محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832231549
تلخترین شب زندگی یک زن در شب یلدای امسال + عکس
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
تلخترین شب زندگی یک زن در شب یلدای امسال + عکس ساعت 8 صبح یکشنبه یکم دیماه سال جاری مردی در تماس با اورژانس خواست به داد زن جوانی که هدف حمله اسیدپاشی قرار گرفته است، برسد.
مهمان شب یلدای مادر و کودکانش، شوهر سابق بود که توطئهای برای اسیدپاشی داشت. این مرد کینهجو وقتی شنید مادر بچههایش خواستگار دارد سرنوشت شومی را برایش رقم زد.ساعت 8 صبح یکشنبه یکم دیماه سال جاری مردی در تماس با اورژانس خواست به داد زن جوانی که هدف حمله اسیدپاشی قرار گرفته است، برسد. صبح زود بود که صدای آژیر آمبولانس سکوت خیابان بیسیم منطقه خراسان تهران را شکست.
امدادگران وقتی مقابل در خانهای قدیمی رسیدند پسربچهای که اشک میریخت جلوی در ایستاده بود و با دیدن آمبولانس مادرش را صدا زد. امدادگران خود را به زن جوان که از سوختگی به خود میپیچید رساندند و در بین آه و نالههایش پیکرش را داخل آمبولانس انتقال دادند و با سرعت به سمت بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری حرکت کردند. «شکوفه» 23 ساله که قربانی اسیدپاشی پدر خشمگین بچههایش شده بود زیر تیغ جراحی رفت و پس از پشتسر گذاشتن روزهای خیلی سخت به خانه بیآینه در چهارراه سیروس بازگشت.شکوفه از اینکه کسی چهره سوختهاش را ببیند خجالت میکشد، همه دنیایش تلویزیون کوچکی است که پیش رویش روی یک میز چوبی قدیمی قرار دارداینجا خانهای قدیمی و بیآینه است. تصور اینکه در انتهای یک کوچه بسیار باریک دری باز میشود و پای در خانهای میگذاری که هر لحظه امکان ریزش آن وجود دارد، سخت است. ساختمان شماره 4 در کوچهای بنبست و پرسکوت، تنها صدای بازی بچهها از پشت در کرم رنگ به گوش میرسد. پشت در پردهای نارنجی رنگ به چشم میخورد، انگار در این ساعت تمدن از حرکت ایستاده است. در زیرزمین همین خانه قدیمی زنی سرنوشت غمباری دارد، پنج پله باید پایین رفت و با پشتسر گذاشتن سقفی کوتاه پای در اتاقی کوچک با دیوارهای گچی و بیرنگ گذاشت.شکوفه از اینکه کسی چهره سوختهاش را ببیند خجالت میکشد، این قربانی اسیدپاشی روی زمین خوابیده و به خاطر جراحیهایی که انجام داده سخت میتواند روی پاهایش بایستد. همه دنیایش تلویزیون کوچکی بود که پیش رویش روی یک میز چوبی قدیمی قرار داشت.باورکردنی نیست حتی در فیلمهای سینمایی نیز نمیتوان چنین فقری را به تصویر کشید.
شکوفه با لبخند پر از دردی که روی صورتش نمایان بود، به سختی نشست و مادرش با چادر سیاه رنگی که به سر داشت هنوز نگاههای دلسوزانهای داشت.صدای بازیگوشی و شیطنت بچهها از حیاط به گوش میرسید و شکوفه که تنها همدمش در این اتاق کوچک تلویزیون بود با خنده گفت: ببخشید پسرهایم بازیگوش هستند.9 سال پیش یعنی زمانی که 14 ساله بودم، حمید که در مغازه خیاطی کار میکرد به خواستگاریام آمد و من در رؤیای خوشبختی پذیرفتم با وی ازدواج کنم.وقتی ازدواج کردم دیگر نتوانستم درس بخوانم و هنوز یکسالی نگذشته بود که پسرم محمدرضا به دنیا آمد.در خیابان بیسیم در محله خراسان خانهای اجارهای داشتیم و زندگی را میگذراندیم تا اینکه خدا پسر دیگری که چهار سال دارد به ما داد.شکوفه آهی کشید و ادامه داد: حمید مرد عصبانیای بود و بعضی اوقات نیز مرا کتک میزد و همین اختلافاتمان باعث شد دو سال پیش به صورت توافقی از هم جدا شویم. حمید خواست برای اینکه از بچهها نگهداری کنم در همان خانه بمانم و خودش از خانه رفت. از آن زمان به بعد سرکار میرفتم و حمید هم بعضی اوقات برای دیدن بچهها میآمد تا اینکه قرار شد من با مرد دیگری ازدواج کنم.یکم دی ماه بود که حمید تصمیم گرفت برای جشن شب یلدا به خانهمان بیاید، همه چیز خوب بود و کلی میوه و تخمه خریدیم و با بچهها خوش گذراندیم و حتی زمانی که همراه حمید برای خرید بیرون خانه بودیم درباره ازدواجم صحبت کردیم و وی با خوشرفتاری گفت حق داری ازدواج کنی و مخالفتی نکرد.برایم عجیب بود بعد از مراسم شب چله خواب سنگینی به چشمانم افتاد و میخواستم بخوابم، حمید که گاهی به خانهام میآمد و در اتاق بچهها میخوابید خواست با هم حرف بزنیم. ساعت 3 صبح بود که دیگر نتوانستم به حرفهای حمید گوش بدهم به اتاقم رفتم و خوابیدم. نمیدانم چقدر در خواب بودم که ناگهان سوزشی را روی صورتم احساس کردم و از خواب پریدم. حمید روبهرویم بود، فکر کردم آب جوش روی صورتم ریخته اما وقتی دیدم بالشم صدای سوختن و ذوبشدن میدهد یاد تهدیدهای اسیدپاشی حمید افتادم. بارها شنیده بودم که هر وقت اسید روی بدن میریزد باید خیلی زود با آب سرد شست.با عجله بلند شدم و میخواستم به سمت حمام بروم ولی حمید مانع رفتنم شد، در حالی که التماسش میکردم و با هم درگیر بودیم حمید را به عقب هل دادم که روی زمین افتاد، به سرعت وارد حمام شدم و دست و صورتم را شستم؛ میسوختم و در حال گریهکردن پشت در حمام به حمید التماس میکردم با اورژانس تماس بگیرد.دقایقی بعد از حمام بیرون آمدم و دیدم حمید فرار کرده و صدای آژیر آمبولانس اورژانس را شنیدم و فهمیدم حمید با آنها تماس گرفته است.وقتی به بیمارستان رسیدم، چشم چپم نمیدید ابتدا تصمیم به تخلیه کردن چشمم گرفتند اما بعد از معاینات این کار را نکردند و بعد از چند روز توانستم کمی از بینایی چشم چپم را بهدست بیاورم.شکوفه که بچههایش وارد اتاق شده بودند، یکی از آنها را در آغوش گرفت و گفت: روزهای اول تنها خواهر کوچکترم به بیمارستان میآمد و مانع ورود مادرم میشدم، گفته بودم تنها دستهایم سوخته اما بعد از دو هفته وقتی میخواستم از بیمارستان به خانه پدریام بروم مادرم چهره سوختهام را دید و به سر و صورتش کوبید.باور میکنید هیچکس را ندارم و بخشی از هزینههای بیمارستان را تا حالا کمیته امداد پرداخت کرده، هزینههای بیمارستان و داروهایم خیلی زیاد است و کمیته امداد هم نمیتواند به من کمک کند و بعد از خدا از مردم کمک میخواهم دستانم را بگیرند تا بتوانم با امید بیشتری زندگیام را ادامه بدهم تا شرمنده بچههایم نباشم.صورت و دستانم سوخته و پزشکان هزینه 60 میلیون تومانی را برای جراحیهایم تخمین زدهاند.آنقدر تنهایم که حتی هنوز نتوانستهام به دادسرا بروم و شکایت کنم تا شوهر سابقم که زندگیام را از من گرفته دستگیر کنند.شکوفه سکوت میکند، انگار دیگر حرفی ندارد.فکر میکردی یک روز قربانی اسیدپاشی شوی؟نه، حتی وقتی در روزنامهها میخواندم باورش برایم سخت بود که کسی قربانی اسیدپاشی شده و هنوز هم باورش برایم سخت است که خودم یکی از آنها شدهام.از حمید خبر داری؟یکبار به بیمارستان آمد و گفت کمکم میکند اما دیگر خبری از وی ندارم.به خانهات سر زدی؟بله، از این اتاق کوچک و دلگیر خسته شدهام و خواستم در خانه خودم باشم ولی وقتی با کلی زحمت به خانهای که حمید برایم گرفته بود رفتم متوجه شدم وی همه اثاث و لوازم خانهام را
فروخته و خانه را تحویل داده است.خانواده حمید از این اسیدپاشی خبر دارند؟نه، چون حمید با خانوادهاش اختلاف داشت و با آنها رفت و آمد نمیکرد.بچههایت لحظه اسیدپاشی کجا بودند؟«محمدرضا» مدرسه بود اما «امیرعلی» همه صحنه اسیدپاشی را دیده است.رفتارشان با تو چطور است؟بچههایم، فرشتههای زندگیام هستند و با اینکه صورتم سوخته با من مهربانتر از قبل هستند.چرا از حمید جدا شدی؟بدرفتار و عصبی بود، کتکم میزد.گفتی چندبار هم تهدید به اسیدپاشی کرده بود؟بله، حتی یکبار با پنبه اسیدی بدنم را سوزاند و خواهرم را نیز تهدید به اسیدپاشی کرد.اسید را از کجا آورده بود؟انگار از قبل روی پلههای بالای ساختمان گذاشته بود و حتی یکبار از بچهها خواستم ظرف اسید را دور بیندازند و آنها هم این کار کردند اما حمید ظرف دیگری را هم پشتبام ساختمان جاسازی کرده بود.از قانون چه تقاضایی داری؟هنوز نتوانستم به دادسرا بروم چون میگویند خودم باید برای شکایت باشم ولی به خاطر اینکه از
پوست پاهایم برای صورتم برداشتهاند سخت میتوانم راه بروم و میخواهم حمید دستگیر شود و به جای قصاص میخواهم تا آخر عمرش در زندان باشد.گفتی سرکار میرفتی؟بله، در مانتوفروشی کار میکردم.حرف آخرمیخواهم کمکم کنید تا صورت و دستانم بهتر شود، باور میکنید همه آینهها را از خانه جمع کردهام تا صورتم را نبینم. هر شب کابوس میبینم و میترسم رفتارم باعث ناراحتی بچهها شود، من برای اینکه بچههایم را بزرگ کنم باید سرکار بروم اما با این وضعیت نمیتوانم.«امیرعلی» چهار سال بیشتر ندارد و تنها شاهد اسیدپاشی روی مادرش است.ترسیده بودی؟آره. مامان خیلی گریه میکرد، ترسیده بودم.دیدی بابا حمید از کجا اسید آورد؟از بالای پشتبام.مامان کجا بود؟خواب بود که بابا روش اسید ریخت.بابا به تو حرفی نزد؟کتکم زد و از خانه بیرون انداخت، گریه میکردم که بابا حمید از خانه رفت و دکتر آمد.روزنامه ایران
دوشنبه 21 بهمن 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]
صفحات پیشنهادی
تلخترین شب زندگی در شب یلدا + عکس
تلخترین شب زندگی در شب یلدا عکس مهمان شب یلدای مادر و کودکانش شوهر سابق بود که توطئهای برای اسیدپاشی داشت این مرد کینهجو وقتی شنید مادر بچههایش خواستگار دارد سرنوشت شومی را برایش رقم زد ساعت 8 صبح یکشنبه یکم دیماه سال جاری مردی در تماس با اورژانس خواست به داد زن جوانی کتلخترین شب زندگی یک زن در شب یلدا
تلخترین شب زندگی یک زن در شب یلدا مهمان شب یلدای مادر و کودکانش شوهر سابق بود که توطئهای برای اسیدپاشی داشت این مرد کینهجو وقتی شنید مادر بچههایش خواستگار دارد سرنوشت شومی را برایش رقم زد روزنامه ایران مهمان شب یلدای مادر و کودکانش شوهر سابق بود که توطئهای برای اسیدپاشی6 خانواده با زندگی عجیب در دنیا +عکس
6 خانواده با زندگی عجیب در دنیا عکس خانه های آجری و سیمانی که این روزها ما در آن زندگی میکنیم سرپناهی هستند که می توانیم شب و روزهای پر آرامشی را در آن بگذرانیم و از زندگی لذت ببریم اما در دنیا انسان هایی هستند که زندگی خود را به نوعی عجیب بنا کرده اند و خانه هایی جالب و غیرعادیآیا می توانید در این خانه زندگی کنید؟ +عکس
آیا می توانید در این خانه زندگی کنید عکس به گزارش سرویس کشکول جام نیوز در گذشته های دور رفت و آمد سلاطین و پادشاهان هم آداب خاصی برای خودش داشت و گاهی پیش بینی هایی که برای این گونه سفر ها صورت می گرفت بیش از مدت سفر طول می کشید در رشته کوه آلپ سوئیس و در ارتفاع 7000 فوتی از3هزار دیوانه در میان مردم زندگی می کنند ! + عکس
3هزار دیوانه در میان مردم زندگی می کنند عکس آمار 5هزارنفری مبتلایان به اختلالات روانی در سال 42 اگرچه تعجب برانگیز بود اما آمارهای امروزی از رقم 4میلیون بیمار در تهران خبر می دهند رقمی که نسبت به 50سال قبل 80هزاردرصد افزایش داشته است اطلاعات چاپ 31مردادماه 1342 با تیتر 3هچقدر از زندگی خود را در فیسبوک تلف کردهاید؟+عکس
چقدر از زندگی خود را در فیسبوک تلف کردهاید عکسنشریه اینترنتی تایم در اقدامی جالب یک زمانسنج در صفحه اصلی خود گذاشته است که هرکس با وارد کردن نام کاربری خود در فیسبوک می تواند میزان زمان حضورش در این شبکه اجتماعی را محاسبه کند به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس سایت دزندگی شخصی این روزای شاهرخ استخری با دخترش چطور می گذرد؟+مصاحبه و عکسهای جدید دخترش
زندگی شخصی این روزای شاهرخ استخری با دخترش چطور می گذرد مصاحبه و عکسهای جدید دخترش مصاحبه با شاهرخ استخری شاهرخ استخری و دخترش عکس های جدید شاهرخ استخری و دخترش شاید خیلی ها فکر کنند شاهرخ استخری یکی از آن بازیگرانی است که راه صدساله را یک شبه طی کرده اما واقعیت اینطور نیست وجزییاتی از زندگی خصوصی « زیور» آوای باران + عکس
جزییاتی از زندگی خصوصی زیور آوای باران عکس زیور آوای باران با الهام چرخنده تفاوت های زیادی دارد آن قدر زیاد که حتی در ذهن نمی توانی آنها را کنار هم تصور کنی چه برسد به اینکه تصور کنی هر دوی آنها یک نفر هستند این زیور را الهام بازی کرده است چرا که برخلاف شخصیت پیچیدعکس از 3 مرحله زندگی مردها ، تجرد ، ازدواج ، طلاق
عکس از 3 مرحله زندگی مردها تجرد ازدواج طلاق 3 مرحله زندگی مردها تجرد ازدواج طلاق پنجشنبه 17 بهمن 1392روایت تازه از مرگ و زندگی در نمایش سریع 750 عکس از چهره
روایت تازه از مرگ و زندگی در نمایش سریع 750 عکس از چهره چند رسانهای > فیلم - ویدئو کلیپ اما آلن هنرمند انگلیسی که با استفاده از تکنیک استاپ موشن تهیه شده این روزها محبوبیت زیادی پیدا کرده است لطفا منتظر بمانید او با نقاشی کردن صورت و گرفتنتلخترین شب یلدا + عکس
تلخترین شب یلدا عکسساعت 8 صبح یکشنبه یکم دیماه سال جاری مردی در تماس با اورژانس خواست به داد زن جوانی که هدف حمله اسیدپاشی قرار گرفته است برسد مهمان شب یلدای مادر و کودکانش شوهر سابق بود که توطئهای برای اسیدپاشی داشت این مرد کینهجو وقتی شنید مادر بچههاجدیدترین عکسها از «عاشقها ایستاده میمیرند»/ تاثیر جنگ بر زندگی دشمن
فرهنگ و هنر سینمای ایران جدیدترین عکسها از عاشقها ایستاده میمیرند تاثیر جنگ بر زندگی دشمن جدیدترین عکسها از فیلم سینمایی عاشقها ایستاده میمیرند به کارگردانی شهرام مسلخی منتشر شد به گزارش خبرنگار مهر فیلم سینمایی «عاشق ها ایستاده می میرند» نام اولین ساختپایان دردناک زندگی دو دختر آرایشکر کرجی + عکس
پایان دردناک زندگی دو دختر آرایشکر کرجی عکس در طبقه هفتم دودکشهای قبل از احداث واحد باید تا بالای بام امتداد پیدا میکرد که متأسفانه در زمان حادثه این عمل انجام نشده بود و با توجه به عملکرد پکیچ در آن واحد و واحدهای دیگر علت فقط مسدودشدن دودکش شومینه است که باعث پخش گاز منوکسزندگی به سبک 1000 سال پیش +عکس
زندگی به سبک 1000 سال پیش عکس پاول ساپوژینکو جوانی 24 ساله است که تصمیم گرفته تا به سبک اجدادش زندگی کند و کمی از دنیای پیچیده و پر زرق و برق امروزی دور بماند به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران انسان ها همیشه برای زندگی راحت تر تلاش می کنند و از این روست که باجشن مرگ برای گرامیداشت زندگی! +عکس
جشن مرگ برای گرامیداشت زندگی عکس پیر زنی پشت سر تابوتی مویه کنان می گوید عزیزم حالا چه وقت رفتن بود طبل ها می نوازند اهل روستا - به سنت قدیم- پای می کوبند کودکان خانواده شیون می کنند و مرده مراسم که زنده است در مین تابوت می غلطد می خندد می ترسد به گذشته اش فکر میتلخترین شب زندگی در شب یلدا
تلخترین شب زندگی در شب یلدا مهمان شب یلدای مادر و کودکانش شوهر سابق بود که توطئهای برای اسیدپاشی داشت این مرد کینهجو وقتی شنید مادر بچههایش خواستگار دارد سرنوشت شومی را برایش رقم زد روزنامه ایران مهمان شب یلدای مادر و کودکانش شوهر سابق بود که توطئهای برای اسیدپاشی داشتجزییاتی از زندگی خصوصی « زیور» آوای باران/ عکس
تاریخ انتشار 6 بهمن 1392 ساعت 22 54 | شماره خبر 1360361683282157840 زیور آوای باران با الهام چرخنده تفاوت های زیادی دارد آن قدر زیاد که حتی در ذهن نمی توانی آنها را کنار هم تصور کنی چه برسد به اینکه تصور کنی هر دوی آنها یک نفر هستند این زیور را الهام بازی کر-
سرگرمی
پربازدیدترینها