واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قلب و پیوند آن با عشق
سخن گفتن از خدا و قرآن و فهم آن یك زمینه همدلى و هم زبانى و هم دردى را مى طلبد و این زمینه در یك فضاى آكنده از محبّت و صمیمیت مى تواند وجود پیدا كند و متعالى ترین جلوه هاى قلبى هر انسان در همین اظهار عشق است و بس. بنابراین، مى توان گفت كه با توجه به فطرت خدایى انسان، سر و كار قرآن پیوسته با این جلوه عشق الهى است; چرا كه انسان وقتى بتواند آنچه را كه به عشق و علاقه اش متعلّق است براى خویشتن درست و واضح معنا كند آن وقت است كه آن عشق و محبت سیرى متنوع و صعودى پیدا مى كند، اینجاست كه قرآن هیچ وقت كهنه نمى شود; زیرا قرآن را كه باز مى كنید و با توجّه به قلب سلیم، و درك شفاء و نور و ایمان، و به دور از هرگونه ظلم، به آن روى مى آورید درمى یابید كه زبان قرآن عبارت است از عشق، عشق و عشق; و چنان سخن مى گوید كه گویى جز عاشق و معشوق در جهان هیچ چیز دیگر معنایى ندارد، و جز عشق مسأله اى در جهان وجود ندارد.قرآن پیام خداى معشوق و معبود انسان هاى عاشق است، باید به آن دل داد; زیرا مهم ترین ویژگى قلب و دل، عشق به خدا و دلدادگى به او است. كدامین عاشق است كه پیام معشوق را بشنود و به آن دل ندهد. اگر پیام خدا را مى شنویم و گوش نمى دهیم (تا چه رسد به دل دادن و از قلب مایه گذاشتن) پیداست كه از زبان قرآن یعنى زبان عشق محروم هستیم. و مسلماً پیام معشوق را نخواهیم شناخت و نخواهیم فهمید: «وَ اِذا قُرءَ الْقُرآنُ فَاستَمِعوُلَه وَ اَنْصِتوُا لَعَلَّكُمْ تُرْحَموُن» (اعراف: 204) «آن گاه كه قرآن خوانده مى شود پس خوب گوش دهید و به آن دل دهید و آرام شوید باشد كه مورد رحمت واقع شوید.»مثالى را در این باره جهت تقریب به ذهن درباره فهم قرآن با عشق بدین صورت مى توان آورد كه: «فرض كنید پسرى از مادرش به دور بوده پس از مدت ها دورى و از محل سربازیش، مثلاً، براى مادر خویش كه مى داند او را بسیار دوست دارد فقط یك نامه مى نویسد. وقتى این نامه به دست مادر مى رسد اگر مادر سواد داشته باشد، نامه را مى خواند، همواره تعبیر مى كند، كلمات و جملات و عبارت هاى آن را پیوسته زیر و رو كرده و براى خویش از سر عشق تعبیرات آن را زمزمه مى كند، مى گوید: این جمله اش این موضوع را مى گوید، از آن جمله منظورش فلان است و ارتباط این جمله با آن جمله چیست، و... و اما اگر بى سواد باشد به هر كس كه مى رسد مى گوید آقا این نامه را براى من بخوانید و اگر نامه ادبى هم نوشته شده باشد از استعارات و تشبیهات و تعبیرات آن مى پرسد و آن قدر با این نامه مأنوس مى شود كه تمام آن را حفظ مى كند; چرا كه خودش را در آن نامه مى بیند و مى یابد. حتّى جاى تعجب نیست كه اگر بى سواد باشد تنها به خاطر درك محتواى نامه فرزندش راه باسواد شدن را نیز طى كند و...حال كدامین ما (با پوزش از درگاه خدا) به اندازه عشق یك مادر به پیام فرزندش، به پیام خدا عشق مىورزیم، آن را مى خوانیم، زمزمه مى كنیم، در تفسیر آیات و فهم آن ها و روشن شدن مطالب آن صادقانه و عاشقانه كار مى كنیم و به آن دل مى دهیم. اینجاست كه پیامبر(ص) مى فرماید: «اَلا مَنِ اشْتاقَ اِلَى اللّهِ فَلْیَسْتَمِعْ كلامَ اللّهِ»1 «بهوش باشید هر كه شوق خدا را دارد و به خدا عشق مىورزد پس باید به سخن خدا گوش فرا دهد.»آن گاه كه قرآن خوانده مى شود پس خوب گوش دهید و به آن دل دهید و آرام شوید باشد كه مورد رحمت واقع شوید.3ـ2ـ قلب، ایمان، فهم قرآنبا توجه به آنچه در رابطه با قلب و نقش آن در فهم قرآن گفته شد ذكر این نكته ضرورى است كه قلب و ایمان نیز ارتباط تنگاتنگ با هم دارند و به صراحت بسیارى از آیات قرآنى جایگاه ایمان قلب است: «اوُلئِك كَتَبَ اللهُ فى قُلوُبِهِم الایمانَ.» «آنان كسانى هستند كه خداوند ایمان را در دل هایشان بنوشت»«وَلكنَّ اللّه حَبَّبَ اِلیكُمُ الایمانَ وَ زَینَّه فى قلُوبِكم». (حجرات: 9) «ولیكن خداوند ایمان را برایتان دوست داشتنى قرار داده و در دلهایتان استوار كرد.» از یك سو، بر اساس آیه 82 سوره اسراء «ایمان» عامل مهم درك و فهم قرآن است،2 و از سوى دیگر، این باور با ایمان قلبى به مبدأ هستى و عشق به خدا و ایمان به پیامبر(ص) معنا پیدا مى كند تا بتواند مهم ترین عامل درك صحیح قرآن شود و آدمى را با معانى بلند قرآن آشنا كند.به عبارت دیگر، ایمان امانت بزرگ خداوند است و حمل این امانت، شایستگى مى خواهد، ایمان اكراه بردار نیست و در ایمان نمشود تقلید كرد و همان گونه كه ایمان آزادترین و با حرمت ترین انتخاب یك انسان است، هرگونه سخن وعمل كه این انتخاب آزاد و حرمت آن را تباه كند، هر چند به نام دین و روى آورى به مردم باشد، قـلب آدمى را تباه مى كند و او را از فـهم قـرآن دور مى كند.تنها كسانى مى توانند قرآن را به نحو شایسته بفهمند كه خدا و پیامبر(ص) را بشناسند و به او ایمان آورند و در ظاهر و باطن به گونه اى باشند كه در سینه هایشان نمونه كوچكى، هر چند در مقیاس كوچك تر از آنچه تمامى قلب پیامبر را فراگرفته، وجود پیدا كرده باشد.
امام صادق(ع) مى فرماید: «اِنَّما الْقُرآنُ اَمثالٌ لِقَوم یَعْلموُن دوُنَ غَیرِهم وَ هُمُ الذَّینَ یُؤمِنُونَ بِهِ وَ یَعْرِفُونَه فَاَمّا غَیرهُم فما اَشَدّ اِشكالهُ عَلیهم وَ اَبْعَدَه مِنْ مَذاهِبِ قُلُوبِهِم...» (بحارالانوار، ج 92، ص 10) «منحصراً قرآن نمونه هایى براى مردم داناست نه غیر آنان همان عالمانى كه به آن ایمان مى آورند و آن را مى شناسند ولى براى دیگران چقدر مشكل است و چه اندازه ازدسترس عقل ودل هایشان به دور است!»ایمان چنان سهل الوصول و ارزان نیست كه به دست هر كسى بیفتد، امرى قلبى است كه با تمامى زندگى آدمى سر و كار دارد و تمامى هویت یك انسان است. پس فهم حقایق قرآن نیز براى كسى امكان پذیر است كه در پى تسلیم درونى و برونى به خدا و برگزیده خدا برآمده و تابع امر آن ها باشد. و اینجاست كه امام صادق(ع) مى فرماید: «ما مردم را مؤمن نمى شماریم مگر آن كه جمیع اوامر ما را متابعت نماید...»3خلیفه خدا در زمین بودن یعنى مطیع خدا بودن، شنونده خوبى براى كلام خدا بودن، تسلیمى در اوج اختیار و در عین بیزارى از طاغوت همراه با شناخت خدا و عشق به او و فرمان بردارى از او.4 چنین قلبى شایسته نور خداست و حق اوست كه از این سفره الهى و تجلى خداوندى به زیباترین وجه بهره ببرد و پیوسته با عنصر اعتماد،5 عشق،6و امید7 به امنیت در بارگاه الهى زندگى مى كند8 و در این حالت، فرد مؤمن چنان مجذوب سخن حق مى شود كه حالت خدایى پیدا مى كند: «قال الله تعالى: لاتَسِعُنى اَرْضِى وَلاسَمائى وَلكِنْ یَسِعُنى قَلْبُ عَبْدِى الْمُؤِمِنِ» (الغوالى، ج 4، ص 7) «نه زمینم گنجایشم را دارد و نه آسمانم، ولى قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد.»بنابراین، آنچه كه قرآن در تعلیماتش مدّ نظر دارد، پرورش انسان هایى است كه هم از سلاح علم بهره مند هستند و هم از دلى آكنده از ایمان به محبوب خویش; و این دو را با بهترین شیوه و عالى ترین وجه در راه حق به كار مى گیرند; انسان هایى كه نمونه هاى بارز آن خود پیامبر(ص) و ائمه اطهار: و یاران شایسته و راستین آن ها مى باشند. همان هایى كه اهداف قرآن را پیوسته در دل و قلب خویش به یقین باور داشته و در عمل با پذیرش حقایق قرآنى همیشه قرین عبادتند; یعنى عاشقانه در پى سپاسگزارى از خدایى كه شایسته عبادت است برمى آیند و هدف قرآن را برآورده مى سازند.9و تنها توصیه قرآن نیز همین است آنجا كه مى فرماید: «یا اَیّهُا النّاسُ قَدْ جـاءَتـْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رِبِـكُم وَ شِفاءٌ لِما فِى الصُّدوُرِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤمِنینَ» (یونس: 57) «اى مردم از جانب پروردگارتان سوى شما پندى رسیده با شفایى براى (آن مـرض هایى كه) در سیـنه هاست، كتابىكه رحـمت و هـدایت براى مـؤمنان است.» رضا رستمى زادهگروه دین و اندیشه - سیف جمالی1ـ كنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، علاءالدین متقى هندى، به تصحیح صفوه السقا، چاپ پنجم، بیروت، خ 25412ـ «وَ نُنزِّلُ مِنَ القرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةُ لِلْمُؤمِنینَ...»3ـ كافى، ج 2، ص 784ـ محتواى آیة الكرسى5ـ وَ مَنْ یَتوكَّل عَلى اللّهِ فَهُو حَسْبه، طلاق: 36ـ یُحِبّهم وَ یُحِبوّنه، مائده: 547ـ لاتَیأسُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ، یوسف: 878ـ فى مقَعْدِ صِدق عِندَ مَلیك مُقتدر، قمر: 559ـ نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 193، على(ع) در توصیف متقین مى فرماید:... تالین لِاَجزاء القرآن یرتلونها ترتیلا... مؤمنان پرهیزگار همان كسانى هستند كه در شب همواره بر پا ایستاده اند، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى كنند، با آن جان خویش را محزون ساخته و داروى درد خود را از آن مى گیرند هر گاه به آیه اى برسند كه در آن تشویق باشد با علاقه فراوان به آن روى مى آورند و جانشان با شوق بسیار در آن خیره مى شود و آن را همواره نصب العین خود قرار مى دهند و هر گاه به آیه اى برخورد كنند كه در آن ترساندن و بیمى باشد گوش هاى دل خویش را براى شنیدن آن باز مى كنند و صداى ناله و به هم خوردن زبانه هاى آتش با آن وضع مهیبش در درون گوش شان طنین انداز است آن ها در پیشگاه خدا به ركوع مى روند و پیشانى و دست و پاى خویش را بر خاك مى سایند و از خداوند آزادى خود را از آتش جهنم درخواست مى كنند... .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]