تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 2 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نصيحت را بپذيرد، از رسوايى به سلامت مى ماند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842916925




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

44/ شهدای کردستان در آئینه فارس شهید امینی؛ اسطوره به یادماندنی مقاومت کردستان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: 44/ شهدای کردستان در آئینه فارس
شهید امینی؛ اسطوره به یادماندنی مقاومت کردستان
شهید امینی شهیدی که به دلیل مقاومت و شجاعت در برابر دشمنان نظام در بین همرزمان خود اسطوره به یادماندنی مقاومت لقب گرفت.

خبرگزاری فارس: شهید امینی؛ اسطوره به یادماندنی مقاومت کردستان


به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، شهادت، زیباترین،بالنده‌ترین و نغزترین کلام در تاریخ بشریت است، شهادت بهترین و روشن‌ترین معنی حقیقت توحید است و تاریخ تشییع خونین‌ترین و گویاترین تابلو نمایانگر شکوه و عظمت شهید است. یادبود آنانی که در صف یاران حضرت اباعبدالله الحسین (ع) قرار گرفتند و به خیل عظیم عاشورائیان عالم پیوستند در این دوره آخرالزمان تنها با اخلاص و خلوص نیت میسر است. در هر کوی و برزن، جا و مکان بوی شهدا عطرآگین خواهد شد و مشام همگان را خوشبو خواهد نمود، اگر سیره شهدا در زندگی ما با خلوص در نیت و عمل عجین شود. در این میان رسالت همه آن‌هایی که به حفظ ارزش‌ها و پاسداری از معنویت‌ها می‌اندیشند، آن است که به هر وسیله ممکن فرهنگ شهادت را که فرهنگ ارزش‌هاست، پاسداری و هدفی را که شهدا دنبال می‌کردند به سرمنزل مقصود برسانند. با توجه به این مهم، خبرگزاری فارس بنا به رسالت ذاتی خود در راستای معرفی این سروقامتان سعی دارد گوشه‌ای از زندگی این عزیزان را با زبان قلم بیان کند. شهید بختیار امینی در آغازین روز بهار 1354 در خانواده‌ای انقلابی و عاشق شهادت چشم بر زیبایی‌های جهان هستی گشود و در آغوش پرمهر مادر آرام گرفت. با پایان مقطع متوسطه و اخذ دیپلم در سیمین روز آذر ماه 1375 ازدواج کرد که حاصل این پیوند دو میوه زیبا به یادگار مانده از این شهید گرانقدر با نامه‌های بهداد و سوگند است. شهید بختیار مردی مهربان، متدین، با اخلاق و پاک سیرت بود، چهره با نشاط و لبخند زیبایش از او چهره‌ای معصوم و مهربان در ذهن انسان باقی می‌گذاشت. وی هفدهم فروردین ماه سال 84  با پوشیدن لباس سبز سپاه به عنوان فرمانده دسته گردان امام حسن (ع) روستای دزلی مشغول خدمت شد، به دلیل مقاومت و نترس بودن در برابر دشمنان نظام در بین همرزمان خود اسطوره به یادماندنی مقاومت لقب گرفت. ساعت 9 شب سوم شهریور ماه سال 89 در پانزدهم ماه مبارک رمضان در حین ماموریت در چشمه «هانه‌وز» ما بین روستای اسپریز وزوم در درگیری با گروهک تروریستی پژاک شربت شیرین شهادت را نوشید. شهید از زبان خواهر هر وقت که از محل خدمت بر می‌گشت دست زن و بچه‌هایش را می‌گرفت و به خانه ما سری می‌زد بسیار مهربان و دلسوز بود و با مهربانی با ما رفتار می‌کرد. خاطرات زیادی از برادرم دارم که هیچ وقت برایم فراموش شدنی نخواهند بود، چند روز قبل از شهاتش کمی کسالت داشتم برای عیادت به همراه خانواده خود به نزد من آمد و با دلسوزی هرچه تمام از همسرش خواست برایم مقداری سوپ درست کند و خود شخصا داروهایم را به من داد. همیشه می‌گفت؛ اگر خدمت در سپاه را انتخاب کرده‌ام نه به عنوان یک شغل بلکه انگیزه و عشقی است که با تمام وجود به آن ارزش می‌نهم. همواره برای ایده، انگیزه و هدفش ارزش قائل بود و با انتخاب این شغل قدم در مسیری نهاد که راه مقدایش امام حسین(ع) بود و در همین راه به شهادت رسید. آن روز که برادرم شبش شهید شد، دلم مثل سیر و سرکه می‌جوشید، اضطراب عجیبی وجودم را گرفته بود، تلفنم که به صدا درآمد حس عجیبی داشتم، تلفنی خبر تصادف بهداد پسر بختیار را که به من دادن، بدون کوچکترین شکی باور کردم از اینکه امانت برادرم تصادف کرده و باید چگونه به ایشان که علاقه شدیدی به بهداد داشت چگونه خبر دهیم غم تمام وجودم را گرفت و در حالی که اشک می‌ریختم به سرعت از محل کار بیرون آمدم. در طول مسیر با تمام وجود از خدا می‌خواستم اتفاق بدی برای بهداد نیفتاده باشد. به خانه که رسیدم دیدم بهداد صحیح و سالم است تازه آنجا بود که در میان اشک و آه خانواده خبر شهید شدن بختیار را شنیدم. شنید شهادت عزیزترین انسان زندگیم که همیشه جای خالی پدر را برایم پر می‌کرد بسیار سخت بود. اما به عنوان خواهر دو شهید به خود افتخار می‌کنم و تنها هدفم حرکت در مسیر اهداف و خواسته‌های آنان است. زمانی که برادر اولم بعد از دیدار با امام(ره) ترور و به شهادت رسید بختیار تنها 4 سال داشت، اما همین طفل چهار ساله به انسان بزرگی تبدیل شد که با تبعیت از راه پدر و برادر در راه اعتقادات و دفاع از ارزش‌های انقلاب به شهادت رسید. همسر شهید همسرم بسیار مهربان و دلسوز بود و  به فرزندانش علاقه زیادی داشت، هر وقت که به ماموریت می‌رفت از طریق تلفن همیشه با ما در ارتباط بود و با من و فرزندانش صحبت می‌کرد. آخرین سفرش که رفت 2 روزی بود اصلا خبری از ایشان نداشتم خیلی نگران بودم آن روز در خانه نبودم وقتی به خانه بگشتم دیدم خواهرم در حال جمع کردن وسایل خانه است. مادر و خواهرهای دیگرم هم آمدند در حالی که با نگرانی حرکات آنها را دنبال می‌کردم پرسیدم چرا وسایل خانه را جمع می‌کنید اتفاقی افتاده. خواهرم همچنان مشغول کار خود بود، مادرم سوگند را از آغوشم گرفت و در حالی که سرش را به سینه خود چسپانده بود گفت؛ دخترم بختیار شب گذشته در درگیری با عوامل ضد انقلاب به شهادت رسیده است. بعد از شهادت همسرم زندگی با وجود دو فرزند خردسالی که همواره چشم به راه پدر هستند بسیار سخت است، دخترم کوچکتر از آنی بود که بتوانم شهید شدن پدرش را درک کنند. گوشی را برمی‌داشت و در حالی که با دستان کوچک و چشمان معصومش مرا نگاه می‌کرد با پدرش حرف می زد و برای ایشان ابراز دلتنگی می‌کرد گفتن شهادت پدر به دختری 3 ساله برایم سخت بود. برای بچه‌هایم خیلی سخت بود که به یکباره پدری که از هر لحظه‌ای برای شادی و خندیدن آنان استفاده می‌کرد در کنار خود نبینند، سکوت پسرم نگرانیم را دو چندان کرده بود. دوست داشتم پسرم حرف بزند و این غصه را در درون قلب کوچکش نریزد اما دیدن او که غم وجود کوچکش را پر کرده بود قلبم را می‌فشرد و اشک از چشمانم سرازیر می‌کرد.. یک روز که مشغول نظافت خانه بودم زیر فرش چند تکه کاغذ پیدا کردم، بدون اینکه به آنها نگاه بکنم کاغذها را دور انداختم اما بعد از چند دقیقه به یک معما برایم تبدیل شد... وقتی محتوا و نوشته‌های کاغذ را نگاه کردم دیدم دو نامه بهداد است که از تنهایی‌ها و دلتنگیاهیش با پدر گفته است و خطاب به همسرم گفته بود؛ پدر جان دلم برای دستوردادن هایت تنگ شده است. نامه فرزند شهید به پدر امروز که این نامه را می‌نویسم کمتر از 9 سال سن دارم، اما همیشه به یاد شبی هستم که کوردلان نوکر اجانب در حالی که شجاعانه از آبرو و حیثیت میهنت دفاع جانانه می‌کردی، پیشانی همیشه در سجده‌ات را نشانه گرفتند و پیکر غرق در خونت همواره در ذهن من باقیست. اشک شوقم جاری شد وقتی فهمیدم تو نیز به درجه شهادت نائل شدی و به امام و مرید خود رسیدی. پدر جان، هر روز که از شهادت می‌گذرد بیشتر دلم برات تنگ می‌شود وقتی همبازی‌هایم را در محله می‌بینم که پدرشان می‌آیند و با شادی و شعف خاصی به طرفشان می‌روند عقده‌های دلم می‌ترکد و اشک‌ریزان به خانه می‌روم. مادر مهربانم بدون اینکه سؤالی کند گریه‌کنان اشک‌هایم را پاک می‌کند و هرچه سؤال می‌کنم بابایم کجاست؟ با ریختن اشک می‌گوید بابایت پیش خداست. پدرجان وقتی به مدرسه می‌روم و دست همکلاسی‌هایم را در دستان پدرانشان می‌بینم نمی‌توانم، قدم‌های کوچکم را بردارم و حرکت کنم کارم فقط گریه است و گریه و گریه ؛ اما سرم بلند است که تو شهید شدی و با نامت افتخار می‌کنم. پدرجان، وقتی معلم اسم پدر دانش‌آموزان را سؤال می‌کند از خدا می‌خواهم زودتر زنگ تفریح را بزنند و نوبت به من نرسد چون نمی‌توانم اسم تو را بیاورم و گریه نکنم و نگران هستم مبادا همکلاسی‌هایم بگویند او پدر ندارد. پدر عزیزم وقتی در کلاس درس معلم سؤال بابا آب داد و بابا نان داد سال‌های گذشته را سؤال می‌کند اشک‌های چشمم را نمی‌توانم نگه دارم چون تو علاوه بر نان و آب خونت را نیز به اسلام و انقلاب هدیه کرده‌ای. هر وقت گریه و اشک مادرم را شب‌ها بر روی عکس بی‌جانت می‌بینم از خدا می‌خواهم تا به آسمان‌ها پر کشم تا تو را بیابم و در آغوشت بگیرم دوست دارم در کنار لای‌لای مهربانانه مادرم سر به آستین تو بگذارم دوست دارم بابا نان داد را که یادم دادی همچنان معنی نوازش بابا را بفهمم، امروز که 8 سال از سن من گذشته فراق دوری تو را احساس می‌کنم اما خشنود به اینم که در زیر پرچم و هدایت سید و مولایم خامنه‌ای عزیز در خدمت به اسلام زندگی می‌کنم. پدر مهربانم همیشه چشم براه لبخندها و نگاه مهربانان تو هستم اما در رویاهایم همیشه تو را می‌بینم که من را نوید به آینده‌ای روشن در زیر سایه ولایت می‌دهی و مرا سرباز کوچک رهبر و مولایم می‌خوانی و بدان تا آخرین قطره‌ خونمان با تبعیت از سید و مولایمان حضرت امام خامنه‌ای عزیز از راه امام و شهدا و انقلاب و راه امام خمینی (ره) عزیز دفاع خواهیم کرد و لحظه‌ای از پاسداری از میراث گرانبهایت کوتاه نخواهیم آمد و ضدانقلاب و کوردل هم بداند هرگاه پرچمی از دست سرداری بیفتند صدها سردار فداکار نظام جمهوری اسلامی آن را در کردستان بدست خواهند گرفت و تا بساط ضدانقلابیون از خدا بی‌خبر را به زباله‌دان تاریخ نریزیم، از پای نخواهیم نشست. شهید از زبان همرزم محمد کلانی همرزم شهید می‌گوید: شهید بختیار به خاطر شوخ طبعیی که داشت به بچه‌های گردان امام حسین روحیه‌ای مضاعف داده بود. اصل شجاعت و شهامت را از این شهید بزرگوار آموختم. در منطقه با عوامل ضد انقلاب درگیر شدیم و 3 نفر از آنان را به هلاکت رسانیدم بعد از عملیات شهید بختیار با هدف بدست آوردن جزئیات بیشتر و بررسی اوضاع در حال گشت‌زنی بود که با اثابت گلوله‌ یکی از عوامل ضد انقلاب که مجهز به دوربین دید در شب بود به شهادت رسید. چه چیز جز پرتو خون شهید می‌تواند ظلمت شکنی کند و با نورافشانی حقیقت بنمایاند و کدام آه بالاتر از آه شهید می‌تواند کوس رسوایی شب پرستان را به صدا در آورد و مگر راه و رسم شهادت فراموش شدنی است. نماز عشق دو رکعت است. رکعت اول ترک تن و رکعت دوم رهائی روح و این یعنی شهادت، چه قرابت غریبی است میان شهادت و مظلومیت، قرابتی که اگر کربلای کردستان را تجلّی‌گاه آن نمایی با همه روایت‌های دردناک و باور نکردنیش معنای عشق و مردانگی و غربت را هر چه تمام‌تر در خواهی یافت. براستی چه کسی می‌داند در کردستان به خون شهیدان رنگین این سرزمین چه گذشت؟ بی تردید در محشر کبری و در یَومَ تُحَدِثُ اَرضَ اَخبارَهَا» خاک سرخ گون کربلای کردستان حدیث پنهان و ناگفته اصحاب عاشورایی خمینی کبیر(ره) را به روایت خواهد نشست. مکتب اسلام جان را به بهای بهشت معامله می کند و رهیدن از قیود مادی و به سوی خدا پرکشیدن است دراین مکتب اگر امکان داشته باشد شهیدان ما نه یکبار بلکه هزاران بار جان خود را در طبق اخلاص خواهند گذاشت شهید بختیار امینی و همرزمانش با شجاعت قبل از شهادت پنج تن از مزدوران را به هلاکت رساندند و نهایتاً یکی از مزدوران روسیاه سینه‌اش را آماج گلوله قرار داد و جانش را به صاحب جانان تقدیم کرد. ============ گزارش از: شیرین مرادی ============ انتهای پیام/79002/

92/11/14 - 09:53





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن