واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
امیر احمدی:احمدی نژاد انتخاب اوباما را به او تبریک گفت/ سال 87 که به ایران آمدم حامل پیامی بودم
روزنامه اعتماد گفت وگویی با هوشنگ امیر احمدی، رییس شورای ایرانیان - امریکاییان انجام داده است.
به گزارش نامه نیوز، اهم این گفتوگو را در زیر بخوانید:
زمستان سال 1387 من «پیامی» آورده بودم ولی «رسمی» نبود و آن پیام این بود که اگر امریکا بتواند به آقای احمدینژاد اطمینان بکند آیا پاسخ در اینجا مثبت خواهد بود.
* واقعیت این است که نامه آقای احمدینژاد هر چند که در امریکا بدون پاسخ ماند اما بدون تاثیر نبود. جلسههای زیادی در رابطه با این نامه در وزارت امور خارجه امریکا و جلسات دیگری هم در خارج از وزارت امورخارجه برگزار شد. کسانی در این جلسات حضور داشتند که در وزارت امور خارجه در رابطه با مسائل ایران و امریکا مسوولیتهایی داشتند. گاهی در این جلسهها من هم حضور داشتم.
* در این جلسهها اول از همه بحث این بود که مفهوم این نامه چیست. البته آنها دنبال پاسخ به این سوال که خود احمدینژاد کیست هم بودند. افراد درگیر کسانی بودند که سالها با ایران سر و کار داشته و کنش و واکنشها را میشناختند. اما احمدینژاد پدیدهیی نو بود که آن را نمیشناختند. برای آنها جالب بود که یک رییسجمهور ایران در شرایطی باشد که بتواند چنین نامهیی بنویسد. در آن روزها دولت بوش و حزب جمهوریخواه ماههای آخر دولت خود را میگذراند و آقای جان مک کین جمهوریخواه هم درگیر یک مبارزه انتخاباتی سخت با آقای اوباما بود. از این رو بدش نمیآمد که یک حرکت دیپلماتیک پرسرو صدا با ایران پیش بیاید. *غافلگیر شده بودند. تا آن وقت فرض امریکا این بود که رهبر، کنترل کامل روی رابطه دارد و دشمنی ایشان با امریکا هرگز اجازه نخواهد داد که رییس قوه مجریهاش چنین کاری بکند. البته بعدا به این نتیجه رسیدند که نامه آقای احمدینژاد با اجازه یا حداقل در مشورت با ایشان نوشته شده بود. *میخواستند بدانند پشت این جریان چه هست. میخواستند بدانند پشت سر این حرکت تا چه حدی از خواست، اراده، قدرت و فکر به معنای تصمیم قرار گرفته است. امریکاییها در آن زمان بیشتر دوست داشتند چیزهایی در این زمینهها بدانند. آنها مخصوصا میخواستند بدانند که این نامه با نظر رهبر نوشته شده یا ابتکار شخص آقای احمدینژاد است.
*پیام من شفاهی بود. ببینید من یک موقعیت غیررسمی در این زمینه داشتم. پیامهای مکتوب را به یک فرد غیررسمی نمیدهند. کانال رسمی بین ایران و امریکا دولت سویس است. * پیامها را افرادی در سطح مدیران کل به میانجیگرها یا پیامبرها منتقل میکنند. هیچوقت وزیر امورخارجه نمیگوید این پیام را به فلانی برسان. اینها مدیرانی هستند که در دفتر امور ایران در وزارت امورخارجه امریکا کار میکنند. حالا چرا این اتفاق میافتد؟ برای اینکه مقامهای رسمی سطح بالا میخواهند به این ترتیب از خودشان محافظت کنند. این تاکتیک را اصطلاحا میگویند «قابل حاشا کردن.» یعنی اینکه اگر یک مقام بالا پیامی از سوی یک مقام پایین بفرستد ولی نتیجهیی نگیرد و پیام لو برود آن وقت همیشه خواهد گفت که پیام از سوی من نبوده و آن فرد سطح پایین به جای ایشان مواخذه میشود.
*اول اینکه پیامها به صورت غیر رسمی رد و بدل میشوند. اگر در پایان هیچ نتیجهیی گرفته نشد آن وقت کسی این وسط نباخته است. از این رو سیستم به طور کل با افراد غیررسمی شفاف عمل نمیکند. تا این اواخر امریکاییها ترجیح میدادند که از افراد غیررسمی برای ارتباط و تماس با افراد رسمی جمهوری اسلامی استفاده کنند. درواقع در اکثر موارد مقامهای رسمی جمهوری اسلامی ایران با مقامهای غیررسمی امریکا (منجمله مقامات سابق) در ارتباط بودهاند. * یکی از مشکلات ما این بود که دولتیهای ما با غیردولتیهای آنها مینشستند. یعنی وقتی دولتیهای ما با غیردولتیهای آن طرف بنشینند، آنوقت سطح دولتی ما تا سطح غیردولتی آنها پایین میآید. این همیشه منفی است اما متاسفانه در ایران چون اعتمادی به افراد غیردولتی وجود ندارد یا اعتماد تنها نسبت به افراد بسیار نادری در حوزه غیردولتی وجود دارد، نتیجه این میشود که در بیشتر موارد، ما مقامهای رسمی خودمان را با مقامهای غیررسمی آنها پشت میز نشاندهایم. یعنی معمولا دیپلماتهای در حال کار ما با غیردیپلماتها یا با دیپلماتهای سابق آنها گفتوگو میکنند. این در رابطه ایران و امریکا بسیار معمول است. * احمدینژاد بیش از همه روسای جمهور ایران سدشکنی کرد. هیچکدام نتوانسته بودند اقدامهایی که او کرد را انجام دهند. مثلا به رییسجمهوری امریکا نامه بنویسند یا به او برای انتخاب شدن تبریک بگویند. از این دست اقدامات را احمدینژاد زیاد انجام داد. متاسفانه احمدینژاد خودش برای پیشرفت در این زمینه برای خودش مشکل ایجاد کرد. حرفهایی زد که راهها را به روی خودش بست.
*در رابطه با امریکا احمدینژاد تابوشکنیهای مهمی کرد. ایشان بیش از اسلاف خود شهامت نشان میداد. مثلا، ایشان به آقای اوباما نامههای متعدد نوشت، به ایشان انتخاب مجددش را تبریک گفت، اوباما را با موضوع گفتوگو به چالش کشید، پیشنهاد داد که پرواز مستقیم بین ایران و امریکا برقرار شود، برای نخستین بار کنفرانسهای عظیم با ایرانیان خارج از کشور در تهران برگزار کرد و دهها نمونه دیگر. من هم در زمان ایشان چند حرکت خوب کردم ولی نتیجهیی عاید نشد. نمونه اول دریافت مجوز از امریکا برای باز کردن دفتر شورای امریکاییان و ایرانیان در ایران بود. دولت آقای احمدینژاد موافق بود و وزارت امور خارجه مرا حتی به وزارت کشور برای ثبت شورا فرستاد اما موضوع در وزارت کشور به شکلی منتفی شد. مورد دوم، مجوز برای فروش یدکی هواپیماهای ایران بود که باز هم متاسفانه جلو نرفت چون ایران شرط امریکا که این هواپیماها در خارج از ایران تعمیر شوند را نپذیرفت. و بالاخره، طرح «توافق حادثه در دریا» که ارتش امریکا در خلیج فارس میخواست با ارتش ایران در آن آبها امضا کند تا جلوی برخورد تصادفی بین آنها گرفته شود. در این باره هم ایران توافق نکرد.
1392/10/16
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]