تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيبت كردن در (نابودى) دين مسلمان مؤثرتر از خوره در درون اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830921863




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقش دانشگاه ها در جنبش وال استریت 1


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نقش دانشگاه ها در جنبش وال استریت 1
استادان باید در شیوه‌هایی از مهارت حرفه‌ای و تخصص که آنها را از پرداختن به مسائل اجتماعی مهم و جامعه‌ی بزرگ‌تر بازداشته است، بازاندیشی کنند و از این جهت پرسش‌هایی که دانشجویان مطرح می‌کنند، برای آنها حیاتی است.

خبرگزاری فارس: نقش دانشگاه ها در جنبش وال استریت 1


هنری جیروکس 2 نقش دانشگاه‌ها در وال‌استریت هم در ایالات متحده و هم در بسیاری از دیگر کشورها، دانشجوها علیه شهریه‌های افزایش‌یابنده، فشار مالی فزاینده‌ای که به اجبار متحمل می‌شوند و تقدم الگوهای بازار در شکل دادن به آموزش عالی در عین راندن منافع خصوصی به سوی افراد و اقتصاد، تظاهرات می‌کنند. بسیاری از دانشجویان این سیاست‌ها و نیز صنایع انتفاعی را حمله‌ای علیه نه فقط تشخص دولتی دانشگاه، بلکه همچنین هجومی علیه جامعه‌ی مدنی و آینده‌ی خودشان می‌دانند. از نظر بسیاری از جوانان حاضر در جنبش تسخیر، آموزش عالی از تحقق وعده‌ی خود مبنی بر تأمین تحصیلاتی باکیفیت و چشم‌انداز آینده‌ای آبرومندانه برای آنها بازمانده است. این دانشجوها از ابزاری شدن رو به رشد دانشگاه و نیز دشمنی با نگرش‌های انتقادی و مخالف در دانشگاه‌ها خشمگین هستند. آنها در طول سال‌ها شاهد بوده‌اند که دانشگاه به تدریج وزن خود را به عنوان محلی برای‌اندیشیدن، ابراز مخالفت کردن و رشد دادن فرهنگ پرسشگری، گفت‌وگو و روشنگری مدنی از دست می‌دهد. آنها درباره‌ی اینکه نقش دانشگاه در دنیایی گرفتار در آمیزه‌ی کابوس‌واری از جنگ، بی‌عدالتی‌های اقتصادی گسترده و نابودی زیست‌محیطی چه باید باشد، بازاندیشی می‌کنند. در دورانی که سیاست از هر پیوندی با سواد مدنی، قضاوت آگاهانه و گفت‌وگوی انتقادی تهی می‌شود و علاوه بر این، فرهنگی از بی‌سوادی، قساوت، مردانه شدن فرهنگ و جامعه‌ی مصرفی را گسترش می‌دهد، نقش دانشگاه چه باید باشد؟ جوان‌ها فقط درگیر یک سرپیچی بزرگ نیستند، بلکه دارند درباره‌ی منافع اجتماعی و ارزش عمومی آموزش عالی هم بحث می‌کنند، درحالی‌که عمیقاً از این حقیقت رنج می‌برند که سیاست‌مداران محافظه‌کار، بودجه‌ی آموزش عالی را کم می‌کنند و بودجه عمومی را کاهش می‌دهند تا بتوانند تخفیف‌های مالیاتی را برای شرکت‌ها و ثروتمندان تأمین کنند و هزینه‌های گسترده ابقا و گسترش دولت جنگ را تضمین کنند. در حالی که جامعه دارد به طور فزاینده‌ای به یک «عصر دوم زراندود »3  برمی‌گردد که در آن جوان‌ها مجبورند هزینه‌ی حمله به دولت رفاه و آینده‌نگری‌های اجتماعی و یک شکاف بزرگ نابرابری درآمد و دارایی را متحمل شوند، معترضان جنبش تسخیر، حمله علیه برنامه‌هایی که از دل «نیودیل»4  یا «جامعه‌ی بزرگ»5  پدید آمد را خالی شدن زیر پای خودشان می‌دانند. جوان‌ها می‌فهمند که یکبار مصرف شده‌اند و آموزش عالی که همیشه ایده‌آل بود و حتی در شرایط مخرب، زندگی بهتر را در خود نهفته داشت، اکنون به ضمیمه‌ی مجموعه‌ی نظامی‌ـ صنعتی ـ دانشگاهی تبدیل شده است. نکته‌ی مهم درباره‌ی انتقاد معترضان جنبش اشغال به « زیربار رفتن بدهی‌های سنگین، دیده شدن به عنوان یک نسل غیرقابل‌اعتماد، تابع مطالبات فرهنگ تحصیلات پولی بودن که آموزش‌های حرفه‌ای را با آموزش انتقادی اشتباه می‌گیرد، و محرومیت فزاینده‌ی آنها از آموزش عالی» این است که چنین نگرانی‌هایی حمله علیه آموزش عالی را بخشی از انتقادی گسترده‌تر علیه نابودی حوزه‌ی عمومی، ارزش‌های عمومی و هر تصور ممکنی از منفعت عمومی قرار می‌دهد. به تعبیر ویلیام گریدر معترضان جنبش اشغال به شکل جمعی فهمیده‌اند که آموزش عالی به صورت فزاینده‌ای به یک «منطقه‌ی زیست‌محیطی مرده» تبدیل شده است که در آن، ارتباط اجتماعی و تحصیلات متعهد در محیطی آلوده، تجاری و بازارمحور نابود می‌شود. تصور دانشگاه به عنوان مرکزی برای انتقاد و حوزه‌ی عمومی دموکراتیک زنده‌ای که دانش، مهارت‌ها و ارزش‌های ضروری برای تولید یک حکومت دموکراتیک را پرورش می‌دهد، جای خود را به تلقی از دانشگاه به عنوان یک ماشین بازاریابی ضروری برای تولید هویت‌هایی می‌دهد که بر اساس آن تنها تعهد شهروندی، مصرف‌کننده بودن است. معترضان جنبش تسخیر تبلیغاتی را که یک فرهنگ بازارمحور، بی‌وقفه به خوردشان ‌داده است، پس می‌زنند: این تصور که بازارها باید بر حکومت تقدم داشته باشند؛ اینکه ارزش‌های بازار، بهترین ابزارها برای سازمان‌دهی جامعه و برآورده کردن نیازهای انسانی هستند؛ اینکه منافع مادی بسیار مهم‌تر از نیازهای اجتماعی هستند و اینکه نفع شخصی، نیروی محرک آزادی و اصل سازمان‌دهنده‌ی جامعه است. معترضان جنبش «تسخیر وال‌استریت» آن تصوری از جامعه را پس می‌زنند که جامعه را بنگاهی می‌داند که در آن، آدم‌ها فقط کالا هستند و در کابوسی داروینی که منطق حرص، فردگرایی افسارگسیخته و نفرت از ارزش‌های دموکراتیک را تحسین می‌کند، به یکدیگر بسته شده‌اند. ایده‌ی کهنه دموکراسی که بر اساس آن اقلیت با استفاده از قدرت سرمایه و انتخابات آیینی‌شده بر اکثریت حکومت می‌کنند با فهم جدیدی از دموکراسی و سیاست عوض می‌شود که در آن، قدرت و منابع به اشتراک گذاشته می‌شود و عدالت اقتصادی و ارزش‌های دموکراتیک به نفع مسئولیت اجتماعی و مصلحت عمومی عمل می‌کنند. این تصور بنیادی از دموکراسی که در حال شکل‌گیری است، هنوز ناتمام است و آماده‌ی پیوند دادن مردم، قدرت، منابع و دانش است. معترضان جنبش تسخیر این چرخش به سوی فهمی بنیادی از پیوند دادن خاص به عام را به ویژه بر اساس نوع نگاه خود به مسئله‌ی آموزش عالی درست می‌دانند. چنان‌که معلم انگلیسی ما سایمون داوس اشاره می‌کند آنچه معترضان جنبش تسخیر تشخیص می‌دهند این است که «دانشگاه دولتی» می‌تواند خوانش اختصاری برای «دانشگاه غیرنئولیبرال» تلقی شود؛ در این خوانش معنی نئولیبرال، بودجه خصوصی نیست، بلکه نئولیبرال در اینجا یعنی: چیزی مضر برای دموکراسی. در سراسر کشور معترضان جنبش تسخیر در محوطه‌ی دانشگاه‌ها مستقر می‌شوند. آنها فقط به این معترض نیستند که دانشگاه‌ها با برخورد با استادان هیئت علمی همچون طبقه‌ی زیردستی از کارگران موقت و شیوه‌ی تعریف دانشجویان عموماً به عنوان مشتری و خریدار شبیه شرکت‌ها عمل می‌کنند، بلکه آنها تشخیص داده‌اند که بانک‌ها و شرکت‌های اعطای وام با ارتشی از لابی‌کنندگانی که در اختیار دارند از طریق نابود کردن هر قانونی که هزینه‌ی تحصیل را کاهش دهد و با سرکوب کردن هر قانونی که هزینه‌ی تحصیل را برای دانشجویان متعلق به طبقه‌ی کارگر و طبقه‌ی متوسط قابل‌پرداخت کند علیه دانشجویان اعلام جنگ کرده‌اند. معترضان درباره‌ی استادان دانشگاه هم پرسش‌های جدی‌ای مطرح می‌کنند. وقتی از مخالفت با شرکتی کردن و نظامی کردن دانشگاه‌ها سخن به میان می‌آید، آنها کجا هستند؟ چرا بسیاری از استادان در ایدئولوژی‌ها و سرمایه‌ای شریک هستند که شرکت‌ها و دولت امنیت ملی برای تولید بهره‌ی سرمایه‌ی مالی به کار می‌گیرند و بنگاه‌هایی همچون سیا، وزارت دفاع، پنتاگون و دیگر دستگاه‌های وابسته به دولت امنیت ملی مصمم هستند از آن برای بسیج کردن دانشجویان در جهت تولید دانش نظامی‌شده و خلق سیستم‌های نظارتی جدید و پیچیده‌تر و سلاح‌های کشتار جمعی استفاده کنند؟ چرا تعداد بسیار زیادی از دانشگاهیان به ایده‌ی تحصیلات بی‌طرف و بی‌غرض چسبیده‌اند و ادعای آموزش و پرورشی که گفته می‌شود هر نوع ارتباطی با سیاست، قدرت یا صرفه‌ی اقتصادی را در مسائل بزرگ‌تر اجتماعی به باد انتقاد می‌گیرد، مطرح و منتشر می‌کنند؟ آنچه معترضان جنبش تسخیر تشخیص داده‌اند این است که بسیاری از دانشگاهیانی که با هر هدف و نیتی ادعای بی‌طرفی دارند و در بعضی موارد، وجود مجموعه‌ی نظامی ـ صنعتی ـ دانشگاهی را در فضای دانشگاه انکار می‌کنند، از دانشگاه به عنوان یک فضای عمومی دموکراتیک هیچ دفاع کارآمدی به عمل نمی‌آورند یا حتی در فضای گسترده‌تر اجتماعی از همان شرایطی که امکان کار به آنها می‌دهد، حمایت می‌کنند. یک سؤال مهم که با مهاجرت معترضان جنبش تسخیر به محوطه‌ی دانشگاه‌ها پدید می‌آید این است که دانشگاهیان از این جوانان چه می‌توانند بیاموزند؟ یکی از چیزهایی که آنها می‌توانند بیاموزند این است که اشکال انتقادی و مهم آموزش و گفت‌وگو دارد خارج از دانشگاه رخ می‌دهد و مسائلی که در آن بحث می‌شود بیشتر در تالارها، رشته‌های تحصیلی و کلاس‌های درس بسیاری از دانشگاه‌ها نادیده گرفته می‌شود. بسیاری از دانشگاه‌ها دیگر پلی میان تولید دانش، پژوهش و تدریس با مسائل اضطراری بی‌شمار فراروی جامعه، نیستند؛ مسائلی از جمله فقر ویرانگر، استعمار رسانه به دست شرکت‌ها، شکل‌گیری دولت مجازات، تحجر مذهبی، فاسد شدن سیاست با پول‌های کلان و دیگر نگرانی‌ها. از دهه‌ی 1980 آموزش عالی به طور فزاینده‌ای شرکتی و نظامی شده است و تابع ارزش‌های بازارمحور و روابط مدیریتی است که با استادان و دانشجوها همچون پیمانکار و مشتری رفتار می‌کنند و در همان حال دانش را به قواعد فرهنگ تحصیلات پولی و آموزش و پرورش را به یک عقلانیت ابزاری تقلیل‌گرا و مخرب تنزل می‌دهد.امید می‌رود استادان در جهت تغییر دادن فضای بحث درباره معنی و هدف آموزش عالی هم از ‌تلاش‌های دانشجوها درس و هم از این ‌تلاش‌ها الهام بگیرند. امیدوارم آنها از ‌تلاش‌هایی که این روزها بسیاری از جوان‌ها برای معرفی دوباره‌ی آموزش عالی به عنوان یک حوزه‌ی عمومی دموکراتیک انجام می‌دهند درس بگیرند و به حرکت درآیند؛ تلاش برای معرفی آموزش عالی‌ای که نه تنها مهارت‌های شغلی را تأمین می‌کند، بلکه فرهنگ سازنده‌ای ارائه می‌دهد که دانشجویان را آماده می‌سازد برای تبدیل شدن به نمایندگانی منتقد و فعال در شکل دادن به  نیروی اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی بی‌شماری که زندگی‌های آنان را اداره می‌کند. دانشجویان دارند الگویی از آموزش را پس می‌زنند که بر اشکال کوته‌بینانه‌ی منفعت قابل‌اندازه‌گیری، انباشت سرمایه، دارایی باصرفه و قوانین محدودکننده‌ی اختیارات دولت استوار است. آنها دارند الگوی آموزش بازارمحوری را پس می‌زنند که هفتاد درصد استادان دانشگاه را به طبقه‌ی زیردستی از کارگران نیمه‌وقت تنزل می‌دهد و با دانشجوها مثل کالا و مشتری رفتار می‌کند و کلاس‌های درس شلوغ، نرخ‌های شهریه سر به فلک کشیده و شیوه‌هایی از یادگیری را به آنها عرضه می‌کند که به توانا ساختن دانشجویان برای تبدیل کردن مشکلات شخصی به مسائل اجتماعی ربط چندانی ندارد. دانشگاه‌ها به طرز فزاینده‌ای به فروشگاه‌ها شبیه شده‌اند. به جای اینکه دانشگاه‌ها آموزشی به دانشجویان ارائه دهند که آنها بتوانند به فرد منتقد و نمایندگان اجتماعی تبدیل شوند که باور دارند می‌توانند امور را تغییر دهند، عموماً به مصرف‌کنندگان منفعلی تنزل یافته‌اند که با مناظر تماشایی مسابقات ورزشی بزرگ، فرهنگ شهرت و جاذبه‌ی تمایلات کاملاً خصوصی شده، سرگرم می‌شوند. در بسیاری از موارد، دانشجویان به تدریج امکان تبدیل شدن به بخشی از یک فضای بحث بزرگ‌تر، اگر نگوییم یک جنبش اجتماعی را به استادان عرضه می‌کنند؛ فضای بحثی که نشان می‌دهد نقش دانشگاه در زندگی عمومی در قرن بیست و یکم چه می‌تواند باشد. نقطه‌ی مرکزی چنین پرسشی بررسی این نکته است که آموزش عالی چگونه در چنبره نیروهای اقتصادی و سیاسی بزرگ‌تری که دولت اجتماعی، آینده‌نگری‌های اجتماعی و خود دموکراسی را تحلیل می‌برند، گرفتار شده است. معترضان جنبش تسخیر می‌گویند ممکن است آنها از یک نظریه‌ی محدود اقتصاد بازار حمایت کنند، اما نمی‌خواهند در جامعه‌ای بازارمحور زندگی کنند؛ جامعه‌ای که در آن ارزش‌های بازار به الگویی برای سازمان‌دهی همه‌ی جنبه‌های زندگی اجتماعی تبدیل می‌شود. آنها به سختی آموخته‌اند که در سایه این بنیادگرایی بازاری شیوه‌ای از تحصیلات و مجموعه ارزش‌ها وجود دارد که نوعی دستور سرّی سیاست را در خود نهفته است که برای روابط اجتماعی دموکراتیک، روش‌های دموکراتیک برابری و خودِ تحصیلات مدنی، ویرانگر است. جوان‌ها می‌توانند برای استادان دانشگاه روشن کنند که بیش از سی سال است آنها از قرارداد اجتماعی حذف شده‌اند و دیگر نماد امید به حساب نمی‌آیند، درست همان‌طور که از مناسبات قدرتی هم که دانشگاه را اداره می‌کند، حذف شده‌اند. جوان‌ها که دیگر به آنها به دیده‌ی یک سرمایه‌ی اجتماعی مهم یا نشانه‌ای از وضعیت دموکراسی و زندگی اخلاقی مردم کشور نگریسته نمی‌شود به هدف حمله‌ی مستقیم‌تر و ویرانگری تبدیل شده‌اند که در بسیاری از جبهه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به سوی آنها روانه شده است. آنها از تحصیلات مناسب محروم شده‌اند؛ به ‌تلاش‌هایشان برای کسب تحصیلات باکیفیت بی‌توجهی می‌شود؛ تقلایشان برای دست‌وپا کردن شغلی مناسب شکست خورده است و در شکل دادن به مؤسساتی که با تمام قدرت بر زندگی روزمره‌ی آنها فشار می‌آورند، حق اظهارنظر از آنها گرفته شده است. بانک‌ها و مؤسسات مالی بزرگ، جوان‌ها را باری بر دوش خزانه مالی کشور می‌دانند و به آنها همچون وبال گردنی در مسیر کسب منافع مالی سریع از طریق سرمایه‌گذاری‌های کوتاه‌مدت نگاه می‌کنند. جوان‌ها اکنون دارند با این اشکال مسموم سرمایه‌داری قمارخانه‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند و با این کار، فضای بحث ملی را که بر کاهش کسری [بودجه] و مالیات گرفتن از فقیران متمرکز شده است، تغییر می‌دهند. آنها دارند این فضای بحث را به مسائل مهمی از فقر و بیکاری گرفته تا فساد شرکتی منتقل می‌کنند. به بیان دیگر معترضان جنبش تسخیر، متعصب نیستند و دارند سؤال‌های بزرگ می‌پرسند. همچنین آنها نگاهی جایگزین و مجموعه سیاست‌هایی را برای به حرکت درآوردن جامعه‌ی آمریکا مطالبه می‌کنند. استادان دانشگاه برای تلاش در جهت فهمیدن مشکلاتی که اکنون با آن روبه‌رو هستند و برای فهمیدن اینکه چگونه ممکن است ناآگاهانه در بازتولید چنین مشکلاتی مشارکت داشته باشند باید به جوان‌ها گوش بدهند. استادان دانشگاه باید با جوان‌ها و در میان خودشان گفت‌وگویی را آغاز کنند درباره‌ی اینکه چه طور می‌توانند به نیرویی برای تغییر دموکراتیک تبدیل شوند. جوان‌ها در محوطه‌ی دانشگاه‌ها فضایی لازم دارند برای اینکه مخالفت کنند، با یکدیگر حرف بزنند، با استادان دانشگاه گفت‌وگو کنند و یاد بگیرند که چگونه ائتلاف بسازند. استادان و مدیران اجرایی دانشگاه‌ها می‌توانند فراهم کردن چنین فضاهایی را آغاز کنند و به معترضان جنبش تسخیر فرصت دهند در کلاس‌های آنها صحبت کنند و درون دانشگاه‌ها فضاهای آزادی بیافرینند که دانشجوها بتوانند در آنها همدیگر را ملاقات کنند و با دیگران به بحث بپردازند. آنها حتی می‌توانند از این پیش‌تر بروند و در مبارزه با «نیروهای اقتصادی و سیاسی که آموزش عالی را به عنوان یک منفعت اجتماعی و سنگری از تعهد روشنگرانه‌ی جدی و مباحثه‌ی مدنی نابود می‌کنند» به دانشجویان بپیوندند. دانشجوها دیگر شرایطی را که بازار به آنها تحمیل می‌کند نمی‌پذیرند و دیگر به تحصیلاتی که تفکر انتقادی، گفت‌وگو و ارزش‌های واجد موضوعات مسئولیت اجتماعی و تعهد مدنی را نادیده می‌گیرد اعتقادی ندارند. دانشجو‌ها چیزی بیش از انتقادی جدی علیه دانشگاه و شراکت آن با بسیاری از نیروهای ضددموکراسی که اکنون جامعه را شکل می‌دهند در چنته دارند. آنها همچنین دارند شیوه‌های نوین دموکراسی مشارکتی را برای دانشگاه طراحی می‌کنند و اشکالی از آموزش و پرورش و تحصیلات را نمایش می‌دهند که یادگیری را با تغییر اجتماعی و دانش را با شیوه‌های دموکراتیک‌تری از پیشرفت فردی و قدرت‌گیری اجتماعی پیوند می‌دهد. روشن است که دانشگاهیان باید چیزهای بسیاری از دانشجوها یاد بگیرند؛ هم از شیوه‌ای که دانشجویان برای تغییر دادن فضای بحث درباره‌ی تحصیلات، مسائل اجتماعی مهم و دموکراسی از آن بهره می‌گیرند و هم درباره‌ی اینکه فهم جدید از سیاست و یک آینده‌ی متفاوت چه می‌تواند باشد. همه‌ی اینها به طور خاص درباره‌ی آن دسته از استادانی صادق است که اعتقاد دارند تحصیلات باید بی‌طرف باشد و به مسائل مهم اجتماعی کاری نداشته باشد. استادان باید در شیوه‌هایی از مهارت حرفه‌ای و تخصص که آنها را از پرداختن به مسائل اجتماعی مهم و جامعه‌ی بزرگ‌تر بازداشته است، بازاندیشی کنند و از این جهت پرسش‌هایی که دانشجویان مطرح می‌کنند، برای آنها حیاتی است. مهارت حرفه‌ای نباید به فرار از مسئولیت اخلاقی و روشنگرانه تعبیر شود. همچنین استادان می‌توانند به اتحادیه‌های خود فشار بیاورند تا از معترضان جنبش تسخیر حمایت کنند، منابع رسانه‌ای و مالی در اختیار آنها قرار دهند و در مطالبه‌ی مصرانه‌ی اصلاحات آموزشی و سیاسی به آنها بپیوندند. به یقین معترضان جنبش تسخیر در بحث از اینکه آموزش عالی، حوزه‌ی عمومی حیاتی‌ای است که باید در صف مقدّم پرداختن به مسائل مهم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار داشته باشد، محق هستند. استادان دانشگاه باید دقت علمی و دانش خود را برای از بین بردن شکاف میان زندگی روزمره و دانشگاه ترکیب کنند، نه برای سود رساندن به شرکت‌ها یا دولت جنگ، بلکه برای سود رساندن به نسل‌های امروزی و آینده‌ی جوانانی که کلید اینکه دموکراسی از شرایط این لحظه‌ی تاریخ آمریکا جان سالم به در خواهد برد یا نه، در دست آنهاست. بسیاری از استادان دانشگاه برای مدت‌های مدیدی از پرداختن به مسائل مهم اجتماعی، همراه شدن با جوانان در مبارزه برای رسیدن به آینده‌ای بهتر و استفاده از دانش و مهارت‌هایشان برای متقاعد کردن جامعه به اینکه آموزش عالی نه فقط برای دانشجویان، بلکه برای مصلحت عمومی و کل جامعه امری حیاتی است، شانه خالی کرده‌اند. پیوستن به دانشجویان در جنبش تسخیر فقط یک انتخاب شغلی نیست، بلکه انتخابی است درباره‌ی اینکه همه‌ی ما دوست داریم در چه جامعه‌ای زندگی کنیم و چه طور ضرورت این پرسش در لحظه‌ی تاریخی فعلی ایجاب می‌کند استادان دانشگاه این پرسش را جدّی بگیرند و هر چه سریع‌تر با شور و اعتقاد وارد عمل شوند.  پی نوشت: 1.این مطلب، ترجمه‌ای است از: Why Faculty Should Join Occupy Movement Protesters on College Campuses.19 December 2011 Source:http://www.truth- out.org/why-faculty-should-join-occupy-movement-protesters-college-campuses/1324328832.   2  - وی در حال حاضر کرسی استادی «گلوبال تی‌وی نت‌ورک» را در دپارتمان زبان انگلیسی و مطالعات فرهنگی دانشگاه مک‌مستر در اختیار دارد. همچنین عضو هیئت مدیره «تروت‌آوت»  است 3  . Second Gilded Age اشاره به دوران رشد اقتصادی و صنعتی شدن سریع آمریکا پس از جنگ‌های داخلی در قرن نوزدهم که به پیدایش طبقه‌ای از سوپر ثروتمندان آمریکایی انجامید. این دوران رشد در نهایت با رکود اقتصادی 1893 تا 1897 پایان یافت. عنوان «عصر زراندود» برای بیان کنایی توخالی بودن این رشد سریع و در مقایسه با عبارت «دوران طلایی» استفاده می‌شود. 4  . New Deal برنامه‌ای با هدف اصلاحات اقتصادی که پس از رکود بزرگ، در دهه‌ی1930 در دولت فرانکلین روزولت اجرا شد.   5  . Great Society برنامه‌ای سیاسی و اجتماعی که با هدف گسترش اقدامات دولتی در جهت تأمین نیازهای شهروندان ایالات متحده در دهه‌ی 1960 در دولت لیندون جانسون اجرا شد. منبع: فصلنامه تخصصی علوم انسانی اسلامی صدرا

92/11/15 - 03:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن