واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهد
چوب تنبلی ادارات بر سر ارباب رجوع
اتلاف وقت در میان کارمندان امری عادی است و جای تعجب ندارد و متاسفانه تر و خشک با هم میسوزند و رنگ افرادی که همه هدفشان کمک به ارباب رجوع است در میان کارمندان بیتوجه کمرنگ شده است.
خبرگزاری فارس- زهرا زنگنه؛ تا به حال شده کمی فکر کنید که چرا یک کار ساده اداری که تنها نیازمند تکان خوردن انگشتان چند کارمند است گاهی به پیچیدهترین کار دنیا تبدیل شده و حتی سختتر از یک معادله ریاضی در جلسه کنکور است و انجام همین کار چگونه مدتها طول میکشد، کاری که به راحتی میتواند در یک روز یا حتی یک ساعت انجام شود. متاسفانه گاهی برای انجام کارهای اداری باید کفشهای آهنی به پا کنی و یا علی بگویی و آماده بالا و پایین شدن از پلههای ادارات باشی. شاید همه اینها به بروکراسی ادارات و کمکاری کارمندان مربوط شود، چرا باید برای رفتن به یک اداره و تنها گرفتن چند امضا عزادار شویم و همه غصههای دنیا بر سرمان خراب شود در اینجاست که میگوییم «خدا نکنه آدمی محتاج کسی بشه». زمانی ناراحتی تو دوچندان میشود که کارمند بدون توجه به مشغلههایت و عرق سرد روی پیشانیات با آرامش و خونسردی بگوید شرمنده برو فردا بیا و ادامه دهد «حتماً فلان کارمند باید باشه و امضا بزنه». اتلاف وقت در میان کارمندان امری عادی است و جای تعجب ندارد و متاسفانه تر و خشک نیز با هم میسوزند و رنگ افرادی که همه هدفشان کمک به ارباب رجوع است در میان کارمندان بیتوجه کمرنگ شده است. در 2 زمان از روز در صورت مراجعه به اتاق برخی کارمندان باید بدانی که با در بسته مواجه میشوی، صبح که به طور حتم همگی در اتاقی مشغول صرف صبحانه کاری هستند و ظهر نیز برای ادای نماز، عبادت و نهار نیم ساعت پیش از وقت موعد درب اتاقهایشان را میبندند و با ورود هر ارباب رجوعی نیز ادعا میکنند الان وقت نماز است مگر شما نماز نمیخوانید؟ خوب بلدیم سر خودمان را کلاه شرعی بگذاریم هر چه را یاد نگرفته باشیم این یک مورد را خوب آموختهایم. نزدیک ساعت خروج از اداره نیز به بهانه حرکت سرویس و دیر رسیدن به آن نیم ساعت زودتر محل کار خود را ترک میکنند؛ نمیدانم به راستی چه موقع از روز و چه ساعتی را به ارباب رجوع اختصاص میدهند و نقش او در این چرخه کجاست؟ حال فرض بر اینکه کارمند مورد نظر را پیدا کردهای و با خیالی راحت و با حساب اینکه کار تمام شده است پرونده و برگههایت را نزد وی میگذاری و او نیز به راحتی میگوید: «من نمیتوانم امضا بزنم ببرید طبقه پنجم کار من نیست» و تو که در این 2 ساعت تعداد پلههای اداره و تعداد سنگهای آنجا را حفظ شدهای دیگر نمیدانی چه باید انجام دهی گرچه دیگر توانت به سر رسیده است اما چارهای نداری و دست از پا درازتر برمیگردی، اما امید داری که دیگر او آخرین نفر است و کارت نتیجه میدهد غافل از اینکه شاید هنوز در ابتدای راه باشی. در برخی ادارات با نصب اطلاعیههایی روی دیوار مبنی بر هر گونه توهین به کارمندان پیگرد قانونی دارد مواجه میشوی و از طرفی نیز برخی مسئولان و مدیران در گوش کارمندان میخوانند حق با ارباب رجوع است و احترام آنها نیز واجب. متاسفانه بسیاری از همین کارمندان فراموش میکنند مردم از جنس خودشان هستند، آدمهایی از همین کره خاکی و مانند آنها نفس میکشند ولی بدون توجه به خواست آنها رفتارهایی توهینآمیز از خود نشان میدهند به گونهای که گاهی فراموش میکنند اینان هم آدمند؟ بند «پ» در اینجا نقش خوبی ایفا میکند، اگر از اقوام و دوستان کارمند و یا رئیس باشی میتوانی در منزل بنشینی و بدون خم و راست شدن پاهایت روی پلههای اداره و در آرامش کارهایت را اتمام شده نظارهگر باشی و امان از روزی که غریبه باشی و اعتراضی از خودت نشان دهی که دیگر نه تنها کارت ناتمام میماند بلکه شاید حل و فصل شدنش با کرامالکاتبین باشد. اعتراض و توهین، 2 واژه آشنا با بار معنایی متفاوت هستند، در کشور ما این 2 واژه به یک معنا بوده و در هر صورت هر کدام را از خودت نشان دهی کارهایت ناتمام و بینتیجه خواهد بود، متاسفانه ما ایرانیها گاهی یکدیگر را فراموش میکنیم و خودمان را در لباسهایی از جنس غرور پنهان کردهایم. وقت طلاست، بارها و بارها با این جمله برخورد داشتهاید، اما در این خصوص این وقت تنها برای کارمندان طلا است و برای ارباب رجوع به برنز هم نمیرسد. متاسفانه برخی کارمندان تصور میکنند دیگران کاری ندارند و بیکارند و تنها خودشان هستند که زمانشان ارزشمند است اما ای کاش میدانستند اگر همین ارباب رجوع نبود او نیز در این مسئولیت و پشت این میز نمینشست... ای کاش میدانستیم همه ما از یک خاک هستیم و مانند هم نفس میکشیم. انتهای پیام/78008/م40
92/11/26 - 09:28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]