واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
سایهی بدون تبریزی، بازار بدون دیزی، کیمیایی بدون تیزی فایدهش چیه؟! وبلاگ > سلحشور، یزدان - روز چهارم برای من خلاصه شد در سه فیلم:«متروپل» مسعود کیمیایی،«با دیگران» ناصر ضمیری و «فصل فراموشی فریبا»ی عباس رافعی. روزم با کیمیایی شروع شد. شروعاش تا افتان و خیزان شدن مهناز افشار زیر باران، خیلی خوشریتم بود و گفتم که تیزی کیمیایی دوباره صداش زده، اما باقی فیلم...دریغ.
«متروپل» با آن شروع تند و نفسگیر، انتظار آدم را بالا برد و بعد، انتظار آدم را، باقی فیلم کمرشکن کرد. چند دقیقه بعد از تصادف، فیلم ریتمش را از دست میدهد و بعدش در دیالوگهای محمدرضا فروتن و پولاد کیمیایی ، دیگر از حرکت خبری نیست و ریتم و خردهروایت و همه چیز فراموش میشود حتی تیزی هم فراموش میشود و کتک زدن و کتک خوردن سایهها، جایاش را میگیرد. اگر این نشان دادن کتک زدن و خوردن اول فیلم، از پشت پرده و با سایهبازی، خیلی هم خوب است اول فیلم، آخر فیلم، وقتی این سایهبازی را از پشت شیشه مات میبینیم و خون میبینیم و اما نه کتک زدن میبینیم نه کتک خوردن نه تیزی، اتفاقاً بد است و ناخودآگاه یاد آن جمله طعنهآمیز تماشاگران میافتیم که باعث شد یک سکانس با میل و رضایت عوامل یک فیلم حذف شود. جمله این بود:«هه! ناصرخان رفته، آژان آورده!» ناصر ملکمطیعی در کل زندگی بازیگریاش، در یک فیلم به جای اینکه دخل طرف را بیاورد، رفت دنبال حکم جلب و با مأمور برگشت و مردم بدشان آمد. خیلی هم بدشان آمد. حالا مسعود کیمیایی در این فیلم رفته آژان بیاورد. بابا! رو کن اون تیزی لامصبو! تا کی ما باید دور قمری بزنیم که فیلمهای قدیمی کیمیایی زنده شوند. کیمیایی این نبود. به خدا این نبود. ایهاالناس این نبود. گیر داشت توی کارش اما نبض داشت هنوز.هنوز قلب داشت. هنوز نمیگفتیم خدابیامرز کیمیایی. «حال و هوا» کو در این فیلم؟ «عمل» کو در این فیلم؟ یعنی وقتی کیمیایی میتواند آن اول ِ فیلم را آن طوری بسازد، نمیتواند بقیهاش را هم همان طوری بسازد؟
«با دیگران» ایدهاش تازه نبود. قبلاً در تلویزیون برمبنای این ایده، سریال موفقتری ساخته شده بود و حالا ریتم ِ کُندِ این فیلم، به ایدهی «رَحِم اجارهای» چیزی اضافه نکرده بود البته فیلم بدی نبود اما این ، یعنی فیلم خوبی نبود! «فصل فراموشی فریبا» فیلم خوشریتمتری بود و رافعی خواسته بود یک جورهایی ادای دین کرده باشد به «ماه تلخ» پولانسکی و یک جاهایی آن قصه را یادآوری کند اما در نهایت، این فیلم هم، یادم انداخت که «فرهاد» ترانهای دارد که در آن با اندوه میخواند:«تو هم با ما نبودی ای یار/ ای آوار مصیبتها.» اگر ما در سینمای ایران فیلم میسازیم که کسی نبیند یعنی عنصر جذابیت و سرگرمکنندگی را از آن میگیریم تا مردم را دیوانه کنیم و از سینما بدوند بیرون وموهای خودشان را مشت مشت بکنند، پس از کجا هزینههای این فیلم، برمیگردد توی جیب ما؟ سؤال است دیگر. جرم که نیست!
چهارشنبه 16 بهمن 1392 - 00:13:12
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]