واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
استراتژی مذاکره
حسین دهشیار . استاد دانشگاه علامهطباطبایی
به گزارش نامه نیوز به نقل از شرق، صحنه روابط بینالملل بیش از آن سامانمند است که بتوان قواعد حاکم شکلدهنده ماهیت تعاملات بین کشورها را در این گستره، برای مدتی طولانی نادیده گرفت. پرواضح است که بسیار امکانپذیر است که بازیگران نیات متفاوتی را متجلی سازند، شیوههای متمایزی را وجاهت ببخشند و اهداف کاملا غیرهمسویی را طراحی کنند. اما آنچه با توجه به شواهد تاریخی باید تا حدود زیادی انکارناپذیر انگاشته شود، ضرورت طی طریق کشورها در مسیری قابل پیشبینی است برای اینکه بتوانند موفق به حداقلرساندن هزینههای تداوم یا ارتقای جایگاه، هویت و ارزشهای مطلوبنظر و به حداکثررساندن دستاوردهای موردتوجه شوند. با درنظرگرفتن این واقعیت است که کمترین تجلی از خردورزی در باور به همیشگیبودن دشمنی بین بازیگران بینالمللی و از سویی دیگر خدشهناپذیربودن دوستیها بین آنان قابل رویت است. دوستیها و دشمنیها بین کشورها در چارچوب درک آنان از منافع، هویتها و ارزشها شکل میگیرد.
این درک چون تابعی از تحولات در قلمروهای مختلف حیات است و اینکه این دگرگونیها دایمی و همیشگی هستند، نگاه را معطوف به این واقعیت میسازد که چرا تعاملات چه دوستانه و چه خصمانه ماهیتا شکننده هستند. پس، اینکه کشوری تصمیم بگیرد خصومت و منازعه با دیگر بازیگران صحنه بینالمللی را -بدون توجه به اینکه چه عواملی حیاتبخش این حرکت هستند- پی بگیرد، باید کاملا طبیعی و منطقی درنظر گرفته شود. کشورها برای تحقق منافع، استحکام مبانی هویتی و متجلیساختن ارزشها، بسیار منطقی و طبیعی است که چارچوبی به نام مذاکره را برای ازبینبردن دشمنیها در قلمرو روابط بینالمللی خود مناسب تشخیص دهند. درک این مهم که توسل به مذاکره کمهزینهترین و خردورزانهترین چارچوب برای ازبینبردن روابط خصمانه و دشمنیهای دیرین است محققا باید نقطه آغازین در نظر گرفته شود. اما آنچه از اهمیت اساسی و کلیدی برخوردار است و ماهیت نتایج گفتوگوها را معین میکند، درک نیاز به مذاکره نیست بلکه دارابودن یک استراتژی برای ورود به صحنه مذاکرات است.
سرچشمههای بحران بین بازیگری متعدد هستند. مقولههایی که کلیت بحران بین کشورها را حیات میبخشند از جنسهای متفاوتی هستند و بحران ابعاد مختلفی را متجلی میسازد. با وجود تمامی این واقعیات، الزام گریزناپذیر قبل از نشستن پای میز مذاکره همانا طراحی و تدوین استراتژی مذاکره است. بحران مجموعهای از رخدادهاست. اگر بحران بین دو کشور را به یک داستان تشبیه کنیم باید گفت که کثیری از درون داستانها که شکلدهنده بحران هستند به ضرورت باید مورد توجه قرار گیرند. به درون داستانها نباید مستقل و بریدهبریده نگاه شود . اگر در چارچوب یک ارتباط ارگانیک به آنها نگاه شود متوجه روح ذاتی و هویت داستان و رمان میشویم. بحران بین بازیگری دارای یک جوهره و ذات منحصربهفرد است که برخاسته از وابستگی ارگانیک رخدادها و رویدادهای بهظاهر مستقل میباشد. داشتن استراتژی برای مذاکره به این معناست که مذاکرهکننده با رخدادها و مقولههای شکلدهنده بحران بهطور مستقل برخورد و تلاش برای حل آنها نمیکند.
بلکه با وقوف به جوهره حیاتبخش بحران است که یک درک ارگانیک از رخدادهای قوامدهنده بحران را به صحنه میآورد. بحران دارای یک کانون است و در چارچوب وقوف به آن کانون است که همهچیز معنا پیدا میکند و برجستگی مییابد. بحران دارای ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... است.
این ابعاد متفاوت، با توجه به روح بحران قابل فهم هستند و تلاش برای حلوفصل مجزای آنها بدون توجه به اینکه این اجزا دارای یک ارتباط ارگانیک با یکدیگر هستند در نهایت تحقیر در بطن مذاکرات را منجرخواهد شد. استراتژی مذاکره این ارتباط را ملموس و معنادار میسازد. استراتژی مذاکره برای بازیگر مشخص میکند که تعریف متفاوت از منافعملی نیاز است، که اولویتبندی جدید از ابعاد هویتی الزامآور است و اینکه پالایش ارزشها اجتنابناپذیر هستند. نمیتوان به پای میز مذاکره برای حلوفصل دعواها و منازعات اقتصادی رفت در حالیکه تنشهای سیاسی، رویاروییهای نظامی و خصومتهای فرهنگی که اجزای دیگر حیاتبخش بحران بین بازیگری هستند، تعدیل نشوند و مواضع «بحرانافزا» در این حیطهها همچنان استحکام خود را حفظ کنند. پرواضح است که نمیشود در آن واحد در پای میز مذاکره تمامی حوزههای بحرانی را به صحنه آورد و به حلوفصل آنان اقدام کرد.
بهدلیل همین واقعیت است که ضرورتداشتن استراتژی مذاکره حیاتی و اجتنابناپذیر قلمداد میشود. وقتی منافع، هویتها و ارزشها در پرتو یک درک متفاوت در مقام مقایسه با گذشته نگریسته شوند و ارزیابی گردند، بهطور طبیعی و همزمان تمامی زیرساختهای بحران در کلیت آن کماستقامت میشوند و «رانش» محیط بحرانی آغاز میشود. محیط بحرانی درک خاصی از منافع، هویت و ارزش را طلب میکند و به همینرو ضروری است که برای حیاتبخشیدن به یک محیط غیرخصمانه این درک دگرگون شود. استراتژی مذاکره این فهم و درک دگرگونشده را به صحنه میآورد و در این بطن است که فرآیند مذاکرات شکل میگیرند. آمریکاییان پای میز مذاکرات با ویتنام شمالی قرار گرفتند تا تدوین شرایط و مکانیزمهای پایان جنگ را نهایی کنند. اما آمریکاییان قبل از ورود به صحنه مذاکرات، یک دگرگونی کلی در مقولههای منفعتی، هویتی و ارزشی را ساماندهی کرده بودند. این محیط ذهنی و ادراکی متفاوت بر این مبنا بود که رهبران ویتنام شمالی اساسا کمونیست نیستند بلکه ملیگرا هستند. اینان از نقطهنظر تاریخی دشمن آمریکا نیستند بلکه منبع خطر را در طول تاریخ خود از سوی چین یافتهاند. این بهآن معناست که ویتنام از قابلیت بالقوه برای دوستی استراتژیک با آمریکا به خاطر همسایگی با یک قدرت برتر نظام بینالملل برخوردار بوده و نیاز به توسعه اقتصادی، تنیدگی گریزناپذیر ویتنام در سیستم سرمایهداری جهانی به رهبری آمریکا را به وجود خواهد آورد.
گامبرداشتن در مسیر مذاکره تنها هنگامی ثمربخش است که محیط بحرانی اساسا دگرگون شود، روح زمانه که اقدامات و عملکردهای متفاوتی را طلب میکند، به رسمیت شناخته شده، بحران در کلیت آن زیرسوال رود و نه اینکه تلاش شود که در یک قلمرو از ضرورت مذاکره صحبت شود و در حیطههای دیگر همچنان منطق بر نیاز به پیگیری خصومت و دشمنی استوار باشد. ورود به صحنه مذاکرات در چنین فضایی «چندتکه» که در آن تنها یک جنبه از مناقشه، شأن گفتوگو پیدا میکند، محققا دستاوردی جز هزینههای استراتژیک برای بازیگر بهبار نخواهد آورد.
1392/11/1
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]