واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: خط پایان سارقان مسلح در مشهد
به نقل از شبکه ایران، رئیس باند دزدان مسلح بانکهای مشهد پرده از سرمایهگذاریهای میلیونیاش برداشت. اعضای این شبکه که دو برادر و دوستشان بودند در آخرین سرقت مسلحانه در طرح مهار پلیس گرفتار شدند و در تبادل آتش یکی از دزدان کشته شد. وقتی پلیس با بلندگو دستور ایست داد دزدان نه تنها اعتنایی نکردند بلکه به سمت خودروی مأموران شلیک کردند و در این تبادل آتش یکی از دزدان و مأمور پلیس هدف گلوله قرار گرفتند. راننده خودروی فراریها بشدت زخمی شد اما مأمور پلیس که جلیقه ضدگلوله داشت نجات یافت و این تعقیب و گریز خیابانی با توقف دزدان مسلح به خط پایان رسید. دزد زخمی به بیمارستان انتقال یافت و همزمان با اعترافهای برادرش به چگونگی سرقت مسلحانه از بانک در مشهد به کام مرگ فرو رفت. برادر هفتتیرکش که نمیدانست وی دیگر زنده نیست اعتراف کرد در باندی به ریاست دوستشان به طراحی توطئه سرقت پرداختهاند. همین اعترافها کافی بود تا ساعت یک بامداد 20 بهمن ماه آخرین فراری نیز دستگیر شود.سرقت مسلحانه
ساعت 11 و 39 دقیقه ظهر 19 بهمن ماه دستبرد مسلحانه به بانک ملی شعبه بلوار فرامرزی به پلیس 110 گزارش شد و بلافاصله تیمهای کلانتری و یگان امداد برای دستگیری دزدان وارد عمل شدند و طرح مهار را به اجرا گذاشتند. شواهد حاکی از آن بود که دو تن از دزدان با پژو پرشیای سفیدرنگ و یکی دیگر از آنان نیز با موتورسیکلت به همراه 129 میلیون و 600 هزار تومان فرار کردهاند که مأموران موفق شدند خیلی زود پرشیای سفید رنگ را شناسایی کنند.
سردار بهمن امیریمقدم، رئیس پلیس استان خراسان رضوی در این باره به شوک گفت: سردسته این باند در سرقت مسلحانه بانک دیگری در سال 83 در مشهد نقش داشته است که در این ارتباط دو تن دیگر نیز دستگیر شدهاند. رئیس پلیس خراسان رضوی افزود: از مخفیگاه اعضای این باند 3 کلاشینکف، 3 کلت کمری، 2 نارنجک، 30 فشنگ جنگی، سیمکارت و گوشیهای استفاده شده در سرقتها، جلیقههای ضدگلوله و اسپریهای اشکآور کشف شد. وی در پایان افزود: رسیدگی به جرایم اعضای باند سارقان مسلح همچنان در دستور کار پلیس قرار دارد.گفتوگو با سردسته باند دزدان مسلح«مهدی» 35 ساله بوده و به شرکت داشتن در هفت سرقت مسلحانه اعتراف کرده است.
وی در شگردی زیرکانه با همدستی دو برادر که هر یک به صورت جداگانه در سرقتها شرکت داشتند در کل موفق به دزدی 350 میلیون تومان شده است.
سابقهداری؟
بله، یک بار سال 80 به خاطر سرقت دستگیر شده بودم.
زن و بچه داری؟
نه، ازدواج نکردهام.
چرا؟
موقعیت ازدواج را نداشتم. از طرفی پول برای این کار فراهم نبود.
کجا زندگی میکنی؟
در بلوار وکیلآباد خانه اجارهای داریم.
خانواده داری؟
بله، با پدر و مادر و چند تا از برادران و خواهرانم زندگی میکنم.
پدرت چه شغلی دارد؟
بنایی میکرد، الان دیگر قادر به کارکردن نیست.
چند خواهر و برادر هستید؟
11 خواهر و برادریم.
کار هم میکردی؟
بله، شغل اصلی من خیاطی بود و حتی در افغانستان، سوریه، ترکیه و یونان کار کردهام.
اعتیاد داری؟
بله، به تریاک.
از چه زمانی نقشه سرقتهای مسلحانه را طراحی کردی؟
از دو سال پیش با دیدن فیلمهای خارجی وسوسه شدم تا دست به سرقت بزنم. به جستوجوی همدست میگشتم تا اینکه به طور اتفاقی با دو برادر به نامهای «علیاصغر» و «رحمان» که از فامیلهای همسایهمان بودند دوست شدم و پس از گذشت مدتی به طور جداگانه با آنها صحبت کردم و از هر یک خواستم بدون اینکه برادر دیگر از ماجرا باخبر شود در سرقتها کمکم کنند و با این شگرد نخستین بانک را در آن زمان که مشکلات زیادی از نظر مالی داشتیم با استفاده از سلاحهایی که خریده بودیم مورد دستبرد قرار دادیم.
چطور علیاصغر و رحمان را برای دزدیها راضی کردی؟
آنها را وسوسه میکردم که پول خوبی به دست میآوریم و پس از دزدی توبه میکنیم و دست از خلاف برمیداریم و هر بار با یک برادر به سرقت مسلحانه میرفتم و از وی میخواستم هیچ چیزی به برادر دیگرش نگوید و با این شگرد از شش بانک دزدی کردیم تا اینکه در آخرین سرقت از هر دو برادر استفاده کردم.
با پولها چه کار کردی؟
300 گوسفند خریدیم و در منطقهای خارج از مشهد آنها را نگهداری میکردیم. یک نیسان، چهار خودرو پژو، یک موتورسیکلت و 10 هزار دلار پول خریدیم و در اصل پولها را سرمایهگذاری کردیم.
پس چرا دوباره به دزدیهایتان ادامه میدادید؟
راستش وسوسه میشدم و من از همدستانم میخواستم در سرقتهای دیگر حضور داشته باشند.
کلاشینکف و سلاحهای جنگی را از کجا آورده بودید؟
همه این وسایل را خودم با توجه به شناختی که به افغانستان داشتم از آنجا میخریدم.
فکر میکردی دستگیر شوید؟
نه، نقشههایی که طراحی میکردم هیچ ایرادی نداشت و از شانس بد در آخرین سرقت پلیس غافلگیرمان کرد.
میدانی علیاصغر کشته شده است؟
بله، خیلی ناراحت شدم زیرا وی هفت سال بود که بچهدار نمیشد و خودش میگفت همسرش به تازگی باردار شده است و خیلی خوشحال بود!
خانوادهات میدانند دستگیر شدی؟
مطمئناً متوجه شدهاند و خیلی برایشان ناراحت هستم، پدر و مادرم آدمهای با آبرویی هستند و با این اتفاقها بعید بدانم زنده بمانند!
الان به چه چیز فکر میکنی؟
به اینکه اولاً نباید دزدی میکردم و بعد اینکه باید همان ابتدا دست از سرقتهای مسلحانه بر میداشتم تا این همه ماجرای تلخ رقم نخورد.
یکشنبه, 27 بهمن 1392 ساعت 06:48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]