها با مشورت و صلاحديد آنها انجام مي‌شد. براي ترور منصور از چه كسي مجوز گرفتيد؟ چون به امام دسترسي نداشتيم، از آيت‌الله ميلاني مجوز گرفتيم. شهيد بهشتي هم كه با امام ارتباط نزديكي داشتند و ايشان را نماينده امام مي‌دانستيم، بنابراين در اجراي اين حكم منعي نديديم. البته شهيد بخارايي و افرادي كه در دادگاه بازجويي شدند براي اينكه رژيم نتواند دست به تضعيف روحانيت و آيت‌الله ميلاني بزند، گفتند فتواي اين كار را از آيت‌الله شيخ جواد فومني گرفته‌اند كه چند روز قبل مرحوم شده بود. اساساً امام نسبت به حركت مسلحانه ديد مثبتي نداشتند. اتفاقاً در دادگاه هم رئيس دادگاه و دادستان سعي كردند اين حركت را از ديد روحانيت زير سؤال ببرند. شهيد بخارايي در آخرين دفاعيات خود از قول حضرت امام در سخنراني مسجد اعظم قم گفت كه ايشان فرمودند: «والله مقصر و خائن است هر كس كه اين وضع را ببيند و فرياد نزند». همين سخن امام براي ما بهترين فتوا بود. مؤتلفه پس از تبعيد امام به اين نتيجه رسيد كه براي شكستن جو سنگين رعب، وحشت و اختناق چاره‌اي جز اعدام مسببين اين وضع باقي نمانده است. چه شد دستگير شديد؟ پس از ترور منصور به خوزستان رفتم و برنامه‌ريزي شد تا به عراق بروم، ولي احساس كردم بهتر است بمانم و لذا برگشتم و با يكي از برادرانم قرار گذاشتم، منتها وقتي به محل قرار رسيدم احساس كردم منطقه در محاصره پليس است و لذا به محل قرار نرفتم. آخرين كسي بودم كه دستگير شدم و نزديك به 13 سال همراه مرحوم عسگراولادي، آقاي اماني و آيت‌الله انواري در زندان بوديم. قبلاً در مصاحبه‌اي به گروه انتقام و فعاليت‌هاي آن اشاره‌اي داشتيد. ظاهراً به ساخت مواد منفجره هم رسيده بوديد! بله، قصد داشتيم يك جور نارنجك جنگي بسازيم. حاج‌اسدالله صفا در خيابان خاوران تراشكاري داشت. با كمك ايشان و شهيد عراقي يك پوسته نارنجك جنگي را تهيه كرديم. وقتي دستگير شديم، قالب كامل‌شده نارنجك جنگي و طراحي‌هاي آن با چمدان حاوي اسلحه به دست ساواك افتاد. با چنين فعاليت‌هايي قطعاً بازجويي‌هاي سختي داشتيد. بله، شكنجه‌هاي فراوان! در بازجويي‌ها متوجه مطالبي كه ديگران گفته بودند مي‌شدم و بر اساس آنها مطالبي را انكار مي‌كردم. مثلاً در تهران اسلحه‌اي را تهيه كرده و در اختيار گروه قرار داده بودم كه كسي از منبع تهيه آن خبر نداشت و آنچه كه برادرها در بازجويي گفته بودند با اصل ماجرا فرق داشت و مطمئن بودم كسي از اين موضوع اطلاع ندارد. مرا هم كه كتك مي‌زدند، اطلاعات پرت و پلايي به آنها مي‌دادم. يكي از تلاش‌هايي كه در شكنجه‌ها و بازجويي‌ها مي‌شد، كشف ارتباط بين من و شهيد عراقي بود. دائماً مرا كتك مي‌زدند كه آيا عراقي را مي‌شناسي؟ و من انكار مي‌كردم تا بالاخره يك روز مرا با ايشان روبه‌رو كردند و پرسيدند: «آيا او را مي‌شناسي؟» جواب دادم: «بله». گفتند: «پس چرا انكار مي‌كردي؟» گفتم: «براي اينكه اسم اين آقا معمار است». در آنجا در پاسخ به برخي از سؤالات بازجو به نكاتي در پرونده خودم اشاره كردم تا شهيد عراقي حواسش جمع شود و سرنخ دستش بيايد. بالاخره مرا با كتك و فحش بردند تا اطلاعاتي را به حاج‌مهدي منتقل نكنم. جريان دادگاه به چه صورت بود؟ رئيس دادگاه اول سرهنگ بهروان بود كه پس از اين دادگاه ترفيع درجه گرفت. رئيس دادگاه تجديدنظر سرلشكر عرب، يكي از جاني‌‌ترين افراد دادستاني ارتش بود. به ما گفتند بايد وكيل داشته باشيم، ولي بعد از مشورت به اين نتيجه رسيديم ضرورتي براي گرفتن وكيل نيست، براي همين براي ما وكيل تسخيري گذاشتند كه عبارت بودند از تيمسار شايان‌فر، سرهنگ رستگار، سرهنگ اللهياري دادستان دادگاه شهيد نواب صفوي و سرهنگ شاه‌قلي كه مي‌گفتند بهايي است. شاه‌قلي وكيل مرحوم شهاب يك‌سري دروغ درباره وي گفت كه اين نفهميده چه كار كرده است. مرحوم شهاب هم از جا بلند شد و گفت: «اتفاقاً كاملاً مي‌دانستم چه كرده‌ام» و به همين دليل محكوميت وي كه نهايتاً يك سال زندان بود به 10 سال زندان تبديل شد. اگر دقت كرده باشيد عكسي از شهيدان بخارايي، نيك‌نژاد، صفارهرندي، حاج‌صادق اماني و حاج‌مهدي عراقي در دادگاه هميشه چاپ مي‌شود. همه آنها خندان هستند و شور و نشاط عجيبي دارند، در حالي كه مي‌دانستند رأي چنين دادگاهي چه مي‌تواند باشد. اين همه نشاط و شادي نشانه ايمان به راهي بود كه همه انتخاب كرده بوديم. رژيم شاه خيلي تلاش كرد اين روحيه را بشكند، اما موفق نشد. شهيد بخارايي بسيار جوان بود، اما در آخرين دفاعش اين شعر را خواند: «ناله را هر چند مي‌خواهم كه پنهان بركشم/ سينه گويد من تنگ آمدم فرياد كن». اين جور حرف زدن در بيدادگاه شاه قدرت روحي و ايماني بسيار قوي مي‌خواهد. همه آنها مبارزه با ظلم و خدمت به اسلام را باور كرده بودند، براي همين لحظه‌اي ترديد به خود راه ندادند. دادگاه شما چگونه برگزار شد و از آن مقطع چه خاطراتي داريد؟ پس از انجام بازجويي‌ها دادستان 13 نفر از ما را زير عنوان موضوع فعاليت به سه دسته تقسيم كرد. گروه اول يعني شهيدان بخارايي، نيك‌نژاد، هرندي و حاج‌صادق اماني جزو اين گروه بودند. اسم گروه دوم را گذاشته بودند گروه فتوا و اعلاميه كه افرادي چون آيت‌الله انواري، مرحوم حاج‌احمد شهاب و عده‌اي ديگر در آن بودند و اسم گروه ما را هم كه مسئول تهيه اسلحه و شناسايي افراد بوديم گذاشته بودند گروه انتقام. برادران نهايت تلاش را براي حفظ اطلاعات و اسامي كرده بودند، والا افراد بيشتري لو مي‌رفتند. مقداري هم به خاطرات سال‌هاي بعد از ترور منصور و زندان بپردازيم. برخي از اعضاي مؤتلفه از جمله شهيد اندرزگو يا شهيد صادق اسلامي به شكل كاملاً جدي درگير فعاليت‌هاي چريكي، تهيه اسلحه و تجهيز سازمان‌هاي چريكي از جمله مجاهدين خلق بودند. اين ارتباط‌ها را چگونه تحليل مي‌كنيد؟ وقتي سازمان مجاهدين تشكيل شد، من، آقاي عسگراولادي، شهيد عراقي و شهيد لاجوردي در زندان بوديم. مجاهدين تازه از سال 51 به زندان آمدند و در تماس‌هاي مستمري كه با آنها داشتيم متوجه انحراف در اعتقاداتشان شديم. دراين باره مرحوم شهيد لاجوردي حساسيت بيشتري داشت. قبل از تغيير ايدئولوژيك سازمان مجاهدين بعضي از روحانيون از آنها حمايت مي‌كردند. امثال شهيد اندرزگو هم همين كار را مي‌كردند، اما وقتي ماهيت سازمان مشخص شد، ايشان كه ريشه اعتقاداتشان فقاهتي و خود روحانيت بود، طبيعتاً وقتي متوجه شد ديگر روحانيت از اين سازمان حمايت نمي‌كند، ارتباطش را با آنها قطع كرد. اگر در اوايل دهه 50 كساني در مؤتلفه امكاناتي را براي سازمان مجاهدين فراهم مي‌كردند به اين دليل بود كه برخي از علما و بزرگان اين كار را مي‌كردند. شهيدان اندرزگو و اسلامي هم به دليل احساس وظيفه شرعي، اسلحه و امكانات به آنها مي‌رساندند، نه به اين دليل كه مؤتلفه به نبرد مسلحانه اعتقاد داشت. مؤتلفه در هيچ دوراني به مشي مسلحانه اعتقاد نداشت و مواردي چون ترور حسنعلي منصور بر حسب شرايط و بر اساس فتواي مراجع صورت مي‌گرفت. اشاره‌اي به حضور شهيد لاجوردي در زندان كرديد. ايشان در شناخت انحرافات، به‌خصوص سازمان مجاهدين خلق هوشمندي خاصي داشت. به برخورد ايشان در زندان با اين گروه‌ها اشاره‌اي كنيد. شهيد لاجوردي انسان بسيار صريح‌اللهجه‌اي بود. در طول مدتي كه در زندان بوديم، ايشان سه بار دستگير شد و به زندان افتاد. چه در زندان و چه خارج از آن با مجاهدين بحث‌هاي مفصلي كرد، به‌طوري كه برخي از دوستان هم گاهي دلخور مي‌شدند و مي‌گفتند اينها بيرون از زندان وجهه‌اي دارند و خيلي‌ها ماهيت واقعي‌شان را نمي‌شناسند، اگر با آنها برخورد صريحي كنيم، اسباب نااميدي جوان‌ها مي‌شويم، ولي شهيد لاجوردي معتقد بود ماهيت اينها بايد هر چه صريح‌تر و سريع‌تر برملا شود تا جوانان بيشتري به دامشان نيفتند. به نظر من با اينكه ساواك از اختلاف اينها سوءاستفاده مي‌كرد، اما موضع‌گيري شهيد لاجوردي صحيح بود. در زندان مشهد كه بوديم، شهيد لاجوردي تصميم گرفت سفره غذايش را از آنها جدا كند، چون معتقد بود آنها با ماركسيست‌ها اختلاط دارند و اعتقاداتشان درباره مبدأ و معاد درست نيست. بنده هم به پيروي از ايشان همين كار را كردم. خبر اين اتفاق از زندان مشهد به تهران رسيد و نهايتاً روحانيون زندان اوين هم فتوا دادند كه بايد از مجاهدين جدا باشند. پس از آزادي از زندان چه كرديد؟ حضرت امام در باره چهلم شهداي تبريز اعلاميه دادند و فرمودند: «بازار بايد تعطيل شود». رژيم با توجه به شرايط حساسي كه به وجود آمده بود مي‌خواست به هر نحو ممكن جلوي اين كار را بگيرد و به اصطلاح قدرت‌نمايي كند. برادران جلسه گذاشتند و تصميم گرفتند هر جور شده است برنامه رژيم را به هم بريزند و كاري كنند كه بازار تعطيل شود. بنابراين تصميم گرفتيم مواد منفجره تهيه و بازار را منفجر كنيم، بدون آن كه به كسي صدمه‌اي برسد. قرار شد باروت‌ها را بسته‌بندي كنيم. شهيد عراقي در خيابان دولت سه‌راه نشاط يك منزل دو طبقه داشت. گفت: «بياييد اينجا، چون خانه‌ام وسط بيابان است و مي‌توانيد فضاي اطراف را زير نظر داشته باشيد تا احياناً در محاصره قرار نگيريد». من، آقاي ايپكچي و كلافچي شبانه به منزل ايشان رفتيم و روي پشت‌بام مشغول آماده كردن وسايل بمب صوتي شديم. وقتي كار تمام شد، شهيد عراقي وسايل را داخل يك جيپ گذاشت و به سه‌راه خاوران برد تا آن را امتحان كند. بايد مطمئن مي‌شديم كسي صدمه نخواهد ديد. فردا صبح وسايل را به اول دالان سراي حاج‌حسن، مغازه مرحوم حاج‌متين و حاج‌محمود مقدس‌نژاد ـ كه گمانم حوله‌فروشي داشت ـ برديم. مواد را در محل مورد نظر گذاشتيم و عده‌اي از برادرها مسئوليت پخش آنها را به عهده گرفتند. سرهنگ طاهري، فرمانده كماندوهاي شهرباني همه نيروهاي شهرباني را بسيج كرده بود كه به هر نحو ممكن جلوي بسته شدن بازار را بگيرند و تهديد كرده بودند با كساني كه مغازه‌شان را باز نكنند برخورد شديدي خواهد شد. سرهنگ طاهري و مأمورانش وارد بازار شدند و به زور مغازه‌دارها را مجبور كردند مغازه‌هايشان را باز كنند و حتي قفل بعضي از مغازه‌ها را شكستند. برادرها بمب‌هاي صوتي را منفجر مي‌كردند و عملاً بازار تا ظهر بسته ماند و حتي يك نفر را هم نتوانستند دستگير كنند، چون برنامه خيلي دقيق و درست طراحي شده بود. در انتهاي اين گفت‌وگو بد نيست يادي هم از شهيد طيب كنيم كه شما با او و رفتارهايش آشنايي داشتيد. به‌طور مختصر بفرماييد شهادت وي در تقويت انقلاب چه تأثيري داشت؟ شهيد طيب حاج‌رضايي به تعبير قديمي‌ها جزو گردن‌كلفت‌هاي تهران بود و نوچه‌هايي داشت و مثل افرادي از اين دست تقيدي به مراعات احكام شرعي نداشت، اما بسيار انسان رئوف و دست و دلبازي بود و به شكل مخفي به ضعفا رسيدگي مي‌كرد. در ايام محرم، صفر و رمضان هم به‌كلي كارهاي خلاف را كنار مي‌گذاشت و در دهه عاشورا تكيه مفصلي مي‌زد و دسته بزرگي راه مي‌انداخت و با نهايت اخلاص به عزاداري مي‌پرداخت. همين رسيدگي به ضعفا و توسل به اباعبدالله(ع) اسباب نجاتش شد. نهضت امام در زندگي افراد بسياري تحولات اساسي به وجود آورد. مردم ما در مقاطع مختلف تاريخي شعور خود را به‌خوبي نشان داده‌اند. شهيد طيب مي‌دانست عاقبت نه گفتن به رژيم طاغوت چيست، با اين همه با كمال شجاعت پايداري كرد و حاضر نشد به اعتقادات دروني خود پشت كند و همان هم موجب نجاتش شد. اعدام او در جامعه بازتاب گسترده‌اي داشت و مؤتلفه تنها گروهي بود كه براي اعدام وي بيانيه داد. رژيم مي‌خواست از طيب چهره نامطلوبي بسازد، اما مؤتلفه و روحانيت هوشمندي به خرج دادند و حقيقت ماجرا را براي مردم بازگو كردند. و سخن آخر؟ براي اين انقلاب خون‌هاي زيادي ريخته، شكنجه‌ها، زندان‌ها و تبعيدهاي فراواني تحمل شده است، بنابراين نسل جوان بايد با تمام قوا در پاسداري از آرمان‌هاي انقلاب و خط اصيل اسلام، يعني خط امام بكوشد و لحظه‌اي غفلت نورزد. با تشكر از شما براي انجام اين گفت‌وگو. برقرار باشيد.

نویسنده : محمدرضا كائيني 
منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: 05 اسفند 1392 - 18:29





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن