تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 3 فروردین 1404    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1868108104




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آغوش خالی پدر در روز تولد هستی کوچولو


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
آغوش خالی پدر در روز تولد هستی کوچولو
6 ماه قبل وقتی همراه مادرش می‌رفت، سرشار از آرزوهای محال بود. قرار بود آنها خود را به استرالیا برسانند و زندگی تازه‌یی شروع کنند اما چند هفته بعد از شروع سفر، قاچاقچیان انسان قایق‌شان را غرق کردند تا همه آرزوهایشان نقش بر آب شود. به گزارش نامه نیوز به نقل از سرویس حوادث جام نیوز، به نقل از اعتماد، این سرگذشت دختری 8 ساله بنام هستی است که بامداد پنجشنبه به ایران بازگشت. او در حالی وارد فرودگاه امام خمینی شد که جسد مادرش یک ماه قبل از او به ایران منتقل شده بود و حالا در شرایطی که پدرش نیز میلی به نگهداری او ندارد به بهزیستی سپرده شده است. اما مسیر زندگی هستی چطور تغییر کرد و او را به اینجا رساند؟


سفر پرماجرا

مرداد ماه بود که فاطمه، مادر هستی تصمیم گرفت همراه دخترش به استرالیا سفر کند. آنها شنیده بودند اگر پای شان به قاره سر سبز برسد زندگی‌شان از این رو به آن رو می‌شود. فاطمه از زندگی با شوهرش خسته شده بود و می‌خواست زندگی تازه‌یی را شروع کند.

او بعد از پرس و جو درباره راه‌های مهاجرت به استرالیا راهی پرخطر را انتخاب کرد. قرار بود قاچاقچیان انسان او و دخترش را به استرالیا برسانند. تصمیم فاطمه ریسک بزرگی بود. مرگ یا زندگی. او می‌دانست خطرات زیادی بر سر راهش وجود دارد اما رویای زندگی در استرالیا یک لحظه رهایش نمی‌کرد.

اواسط مرداد ماه فاطمه و هستی به اندونزی رسیدند. چند قاچاقچی سریلانکایی به آنها و 52 مهاجر دیگر وعده زندگی در استرالیا را داده بودند. قرار بود آنها با یک قایق کوچک از اقیانوس بگذرند و به آن سوی آب‌ها برسند. شب بود چشم، چشم را نمی‌دید.

تنها پناهگاه هستی آغوش مادرش بود. چند ساعت بعد از حرکت قایق نیت اصلی قاچاقچیان معلوم شد. آنها قایق را که 54 نفر در آن بودند سوراخ کردند. دیگر همه فهمیدند که زندگی در استرالیا فقط یک رویا بود. همه به تکاپو افتادند. زمان زیادی برای غرق شدن قایق لازم نبود. فاطمه هستی‌اش را در آغوش گرفته بود. جان هستی به جان فاطمه بسته بود. مسافران غیرقانونی روی آب دست و پا می‌زدند اما مگر می‌توانستند حریف موج‌های بلند منطقه کوسه‌های سفید شوند. قاچاقچیان سرنوشت 54 انسان را به بازی گرفته بودند. فاطمه یک لحظه دست‌های دخترش را رها نمی‌کرد. با هم در آب دست و پا می‌زدند و دنبال راه نجاتی بودند که به آن چنگ بزنند. تا فاصله زیادی از آنجا هیچ گروه نجاتی نبود. هنوز زمان زیادی از غرق شدن قایق نگذشته بود که نفس‌های مهاجران به شماره افتاد.



وقتی هستی تنها شد

وقتی خورشید طلوع کرد هیچ کس نمی‌دانست مسافران قایق سوراخ شده چه سرنوشتی پیدا کرده‌اند. خورشید که به وسط آسمان رسید، هستی چشمانش را باز کرد. او توسط یک ملوان در منطقه ساباکو اندونزی نجات پیدا کرده بود. اما هنوز نمی‌دانست مادرش کجا است و چه بلایی به سرش آمده است. فاطمه هم مثل هستی از مرگ نجات یافته و به بیمارستان منتقل شده بود. مادر هستی به بیماری دیابت مبتلا بود و فقط سه روز در بیمارستان دوام آورد. سه روز بعد هستی مادرش را از دست داد و دیگر در اندونزی هیچ کس را نداشت. هستی چند روز بعد به خانواده‌یی ایرانی سپرده شد تا آنها به طور موقت از او مراقبت کنند.

انتشار خبر حادثه‌یی که برای هستی و مادرش رخ داده بود بازتاب وسیعی داشت و مقامات وزارت امور خارجه را برای بازگرداندن هستی به کشور به تکاپو انداخت. هر چند پدر هستی در آبادان بود اما وقتی مسوولان وزارت امور خارجه با او تماس گرفتند گفت نمی‌تواند به اندونزی برود.

به همین دلیل مسوولان سازمان بهزیستی تلاش‌های شان را در این باره آغاز کردند. از سویی کاربران شبکه‌های اجتماعی نیز تلاش‌های وسیعی را برای بازگرداندن هستی به ایران آغاز کردند و حتی از محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه خواستند کاری کند که تکلیف هستی زودتر مشخص شود. این تلاش‌ها بالاخره بعد از شش ماه به ثمر نشست و هستی بامداد پنجشنبه وارد ایران شد.

2 بامداد، در انتظار مسافر کوچولو

فرودگاه امام خمینی مثل بیشتر بامدادهایش شلوغ و پر رفت و آمد است. یکی از کارمندان بهزیستی دسته‌گلی به دست گرفته و گوشه‌یی ایستاده است.

یکی دیگر از مسوولان روابط عمومی بهزیستی آرام و قرار ندارد و مشغول انجام هماهنگی‌ها است. کمی آن طرف‌تر دو نفر از مسوولان موسسه خیریه مهر ایرانیان ایستاده‌اند و انتظار می‌کشند.

آنها منتظرند پرواز ساعت 2:30 هواپیمایی امارات به زمین بنشیند و به استقبال مسافر کوچولویشان بروند. آن‌طور که اعلام شده مردی به نام عثمان که نماینده سازمان ملل است قرار است هستی را به ایران برگرداند. برخی مسافران فرودگاه که جنب‌وجوش کارمندان بهزیستی را می‌بینند کنجکاو می‌شوند تا درباره هستی بدانند.

کافی است که ماجرای هستی را بدانند تا آنها هم جلوی در سالن تشریفات فرودگاه صف بکشند. بلندگوی فرودگاه نشستن هواپیما را اعلام می‌کند. حالا دیگر همه نگاه‌ها به خروجی تشریفات دوخته شده تا هستی در قاب آن ظاهر شود. ساعت از سه و نیم بامداد گذشته که بالاخره مسافر کوچولو از راه می‌رسد.

کارمندان بهزیستی دور تا دورش را گرفته‌اند و با او عکس می‌گیرند. با آنکه او ساعت‌ها در هواپیما بوده اما چهره‌اش بشاش و پرانرژی است. آنچنان که خنده‌های کودکانه‌اش خواب را از سر مسافران خواب آلود فرودگاه می‌پراند.

دوست نداشتم برگردم

هستی جان خوبی؟

بله خیلی خوبم.

حتما خیلی دوست داشتی که زودتر برگردی.

نه

چرا؟ مگر دلت برای اینجا تنگ نشده بود؟

از یک لحاظ خوشحال بودم که میام همه را می‌بینم. اما از این ناراحتم که از اونجا آمدم.

با کی اومدی؟

با یه آقایی که خیلی مهربون بود.

اسمش چی بود؟

نمی دونم

می دونی امروز چه روزیه؟

بله، روز تولدمه. وقتی اندونزی بودم برام تولد گرفتند و خیلی خوشحال شدم.

اینجا هم همه خوشحالند که تو برگشتی. برای همین هم ازت عکس می‌گیرند.

خودم همه‌چیز رو می‌دونم. چند روز که بگذره همه‌چیز معلوم می‌شه.

منظورت چیه؟

بعدا می‌گم.

چرا دوست نداشتی از اونجا بیای؟

چون اونجا خیلی خوب بود

اونجا با کی زندگی می‌کردی؟

با آقا جواد. خیلی مهربون بود. دلم نمی‌خواست برگردم. چون اونها خیلی رفتار خوبی با من داشتند.

اونجایی که بودی چند تا دوست داشتی؟

خیلی زیاد. بیشتر از 10 تا. دوستام چند تاشون رفتند استرالیا من هم برگشتم.


جشن 8 سالگی بدون حضور مادر

طبق آنچه از قبل اعلام شده بود مسوولان عصر روز جمعه در موسسه خیریه مهر ایرانیان جشن تولد مفصلی را برای هستی در نظر گرفته بودند. قرار است هستی برای چند روز در این مرکز نگهداری شود و بعد از انجام تشریفات اداری به زادگاهش، آبادان منتقل شود.

رمضانی، مدیر این مرکز مقدمات جشن را فراهم کرده بود. او در خصوص مهمان کوچولویشان گفت: روز چهارشنبه به ما اعلام کردند که قرار است هستی به مرکز ما بیاید. به همین دلیل مقدمات کار را فراهم کردیم. اول برای هستی اتاقی را در نظر گرفتیم و یکی از سالن‌ها را برای برگزاری جشن آماده کردیم. عصر روز جمعه هستی در حالی شمع تولد هشت‌سالگی‌اش را خاموش کرد که حالا سرنوشت مبهمی دارد.

مادرش فوت شده. پدرش تمایلی به نگهداری او ندارد و هنوز به درستی معلوم نیست قرار است در کجا زندگی کند. مددکاری که از بهزیستی خوزستان به استقبال هستی آمده می‌خواهد او را به زادگاهش ببرد.

مسوولان بهزیستی استان تهران اصرار دارند باید کارهای اداری و قضایی در این خصوص نهایی شود و عثمان، نماینده سازمان ملل که این کودک را با خود به ایران آورده می‌گوید تا زمانی که به او درباره آینده هستی تضمین‌های لازم داده نشود از ایران نخواهد رفت. در چنین شرایطی آینده هستی بیشتر از همیشه مبهم است.




1392/11/12





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن