تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هان! ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. از آن حضرت درباره معناى اين فرمايش س...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805552767




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی نسبت میان معنویت‌های نوپدید و سبک زندگی معنویت‌های نوپدید، قطعه‌ای از پازل تمدن غرب


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: بررسی نسبت میان معنویت‌های نوپدید و سبک زندگی
معنویت‌های نوپدید، قطعه‌ای از پازل تمدن غرب
معنویت‌های نوپدید ادعا می‌کنند می‌توانند بحران‌های کنونی بشر، از جمله اضطراب‌ها، افسردگی‌ها و... را حل کنند و راه‌حل‌هایشان هم با اصول اخلاقی و ارزش‌های انسانی در تعارض است. اینجاست که شعار تغییر باورها و ارزش‌ها را مطرح می‌کنند.

خبرگزاری فارس: معنویت‌های نوپدید، قطعه‌ای از پازل تمدن غرب


خلأ معنویت در عصر مدرن سبب شده بشر خسته از هیاهوی مدرنیته، به دنبال کسب آرامش برآید و چون سبک زندگی صحیحی در اختیار ندارد، به بیراهه رفته و آرامش را در عرفان‌های کاذب جست‌وجو می‌نماید. نکته‌ی قابل توجه اینجاست که مبلغان و سردمداران این معنویت‌های دروغین، به درستی این خلأ را احساس کرده و از همان خلأ در جهت تبلیغ و جذب مردم استفاده می‌کنند. جهت بررسی این مسئله و راهکارهای مواجهه با آن، به سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف رفتیم. حجت‌الاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف متولد 1357در تهران است که تحصیلات حوزوی خود را با گرایش اخلاق و عرفان گذرانده است. او با توجه به هجمه‌ی عرفان‌های نوظهور در جامعه‌ی دینی، مؤسسه‌ی علمی «بهداشت معنوی» را بنا نهاده‌ است. علاوه بر آن، به کار نویسندگی نیز اهتمام ویژه‌ای دارد که از جمله آثاری که تاکنون از این کارشناس دینی و مذهبی منتشر شده، می‌توان به «تجربه‌های عرفانی در ادیان»، «جریان‌شناسی انتقادی عرفان‌های نوظهور» و «جریان‌شناسی انتقادی عرفان‌های نوین» اشاره کرد. در ادامه، این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم. از نظر شما، معنویت‌گرایی‌های جدید چه ویژگی‌هایی دارد و با معنویت در چارچوب دین چه تفاوتی می‌کند؟ هرچند در معنویت‌های سنتی هم نوآوری‌هایی صورت می‌گیرد، اما تفاوتی معنادار میان آن‌ها و جنبش‌های معنوی جدید وجود دارد. معنویت‌های نوظهور کاذب‌اند و مطابق با واقع نیستند. متأسفانه امروز این معنویت‌ها هم در جامعه‌ی ما و هم در جامعه‌ی جهانی روز‌به‌روزه در حال گسترش است. این جریان‌ها ویژگی‌های متنوعی دارند. بخشی از آن ویژگی‌ها، ویژگی‌هایی است که به مسائل اعتقادی مربوط می‌شود. در این بین، اول از همه مفهوم خداست که در معنویت‌های نوظهور کاذب جابه‌جا می‌شود. آن‌ها معمولاً این مفهوم را حذف نمی‌کنند. هرچند گاهی اوقات با جریان‌هایی مواجه می‌شویم که مفهوم خدا را هم به طور کلی کنار گذاشته‌اند و به نوعی می‌توان گفت معنویت‌های بدون خدا هستند، ولی بسیاری از آن‌ها مفهوم خدا را حفظ کرده‌اند، اما به معنایی متفاوت آن را به کار می‌برند. در این معنویت‌ها، آن خدای متعالی که خالق آسمان‌ها و زمین و قادر متعال است کنار زده می‌شود و نیروی درونی انسان، خدا قلمداد می‌گردد. بر این اساس، بشر تاکنون نمی‌توانسته این نیرو را به خودش نسبت بدهد و باورش کند و به همین خاطر، این نیرو را به خدا یا خدایان خیالی نسبت می‌داده است. آن‌ها معتقدند آن نیروی عظیم خدایی، نیروی درونی خود انسان بوده است. در اینجا می‌بینیم که تحریفی بنیادین صورت می‌گیرد که کم از حذف خدا نیست. در واقع فقط لفظ آن باقی مانده و معنای آن کاملاً دگرگون شده است. مورد بعدی این است که در مفهوم نبوت و پیامبری هم این دگرگونی صورت گرفته است. هرچند که این موضوع را زیر سؤال نمی‌برند و حذف نمی‌کنند، اما معنای آن را تغییر می‌دهند. در واقع مفهوم نبوت و پیامبری از معنای خاص خودش، یعنی پیامبران برگزیده‌ی خدا در تاریخ حیات بشر، عدول کرده و همه‌ی انسان‌ها را در بر گرفته است. به این ترتیب، همه‌ی انسان‌ها در زندگی خودشان نقش پیامبری پیدا کرده‌اند. چون خدا درونی شده، پیامبری و دریافت رهنمودهای الهی هم به معنای دریافت الهامات درونی است؛ یعنی هر کسی می‌تواند از آن برخوردار شود و براساس آن زندگی کند. به این ترتیب، می‌بینیم که عملاً ادیان گذشته و پیامبران بزرگ الهی نقش پیامبری خودشان را از دست می‌دهند و با سایر افراد بشر هم‌رتبه می‌شوند. بنابراین ما هم می‌توانیم در زندگی خودمان و حتی دیگران، پیامبر و الهام‌بخش باشیم و زندگی آن‌ها را تحت تأثیر قرار بدهیم. در واقع ما در فرآیندی از تحول معانی قرار می‌گیریم و با اینکه الفاظ مأنوس و باورهای جاافتاده و مقبول دینی سر جایشان هستند، اما معانی آن‌ها به تدریج دگرگون می‌شوند. در معنویت‌های نوظهور، شاهد نوعی دگردیسی اعتقادی و دینی هستیم. افراد گاهی فکر می‌کنند هنوز دین‌دار (مسلمان یا مسیحی) هستند، اما در حقیقت آن باورهای اصولی خودشان را از دست می‌دهند. در خصوص سایر باورها، مثل باور به معاد هم ما شاهد همین موضوع هستیم و مسئله‌ی تناسخ کم‌کم جایگزین باور به معاد می‌شود. تناسخ به اشکال مختلفی تفسیر می‌شود، اما اصل قضیه این است که در معنویت‌های نوظهور، افراد با این باور روبه‌رو می‌شوند که دیدن نتیجه‌ی اعمال در دنیای دیگر و بهشت و جهنم ابدی وجود ندارد. معنویت‌های نوظهور این باور را تبلیغ می‌کنند که ما بعد از مرگ، دوباره به این دنیا برمی‌گردیم و به زندگی‌مان ادامه می‌دهیم؛ یعنی روح انسان پس از مرگ دوباره در کالبد دیگری به این دنیا برمی‌گردد. ویژگی‌های پیش‌گفته را در مجموع می‌توان در قالب آسیب‌های اعتقادی معنویت‌های نوظهور قرار داد. در معنویت‌های نوظهور، شاهد نوعی دگردیسی اعتقادی و دینی هستیم. افراد گاهی فکر می‌کنند هنوز دین‌دار (مسلمان یا مسیحی) هستند، اما در حقیقت آن باورهای اصولی خودشان را از دست می‌دهند. بخش دیگری از ویژگی‌های این معنویت‌ها مربوط به مسائل اجتماعی است. برای مثال، آن‌ها مدعی حل بحران‌های بشر امروز هستند؛ بحران‌هایی مربوط به محیط‌زیست، روابط اجتماعی، مسائل اخلاقی، نهاد خانواده و... آن‌ها برای حل این بحران‌ها راه‌حل‌هایی بسیار عجیب ارائه می‌دهند. کاش راه‌حل‌های آن‌ها واقعاً به حل بحران‌های امروز بشر کمک می‌کرد، اما متأسفانه این‌گونه نیست. برای مثال، بسیاری از این جنبش‌های معنوی موجود پیشنهاد می‌کنند که برای حل بحران محیط‌زیست، باید خدایان متکثر و به قول معروف رب‌النوع‌ها را بپرستیم. بعضی از این جنبش‌ها می‌گویند اگر ما به جای خدای واحد (God)، مادر و الهه‌ی زمین، یعنی«گایا»را می‌پرستیدم، بحران محیط‌زیست به وجود نمی‌آمد. همچنین این عده برای حل بحران‌های خانواده، پیشنهاد می‌کنند که افراد اجازه بدهند همسرانشان روابط آزادی داشته باشند تا با آزادی و بدون احساس مالکیت و حسادت بتوانند در کنار هم زندگی کنند. در حالی که این کار عملاً به نابودی خانواده منجر می‌شود، نه حل بحران‌های خانواده. در مجموع می‌توان گفت آن‌ها ادعا می‌کنند می‌توانند بحران‌های کنونی بشر، از جمله افزایش اضطراب‌ها، افسردگی‌ها و سایر موارد را حل کنند و راه‌حل‌هایشان هم معمولاً با اصول اخلاقی و ارزش‌های انسانی در تعارض است. اینجاست که آن‌ها شعار تغییر باورها و ارزش‌ها را مطرح می‌کنند. جالب است که بعضی از سرکردگان این جریان‌های کاذب عرفانی به کشور ما هم می‌آیند و با همین عناوین، سمینارهایی برگزار می‌کنند. مثلاً دو سال پیش برایان تریسیبه ایران آمده بود و دقیقاً موضوع سمینارش «تغییر باورها و ارزش‌ها» بود یا جان مارتینی که از سوی برخی به ایران دعوت شده بود، با موضوع «تغییر باورها» سخنرانی کرد. آن‌ها فکر می‌کنند بشر اگر باورهایش را تغییر بدهد و بتواند به روش‌های ضدانسانی، ضدارزشی و ضداخلاقی آن‌ها عمل کند، مشکلاتش حل خواهد شد. متأسفانه تاکنون منعی برای فعالیت این افراد وجود نداشته و آن‌ها آزادانه به کشور می‌آیند و سخنرانی و سمینار برگزار می‌کنند. آیا می‌توان این تلقی از معنویت را برساخته‌ از سبک زندگی دانست؟ به عبارت دیگر، آیا می‌توان بین معنویت‌گرایی و سبک زندگی ارتباطی برقرار کرد؟ صد درصد بین این دو ارتباط وجود دارد. سبک زندگی سه حوزه‌ی اساسی دارد: 1. فعالیت‌ها و برنامه‌هایی که فرد در طول روز، ماه یا سال انجام می‌دهد. 2. تقدم و تأخر کارها و اولویت‌ها آن‌ها. در واقع مسئله این است که اگر چند کار تعارض داشتند یا فرد با محدودیت روبه‌رو بود، کدام را بر دیگری ترجیح می‌دهد. 3. نمادها. این سه حوزه، سبک زندگی ما را می‌سازد و همان‌طور که می‌بینید، هر سه حوزه با معنویت در ارتباط است. اینکه فرد چه کارهایی را انجام دهد به شدت متأثر از باورهای معنوی اوست. بر همین اساس، معنویت‌های نوظهور اساساً برای زندگی فرد برنامه می‌دهند. اینکه فرد چگونه زندگی کند، چه شغلی داشته باشد، چگونه فعالیت‌های شغلی‌اش را انجام دهد، چطور عبادت کند، روابط اجتماعی و خانوادگی‌اش را چگونه تنظیم کند، چه تفریح‌ها و سرگرمی‌هایی داشته باشد و... در معنویت‌های نوظهور بیان می‌شود. آن‌ها حتی در نگرش‌های سیاسی کاملاً تأثیرگذارند. بسیاری از افرادی که امروز در دنیا به عنوان رهبران سیاسی مطرح‌اند، گرایش‌های سیاسی‌شان مشخص است و خودشان رسماً بیان می‌کنند. حتی در مباحث معنوی‌شان این گرایش‌ها را بیان می‌کنند. همان‌طور که می‌دانید، یکی از کتاب‌های مطرح در عرصه‌ی معنویت‌های نوظهور کتاب «معبد سکوت» است. این کتاب داستانی را براساس سیر و سلوک بودایی و البته متناسب با بشر غربی امروز، بیان می‌کند و در نهایت به اینجا می‌رسد که ایالات متحده سرزمین آرزوهاست. این مسائل در فیلمی مثل «راز» و سایر برنامه‌ها نیز دیده می‌شود. در کشور ما نیز فردی مثل علیرضا آزمندیان، که خودش رسماً عنوان کرده مبلغ یک عرفان مدرن است، به وضوح می‌گوید من این ایده‌های کمالی را در ایالت متحده پیدا کرده‌ام. این نگرش سیاسی نه تنها دنیوی، بلکه معنوی است؛ یعنی این باور را تلقین می‌کند که آمریکا غایت آمال و ارزش‌های معنوی بشر است. این مسئله به وضوح در معنویت‌های نوظهور دیده می‌شود و این چیزی نیست که بخواهیم با کنار هم گذاشتن برخی مقدمات به آن برسیم. به صراحت این مسائل را اعلام می‌کنند. پس این معنویت‌ها به شدت بر سبک زندگی تأثیر می‌گذارند و برای حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی مسائل خصوصی و شخصی، برنامه می‌دهند، اولویت‌ها را تعیین می‌‌نمایند و نمادهایی را وارد زندگی افراد می‌کنند. امروز در کشور ما، متأسفانه در اثر فعالیت گسترده‌ی معنویت‌های نوظهور، مدیتیشن به نمادی از پرستیژ اجتماعی تبدیل شده است. برای برخی از افراد تا حدی این مسئله حیاتی است که اگر مدیتیشن نکنند یا استاد مدیتیشن نداشته باشند، احساس می‌کنند در زندگی، چیزی کم دارند. بنابراین بخش نمادین موضوع هم کاملاً در معنویت‌های نوظهور شکل گرفته است. برخی از رفتارهای آن‌ها شامل مدیتیشن، گیاه‌خواری، سفر به هند و بازدید از معابد آن‌ها و... می‌شود که در اولویت‌ها و برنامه‌های پیروان این معنویت‌ها قرار دارد. چه مؤلفه‌هایی در سبک زندگی مدرن وجود دارد که تمایل یا گرایش به این نوع معنویت‌های نوپدید را افزایش می‌دهد؟ معنویت جزئی جدایی‌ناپذیر از زندگی انسان است. همواره در طول تاریخ حیات بشر، معنویت وجود داشته است. هرگاه بشر هماهنگ با تعالیم انبیا عمل کرده، از معنویت‌های حقیقی و دین‌های واقعی پیروی کرده است و اگر به هر دلیلی دست بشر از دامان انبیا کوتاه شده، باز هم این معنویت‌گرایی باقی بوده، ولی به صورت خرافی و کاذب درآمده است. در دوره‌ی مدرن هم بشر نمی‌توانست از معنویت جدا شود، چون همه‌ی هویت و وجود انسان روح اوست. بنابراین بشر نمی‌تواند بدون معنویت زندگی کند و حتی با این معنویت‌های موهوم و خرافی هم که شده بالأخره باید به این نیاز عمیق درونی خودش پاسخ بدهد. در تمدن جدید و در زندگی امروزی بشر، که براساس آرمان‌های غربی شکل گرفته هم انسان ناگزیر است معنویتی هماهنگ با این آرمان‌ها و ارزش‌ها برای خودش ایجاد کند. به این ترتیب، امروز شاهد هستیم که کانون‌های تفکر و تمدن غرب، مشغول تولید ارزش‌ها و الگوها برای معنویتی هستند که هماهنگ باارزش‌ها و آرمان‌های نظام لیبرال (سرمایه‌داری) و تمدن غرب باشد. در جامعه‌ی ما این مسئله به چه صورتی وجود دارد؟ چه توصیفی می‌توان از معنویت‌گرایی جدید جامعه‌ی ایران ارائه داد؟ ما متأسفانه نتوانسته‌ایم تضادی را که بین سنت و مدرنیته وجود دارد حل کنیم. هرچند اسلام به صورت پیش‌فرض با پیشرفت، علم و سعادت و لذت دنیوی بشر (به شرطی که در محدوده‌ی ارزش‌های اخلاقی و انسانی باشد) تعارض ندارد، ولی ما نتوانسته‌ایم این تعارض را حل کنیم. در نتیجه، این تضاد ارزش یا وضعیت آنومی در جامعه‌ی ما وجود دارد. افراد سرگردان‌اند و نمی‌دانند از دستاوردهای تکنولوژیک چگونه باید استفاده کنند یا اصلاً استفاده از این دستاوردها مجاز است یا خیر. ما این مشکل را در مورد رادیو، تلویزیون، کامپیوتر، ماهواره و سایر حوزه‌ها داریم. این تعارض به هر حال وجود دارد، چون این تکنولوژی‌ها بار فرهنگی خودشان را از مبدأ به اینجا می‌آورند و ما نمی‌دانیم چه باید بکنیم. برنامه‌ریزی و تدبیری هم نداریم برای اینکه این دستاوردهای بشری را در فرهنگ خودمان استحاله کنیم. در مقام تئوری و عمل نتوانسته‌ایم این مشکل را حل کنیم و در نتیجه، در کشور ما، امروز معنویت‌های کاذب در حال توسعه یافتن است. این معنویت‌ها در واقع یک قطعه از پازل تمدن غرب هستند و وقتی ما همه‌ی بخش‌های این پازل را وارد کرده‌ایم، ناگزیر هستیم از اینکه قطعات مربوط به حوزه‌ی معنویت و ارزش‌ها را هموار کنیم. ما امروز با چنین مشکلی مواجه هستیم و گاهی اوقات به نظر می‌آید که به نوعی فرسایش ارزش‌های دینی در همین سبک زندگی در حال رخ دادن است. مردم ما در طول چهل سال گذشته، انگیزه‌ای برای بی‌دین‌تر شدن نداشته‌اند و قلباً هم بی‌دین‌تر نشده‌اند، ولی می‌بینید که در طول این سال‌ها، هرچه سبک زندگی بیشتر غربی شده (از آپارتمان‌نشینی و استفاده از دستاوردهای تکنولوژی تا ابعاد مختلف فکری و توسعه‌ی دانشگاه‌ها و ترویج علوم بر اساس ارزش‌های غربی)، عملاً فضا به گونه‌ای درآمده است که مردم دیگر نمی‌توانند با ارزش‌های دینی زندگی کنند. در واقع هرچند باورها ریشه‌دار و عمیق هستند، اما سبک زندگی در حال تغییر است. البته همین مردمی که تحت تأثیر سبک زندگی غربی هستند، در ایامی مثل محرم و صفر و مناسبت‌های دیگر، باورهای عمیق درونی خودشان را ابراز می‌کنند. این نشان می‌دهد که برای مردم تعارضی بین باورها و ارزش‌های عمیق درونی‌شان و سبک زندگی جدید به وجود آمده است. مردم احساس می‌کنند ناگزیرند با این سبک زندگی سازگار بشوند و نمی‌توانند به صورت عقب‌مانده و همانند صد یا پنجاه سال پیش زندگی کنند، اما در عین حال عقبه‌ی ارزش‌ها و باورهای این سبک زندگی غربی را نمی‌توانند برای خودشان درونی کنند. این مسائل تعارض‌هایی را به وجود می‌آورد که ممکن است در مشکلات خانوادگی، اجتماعی و... خودش را نشان بدهد. امروز در کشور ما، در اثر فعالیت گسترده‌ی معنویت‌های نوظهور، مدیتیشن به نمادی از پرستیژ اجتماعی تبدیل شده است. برای برخی از افراد تا حدی این مسئله حیاتی است که اگر مدیتیشن نکنند یا استاد مدیتیشن نداشته باشند، احساس می‌کنند در زندگی، چیزی کم دارند. وجود این گرایش را در جامعه بیشتر به دلیل الگو گرفتن از فرهنگ مدرن می‌دانید یا کم‌کاری نهادهای دینی در زمینه‌ی سازگار کردن دین با مقتضیات جامعه‌ی کنونی؟ تمدن غرب راه خودش را می‌رود و تمایل به توسعه و فراگیری کل جهان دارد. بنابراین از تمام ابزارهایی که در اختیار دارد، از جمله قدرت فرهنگی و اقتصادی خود، در این راستا بهره می‌برد. امروز می‌بینیم که ایالات متحده در حوزه‌ی اقتصادی دچار بحران است و سال‌هاست که صنایع فولاد، خودروسازی و حتی صنایع الکترونیک از کشور آمریکا به کشورهایی مثل آلمان، ژاپن و... مهاجرت کرده است؛ اما آنچه ایالات متحده حفظ کرده صنایع فرهنگی است. آمریکا هنوز در عرصه‌ی فیلم، سینما، موسیقی و به طور کلی همه‌ی ابزارهای فرهنگی و الگوسازی برای زندگی جوانان، پیشرو است و تلاش می‌کند فرهنگ خودش را به کل جهان صادر کند. بنابراین ایالات متحده تدبیر خودش را دارد و در این مسیر حرکت می‌کند و قطعاً یکی از عوامل مهم در این زمینه، اقدامات آن‌ها برای پیشبرد فرهنگ خودشان در سطح جهان و تأثیرگذاری بر سبک زندگی مردم است. در طرف مقابل، مشکل صد درصد از جانب ماست. در مرحله‌ی نخست، اگر نهادهای علمی ما، از جمله حوزه و دانشگاه، عملکرد درستی داشتند و تولید علم می‌کردند، قطعاً ما مواجهه‌ی موفقی با تمدن غرب داشتیم. در واقع می‌توانستیم با بهره‌برداری از دستاوردهای آن‌ها بر اساس الگوهای فرهنگی خودمان و افزودن شاخصه‌های مادی و معنوی خودمان به آن فرهنگ، چیزی را بسازیم که خودمان می‌خواهیم. این موضوع قطعاً برای کل بشریت هم مفید بود. در مرحله‌ی بعد، نهادهای فرهنگی هم باید نقش ترویجی و فرهنگ‌سازی خودشان را به درستی انجام می‌دادند که متأسفانه آن‌ها هم وظایفشان را به خوبی انجام نداده‌اند. هرچند زحمت می‌کشند، ولی وقتی کار اصولی و درست نباشد، به نتیجه‌ی مطلوب ختم نمی‌شود. راهکار شما در این وضعیت چیست؟ راهکار اساسی برای این مسئله، بیداری نهادهای فرهنگی ماست. منظور از نهادهای فرهنگی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، حوزه‌ها، دانشگاه‌ها، سازمان تبلیغات وزارت ارشاد و... است. ما نیاز به بیداری فکری داریم. متأسفانه این نهادها غالباً سرگرم کارهای روزمره‌ی خودشان هستند و نقشی جدی در این زمینه ایفا نمی‌کنند. در حال حاضر ما جایی را به عنوان مغز متفکر در این مسئله نداریم. این در حالی است که در غرب نهادهای مهمی در زمینه‌ی آینده‌پژوهی معنویت ایجاد شده است. آن‌ها دارند نقشه‌های آینده را طراحی می‌کنند و برای اجرای آن‌ها نهادسازی کرده‌اند. جاهایی مثل «باشگاه بوداپست»، «انجمن تفکر نوین جهانی» و... در حال حاضر مشغول ایده‌سازی و طراحی استراتژی برای تغییرات فرهنگی و معنوی هستند و رسماً این را اعلام می‌کنند. اما متأسفانه ما در کشورمان هیچ‌جایی را به عنوان مغز متفکر در این زمینه نداریم. معمولاً نهادهای اجرایی ما هم خودشان را متفکر می‌دانند و حاضر نیستند از نخبگان منفصل از قدرت استفاده کنند و رهنمودهای آن‌ها را بشنوند. از طرف دیگر، آن نخبگان فرهنگی که ایده، طرح و تدبیری دارند، مجالی برای عمل کردن پیدا نمی‌کنند و این فاصله باعث شده است که ما شاهد تحمیل هزینه‌های عظیم فرهنگی به کشور باشیم و به این ترتیب، نهادهای عریض و طویلی به وجود آمده‌اند که شاید کمترین خاصیتی ندارند و کاری از آن‌ها برنمی‌آید. منبع: برهان

92/11/16 - 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن