واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
تاملی بر رفتار زیبای قهرمان 15 ساله
"اعتزاز" نیز همچون حسین فهمیده در بالاترین اوج شکوه انسانی دنیا را ترک گفت و پیامش برای آنانکه اهل ادعا هستند و از دریچه خود به همه چیز می نگرند کاملا واضح و روشن است؛ آیا شما و فرزندتان حاضرید آن کاری را که من برای نجات جان 1000 نفر انجام دادم، انجام دهید؟ به گزارش نامه نیوز به نقل از پایگاه خبری تحلیلی " مطالبه " به این داستان دقت کنید «یک نوجوان 15 ساله پاکستانی در اقدامی شجاعانه پس از اینکه متوجه شد فردی برای انجام یک عمل انتحاری به خود بمب بسته تا با ورود به مدرسه 1000 نفری که او هم یکی از دانش آموزانش بود خود راتاملی بر رفتار قهرمان 15 ساله پاکستانیها منفجر کند ،تلاش کرد تا با درگیر شدن جلوی این تروریست را بگیرد، این اقدام او باعث شد تا عامل انتحاری به هدف خود نرسیده و بمب را پیش از رسیدن به مدرسه منفجر کند و این نوجوان را همراه با خود به کام مرگ بکشاند.»
این اتفاق در حالی افتاد که "اعتزاز حسن" 15 ساله تمام سعی خود را کرد تا جان 1000 دانش آموز مدرسه شیعیان اقلیم هانگو را که در میان آنها دوستان و معلمانش نیز حضور داشتند نجات دهد.
همه چیز این داستان واقعی که همین دیروز در کشور همسایه ما اتفاق افتاد تاثر آمیز و در بعد دیگر تامل برانگیز است.شاید اعتزاز دانش آموز زرنگ و درس خوانی نبوده،شاید حتی بارها در مدرسه اش توبیخ شده باشد یا اینکه از طرف دیگر هم مدرسه ای هایش مورد تمسخر واقع می شده.
کسی چه می داند شاید اعتزاز حتی برای خانواده اش هم مورد موجب افتخار و سربلندی نبوده است.او تا قبل از دیروز فقط یک نوجوان بسیار بسیار معمولی بود و در کشور متشنج پاکستان هیچ آینده ای برایش متصور نبود، اما ببینید که چقدر حساب و کتاب های انسان ها حتی از یک نوجوان 15 ساله اشتباه است و چطور آنکه از نظر خیلی ها هیچ نبود ناگهان کاری کرد که باز هم هیچ کس دیگری مانند او نبود.
و چقدر ممکن است اعتزاز حسن هایی در اطراف خود ماها باشند که ما آنها را به هیچ نپنداریم و ارزش های آنان را با خط کش های طنز آلود و بدبینانه خود بسنجیم اما در نهایت همه مات و متحیر بمانیم که چه فکر می کردیم و چه شد؟
مطمئنا خود پدر و مادر اعتزاز هم هرگز گمان نمی کردند که پسرشان اینقدر روح بزرگ و معرفت عمیقی داشته باشد که بتواند در چنان موقعیتی که بحث بر سر یک انتخاب بزرگ بوده،صحبت از مرگ و زندگی و حرف از بودن یا نبودن در میان بوده است وی انتخابش وجه دوم،تلخ و باورنکردنی (البته برای ما) مسئله باشد؛از جان گذشتن.
البته اینکه پدر و مادری از شخصیت حقیقی فرزندشان آگاهی نداشته باشند ضعف بسیار بزرگی است که متاسفانه دامن غالب پدران و مادران امروزی را حتی در کشور ما نیز گرفته است و این نشان می دهد که در بحث تربیت فرزندان چقدر از آنچه باید باشیم دور افتاده ایم و چقدر به نمرات امتحانی،کنکور و تیپ و ظاهر نوجوانان خود بعنوان فاکتورهای یک «فرزند خوب و نمونه» وابسته ایم و از ساختن یک انسان دارای ابعاد حقیقی انسانی از فرزند خود غافلیم.
ممکن است با خواندن داستان اعتزاز حسن این پرسش در ذهن ما شکل بگیرد که اگر دست بر قضا بجای آنکه شهری دور افتاده و کوچک در یکی از پرت ترین نقاط پاکستان هدف چنین حرکت انتحاری بود، آن تروریست به سراغ یکی از شهرهای پیشرفته و مدارس نمونه آن هم در میان فرزندان ناز پرورده و سرد و گم نچشیده ای که تمام زندگیشان صرف رقابت با دوستانشان بر سر نمره،اندیشیدن در مورد آرزوهای بی پایان از تبلت و لب تاب گرفته تا سفرهای دور دنیا و ثروتمند شدن، و پناه بردن به دامان گرم پدر و مادر در هنگام کوچکترین سختی و مشکل، بدون آنکه احتیاجی به تلاش و تفکر از سوی خود ببیند رخ می داد،آیا ممکن بود از میان آنها کسی حاضر شود جان خود را همچون "اعتزاز" برای سایرین فدا کند؟
پاسخ به این سوال دقیقا پیش بینی آینده این سرزمین است که نسل آینده ما چطور انسان هایی خواهند بود و این مسقیم به آنچه در خانه های ما در مورد فرزندانمان می گذرد ارتباط می یابد.
اینکه "حسین فهمیده" بخواهد براحتی از فرهنگ تربیتی خانواده های ما کنار گذاشته شود نامش تنها به یک درس از کتاب دوران ابتدایی و یک مراسم 13 آبان محدود شود، خیلی زود جای خالیش با خودخواهی و خویشتن محوری پر می شود و اینطوریست که همبستگی اجتماعی نسل بعد ممکن است گسست عمیق پیدا کند و آنوقت که دیگر دیر شده همواره کاسه چه کنم بدست در این اندیشه باشیم که چرا از آن نسل انقلابی و با خدا که جان خود را براحتی در جبهه ها برای وطن و ناموس و هموطن می دادند و آوازه خوب بودن،مرد بودن و با غیرت بودنشان در تمام محله می پیجید امروز در حال دست و پنجه نرم کردن با یک افول فرهنگی تاثر برانگیز در میان دختران،پسران،ورزشکاران،ورزشگاه ها،مدیران و پزشکان و غالب قشرهای دیگر است؟
مسلما "اعتزاز" می توانست با دانستن اینکه این شخص بمب با خود دارد پا به فرار گذاشته و جان خود را حفظ کند و فردا عکس تمام دوستانش را که در یک حمله انتحاری کشته شده اند در صفحه اول روزنامه ها مشاهده کند اما چرا این کار را نکرد؟ چرا نوجوان 15 ساله که حتی هنوز از نظر خیلی ها به بلوغ عقلی نرسیده جان خود را نجات نداد؟ اعتزاز مگر چگونه نسبت به دنیای پیرامون خود می اندیشید و چه چیزی را دور از چشم همه آموخته بود که برای دادن جان به آن شکل لحظه ای درنگ ننمود؟
پاسخ به تمام سوالات بالا آینده هر جامعه ای به خصوص جامعه ی شیعی ما که از جنس "اعتزاز حسن" شیعه است را خواهد ساخت.
حال واکنش مردم در جریان قتل در میدان کاج تهران در سال 89 را بار دیگر مرور کنیم« قاتل با ضربات متعدد چاقو قربانی را از پای در می آورد. قربانی حادثه از شاهدان طلب کمک می کند ولی شاهدان تماشا می کنند و یا عجیب تر از آن ترجیح می دهند به عنوان «تماشاچیان»ی که فرصت منحصربفردی را بدست آورده اند، با دوربین های تلفن هایشان این صحنه جذاب را ضبط و ثبت کنند». مشابه آن را هم سه سال بعد در شهریار بخوانیم « اما کمتر از سه سال پس از پنج شنبه سیاه سعادت آباد، این بار در شهریار، دوباره دوربین یک تلفن همراه روشن شد و بی تفاوت به جنایتی که چندقدم آن طرف تر در حال رخ دادن بود، شروع به فیلمبرداری از پیکر نیمه جان مقتولان و تهدیدهای قاتل به خودکشی کرد و آخرکار هم با صدای شلیک گلوله قاتل و خودکشی او پایان یافت»
"اعتزاز" نیز همچون حسین فهمیده در بالاترین اوج شکوه انسانی دنیا را ترک گفت و پیامش برای آنانکه اهل ادعا هستند و از دریچه خود به همه چیز می نگرند کاملا واضح و روشن است؛ آیا شما و فرزندتان حاضرید آن کاری را که من برای نجات جان 1000 نفر انجام دادم، انجام دهید؟
1392/10/23
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]