واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: سهشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۳
"اگر شما نسبت به همه اغتشاشات و آشفتگیهای رخ داده در جهان عرب سردرگم هستید و میپرسید آمریکا چطور باید به آنها پاسخ دهد؟ باید اول به سه سوال اساسی پاسخ داد." به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، توماس فریدمن، ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز در تحلیلی درباره بهار عربی مینویسد: «این سه سوال عبارتند از: 1- چرا کشور تونس به عنوان یکی از کشورهای مواجه شده با قیامهای مردمی که در آن آمریکا کمترین دخالت را داشت، توانسته است بیشترین پیشرفت را در جهت ایجاد دموکراسی به دست آورد؟ 2- چرا سه عدد مهمی که هنگام اندیشه درباره جهان عرب امروزه به خاطر میآوریم عبارتند از 1 ، 5.000 و 500.000 ؟ 3- چرا ژنرال عبدالفتاح السیسی، فرد قدرتمند مصر این همه مدال روی سینهاش دارد در حالی که وی سن چندانی برای آنکه در جنگهای مهم مصر جنگیده باشد نداشته و این یک علامت نگران کننده است؟ بیاید از تونس شروع کنیم یعنی جایی که مجمع موسسان قانون اساسی این کشور یک قانون اساسی جدید را که به نوشته روزنامه نیویورک تایمز دارای لحن محتاطانه و مجموعهای از ایدههای برخوردار از حمایت حزب اسلامگرای النهضة و همچنین مخالفان سکولار آن است، تصویب کرد. این قانون اساسی مطمنا یکی از لیبرالترین و فراگیرترین قانونهای اساسی در جهان عرب است. تونسیها سه سال منازعه سیاسی کردند تا به اینجا برسند و با این وجود همچنان ممکن است وضعیت در هر زمان دچار فروپاشی شود. اما این یک دستاورد است که تونسیها اساسا خودشان آن را کسب کردند. راز این مساله چیست؟ پاسخ این است: نیروهای مهم سکولار و مذهبی در تونس پس از آنکه در آستانه جنگ داخلی قرار داشتند در نهایت با یک شرط ضروری برای موفقیت جنبشهای دموکراسیخواه در جهان عرب یعنی "نه پیروز نه مغلوب" موافقت کردند. شما چه درباره شیعیان چه درباره سنیها، علویها، کردها، قبایل، اسلامگراها و یا ژنرالهای سکولار صحبت کنید در این کشورهای تکثرگرای عربی تا زمانی که همه احزاب کلیدی این اصل را قبول نکنند که قدرت باید به اشتراک گذاشته شده و باید به چرخش درآید، هیچ شانسی برای آنکه قیامها بتوانند یک انتقال قدرت با ثبات را از مبدا نظام استبدادی به یک نظام سیاسی مبتنی بر اتفاق نظر برسانند، وجود نخواهد داشت. اما به گفته کرگ چارنی، تونسیها یک مزیت دیگر دارند. وی که یک کارشناس نظرسنجی کهنه کار در حوزه جنوب آفریقا و خاورمیانه است عقیده دارد تونس پیش از این یک جامعه مدنی قدرتمند با نهادهای گوناگون نظیر اتحادیه سراسری کارگران، فدراسیون ملی بازرگانی، اتحادیه کانون وکلای تونس و همچنین اتحادیه حقوق بشر تونس را داشته است. چارنی توضیح میدهد که این نهادها توانستند در ایفای نقش میانه رو و بیطرف میان گروههای سیاسی مختلف موفق باشند. با این وجود برعکس مصر، تونس از طرف دیگری از یک ارتش سیاسی شده که ریشههای عمیقی در اقتصاد داشته و برای دخالت در حوزه سیاست انگیزه دارد رنج نمیبرد. سوریه، لیبی و عراق هم که از اساس اصلا هیچ نهاد جامعه مدنی واقعی نداشتهاند و ندارند. همه این مسائل منجر به رقمهایی که گفتیم میشود. هنگامی که مردم یک کشورآماده همزیستی در کنار یکدیگر هستند شما نیازمند "یک" نلسون ماندلا به عنوان یک رهبر متحد کننده هستید تا نظام سیاسی را برای همکاری ثمربخش برانگیزد. وقتی که مردم آماده همزیستی در کنار یکدیگر نباشند بلکه آماده زندگی اما جدا از یکدیگر باشند، همچون بوسنی و لبنان که سالها در آن جنگ داخلی رخ داد، شما نیازمند "5.000" سرباز حافظ صلح برای کنترل مرزهای رسمی یا غیر رسمی جدایی میان آنها هستید. اما اگر مردم در تعلیق باشند یعنی آماده نباشند که نه کنار یکدیگر و نه جدا از یکدیگر به دلیل فقدان اعتماد و فقدان فراگیری زندگی کنند، در حالی که همه طرفها همچنان ممکن است عقیده داشته باشند که میتوانند همه اینها را داشته باشند، پس از آن شما احتمالا نیازمند این هستید که 500 هزار سرباز حافظ صلح وارد کشور شود، دیکتاتور را از قدرت کنار بزند، افراط گراترین عناصر در همه طرفها را نیز از بین ببرد و مرکزیت کشور را برای زمانی طولانی تا هنگامی که این کشور یک نظام حزبی و شهروندی جدید برای آنکه بتواند قدرت را تقسیم کند، داشته باشد، محافظت کند. حتی پس از همه این رخدادها نیز شکست همچنان یک گزینه واقعی است. به طور خلاصه آنچه که جهان عرب را آزار میدهد چیزی است که ما به تنهایی نمیتوانیم برطرف کنیم. این عبارت است از ناتوانی این کشورها برای مدیریت کثرتگرایی به شیوهای دموکراتیک. ما میتوانیم جلوی رخداد بدترین اتفاقات را تا زمانی که در آن کشورها باشیم نظیر عراق بگیریم اما این آنها هستند که میتوانند بهترین استفاده را از این وضعیت ببرند و آن را خودکفا سازند. بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه تنها هنگامی میتواند از قدرت حذف شود که شیوهای که آشوبهای بیشتری را به بار نیاورد به کار رود و مخالفان سوری بتوانند نشان دهند که نه تنها به تکثرگرایی معتقدند بلکه اراده و توان اجرای آن را دارند. در غیر این صورت اقلیتهای سوری که حول بشار اسد گرد آمدهاند وی را ترک نخواهند کرد. هر کسی که از باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا می خواهد در سوریه مداخله کند باید تمام این حقایق را در ذهن داشته باشد. در مورد مصر نیز من همذات پنداری در مورد رهبران اخوان المسلمین ندارم. من آرزو داشتم که ای کاش آنها با رای مردم از قدرت خارج میشدند اما درک میکنم که چرا این همه از مصریها میخواهند ارتش آنها را از بین ببرد. با این وجود هنگامی که ارتش مصر تصمیم گرفت رهبران جوان و شرافتمند و صلح طلب جامعه مدنی نظیر احمد ماهر را تنها به خاطر اعتراض ساده دستگیر کند و اخوان المسملین را از عرصه سیاسی مصر حذف کند، بدون آنکه اجازه دهد اخوان المسلمین به قوانین محدود کننده جدید پایبند باشد، این احساس که مصر به الگوی قدیمی اتکا به فرد قدرتمندی از ارتش و ایجاد ثبات از طریق سرکوب و نه فراگیری بازگشته، در من به وجود آمد. در دانشنامه ویکیپدیا فهرستی از مدالهای ژنرال عبدالفتاح السیسی وجود دارند. این مدالها شامل مدالهایی نظیر مدالهای بیست و پنجمین سالگرد جنگ اکتبر 1973 و همچنین پنجاهمین سالگرد انقلاب بیست و سوم ژوئیه 1953 هستند. از نظر من این مدالها به نوعی جستوجو برای منزلت در جایی اشتباه هستند و تنها افتخارات گذشته مصر را گرامی میدارند بدون آنکه آینده آن را ببینند. هنگامی که ژنرال عبدالفتاح السیسی اعلام کند که از این پس به دنبال مدالهایی خواهد بود که با شکست دشمنان واقعی مصر به دست آمده باشند، همچون از بین بردن بی سوادی زنان، ایجاد مدارس مبتنی بر علم و فناوری بیشتر و یا ایجاد یک نظام سیاسی فراگیرتر، من در آن صورت حامی واقعی وی خواهم شد. هنگامی که روزی فرا برسد که وی شروع به نصب مدال به روی سینه مصریها به سبب رهبریها و موفقیتهای آنها در جهت این آرمانها کند مصر یک کشور قدرتمند خواهد بود که دیگر نیازی به یک فرد قدرتمند نظامی نخواهد داشت.» انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]