تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1864772936

گفتوگو با کسی که حجازی، او را "معلم" میدانست
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۰:۲۱

پس از 60 سال دوباره یکدیگر را دیدند، کسانی که سالها پیش برای حضور در ترکیب ثابت تیم ملی با هم رقیب بودند؛ امیر آقا حسینی و قربانعلی تاری، دروازهبانهای نخستین تیم ملی رسمی ایران. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، زمستان با سرما و برفش همیشه یادآور جداییهاست و بهار تداعی کننده بازگشت و دیدار مجدد اما این بار ما سنتشکنی کردیم و در یک روز سرد زمستانی بانی دیدار دوباره دو رقیب ورزشی و رفیق صمیمی شدیم که آخرین بار 60 سال پیش یکدیگر را دیده بودند. امیر آقاحسینی، قدیمیترین دروازهبان فوتبال ایران است که هنوز در کنار ماست و همای سعادتِ وجودش از آسمان فوتبال ایران پر نکشیده. آقاحسینی را بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران میدانند، حتی برتر از ناصر حجازی؛ قربانعلی تاری هم دروازهبان اولین تیم ملی رسمی ایران بود که در نخستین دیدارش در ترکیه به مصاف این تیم رفت. آن تیم ملی برای اولین بار از همه جای کشور بازیکن انتخاب کرده بود. پیش از آن تیم تهران به عنوان تیم ملی چندین و چند بازی بینالمللی انجام داده بود. امیر آقاحسینی، 12 سال دروازهبان تیم ملی بود و تاری چهار سال پیراهن تیم ملی را به تن کرد. هر دو فوتبالشان را از باشگاه شاهین شروع کردند، ولی تاری بعد از چند سال به دارایی رفت و از آن جا هم راهی تاج (استقلال) شد. آقا حسینی و تاری 60 سال پیش برای آخرین بار یکدیگر را دیدند و تا همین چند روز پیش که در باشگاه شاهین دیدارشان تازه شد فکر میکردند آن دیگری رخت از جهان بسته و درگذشته است! دیدار مجدد این دو رقیبِ رفیق ، لحظاتی وصف ناشدنی را رقم زد که سعی میکنیم بخشی از آن احساس لطیف و لحظات شیرین را با جادوی قلم به تصویر بکشیم.

اولین دیدار آقاحسینی و تاری پس از 60 سال
صبح آفتابی یک روز زمستانی - باشگاه شاهین دفتر مدیرعامل باشگاه شاهین یک اتاق 30 متری است و در طبقه همکف ساختمان باشگاه قرار گرفته است. دو میز شیشهای کوچک و هشت صندلی در وسط اتاق قرار گرفته و در گوشه دفتر هم میز و صندلی مدیرعامل قرار گرفته است. کتابخانه جزو جدا نشدنی دفتر است و دیوارهای دفتر با تصاویر قدیمی بزرگان شاهین تزئین شده است. عکس بزرگی از مرحوم دکتر "عباس اکرامی" درست بالای میز مدیرعامل خودنمایی میکند. وقتی وارد باشگاه شدیم، امیر هوشنگ نیکخواه بهرامی، مدیرعامل باشگاه در دفترش انتظار ما را میکشید. نیکخواه خود از قدیمیهای شاهین است و پس از روبرو شدن با تاری و با کمک ما او را به یاد آورد. تاری هم او را شناخت و دیدار این دو دوست قدیمی تازه شد. اولین مکالمه دو یار قدیمی پس از سالها دوری این گونه شکل گرفت. تاری: من 88 سالم است. چقدر از تو بزرگترم؟ نیکخواه: من متولد 1311 هستم. تاری: من 1305 به دنیا آمدم. خسرو غفاری بعد از من است. کاشانی و بهزادی و سایرین هم خیلی بعدتر از من بودند. نگاه تاری به تصویر اکرامی دوخته میشود و میگوید: "خدا بیامرزد دکتر اکرامی را که مرا به شاهین آورد. آن وقت 16 سالم بود. باشگاه شاهین چند تیم داشت به نامهای شاهین، "عقاب" ، "شهباز" و "پرستو" و "چلچله" و ... من در پرستو بازی میکردم که اسد قاضی زاده ادارهاش میکرد." در همین اوضاع بود که امیرآقاحسینی وارد اتاق شد. پیرمردی لاغر اندام که هر دو گوشش سمعک داشت و آثار پیری در صورت و موهایش کاملا مشهود بود رو در روی تاری قرار گرفت. لحظهای دو پیرمرد نگاهشان به هم دوخته شد تا این که از آقاحسینی پرسیدیم که آیا تاری را میشناسد؟ او گفت: "افتخار آشنایی ندارم." به تاری گفتیم فردی که روبرویش ایستاده امیرآقاحسینی است. این حرف ما کافی بود تا تاری ناگهان فریادی از سر شادی بزند و خطاب به آقا حسینی بگوید: "خدا نکشتت! کجایی تو؟ من رو نشناختی؟ با هم رفتیم بازیهای آسیایی." بعد با لحنی کودکانه گفت: "دروازهبان تیم ملی!" آقاحسینی، رفیق قدیمیاش را شناخت و او را در آغوش گرفت. تاری گفت: این (منظورش آقاحسینی بود) از من خیلی بهتر بود، حالا این طور لاغر شده! (با خنده) همه چیز خیلی خوب بود، دو دوست قدیمی بعد از 60 سال یکدیگر را دوباره دیده بودند، اما یک حرف فضا را عوض کرد؛ حرفی که تاری و آقاحسینی در همان لحظات اول به هم گفتند. تاری: امیر حالت چطوره؟ درباره تو از چند تا از قدیمیها پرسیدم، بیشرفها گفتند که تو فوت کردی! آقا حسینی: من هم فکر میکردم تو رفتی! تاری: خیلی خوشحال شدم دیدمت. تغییر قیافه دادی (با خنده) یادته اون سال دختر پادشاه نپال رو دیدیم تو اردوی تیم ملی؟ (با خنده). در شرایطی که تاری و آقاحسینی گرم صحبت با هم بودند، رویمان را به سمت نیکخواه چرخاندیم تا از گذشتهها برایمان بگوید. آقای مدیرعامل که از قضا عموی صمد و آیدین نیکخواه بهرامی است، حرفهایش را با یک خاطره شروع کرد: "سالها پیش، برای شرکت در مراسم پنجاهمین سالگرد تاسیس سپاهان (شاهین اصفهان که زنده یاد محمود حریری آن را تاسیس کرد) به اصفهان میرفتیم. من در هواپیما کنار مرحوم "ناصر حجازی" نشسته بودم، اما او مرا نمیشناخت. خودم را معرفی کردم و گفتم که از مسئولان شاهین هستم." او ادامه داد: "یک بار در روزنامه خواندم که به حجازی گفته بودند بهترین دروازهبان تاریخ ایران است ، اما او گفته بود اول آقاحسینی است، بعد او و آقا حسینی رامعلم خود خوانده بود. از حجازی پرسیدم که آیا چنین حرفی زده یا نه؟ گفت که هنوز هم همین عقیده را دارد." نیکخواه همچنین گفت: "آقاحسینی از نظر اخلاقی و سوابق ورزشی جزو نوابغ است. او آدم بسیار معقول و متین و نجیبی است و به خصوص طبق سیاست دکتر اکرامی، ایشان یکی از معلمهای این جاست."

امیرهوشنگ نیکخواه بهرامی
تاری در این لحظه رو به ما کرد و گفت: "ما را گذاشتهاید اینجا و با هم حرف میزنید؟ پس چای کو؟" (با خنده). نیکخواه : آمدهای ما را ببینی یا چای را ؟ تاری : اول چای بعد شما! نیکخواه: این کار را در قهوه خانه هم میتوانید بکنید (با خنده) الان کجایید؟ تاری: تهران زندگی میکنم. بچه هایم در جاهای مختلف دنیا هستند و ما حرف هم را نمیفهمیم. بچه ای که 33 سال است رفته ، آنی نیست که بود. به پسرم میگویم، بیژن جان خواهش میکنم فلان کار را بکن، میگوید چشم اما دروغ میگوید! (با خنده). نیکخواه : میداند به چه کسی دروغ بگوید. تاری: همسرم که فوت کرد آوردمش اینجا. دوستش داشتم، حالا هم دارم. هنوز هم عاشقش هستم. هر هفته با گل و گلاب به بهشت زهرا (س) می روم. چند ساعت با همسرم هستم، با هم حرف میزنیم و بعد بر میگردم. در یک خانه بزرگ زندگی میکنم که در و دیوارش از عکس و مدال پر است، اما به دردم نمیخورد. پسرم گفته نمیآید ایران، اما دخترم چرا، میآید. روزی دو بار تلفنی با بچههایم صحبت میکنم. در این لحظه چای مورد نظر در استکانهای کمر باریک قدیمی از راه رسید و تاری ناگهان حرفش را قطع کرد و گفت: "حواسم پرت شد! چقدر این چای ها خوشگل هستند!" تاری: پسرم اجازه نمیدهد رانندگی کنم. یک روز تصادف کردم، پلیس آمد. موتورسواری که با او تصادف کردم میگفت که موتورش داغان شده! دروغ میگفت! هر چه گفتم خسارت میدهم قبول نکرد و زنگ زد به نمیدانم "110" ، "صفر 10" یا چه؟! پلیس به من گفت که هفت سال است بدون گواهینامه رانندگی میکنم، چون تا 80 سالگی بیشتر اجازه رانندگی در ایران را ندارم. گفت ماشینم را به پارکینگ میبرد.

تاری و عکس همسر مرحومش
تلفن دفتر مدیرعامل زنگ خورد؛ صدای بلندی داشت و حرف تاری را قطع کرد. تاری به آقاحسینی رو کرد و گفت: "غذا بخور. این چه وضعی است برای خودت درست کردهای؟ " آقاحسینی هم با خنده جواب داد: "همه چیز میخورم!" تاری گفت: "هیچ چیز نمیخوری که این قدر لاغر شدهای." بحران زنگ تلفن و صدای بلندش فرو نشست و توانستیم به صحبت ادامه دهیم. تاری: پلیس کارت ماشین را گرفت و گواهینامهام را سوراخ کرد. حتی رسید هم نداد. به او گفتم می دانی کجا میروم؟ می روم به برنامه فردوسیپور ، 500 میلیون نفر هم میخواهند آن را ببینند! گفت مگر چه کارهای؟ عکس قدیمی تیم ملی را از کیفم بیرون آوردم و نشانش دادم. او از آن عشق فوتبالها بود. پرسید قرمزم یا آبی؟ گفتم هم قرمزم ، هم آبی. ایرانیام . تاری ادامه داد: پلیس گفت خودش آبی است! فقط 20 هزار تومان به خاطر انحراف به چپ جریمهام کرد و گفت برو تلویزیون ، اما دیگر حق نداری سوار شوی. به فردوسیپور تلفن کردم و گفتم که نمیتوانم به برنامه اش بروم، چون ماشین ندارم، پول هم ندارم آژانس بگیرم. (با خنده) گفت برو "صفر به علاوه پلیس" یا چنین جایی! (منظورش پلیس + 10 بود). وقتی رفتم همه میدانستند که میآیم و مرا می شناختند. 10 روزه گواهینامهام را تا 90 سالگی تمدید کردند و حتی آزمایش چشم هم نگرفتند چون اگر میگرفتند اصلا گواهینامه به من نمی دادند. بار دیگر تاری مشغول صحبت با دوست قدیمیاش شد و ما فرصت به دست آوردیم که با نیکخواه بهرامی صحبت کنیم. * از چه سالی وارد شاهین شدید؟ نیکخواه: سال 1326 دبیرستان البرز بودم. یک روز کنار زمین ، تیمهای خردسالان تمرین میکردند که متوجه شدم کسی روی شانه من زد. وقتی برگشتم خودش را معرفی کرد، عباس اکرامی بود. آن وقتها هنوز دکتر نشده بود. به من گفت که فوتبال دوست داری؟ گفتم، بله! پرسید در خانوادهام کسی فوتبال بازی میکند ، گفتم نه! پرسید اهل کجایم و من گفتم زنجان. بعد چه شد ؟ نیکخواه: مرا ورانداز کرد و گفت اگر دلت میخواهد بازی کنی باید بگذاری با پدر یا برادرت صحبت کنم. آدرس خانه را دادم و خدا خدا میکردم که با برادرم صحبت نکند، چون او مخالف ورزش بود. او دانشجوی دانشکده دندانپزشکی بود.

امیرهوشنگ نیکخواه بهرامی
* بالاخره دکتر اکرامی با پدرتان حرف زد یا برادرتان؟ نیکخواه: پدرم با ورزش نوین آشنا نبود. او اهل زنجان بود و ورزشهای بومی و محلی را میشناخت و به اسب سواری علاقه داشت. با این حال نه تنها با فوتبال بازی کردن من مخالفت نکرده بود، بلکه خیلی مایل بود که به باشگاه کمک مالی کند. تاری: نیکخواه ول کن این حرفها را ! (باخنده) نیکخواه: می ترسم یادم برود! پدرم به اکرامی گفت که به باشگاه کمک میکند به شرطی که اکرامی این مساله را به من نگوید، چون معتقد بود که من خلق و خوی خانی دارم و آن وقت فکر میکنم صاحب این جا هستم! 40 سال بعد وقتی از مکه برگشتم، دکتر اکرامی گفت که پدرم چه کمکهایی به باشگاه کرده بود. نیکخواه: خصوصیت بارز او این بود که هر کسی را به تیم میآورد، مانند فرزند خودش به او نگاه میکرد. او سه اصل داشت، اول درس، دوم اخلاق و سوم ورزش. هر کسی را که با این سه اصل سازگار نبود، کنار میگذاشت.
* فوتبالتان را از تیم شاهین شروع کردید؟ نیکخواه: دکتر اکرامی در حقیقت مرا در تیمهای مختلف هم سن خودم بازی میداد. اول مرا به تیمهایی سپرد که برادران کوچکتر فوتبالیستهای شاهین در آن بازی میکردند. اولین معلم من "شکرالله بختیار" بود که بازیکن شاهین بود و بعد هم امیر عراقی که کاپیتان شاهین و تیم ملی بود. همین طور عباس افشین که بازیکن عقاب بود. * دکتر اکرامی چطور آدمی بود؟ نیکخواه: خصوصیت بارز او این بود که هر کسی را به تیم میآورد، مانند فرزند خودش به او نگاه میکرد. او سه اصل داشت، اول درس، دوم اخلاق و سوم ورزش. هر کسی را که با این سه اصل سازگار نبود، کنار میگذاشت. وقتی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم، شمارهام را پیدا کرد و از من پرسید که به کدام دانشگاه رفتهام. * چه سالی بود؟ نیکخواه: 1337 . آن وقتها دفاع چپ و راست شاهین بازی میکردم. * کدام دانشگاه رفتید، چه رشتهای؟ نیکخواه: دانشگاه ایالتی ویسکانسین در شهر مدیسون. کشاورزی عمومی و اقتصاد کشاورزی خواندم. وقتی به ایران برگشتم دوباره به شاهین رفتم و تا امروز هم هستم.

امیر آقاحسینی
* حالا که آقای تاری هم اینجاست از گذشتهها خاطرهای بگویید. نیکخواه: چند روز پیش در مراسم مرحوم "جدیکار" فردی را دیدم که روی ویلچر نشسته، پرسیدم و فهمیدم که رضا زینی ، بازیکن تاج است. به من گفت جان هر کسی که دوست داری بگو کی هستی؟ وقتی خودم را معرفی کردم با آن حالش بلند شد و زد توی سرش و گفت "من شوت هایت را یادم است و چنان و چنان." چیزهایی از من گفت که خودم باور نمیکنم! (با خنده). تاری : خیلی ها نمیخواهند من حرف بزنم. حتی یک بار هم در مهمانیهایی که برای پیشکسوتان میگیرند، مرا دعوت نکردهاند. آنها دروغ میگویند. در فوتبال ما کسی را پیدا کنید که سنش مثل من باشد و بگوید اولین دروازهبان تیم ملی است. تاری: خاطره از دکتر اکرامی زیاد دارم. او یک مرد پرستیدنی بود. من درسخوان نبودم. رفتم باشگاه شاهین. قاضی زاده به من گفت شنیدهام درس نمیخوانی کسانی که درسشان خوب نباشد جایشان در شاهین نیست. من هم رفتم و رفتم تا در رشته حقوق شاگرد اول شدم.
* آقای تاری از دکتر اکرامی چه خاطراتی دارید؟ تاری : در آلمان او را دیدم. هر دو ماشین خریده بودیم. به من گفت تنهایی، گفتم بله! ، گفت میخواهد به ایران برود. گفتم من هم میآیم ماشین من بهتر است! با هم حرکت کردیم و یازده روز در راه بودیم. خانمش هم بود و مدام به بچهاش نهیب میزد که درس بخواند. در راه دو اتاق از یک هتل را اجاره کردیم. یکی برای من و دیگری برای خودشان. آن وقتها در خواب خیلی خُرخُر میکردم! (با خنده) شبها نمیگذاشتم کسی بخوابد. صبح دکتر اکرامی گفت: "چه شده بود که این قدر خُرخُر میکردی؟" گفتم خُرخُر نبود، یک پلنگ به من حمله کرده بود و میخواست مرا بخورد! (با خنده) از آن روز صبحها دکتر اکرامی میگفت چه شد؟ باز هم پلنگ آمد؟ یوزپلنگ آمد؟ خاطره از اکرامی زیاد دارم. او یک مرد پرستیدنی بود. من درسخوان نبودم. رفتم باشگاه شاهین. قاضی زاده به من گفت شنیدهام درس نمیخوانی کسانی که درسشان خوب نباشد جایشان در شاهین نیست. من هم رفتم و رفتم تا در رشته حقوق شاگرد اول شدم. * معلوم است از این که به مراسمها دعوت نمی شوید دل پری دارید. تاری: در اجتماعاتی که قدیمیها جمع میشوند، همه وجود مرا انکار کردند. دوست دارم در بین آنها باشم و حرف بزنم. دوست دارم بگویم که مشکلات چیست و چه کسی دروغ میگوید .

امیر آقاحسینی (نفر اول از سمت راست)
نوبتی هم که باشد، دیگر نوبت امیر آقاحسینی بود که گفتههایش ثبت و ضبط شوند. دروازهبان قدیمی تیم ملی خیلی کم رو و خجالتی است و خیلی اهل مصاحبه کردن نیست. * آقای آقاحسینی فوتبال را از چه زمانی شروع کردید؟ آقاحسینی: بچه سنگلچ بودم و فوتبالم را از زمین پارک شهر شروع کردم. آن وقتها یک گلر بود به اسم "امیر صادقی" که از کارش خوشم میآمد و دروازهبانی را شروع کردم. بعدها آقای سینایی مرا برد پیش دکتر اکرامی او هم مرا پذیرفت و به تمرین شاهین رفتم. آقاحسینی: دروازهبانی که از تیم ملی قهر کرده خوب است، اما توپ هایی که میگیرد را نمیتواند نگه دارد. هیچ کدام از دروازهبان های امروز ما توپ را توی سینه نمیگیرند. میترسند و مدام میخواهند توپها را دفع کنند. من این طور نبودم. به توپ حمله میکردم و نمیترسیدم که کسی به من لگد بزند.
* بعد چه شد؟ آقاحسینی: بعدش خجالت کشیدم و نرفتم تا این که در دبیرستان خاقانی که بسکتبال بازی میکردم ، دکتر اکرامی گوشم را گرفت و پرسید که چرا نیامدی؟ گفتم از فردا میآیم. رفتم و دیگر ماندم تا آخر. * کی به تیم ملی رفتید؟ آقاحسینی: دکتر اکرامی خودش مربی تیم ملی هم بود. زمان تیمسار سیاسی مرا دعوت کردند به تیم ملی. شاه هم مرا دیده و گفته بود که این گلر مثل گربه است. نگهش دارید! (با خنده) * از بین دروازهبانهای تاریخ فوتبال ایران، کدام را بهترین میدانید؟ آقاحسینی : نمیتوانم درباره آنها نظر بدهم، اما از حجازی خیلی تعریف میکنند. الان دروازهبانی که از تیم ملی قهر کرده خوب است، اما توپ هایی که میگیرد را نمیتواند نگه دارد. هیچ کدام از دروازهبان های امروز ما توپ را توی سینه نمیگیرند. میترسند و مدام میخواهند توپها را دفع کنند. من این طور نبودم. به توپ حمله میکردم و نمیترسیدم که کسی به من لگد بزند. همین هم شد و آخرش لگد یکی به سرم خورد و مجبور شدم فوتبال را کنار بگذارم! (با خنده) * نظرتان درباره دانیل داوری چیست؟ آقاحسینی: بازیاش را ندیدهام، دروازهبانهای ما آن کارهایی را که باید بکنند، نمیکنند. زیاد جلو میآیند در حالی که باید روی خط بایستند و جهش بالا داشته باشند. من قدم کوتاه، اما جهشم بالا بود.

امیر آقاحسینی در کنار زندهیاد پرویز دهداری
* بهترین و بدترین خاطره فوتبالیتان چیست؟ آقاحسینی: بهترین خاطرهام زمانی بود که در اولین بازیام پنالتی حریف را گرفتم و خاطره بدم به زمانی برمیگردد که هواپیما خراب شده بود و بارها را بیرون ریختند که هواپیما بتواند پرواز کند. هوا که خوب شد، هواپیما نشست. یک شب آنجا ماندیم تا ما را برگرداندند. * دکتر اکرامی چطور آدمی بود؟ آقاحسینی: اکرامی خیلی آدم خوبی بود و به من خیلی کمک کرد. یک بار با دبیرستان قریب بازی داشتیم. کفشهای آن زمان انگلیسی بود و جلویش برجستگی داشت. گلرها میتوانستند سه بار توپ را به زمین بزنند و بعد پرتاب کنند. وقتی توپ را گرفتم خواستم سه قدم سه قدم جلو بیایم تا زمان را بکشم، اما توپ به نوک کفشم خورد و رفت توی گل! بازی یک بر یک مساوی شد. اکرامی گفت با این اتفاق یک چیز جدید یاد گرفتی و فهمیدی که چه کار باید بکنی تا توپ به پایت نخورد. تاری خطاب به آقاحسینی: یادت هست که دختر پادشاه نپال به اردوی ما آمده بود؟ آقاحسینی: هیچ کس مرا نمیشناسد! تاری: تو یکی از بهترین گلرهای مملکت بودی. من را هم نمیشناسند! یک مفسر ورزشی بود زمان ما که مدعی شد، اولین دروازهبان ایران بوده است. او اکنون در تلویزیون آمریکا کار می کند. من اولین کسی بودم که در تلویزیون بازیهای ورزشی را تفسیر و گزارش میکردم. بعدها عطا بهمنش آمد و بعد این آقا. او به دروغ میگوید که اولین مفسر ورزشی تلویزیون بوده است. آقاحسینی: من هیچ چیزی یادم نیست! تاری: خداوند آن قدر به من قدرت داده که همه چیز را یادم است. آقاحسینی: مینباشیان کجاست؟ (دروازهبان قدیمی تیم تهران - پیش از آقاحسینی و تاری) تاری: فوت کرده! تو از من شش سال کوچکتری چطور یادت نیست؟ از اولین تیم ملی عکس دارم. اینهایی که میشناسی، محمود شکیبی، حسین مبشر، مسعود برومند، تاری، حاجیان، ارتشبد خاتم که همه فوت کردهاند و من ماندهام و شکیبی، محمود بیاتی هم نمیدانم هست یا نه. افشاری فوت کرده، حسن کردستانی فوت کرده، ابراهیم رحیمیان و مبشر فوت کردهاند . این عکس متعلق به اولین ملی ایران است که رفتیم ترکیه. (عکس را نشان آقاحسینی می دهد) آقاحسینی: پارسال از طرف تلویزیون با من صحبت کردند و از من خواستند که پنالتی بگیرم. گفتم دیگر وقتش نیست، اما با این حال شیرجه زدم اما نشان ندادند.

امیر آقاحسینی
* آقای آقاحسینی چه شد که از فوتبال خداحافظی کردید؟ آقاحسینی : روی یک توپ شیرجه زدم و لگد حریف به سرم خورد. از چشمم آب میآمد. بینیام شکست، دندانهایم ریخت و شنواییام آسیب دید و نشد که مصدومیتم را درمان کنند، چون دکتر نبود. * چه سالی بود؟ آقاحسینی: سالش را یادم نیست، هیچ چیز یادم نیست. گفتوگوها از خبرنگار ایسنا: محمدعلی ایزدی

دیدار دو دوست قدیمی پس از 60 سال

دیدار دو دوست قدیمی پس از 60 سال

دیدار دو دوست قدیمی پس از 60 سال

دیدار دو دوست قدیمی پس از 60 سال

امیر آقاحسینی (نفر چهارم ایستاده از سمت راست)

آقاحسینی (نفر اول از سمت راست) و نیکخواه بهرامی (نفر سوم)

امیر هوشنگ نیکخواه بهرامی (نفر سوم ایستاده از سمت راست)

امیر آقاحسینی در تیم شاهین (نفر سوم ایستاده از راست)

امیر هوشنگ نیکخواه بهرامی (نفر سوم ایستاده از سمت راست)

امیر هوشنگ نیکخواه بهرامی (نفر دوم نشسته از سمت چپ)
انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]
صفحات پیشنهادی
میرزاپور در گفتوگو با فارس: اشتباه کردم به استقلال نرفتم/ کسی فکر نمیکرد شرایط بدنیام اینگونه باشد
میرزاپور در گفتوگو با فارس اشتباه کردم به استقلال نرفتم کسی فکر نمیکرد شرایط بدنیام اینگونه باشددروازهبان اسبق تیم ملی گفت یکی از اشتباههای من این بود که پیشنهاد ۵ ـ ۴ سال پیش قلعهنویی برای حضور در استقلال را نپذیرفتم ابراهیم میرزاپور در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزارنکیسا در گفتوگو با فارس: کسی نباید خودش را در جامجهانی فیکس بداند/ این موضوع حرفهای نیست
نکیسا در گفتوگو با فارس کسی نباید خودش را در جامجهانی فیکس بداند این موضوع حرفهای نیستدروازهبان اسبق تیمملی فوتبال کشورمان گفت به نظرم کسی نباید خود را از حالا در جام جهانی فیکس بداند چرا که این موضوع حرفهای نیست نیما نکیسا در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس در خرئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس در گفتوگو با فارس مطرح کرد پیشبینی برنامههای فرهنگی و تربیتی در روز بدون کیف و
رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس در گفتوگو با فارس مطرح کردپیشبینی برنامههای فرهنگی و تربیتی در روز بدون کیف و کتابرئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس گفت وزارت آموزش و پرورش از این جهت که بتواند در روزهای پنجشنبه برنامههای تربیتی و فرهنگی را دنبال کند این روز را به عنوان حضور در مدرسچه کسی توهین "ویکتوریا نولاند" را ضبط و پخش کرد؟
یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۹ ۵۵ انتشار مکالمه تلفنی ویکتوریا نولاند و ناسزای او در مورد اتحادیه اروپا واکنشهای شدید و از جمله انتقاد آنگلا مرکل را در پی داشته است در همین حال آمریکا دستگاه اطلاعاتی روسیه را پشت پرده افشای مکالمه دیپلمات ارشد خود میداند به گزارش خبرگزاری دانشجویانعضو فراکسیون فرهنگیان مجلس در گفتوگو با فارس: آموزش در دوران قبل از انقلاب با اجبار و تنبیهبدنی همراه بود
عضو فراکسیون فرهنگیان مجلس در گفتوگو با فارس آموزش در دوران قبل از انقلاب با اجبار و تنبیهبدنی همراه بودعضو فراکسیون فرهنگیان مجلس گفت در دوران قبل از انقلاب آموزش در قالب دیکته شدن معلممحوری و با اجبار و تنبیهبدنی و مسائلی از این قبیل همراه بود ابراهیم نکو عضو فراکسیونعضو فراکسیون زنان مجلس در گفتوگو با فارس: آمار طلاق در کشور به مرز هشدار رسیده است
عضو فراکسیون زنان مجلس در گفتوگو با فارس آمار طلاق در کشور به مرز هشدار رسیده استعضو فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی گفت آمار طلاق در کشور به مرز هشدار رسیده است و داشتن یک وزارتخانه و متولی خاص در حوزه زنان و خانواده میتواند راهکاری برای گذر از بحران باشد فاطمه آلیا در گفتوحسینیان در گفتوگو با فارس خبر داد دیدار مهم اعضای شاخص 2 فراکسیون اصولگرای مجلس/برای نزدیکتر شدن دیدگاهها ت
حسینیان در گفتوگو با فارس خبر داددیدار مهم اعضای شاخص 2 فراکسیون اصولگرای مجلس برای نزدیکتر شدن دیدگاهها تصمیمگیری شدعضو فراکسیون اصولگرایان مجلس از دیدارهای مهم اعضای شاخص فراکسیون اصولگرایان و رهروان ولایت به منظور نزدیکتر کردن دیدگاهها درباره مسائل جاری کشور خبر داد حجتعضو فراکسیون زنان مجلس در گفتوگو با فارس خبر داد بودجه ۱۰۰ میلیارد تومانی مجلس برای اجرای بیمه زنان خانهدار
عضو فراکسیون زنان مجلس در گفتوگو با فارس خبر دادبودجه ۱۰۰ میلیارد تومانی مجلس برای اجرای بیمه زنان خانهدارعضو فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی گفت بودجه اجرای بیمه زنان خانهدار متأهل برای ۲۰۰ هزار نفر به مبلغ ۱۰۰ میلیارد تومان در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید شهلا میرگلوبیادر گفتوگو با فارس مطرح شد روایت صائمکاشانی از طلبهای که شعر امام را کفرآمیز میدانست + پاسخ معنادار آیتالل
در گفتوگو با فارس مطرح شدروایت صائمکاشانی از طلبهای که شعر امام را کفرآمیز میدانست پاسخ معنادار آیتالله حائریشاعر برجسته آیینی کشور به روایت خاطرهای از کفرآمیز قلمداد شدن شعر امام توسط طلبهای جوان و پاسخ معنادار آیتالله سید عبدالکریم حائری به این شبهه پرداخت سید علیاصپس از اهدای جایزه "wet gunpowder" به همسر باراک اوباما؛ باروت خیس امسال نصیب چه کسی میشود؟ + نظرسنج
پس از اهدای جایزه "wet gunpowder" به همسر باراک اوباما باروت خیس امسال نصیب چه کسی میشود نظرسنجی پایگاه اطلاعرسانی بسیج با انتشار اطلاعیهای اقدام به نظرسنجی درباره برنده امسال جایزه باروت خیس کرده است به گزارش نامه نیوز جایزه باروت خیس قرار است به صورت سالانه"هر کسی که کارت یارانه دارد سبد کالا می گیرد"
"هر کسی که کارت یارانه دارد سبد کالا می گیرد" وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی گفت موضوع افرادی را که دریافت سبدکالا شاملشان میشد بررسی کردیم و نتیجه این بود که امکان ندارد هر کسی که کارت یارانه داشته باشد به او سبد کالا تعلق نگرفته باشد به گزارش واحد مرکزی خبر علی ربینماینده پارلمان عراق از فراکسیون انتفاضه شعبانیه در گفتوگو با فارس: انقلاب اسلامی در ایران موجب احیای آموزهه
نماینده پارلمان عراق از فراکسیون انتفاضه شعبانیه در گفتوگو با فارس انقلاب اسلامی در ایران موجب احیای آموزههای اسلام در جهان شدنماینده پارلمان عراق از فراکسیون انتفاضه شعبانیه گفت انقلاب اسلامی زمانی در ایران به پیروزی رسید که آموزههای اسلام در راستای حاکمیت مستکبران غربی در حتکرار/ حسینیان در گفتوگو با فارس خبر داد دیدار مهم اعضای شاخص 2 فراکسیون اصولگرای مجلس/ برای نزدیکتر شدن دید
تکرار حسینیان در گفتوگو با فارس خبر داددیدار مهم اعضای شاخص 2 فراکسیون اصولگرای مجلس برای نزدیکتر شدن دیدگاهها تصمیمگیری شدعضو فراکسیون اصولگرایان مجلس از دیدارهای مهم اعضای شاخص فراکسیون اصولگرایان و رهروان ولایت به منظور نزدیکتر کردن دیدگاهها درباره مسائل جاری کشور خبررئیس بسیج جامعه زنان در گفتوگو با فارس: فراکسیون زنان مجلس پیگیر راههای مقابله با جنگ نرم در حوزه زنان باشد
رئیس بسیج جامعه زنان در گفتوگو با فارس فراکسیون زنان مجلس پیگیر راههای مقابله با جنگ نرم در حوزه زنان باشدرئیس بسیج جامعه زنان گفت فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی باید با برگزاری جلسات مستمر و بیشتر پیگیر راههای مقابله با جنگ نرم در حوزه زنان و خانواده باشد مینو اصلانی در گفگفتوگوی تفصیلی فارس با کشاورز نمونه سال ۹۲ کشاورزان معمولی اعتقادی به کار علمی ندارند/ رکورد ۱۵۲ تن سیب کشاور
گفتوگوی تفصیلی فارس با کشاورز نمونه سال ۹۲کشاورزان معمولی اعتقادی به کار علمی ندارند رکورد ۱۵۲ تن سیب کشاورز نمونه را کسی نشکستکشاورزی که دو سال کشاورز نمونه کشور شده گفت متاسفانه اکثر کشاورزان به کاربرد اصول علمی در کشاورزی اعتقادی ندارند اما من با این اصول رکورد تولید ۱۵۲ ترئیس فراکسیون نمایندگان اهل تسنن در گفتوگو با فارس: نیروهای مسلح با ورود به خاک پاکستان جیشالعدل را از بین ب
رئیس فراکسیون نمایندگان اهل تسنن در گفتوگو با فارس نیروهای مسلح با ورود به خاک پاکستان جیشالعدل را از بین ببرند اینها سنی نیستندفتاحی با بیان اینکه گروهک تروریستی جیشالعدل نه تنها اهل سنت بلکه مسلمان هم نیستند گفت ما نمایندگان اهل سنت از نیروهای مسلح میخواهیم گروهک تروریستیمحمدرضا دهشیری در گفتوگو با فارس: امام(ره) پیوند اسلام و مدرنیته را امکانپذیر میدانست
محمدرضا دهشیری در گفتوگو با فارس امام ره پیوند اسلام و مدرنیته را امکانپذیر میدانستاستاد علوم سیاسی دانشکده روابط بینالملل وزارت امور خارجه گفت به اعتقاد امام راحل پیوند بین اسلام و مدرنیته امکانپذیر است اما پیوند اسلام و مدرنیسم به عنوان یک ایدئولوژی امکان ندارد محمدرضا-
ورزش
پربازدیدترینها