تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830289847




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حکایت تلخ زندگی کارمند دیروز، قاتل امروز


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
حکایت تلخ زندگی کارمند دیروز، قاتل امروز
مهدی روزگاری یک کارمند دولتی بود اما از سال 88 به جرم قتل به زندان افتاده است. او در حالی این روزهای تلخ را می گذارند که به 2 بار قصاص محکوم شده است.


به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، ظاهری مرتب دارد در چهره اش هیچ شرارتی وجود ندارد. شاید اگرروز حادثه یک تماس با پلیس گرفته بود اکنون در محل کارش بود و زندگیش را سپری می کرد.

آغاز ماجرا

مقتوله همسر سوم دایی مادرم بود که البته فوت شده بود یک روز وقتی برای دیدن مادر بزرگم به خانه‌شان رفته بودم، حسین فرزند 7 ساله مقتول هم آنجا بود برای  بچه ها خوراکی خریده بودم حسین گوشه‌ای ایستاده بود وقتی به او هم خوراکی دادم ابزار بی میلی کرد و گفت : نمی‌خورم،
عمو‌هایم برایم می خرند. تعجب کردم گفتم عموهایت؟ گفت بله وقتی به دیدن مادرم می آیند. عصبانی شدم و دستش را گرفتم و داخل خانه بردم.
 
اشتباهی که به تباهی انجامید

من نتوانستم این موضوع را تحمل کنم برای همین مرتب کشیک می دادم تا ببینم چه کسی به آن خانه رفت و آمد دارد بالاخره یک شب آن فرد را دیدم. او را شناختم از شدت عصبانیت یک چوب برداشتم و در خانه را زدم مقتوله در را باز کرد، وقتی حرفهای من را شنید شروع کرد به هوچی گری و داد و هوار راه انداخت، ترسیدم، آن موقع شب کسی حرف مرا باور نمی کرد بالاجبار فرار کردم ولی دوباره کنار خیابان اصلی منتظر ماندم. آن شب بزرگترین اشتباه زندگی ام را کردم نباید سر خود اقدام می کردم وقتی آن صحنه را دیدم باید با پلیس تماس می گرفتم.  کنار خیابان اصلی شهر آنقدر منتظر ماندم تا آن مرد از خانه خارج شد صدایش کردم وقتی آمد دستش را گرفتم خواستم او را به کلانتری ببرم.

ابتدا مقاومت کرد ولی بعد به گریه افتاد، قسم داد التماس می‌کرد. دلم برایش سوخت رهایش کردم ولی کاش اینکار را نکرده بودم چون او به جای عمل به قسمی که خورده بود. پای مرا هم به این ماجرا باز کرد. بعد‌ها متوجه شدم که آن زن ‌فاسد است و همه شهر او را می شناسند.  8 ماه از آن شب گذشته بود یک روز محمد رضا، همان فردی که آن شب با او درگیر شده بودم پیشم آمد. متاسفانه آن زن باردار شده بود. محمد رضا پیش من گریه می کرد. او را شماتت کردم.

در عین ناباوری محمد رضا مرا تهدید کرد که نباید این ماجرا را پیش کسی بگویم چون پای برادر خودم هم در میان است باورم نمی شد با برادرم تماس گرفتم از او خواستم پیشم بیاید وقتی آمد ماجرا را به او گفتم ابتدا انکار کرد ولی وقتی او را زدم رابطه اش با آن زن را تأیید کرد. دنیا روی سرم خراب شد. اول می خواستم موضوع را با خانواده مطرح کنم که آن دو نفر مانع شدند در حین صحبتها فهمیدم که بجز برادرم پای پسر خاله مان نیز در این میان هست. دیدم آن شب محمد رضا بجای عمل به قسمی که خورده بود برادر و پسر خاله ام را نیز درگیر این ماجرا کرده بود تا به خیال خود زبان مرا ببندد.
 
اجرای نقشه

چند روزی از این ماجرا گذشت. روزی متوجه شدم محمد‌رضا به همراه برادر و پسرخاله ام در حال تهیه داروی دست ساز هستند تا آن را به خورد مقتول بدهند تا بچه سقط شود. عصبانی شدم محتویات دارو را روی زمین ریختم گفتم این کار اشتباه است. فعلاٌ صبر کنید تا ببینیم چه پیش می آید. چند روز بعد محمد رضا به من زنگ زد و گفت بابت کاری می خواهم با تو مشورت کنم وقتی پیش او رفتم متوجه شدم نقشه قتل زن را کشیده اند.

محمدرضا گفت امشب می خواهیم او را بکشیم. من هم که از این ماجرا کلافه بودم نه تنها تأیید کردم بلکه خودم هم با آنها همراه شدم. درخانه مقتول را زدیم او در را باز کرد. مقتول فکر می کرد این بار هم مثل شب نشینی های هر شب است. من بالای سرش نشستم گردنش را گرفتم او را خفه کنم خیلی عصبانی بودم ولی نتوانستم و رهایش کردم محمد رضا گردنش را دوباره گرفت و او را خفه کرد. آن سه نفر اتاق مقتول را با بنزین به آتش کشیده بودند. آن زن مرده بود و جنازه اش در حال سوختن بود.
 
پایان ماجرا

بعد از آن ماجرا ما دستگیر شدیم. بعضی از همسایه ها محمد‌رضا را دیده بودند که به خانه مقتول رفت و آمد دارد اول او دستگیر شد سپس ما را گرفتند. پسرخاله ام با حکم شلاق آزاد شد ما سه نفر ماندیم. من ابتدا به خاطر برادرم گفتم که من در قتل نقش داشتم شاید برادرم آزاد شود ولی الان هر دو اینجا هستیم. برای من حکم دو بار قصاص صادر شده است. یک بار به دلیل قتل مقتول و قصاص دوم برای قتل پسرش حسین که همان شب در شعله های آتش سوخته بود.






تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۲:۴۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن