تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):راستى عزّت است و نادانى ذلّت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843245649




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اگر کسی از امام(ره) و مقام معظم رهبری زاویه بگیرد، از چشم بنده می‌افتد


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری رسا:



آیت‌الله سید احمد خاتمی در مصاحبه‌ای صمیمی با رسا:
اگر کسی از امام(ره) و مقام معظم رهبری زاویه بگیرد، از چشم بنده می‌افتد خبرگزاری رسا ـ‌ بنده از سال 51 که طلبه شدم، تا سال 75 در درس شرکت می‌کردم. یعنی 25 سال بنده محصل بودم در این حوزه. دروس طلبگی ما، تحصیل همراه با تدریس است. از سال 1364 درس‌های عمومی را در حوزه شروع کردم؛ اولین تدریس من تدریس معالم بود.



آیت الله سید احمد خاتمی، عضو هیأت مدیره مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضو شورای عالی‌ مجمع‌ جهانی‌ اهل‌ بیت(ع)، عضو شورای‌ سیاستگذاری‌ فرهنگی‌ مجمع‌ جهانی‌ اهل‌ بیت(ع)، عضو شورای عالی‌ مجمع‌ جهانی‌ اهل‌ بیت(ع‌)‏ و عضو هیأت رییسه مجلس خبرگان رهبری، نامی آشنا برای تمامی فرهیختگان حوزوی و غیر حوزوی است. اما آشنا شدن با ابعاد دیگری از زندگی علمی و سیاسی این شخصیت گران‌قدر مورد علاقه همگان است که امیدواریم در گفت‌وگوی زیر که خبرنگار سرویس اندیشه رسا با ایشان ترتیب داده، بخشی از این مهم به اطلاع علاقه مندان برسد.  رسا - در ابتدای بحث از خود و خاندان گرامیتان بفرمایید.
 گفتن از خود کار بسیار سختی است و برای ما گفتن از دیگران و تجلیل از آنان که شایسته تجلیل هستند، کار نسبتا روانی است. اما از خود گفتن کار سختی است؛ ولی به انگیزه آن‌که سخنی گفته شود که اگر خیری در این مجموعه دیده می‌شود، در سبد حوزه علمیه ریخته شود، در سبد روحانیت ریخته شود، به این انگیزه عرضی دارم؛ ولی به انگیزه این‌که خودی باشم، من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؛ قطره‌ای ناچیز در این مجموعه بزرگ روحانیت بیش نیستم.
بنده متولد 18 اردیبهشت سال 1339 هستم. حالا گاهی شوخی می‌کنم، از جهت سنی شاید پنج شش ماه با آقا سید حسن نصرالله فاصله سنی داریم. ایشان متولد شهریور 39 هست و من متولد اردیبهشت 39 و البته ده‌ها برابر فاصله داریم در کمالاتی که او دارد و بنده ندارم.  رسا - در مورد تحصیلات حوزوی و اساتیدتان بفرمایید.
 عمده تحصیلم به فضل خدا در حوزه علمیه قم بوده است. دو سالی در حوزه علمیه سمنان تحصیل کردم، اما وقتی آمدم قم، اعاده کردم آن‌چه را که خوانده بودم. به خصوص همان روزها ادیب معروف، جناب مدرس افغانی آمده بود قم و ما سعی کردیم در ادبیات از محضر ایشان بهره ببریم.
دروس سطح را در حوزه، محضر حضرات آیات و حجج ستوده، خزعلی، موسوی تهرانی، سید علی محقق، دوزدوزانی و فاضل هرندی و در درس خارجفقه و اصول حضرات آیات عظام شیخ جواد تبریزی، فاضل لنکرانی، میرزا هاشم آملی، وحید خراسانی،‌شبیری زنجانی و به مدت هفت سال از درس آیت الله منتظری بهره بردم. از اول سال 67 که فهمیدم ایشان با امام(ره) زاویه دارد، به درس ایشان نرفتم. درس نهج البلاغه را از محضر آیت الله العظمی نوری همدانی و مباحث اعتقادی را از آیت الله مکارم شیرازی بهره بردم.
 در بحث فلسفه و کلام از این چند بزرگ بهره گرفتیم؛ آیت‌الله یحیی انصاری شیرازی که محضرشان منظومه خواندیم و شرح تجرید، البته بخشی از منظومه را هم از دکتر احمد بهشتی استفاده کردیم. اشارات را در محضر آیت‌الله حسن زاده بودم و اسفار را محضر آیت‌الله جوادی آملی.
 یک سال هم محضر آیت‌الله شهید مطهری پنجشنبه می‌آمدند حسینیه ارک بحث شناخت داشتند، از ایشان استفاده کردیم.
 در بحث بیان، خطابه، از محضر خطیب گران‌قدر آقای فلسفی دو سال استفاده کردم؛ ایشان شب‌های شنبه می‌آمد دفتر تبلیغات، آن‌جا تمرین خطابه می‌داد. یکی دو سه بار من محضر ایشان منبر رفتم و خیلی هم مورد تشویق ایشان واقع شدم.
 حشر و نشر ما با آقای قرائتی بسیار زیاد بود؛ اولین باری که ایشان تلویزیونی شدند، به ما فرمودند که کمکشان کنیم، در تهیه محتوای برنامه‌های تلویزیونی ایشان. یادم هست حتی یک ماه رمضانی، دوره حاکمیت بنی صدر بود، ایشان گفتند ماه رمضان جایی تبلیغ نروید، بیایید من را برای تهیه محتوای برنامه‌های تلویزیونی کمک کنید.  رسا – فرمودید در درس آیت الله منتظری شرکت می‌کردید، آیا حضور در این درس تبعاتی هم برایتان داشته است؟
 بله، نکته‌ای را می‌خواهم بگویم درباره آیت‌الله منتظری عرض بکنم؛ آن زمانی که من درس ایشان می‌رفتم، زمانی بود که ایشان با این جمله "من شما را فقیهی عالیقدر می‌دانم" مورد تأیید امام(ره) بود و با نظام بود و از اول سال 1367 که فهمیدم ایشان با امام(ره) زاویه دارد، دیگر به درس ایشان نرفتم و حتی تا نزدیک خانه ایشان هم نرفتم و خدا لطف کرد که در این ایام تدریس، هیچ به بیت و تشکیلات آقای منتظری نزدیک نشدم.
 چون بنده معتقد بودم که همه چیز ما از امام(ره) است و اگر کسی از امام ما زاویه بگیرد و امروز از مقام معظم رهبری زاویه بگیرد، از چشم بنده می‌افتد و ایشان از چشم بنده افتاد؛ اما واقعیت‌ها نگفتنش مشکلی را حل نمی‌کند. بعد از این‌که آقای کروبی آن مواضع ضد نظام را گرفت، به ویژه آن‌که ایشان نسبت تجاوز در زندان‌ها را به برخی زندانیان داد، در سال 88 من در خطبه‌ها انتقاد کردم.
 ایشان می‌گشت دنبال این‌که از بنده سوژه‌ای پیدا کند، در شرایطی که خودش در مخالفت با نظام هم‌سنگر آقای منتظری شده بود، نامه نوشت که من از خاتمی چیزی نمی‌دانم، فقط این‌قدر می‌دانم که در صف اول درس آقای منتظری بوده است! من مصاحبه کردم، گفتم آقای کروبی چیز پنهانی را بر ملا نکرده است؛ عالم و آدم می‌داند که در پای درس ایشان بودم! وانگهی شما دارید این را به صورت عیب ذکر می‌کنید، اما الآن دقیقا هم‌سنگر آقای منتظری هستید.
 بنده فقط درس رفتم، شما در سال 63 مصاحبه‌ای کردی، در این مصاحبه بیش از بیست بار از ایشان تجلیل‌ها کرده‌ای و مصاحبه شما در فلان کتب از صفحه چند تا چند چاپ شده است و مطالعه کنید. چون قرار است این‌ها در تاریخ بماند، این نکته را متذکر شدم. بعد هم آن‌چه واقع شده، بدون کتمان، واقعیت است. حوزه ما این حرف‌ها را ندارد؛ حوزه ما حوزه گرفتن علم است و این‌که آقای منتظری در جهت علمی یک فقیهی بود که قابل استفاده بود، همه قبول دارند.
 متأسفانه ایشان خط خود را از نظام و ولایت جدا کرد؛ هم آسیب دید و هم آسیب رساند و ای کاش تا زنده بود جبران می‌کرد. حالا که از دنیا رفته، از خداوند همان را می‌خواهیم که مقام معظم رهبری خواست؛ زیباترین پیام را بعد از فوت آقای منتظری، آقا داد. خداوند به خاطر خدماتی که داشت، زندان‌های زیادی را تحمل کرده و در مقطعی هم به نظام خدمت کرد، از خطاهای ایشان درگذرد.  رسا – استفاده‌های دیگری هم از محضر بزرگان داشتید؟
 همان طور که عرض کردم حشر و نشر با آقای قرائتی خود تأثیرگذار بود؛ در ساده‌گویی و نظم در سخن. اولین کسی هم که ما را با انحراف منافقان آشنا کرد، مرحوم آقای آشیخ محمد رضا فاکر بود؛ اول انقلاب بود، این‌ها خیلی برو بیا داشتند و همه جا داس و چکش و «فضل الله مجاهدین علی القائدین...» این‌ها زیاد بود و یادم هست یک هفته پس از پیروزی انقلاب، در مسجدی صحبت کردند. آقای بزرگواری که الآن عزیزی است، نماینده ولی فقیه هم هست، علیه منافقان موضع گرفتم، من را توبیخ کرد و به من گفت چرا حرف‌های تفرقه‌آمیز می‌زنی و این قصه برای یکی دو هفته پس از انقلاب بود!
 منافقان خود را برای ریاست جمهوری کاندیدا کرده بودند و حتی روحانیانی متأسفانه پس از انقلاب، مانند علی گلزاده یا غفوری و لاهوتی، از این‌ها حمایت می‌کردند. خیلی مرحوم آقای فاکر نقش داشت، در این‌که در روزهای اول انقلاب بود، فرمود به این دلیل و این دلیل این‌ها منحرف هستند و به فضل خدا پس از انقلاب، به هیچ نحوی به هیچ یک از این گروه‌ها مطلقا تمایل پیدا نکردم. با بنی صدر از روز اول مخالف بودم. طلبه‌ای به من گفت تو به بنی صدر رأی می‌دهی یا نه، گفتم قطعا رأی نمی‌دهم؛ گفت به چه دلیل؟ گفتم به دوازده دلیل.
 جریان فرقان، جریانی بود که زائیده‌ای از جریان منافقان بود؛ از روز اول اعلام کردم که این‌ها خطر هستند! جایی رفتم دیدم این‌ها برو بیا دارند، خیلی هم نفوذ داشتند، آن روزها بحث آزاد بود، اعلام کردم بیایید بحث آزاد. روز اول نفر سومشان را فرستادند، روز دوم نفر دوم و روز سوم نفر اولشان را. اصلاً بساطشان به فضل خدا جمع شد. همین‌طور گروه‌های انحرافی، یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، با یک شاخص حرکت کردم و آن شاخص برای من ولایت بود.
زمان امام‌(ره)، امام و امروز هم مقام معظم رهبری، این صراط را صراط مستقیم می‌دانم و به فضل خدا از خدا می‌خواهم کار ما در این صراط ادامه داشته باشد.  رسا - چه زمانی تدریس را شروع کردید و چه دروسی را در حوزه‌های مختلف تدریس کرده و می‌کنید؟
 بنده از سال 51 که طلبه شدم، تا سال 75 در درس شرکت می‌کردم. یعنی 25 سال بنده محصل بودم در این حوزه. دروس طلبگی ما، تحصیل همراه با تدریس است. از سال 1364 درس‌های عمومی را در حوزه شروع کردم؛ اولین تدریس من تدریس معالم بود.
معالم را چهار دوره گفته‌ام. محل تدریس هم مدرسه فیضیه حجره امام(ره) بود. اول اولش مدیر مدرسه رضویه آن روز آقای کاظمی بود و الآن نمی‌دانم، ما را دعوت کرد برای تدریس معالم. گفت البته یک آقای دیگر هم معالم می‌گوید، برخی نمی‌پسندند، شما بیا که هر کس می‌خواهد آن درس برود و هر کس خواست این درس و آزاد باشد. البته اعلام کردم که هر کسی می‌خواهد، از بیرون هم بیاید. چهار دوره معالم گفتم و شش دوره اصول و فقه گفته‌ام؛ در همین مدرس ساحلی. تاریخ‌هایش را هم نوشته‌ام.
 سه دوره شرح لمعه گفته‌ام؛ شرح لمعه را در مدرسه خان می‌گفتیم، بعد رفتیم مسجد فاطمیه جای نماز آیت الله بهجت. به فضل خدا سه دوره رسائل گفتم، مکاسب دو دوره گفتم، به فضل خدا بیع و خیارات به تمامه، مکاسب محرمه هم گفته شد. کفایه را پنج دوره گفتم؛ تاریخش را هم نوشته‌ام که کی شروع و چه زمانی ختم شده است و سعی هم داشتم که قصه تدریس را با اساتیدم مشورت کنم.
 بعد از این‌که شش دوره اصول و فقه گفتم، از من درخواست شد که مکاسب بگویم؛ رفتم با آیت‌الله العظمی فاضل که لطف خاصی به من داشت، گفتم شما صلاح می‌دانید که من تدریس مکاسب داشته باشم؟ فرمود که چقدر تدریس کرده‌ای، گفتم شش دوره اصول و فقه و همراهش هم لمعه؛ ایشان گفت کافی است دیگر، مکاسب بگو. گفتم که چون تا آن زمان کسی به سن من مکاسب نمی‌گفت، آن‌چنان که لمعه هم همین‌طور.
یادم هست وقتی لمعه می‌گفتم، یک کسی گفت وای به حوزه ما! آیت‌الله راستی هم لمعه می‌گوید، خاتمی هم لمعه می‌گوید! ما هم پاسخی ندادیم. در همه این درس‌ها من جوان‌ترین بودم و بعدها ملحق می‌شدند و حتی برخی دوستان ما صبر می‌کردند ببینند وضع خاتمی چطور می‌شود؟ می‌گیرد یا نمی‌گیرد؟ اگر موفق بود، می‌آمدند و گرنه نمی‌آمدند. این‌گونه قضایا وجود داشت.
 از بد حادثه آقای راستی سکته کرد، تعداد زیادی از شاگردان آقای راستی آمدند پای درس لمعه ما، همان‌ها که می‌گفتند چنین و چنان. به آقای فاضل هم این را گفتم و گفتم نیایند پیش شما بگویند بچه‌ها مکاسب شروع کرده‌اند؟ فرمود حوزه ما این حرف‌ها را ندارد و آن وقت یک خاطره بسیار جالبی از خودش گفت. گفت من 22 سالم بود که در زمان آقای بروجردی رسائل شروع کردم؛ در آن زمان نه حوزه این‌قدر طلبه داشت و نه مدرس. گفت پنج نفر درس من می‌آمدند. یک آقازاده‌ای هم که نگفت چه کسی بود، درس رسائل شروع کرد؛ شصت نفر به درس او می‌رفتند.
 یک روز سر درس گفت که وای به حال حوزه‌ای که بچه مچه‌ها رسائل شروع کردند؛ جز من هم کسی نبود که این ضمیر مرجعش را پیدا کند. آمدند به من گفتند این آقا چنین گفته و من به او پیغام دادم که حوزه ما جای این حرف‌ها نیست، شما درست را بده و من هم درسم را می‌دهم، طلبه‌ها هر کسی را انتخاب کردند. گفت کم کم درس ما دارد شلوغ می‌شود، از درس او می‌آیند و کم کم درس آن آقازاده تعطیل شد.
 مرحوم آقای گلپایگانی یک مثلی درباره حوزه دارد که مثل طلاب فاضل ما در حوزه، مثل روغن و آب است. روغن را اگر ته آب هم بریزید، روی آب می‌آید. طلبه‌ای که در این حوزه حرفی برای گفتن داشته باشد، طلبه‌ها اقبال می‌کنند و بعد رسیدم به درس خارج. این را هم رفتم با دو نفر از اساتید طرح کردم و گفتم من را در این حد می‌بینید که درس خارج فقه و اصول را شروع کنم؟ گفتند بله و حتی موضوع هم دادند که فلان کتاب را شروع کنید.
 این دو بزرگوار دستور دادند که شما می‌توانید درس خارج فقه بدهید که خارج فقه را از کتاب قصاص شروع کردم و بخش‌هایی از آن را گفته‌ام و تمام نکرده‌ام و بعد دیدم استقبال هست، از کتاب الحج که کتاب الحج را پنج سال گفتم. بعد پنج یا شش سال، رفتیم در کتاب صلاة که هم‌چنان ادامه دارد و دنیایی از مباحث است که ما الآن دیگر رسیدیم به بحث قنوت فی الصلاة.
 اصول هم دو دور تمام کردیم، دور سوم را داریم می‌گوییم و هر دوره‌ای هم بین هفت تا هشت سال طول کشید. الآن از امروز بحث نهی در عبادات و معاملات که موجب فساد است را شروع کردیم؛ الحمدالله استقبال و محبت طلبه‌ها ما را تشویق می‌کند.   رسا – حاج آقا شما درس‌های جنبی مفیدی هم در حوزه دارید؛ اگر ممکن است در این مورد هم توضیحاتی بفرمایید.
 بله؛ سال 65 بود لشکر محمد‌(ص) راه افتاد؛ بنده تدریس سیره نبوی شروع کردم و رفتم تمام ائمه(ع) را به صورت درسی مطرح کردم که شاید 10 تا 15 سال کشید.
یادم هست که آن روزها به یک آقایی گفتم که دارم به طلبه‌ها درس سیره می‌گویم؛ او برگشت به من گفت درس سیره؟ بگو بروند منتهی الآمال مطالعه کنند! بعد که وارد شدیم، دیدیم دریایی از حرف هست که اگر فهرست آن را بخواهم بگویم طول می‌کشد؛ مباحث زنده، قابل تحقیق و درس گرفتن. سیره ائمه(ع) تمام شد، شرح زیارت جامعه را شروع کردم که همزمان هم می‌نوشتم؛ در مجله پاسدار اسلام که الآن مجموعه آن مباحث در دو جلد چاپ شده، به نام در آستان امامان(ع).
 بعد نهج البلاغه را به طور موضوعی، مفصل تدریس کردم؛ ناکثین در نهج البلاغه، قاسطین در نهج البلاغه، مارقین در نهج البلاغه و بعد هم آمده‌ام در تفسیر ترتیبی نهج البلاغه که برای درس‌های پنجشنبه‌ها است و الآن رسیدیم به خطبه 75 و 76 که در حال تدریس است.   رسا – مقداری از آثار و تألیفات خودتان بفرمایید.
 در مورد تألیفات و آثار، این نکته گفتنی است که بیان و بنان یعنی گفتار و قلم، دو ابزار برای رساندن فرهنگ‌اند. هم بیان لازم است و هم بنان؛ الرَّحْمَنُ ﴿1﴾ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ﴿2﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ ﴿3﴾ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ ﴿4﴾
 در مورد قلم هم می‌فرماید: 
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ﴿1﴾
 و یا در سوره علق می‌فرماید: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ﴿1﴾ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ ﴿2﴾ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ ﴿3﴾ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿4﴾
 ما برای نشر دین به این ابزار نیاز داریم. باید عرض کنم در شرایط کنونی با پیشرفت‌هایی که در عرصه فضای مجازی پیدا شده و ضرورت حضور در فضای مجازی، به نظر می‌رسد که آشنایی علما با این فن‌آوری و شیوه استفاده از این فضا آن‌هم برای نشر دین ضروری باشد. گر چه بنده علاوه بر این سه، معتقدم از هنر نباید غفلت کرد؛ زبان گیرا و گویایی است، باید درحوزه علمیه ما کسانی متخصص در عرصه هنر باشند تا اولاً بتوانند پیامشان را از این رهگذر منتشر کنند و ثانیاً انحرافاتی در این عرصه وجود دارد را بفهمند. از این مقدمه می گذرم.
 من از آغاز طلبگی احساس کردم این دو ذوق را خداوند عنایت کرده؛ هم ذوق بیان و هم ذوق قلم. در عرصه بیان قبل از انقلاب کلاس‌های فن خطابه بود، به ‌صورت آزاد؛ خطیب گرانقدر مرحوم حجت الاسلام و المسلمین فلسفی، آیت الله خزعلی و بزرگانی دیگر در این عرصه مربی بودند. بنده دو سال هفته‌ای یک‌بار که آقای فلسفی می‌آمد قم در دفتر تبلیغات، شب‌های شنبه جلسه فن خطابه داشت و من از آن جلسه بهره ها بردم؛ شیوه خطابه، نحوه ورود و خروج، این‌ها را استفاده کردیم. در عرصه قلم متأسفانه نه آن روز و نه امروز کانون گسترده‌ای برای آموزش قلم نیست؛ کانون‌های کوچکی هست که برای این مقوله بزرگ ناچیز به حساب می‌آید؛ ولی همان کانون‌های کوچک هم شایسته تقدیر است. می‌توانم بگویم که قلم را با پیروزی انقلاب شروع کردم؛ با پیروزی انقلاب خیلی از نشریات موهنی با استفاده از آزادی منتشر می‌شد. با نقد بر مقالات موهن، البته با اسم مستعار؛ گاهی به اسم طباطبایی و غیر طباطبایی و... نقد بر آن‌ها می نوشتم و به نظرم می‌رسد که اولین مقاله‌ای که از بنده منتشر شد را روزنامه کیهان منتشر کرد. سال 1360 مقاله‌ای نوشتم به عنوان مرز میان اختلاف سلیقه و تفرقه، آن مقاله یادم هست آقای سید حمید روحانی که مورخ هست، گفت مقاله خوبی است، بدهید به کیهان چاپ کنند؛ آن مقاله را به نام سید احمد حسینی منتشر کردم تا این‌که مجله پیام انقلاب که در اول انقلاب تقریبا می‌توانم بگویم در میان مجلات ارزشی حرف اول را می‌زد، در دوره جنگ از ما مقاله خواستند و ما شروع به نوشتن مقاله کردیم، تحت عنوان جنگ‌های پیامبر(ص) و تحلیل تاریخیش، درس‌هایی که می‌شد گرفت، آن مقالات در ایام جبهه خیلی مورد استقبال واقع شد. سپاه پاسدارن با 30 هزار تیراژ تحت عنوان جنگ از دیدگاه قرآن و حدیث چاپ کرد.
 یادم هست که امام جمعه سابق شاهرود، مرحوم آقای طاهری در جبهه خوانده بود، خیلی تکریم کرده و فرموده بود من خودم حاضرم در چند میلیون نسخه چاپ کنم. البته در چاپ دوم، حدود مرداد ماه 1367 که قطع نامه پذیرفت شد، انتشارات امیر کبیر گفت که تجدید چاپ کنیم تا در دهه فجر هم منتشر بشود؛ گفتم آن چاپ را من قبول ندارم؛ آن‌چه منتشر شده چون خیلی غلط دارد، دقیقا دو ماه در تابستان، در قم گاهی پنکه و کولر هم جواب نمی‌داد، عرق می‌کردم می‌ریخت روی کاغذ، کاغذ را از بین می‌برد، در شرایط بسیار گرم، دو ماه شبانه روزی، غیر از مقداری استراحت، وقت گذاشتم روی این کتاب. این کتاب را تحویل دادم به نام ابعاد جنگ در فرهنگ اسلام این کتاب چاپ شد و در بعضی مراکز به عنوان کتاب درسی قرار گرفت. الآن که شرایط، شرایط صلح و جنگ نیست، آن کتاب آموزنده‌ای است. شیوه تقویت روحیه پیامبر(ص) چه بود، وقتی کسانی روحیه‌شان را می باختند؟ مبانی اعتقادی که در جنگ مطرح می کرد چه بود؟ و... .
 این کتاب حاصل یک ماه تدریس در جمع فرماندهان سپاه در ستاد نیروی زمینی است؛ یادم هست آن روزها سردار جعفری هم در آن کلاس شرکت می‌کرد. میان این کتاب را هم یک بار سپاه تحت عنوان سیمای نفاق در قرآن منتشر و بین نیروهایش توزیع کرد. دوباره در درس تفسیرمان رسیدیم به این آیه که در سوره نسا است که می گوید: بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا ﴿138﴾ الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا ﴿139﴾
 دو هفته من این بحث را مطرح کردم. آن بحث را هم یکی از دوستان با قلم بسیار روان نوشته و انتشارات شفق  چاپ کرد، تحت عنوان سیمای نفاق در قرآن.
 یک بحث دیگری را در میان سپاهیان مطرح کردم تحت عنوان مدیریت از نگاه قرآن و حدیث که هر روز می‌نوشتم و روز بعد به آقایان داده می‌شد. آخر ماه مبارک رمضان این کتاب را نیز سپاه چاپ کرد، با همان عنوان. این کتاب ر ا هم دادیم تجدید نظر شد و انتشارات جامعه مدرسین این کتاب را چاپ کرد، تحت اسم مدیریت از دیدگاه قرآن و حدیث. این دفعه رفته بودم یزد، استادی از اساتید مدیریت یزد بود، آمد پیش من و گفت: بالخصوص آمدم تشکر کنم؛ کتابتان در باب مدیریت به کار ما آمد و استفاده کردیم.
 کتاب دیگر ما رسالت خواص هست. در پی سخنرانی که آقا مطرح کرد، ما به تفصیل به آن پرداختیم. این کتاب را هم سپاه چاپ کرد، دادیم به انتشارات بوستان کتاب در تیراژ بسیار وسیع، شاید تا حالا 200یا 300هزار از این کتاب منتشر شده است. این کتاب عاشورایی است، نامش وام گرفته از فرمایشات رهبری است.
 کتاب دیگر عبرت‌های عاشورا است؛ چاپ سیزدهمش را دیدم. این کتاب را بوستان کتاب منتشر کرده است. ده روز بنده در استهبان فارس دعوت بودم، گفتم که شب‌ها سخنرانی کنم و روز کارم نوشتن این کتاب بود؛ مجموع سخنرانی‌هایمان را جمع کردیم، به صورت عبرت‌های عاشورا، از انتشارات بوستان کتاب است.
 مجله پاسدار از ما دعوت کردند برای مقاله نوشتن؛ ما هم در آن مجله ابتدا بحث سیره امامان(ع) را شروع کردیم، کلیاتی از سیره امامان را گفتیم که این کلیاتش این اواخر چاپ شد. مدخلی بر سیره امامان(ع) حدود بیش از 200 صفحه است، بعدش در ادامه به شرح زیارت جامعه پرداختیم که همچنان داریم ادامه می‌دهیم؛ بحمدلله این مجموعه مقالات تحت عنوان در آستان امامان، تا کنون حدود 100 بند زیارت جامعه راشرح کردیم که حدود 1200صفحه در دو جلد منتشر شده و اخیرا توسط اداره ارشاد اسلامی قم هم قبل از عید غدیر رونمایی شد. نام این کتاب در آستان امامان(ع) است که در دو جلد چاپ شد.
 یک ماه رمضانی در سپاه ولی امر بحثی داشتم پیرامون آفات زبان. ماه رمضان که تمام شد، مجموعه آن صحبت‌ها ابتدا در هفته نامه‌ای به نام "شما" در یک ستون چاپ می شد؛ بعد به صورت کتاب چاپ شد؛ اخیرا این کتاب مجددا تجدید چاپ و تجدید نظر شد، تحت عنوان آفات زبان منتشر شده است.
 ده روز سخنرانی داشتم در مشهد تحت عنوان حقایق و خرافات از نگاه دین؛ این مجموعه سخنرانی‌ها را طلبه‌ای پیاده کرد تحت عنوان حقایق و خرافات از نگاه دین منتشر شده، دیشب چاپ دوم برایمان آوردند. من بر چاپ کتاب هایم مطلقا نظر مادی ندارم؛ امتیاز همه را واگذار کردم؛ هیچ کتابی را بنده صاحب امتیاز و ناشر نیستم؛ برخی بوستان کتاب، برخی جامعه مدرسین، برخی ناشر شخصی است؛ ما به فضل خداوند در رادیو معارف سیره پیامبر(ص)، سیره علوی، سیره فاطمی، سیره حسنی و سیره حسینی گفتیم، الآن هم سیره امام سجاد(ع) را می‌گویم؛ سیره علوی پیاده شد، طلبه محترمی این را پیاده کرد، تحت عنوان سیره علوی. این کتاب هم منتشر و رونمایی شد؛ حدود 400 صفحه است.
 مدتی هم در همان مجله پاسدار اسلامی، سیره سیاسی مولا علی علیه السلام را می‌نوشتیم؛ آن کتاب هم در حدود 280 صفحه تحت عنوان سیری در مواضع سیاسی مولا علی(ع) چاپ شد که تاکنون دو چاپ به خودش دیده است.
 مجموع مقالاتی بنده در روزنامه‌ها داشتم به مناسبت مولا علی(ع). بنیاد نهج البلاغه آمد گفت ما مجموعه مربوط به مولا را چاپش کنیم، تحت عنوان در سایه سار حکمت علوی. گفتم این مقالات چاپ شده، تحت در سایه سار حکمت علوی؛ کوتاه مقالاتی است در رابطه با مولا که خیلی به کار خطبا می‌آید که خواهم گفتم. الگوی قلمم قلم شهید مطهری است؛ معتقدم بایستی سطر سطر مطلب باشد. من سلیقه‌ام این نیست که توصیفی کتاب بنویسم. رمانی نیست؛ من اهل این هستم سطر سطر مطالب مفید باشد.
 کتاب دیگر از ما منتشر شد تحت عنوان یاس فاطمی در شرح خطبه فدکیه که برگرفته بود از شرح خطبه فدکیه که در رادیو معارف گفتیم. این را اداره کل اوقاف در 700 هزار تیراژ چاپ کرد و به مسابقه هم گذاشت.
 یک کتاب دیگر از ما منتشر شده تحت عنوان سیمای حماسی امام سجاد علیه السلام. من رفتم کربلا دیدم که این خادمی که ایستاده بود برای توضیح اماکن، قبل از این بود که خیمه‌گاه به این شکل در بیاید و نوسازی شود، این خمیه امام حسین(ع) بوده این خمیه حضرت قاسم بوده، این هم خیمه امام زین العابدین بیمار بوده! من همان جا با خودم عهد کردم در دفاع از امام سجاد(ع) یک کتاب بنویسم و بگویم این واژه بیمار، یعنی بی‌حال! این اهانت به این امام است؛ همه ما بیمار می‌شویم؛ خوشمان می‌آید پسوندمان بیمار باشد؟! همیشه به ما بگویند بیمار؟
 من یک کتاب 100صفحه‌ای نوشتم، سیمای حماسی امام سجاد(ع) و در این کتاب اثبات کردم که این امام هم همانند دیگر امامان قهرمان بوده؛ روز عاشورا مریض بوده، حتی در یک نقدی آدرس آوردیم که در بخشی از عاشورا امام سجاد جنگیده است؛ و قد حضر بعض القتال و ارتث یومئذ
 در بخشی از جنگ شرکت کرده، مجروح شده، ارتثاث، حمل مجروح از معرکه است؛ متن این در کتاب جهاد الامام سجاد(ع) هست؛ اصل متنش از فضل بن زبیر زیدی است که در مجله تراثنا چاپ شده است.
 یک ماه رمضانی ما تفسیر سوره الرحمن و سوره واقعه گفتیم؛ در یکی از قرارگاه‌های سپاه، بعد از ماه رمضان آن هم چاپ شده که به همان نام است.
 در یک ماه رمضانی من در یکی از مراکز سپاه، سیمای جوان قرآنی را داشتم، تحت عنوان جوان در قرآن؛ این کتاب هم چاپ شد.
 کتاب دیگر هم داریم تحت عنوان اخلاق و بینش سیاسی که حضرت سلیمان و داود را محور قرار دادیم؛ آن چه از مواضع سیاسی، کلیاتی استفاده می‌شود گفتیم.
کتاب دیگری از ما منتشر شده تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر؛ در دو جلد که کوچک است؛ از ما منتشر و چاپ شده و لکن من هنوز توفیق تجدید نظر در این کتاب‌ها را نکردم.
 یک جزوه کوچکی از من چاپ شده تحت عنوان تشکل در سیره امام هادی(ع) و بیش از 150 مقاله در نشریات، جراید، مجلات و ماه نامه‌ها که اگر منتشر بشود، سه چهار جلد کتاب می‌شود؛ ولی هم‌چنان به صورت مقاله است. اما کتاب‌هایی از ما که در طریق انتشار است، بعضی‌ها رسیده به مرحله پایانی، بعضی‌ها دارد کار می‌شود، مجموعه‌ای خطبه‌هایی که تا الآن خواندیم، حدود 105خطبه است که می‌شود چهار جلد؛ جلد اولش حدود 450 صفحه سی خطبه، خطبه‌های جمعه در سه موضوع خطبه‌های اولش یکی از امارت بر نفس است، یکی انس با خداست و یکی سبک زندگی دینی است.
 انس با خدا دو جلد می‌شود؛ بعد خطبه مسایل دینی بوده و سعی کردیم همه مناسبت‌ها را بگوییم؛ مثلا اگر کسی بخواهد تاریخ سیاسی کشور را دنبال کند، از سال 1384 که بنده خطیب شدم، این کتاب را مطالعه کند، سیر مسایل سیاسی مهم و کلان را می‌بیند. موضع گرفتیم، عده‌ای دوستان آمدند پاورقی، گفتند این موضوع اتفاق افتاده بود، فلانی این موضع را گرفته، این کار بزرگی است که جلد اولش به یاری خدا منتشر شد.
 کار دوم، 26 سال است که داریم تفسیر می‌گوییم که نزدیک به 2500 درس شده، جمعی از دوستان دارند این تفسیر را پیاده و مباحثه می‌کنند، حدس می‌زنم که تاکنون یازده جلد تفسیر که ما الآن سوره یونس هستیم که ببینیم عمر ما کفاف می‌دهد تا آخر برسیم، انشاالله!
 ما شرح اصول کافی را شروع کردیم، رسیدیم به حدیث جنود عقل و جهل که 75 لشکر عقل دارد، 75 لشکر جهل؛ که در هر موضوع آن ایستادیم. این کتاب هم 400 صفحه دارد، کارش ویراستاری شده که در آستانه چاپ است.
 کتاب دیگر ما به نام سیره نبوی است که دارد کار می‌شود. اینها کتاب‌هایی است که به زبان فارسی بوده و بعضی شاید از ذهن من افتاده باشد.
 در دوره حاکمیت بنی صدر یک کتابچه‌ای نوشتیم تحت عنوان شایعه از نظر قرآن و حدیث. شاید اولین کتاب ما این بود که البته برای آن‌که آقای قرائتی در تلویزیون مطرح کند، آماده شد. در این کتاب گوشه آمدیم به بنی صدر؛ امام(ره) یک سخنرانی کرد که گفتند حتی گوشه هم نیایند تا وحدت حفظ بشود. این مال سال 59 بود. من آمدم همه نقدها را حذف کردم. لکن معمولا نویسندگان حوصله می‌کنند کتاب‌های خودشان را تجدید نظر می‌کنند؛ من این حوصله را ندارم که بنشینم مطالعه و بالاو پایین کنم، دعا کنید خداوند در این صراط قرار بدهد.
  رسا - این مجموعه مقالات و نقدها که نوشتید، آیا در جایی جمع آوری شده و یا در حال جمع آوری است؟
 خودم جمع کردم و اگر آدم خوش ذوقی پیدا بشود، حتی مقالاتی راجع به خانواده نمونه در اسلام داشتم، همه را به یک طلبه دادم، گفتم به اسم خودت چاپ کن و به اسم خودش چاپ کرد. درس‌هایی در مورد نهج البلاغه داشتم، یک دانشجویی پیاده کرد که به اسم خودش گفتم چاپ کند، چاپ هم کرد که جلد اولش هم چاپ شده و جلد دومش هم داده که ببینم که چه بسا چیزی دیگری هم باشد.
 من تا توانستم جمع کردم. مهم مواضع بنده است؛ 15 جلد که هر جلدی ممکن است حداقل 100 تا 150 صفحه‌ای باشد؛ مواضع سیاسی ما که از روزنامه‌ها جمع کردم که اگر بخواهد زندگی سیاسی ما را بنویسد، این خیلی مفصل است. از روزنامه‌ها در بحران دوم خرداد، روزنامه‌هایی که علیه ما نوشتند، هیچ کس له ما ننوشت، بد و بیراه گفتند، همه این‌ها را جمع کردم. مفصل است؛ خودش یک وادی است؛ مجموعه ای است که اگر کسی بخواهد بعد از مرگ ما بنویسد، یک ذخیره است که از سال حدود70 که من در صحنه سیاسی کشور آمدم تا امروز، تا جایی که توانستم جمع کردم؛ تازه خیلی چیزها از دسترس خارج شده است.
 حالا چون روی من حساس هستند، بخصوص ضد انقلاب، این‌ها حرف‌های ما را مدام رصد می‌کنند. من رفتم در شورای فضای مجازی، یک چیزی دیدم که بهتم برد؛ همین شورایی که آقا تشکیل داده‌اند. دیدم در گوگل سید احمد خاتمی را زد، سید احمد خاتمی 2010 به چه استان‌هایی سفرکرده، در رشت چه گفت، در کرمانشاه چه گفته! برخی از آن‌ها قطعا شنود موبایل بود، برخی از رسانه‌ها گفته بودند مواضع سیاسی جمع می‌شود. نامه‌هایی که من نوشتم، نامه نوشتم به آقای خاتمی در دوره دومش، کیهان این را منتشرکرد به عنوان نامه‌ای از خاتمی به خاتمی، نامه‌ای نوشتم به مجمع روحانیون مبارز، نامه‌ای نوشتم به آقای طاهری که امام جمعه سابق اصفهان بود و مرحوم شد که هر کدام از نامه‌ها قطعه‌ای از تاریخ سیاسی است.
 نامه‌های سرگشاده که الآن نگاه می‌کنم، دیگر می‌بینم که آن نشاط را ندارم؛ البته آن اشتغالات تحصیلی‌مان زیاد شد، دیگر اصلا حوصله نمی‌بینم بنشینم؛ حتی اخیرا حوصله جواب دادن به بد و بیراه‌ها و دروغ‌های دیگر را هم ندارم. در گذشته داشتم که در همین 15 جلد همه این چیزها هست؛ از بس که زیاد شده، همین روزنامه بهار که اخیرا اهانت به مولا کرده، بعد از خطبه گذشته ما که گفتم خفقان رسانه‌ای به وجود نیاورید، یک مقاله‌ای علیه ما نوشت.
مجموعه کتاب‌های عربی هم که بنده تدوین کردم، مباحثی راجع به قصاص نوشتم؛ تقریباً می‌توانم بگویم همه مباحث حج را نوشتم، به عربی هم نوشتم، صلاة را نوشتم که البته باید تجدید نظر بشود، بعد چاپ شود. مباحث فقهی ما را دوستان پیاده کردند، همین‌طور مباحث اصولی دوره دوم و سوم. خلاصه یک اشتغالاتی برای خودمان داشتیم؛ لکن فقط امید به فضل خدا داریم، نه به آن‌چه گفته‌ایم و نوشته‌ایم.
 گفت‌وگو از حمزه حاجی ملا حسینی
 975/400/ر
 


۱۳۹۲/۱۱/۷






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاری رسا]
[مشاهده در: www.rasanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن