واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بخشش از پشت در
امام رضا (علیهالسلام) در میان جمع نشسته بودند و با صبر و شکیبایی به یک یک سوالهایی که مردم از ایشان میکردند، پاسخ میدادند. صدای گرم و آسمانیشان آرامش دلهای شکسته و زخمخورده مردمی بود که جز امام بزرگوارشان پناهی نداشتند. امام در حال پاسخ گفتن به سوالی بودند که ناگهان مردی غمگین و ناامید وارد شد. امام فوراً متوجه او شدند و پس از پایان صحبتشان، از مرد سوال کردند: «برادر کیستی و چرا این چنین غمگین و پریشانی؟»مرد پاسخ داد: «سلام و درود بر فرزند پیامبر اکرم. مردی مسلمانم و اهل خراسان. از سفر حج باز میگردم. در راه همه پولی را که همراه داشتم،گم کردم. اکنون نمیدانم چگونه به شهر و دیار خود باز گردم. من مردی ثروتمندم و اگر یاریام کنید که به خانه باز گردم، برابر آنچه به من بخشیدهاید باز پس خواهم فرستاد.»حضرت فرمودند: «بنشین، خداوند تو را رحمت کند.»مرد در میان حاضران نشست و امام به پاسخگویی به پرسشها ادامه دادند تا آنکه جلسه به پایان رسد و همه رفتند؛ حالا فقط مرد مسافر باقی مانده بود و یکی از یاران امام رضا (علیهالسلام). آنان هنوز نشسته بودند. امام برخاستند و به اتاقی دیگر رفتند. پس از لحظاتی در را نیمه باز کردند و دست مبارکشان را از لای در بیرون آوردند. در دستشان کیسهای بود. بیآن که چهرهشان دیده شود فرمودند:«مرد خراسانی کجاست؟»مرد گفت: «حاضرم».فرمودند: «این دویست اشرفی را بگیر و هزینه سفر خود کن و به سلامت به شهر و دیار خود باز کرد. در فکر پس دادن این پول نباش. حالا برو تا نه من تو را ببینم و نه تو مرا.»یکی از یاران پیامبر که شاهد این ماجرا بود. رو به امام کرد و گفت: «فدایت شوم. بخششی بزرگ بود، چرا روی مبارکتان را از او پوشاندید؟»امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: «میترسیدم که هنگام گرفتن پول خواری و شرمندگی را در چهرهاش ببینم. آیا نشنیدهای که پیامبر گرامی فرموده است: کسی که پنهان به دیگران نیکی میکند، عملش برابر با هفتاد حج است؟».دوست کودکانتنظیم:بخش کودک و نوجوان ********************************** مطالب مرتبطگرم ترین لانه برای پرنده كوچك پیرزن لجباز آقا گلی و لاله سوسمار مهربان سالار و گیاهان دارویی مهربانی و دوستی نامه ای برای خدا شکارچی های ترسو مقیاسی هوشمندانه!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]