واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ولايت بر فرزانگان
قسمت اول: (سيرى در مبانى ولايت فقيه)ولايت امام و پيغمبر بر جامعه بشرى از قبيل ولايت بر سفيه و مجنون و محجور نيست كه اخيراً در نوشتهها و گفتهها خلط مبحث شده است. اين اهانتى است به مردم و هتك حرمتى است به ولايت فقيه. توضيح آن كه: كسى كه ولايت يك مجنون يا سفيه و يا كودك خردسالى را بر عهده دارد برابر با انديشه و آراى خود آنان را تدبير مىكند و در بازى و تفريح، خواب و تغذيه و امور ديگر، به ميل و اراده خود رفتار مىكند. اين معناى ولايت، بر محجور است اما ولايت پيغمبر و امام و جانشين امام بر مردم از اين قبيل نيست، بلكه ولايت آن ها به ولايت الله باز مىگردد؛ يعنى خود مكتب، و دين، رهبرى و سرپرستى و هدايت جامعه را به عهده مىگيرد .چون همان طور كه مردم مولى عليه دين هستند، شخصيت حقيقى پيامبر و ديگر معصومان: هم تحت ولايت دين و شخصيت حقوقى آنهاست، زيرا معصوم از آن جهت كه معصوم است، جز از طرف ذات اقدس اله چيزى ندارد. اگر حكمى يا فتوايى را پيغمبر به عنوان رسول و به عنوان امين وحى الهى از خدا تلقى و به مردم ابلاغ كرد، عمل به اين فتوا بر همگان، حتى بر پيغمبر، واجب است؛ مثلا ذات اقدس اله فرمود: «يستفتونك قل الله يفتيكم فى الكلاله»[1] فتواى خدا اين است. اين فتوا را براى مردم نقل كن، وقتى فتوا را براى مردم نقل كرد، عمل كردن به آن بر همه لازم است، حتى بر خود پيامبر(ص). اما احكام ولايى: مثل اين كه با فلان قوم رابطه قطع بشود، يهودىها از مدينه بيرون بروند يا اموال آن ها مصادره گردد، عمل به اين حكم واجب و نقض آن حرام است حتى بر خود پيغمبر. حاكم قضايى هم اين چنين است. يعنى اگر دو متخاصم به محكمه پيغمبر آمدهاند آن حضرت هم بر اساس مبانى اسلام، ميان آن ها حكم كرده است، پس از اتمام قضا و صدور حكم، نقض آن حرام و عمل به آن واجب است حتى بر خود پيغمبر(ص). پس چه امتيازى براى پيغمبر شد كه او ولى مردم شود؟ همين معنا بعد از پيغمبر براى امام معصوم(ع) هست و پس از او اگر آن امام معصوم(ع) نائب خاص داشت مثل مالك اشتر-رض-، مسلم بن عقيل و...رض -براى او هم ثابت است، و اگر نائب خاص نبود، براى نائب عام، ثابت است. امام راحل-قده- چه امتيازى بر مردم ايران داشت؟ اگر فتوايى داده بود عمل به آن فتوا حتى بر خودش واجب بود اگر حكم فرمود كه سفارت اسرائيل بايد برچيده شود عمل به اين حكم براى همه مردم حتى خود امام واجب و نقض آن، حرام بود. همچنين احكام ديگر. پس ولايت فقيه، مثل ولايت بر مجنون و سفيه و صغير نيست، بلكه به معناى ولايت مكتب است كه والى آن انسان معصوم يا نائب عادل اوست خود پيغمبر جزو مولى عليه مكتب است ؛يعنى شخصيت حقيقى پيغمبر با افراد ديگر جزو مولى عليه، و شخصيت حقوقى او ولى است. شخصيت حقيقى ائمه نيز در رديف مولى عليه هستند، شخصيت حقوقى آنها ولى است. پس رهبر هيچ امتياز شخصى بر ديگران ندارد تا كسى بگويد مردم ايران محجور نيستند تا ولى طلب كنند. اگر معناى «والله هو الولى»[2] روشن شد، ديگر خللى در توحيد نمىافتد، و پذيرش ولايت اوليا، عين توحيد مىشود، چون جامعه انسانى بر اساس «قضى ربك اءلا تعبدوا الا اياه»[3] بنده ذات اقدس اله مىباشد و ولى حقيقى آنها خداست و اوليا، آيت و نشانه ولايت اويند، مثل آينهاى هستند كه ولايت الله را نشان مىدهند نه نظير آن آب جوشى كه در اثر حرارت آتش، جوش آمده است. در اين صورت انسان به ولايت فخر مىكند، چون تحت ولايت دين خداست. اگر درخت بخواهد رشد كند، بايد تحت ولايت آب و هواى سالم باشد. اين نوع ولايت آب و هوا مايه حيات هستند. اگر كسى بخواهد شجره طوبى شود، از اين راه بايد استفاده كند. اين كه امام(قده) با اصرار مىفرمود: «پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا كشورتان محفوظ بماند» براى اين بود كه درخت انسانيت در شرايط سالم رشد كند. بالاخره يك مسلمان اسلام شناس اسلام باور بايد زمام امور را به دست بگيرد تا حرفى كه مىزند، اول خودش عمل كند بعد ديگران. اين معناى ولايت فقيه است و بازگشت آن به ولايت فقاهت و عدالت است و گرنه هيچ كسى بر شخص ديگرى ولايت ندارد. اگر شخص، ولايت داشت و مثل پدر نسبت به پسر بود، پدر هر فرمانى كه به پسر مىداد بايد اجرا كند و نگويد كه اول تو انجام بده بعد من، اما در اين نوع ولايت اگر رهبر، كارى را دستور بدهد پيشاپيش امت، خودش عمل مىكند و اگر اين كار را نكرد، امت، حق اعتراض به او را دارد. حضرت اميرالمومنين(ع) هم مىفرمود: ما هرگز به شما دستورى نداديم مگر اين كه خود در انجام آن بر شما سبقت گرفتيم. پيام شعيب(ع) در قرآن كريم اين بود: «ما اريد ان اخالفكم الا ما انهيكم عنه»[4] قصد ما اين نيست كه چيزى را بگوييم و خود خلاف آن را انجام دهيم. پس اگر ولايت پيغمبر و ائمه به خاطر شخصيت حقوقى آنهاست نه شخصيت حقيقى، ولايت فقيه عادل هم كه به لحاظ شخصيت حقوقى آن ها يعنى فقاهت و عدالت مىباشد روشن مىشود. ديگر هيچ محذورى ندارد، هيچ كسى محجور نخواهد بود، مردم را كه نمىتوان فريب داد و گفت شما محجوريد. مردم مىفهمند و سوال مىكنند كه اين ولايت فقيه از باب ولايت بر محجور و سفيه و صبى و ديوانه است يا ولايت شخصيت حقوقى بر انسانهاى آزاد و احرار. (ادامه دارد)آيه الله جوادى آملى تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه تبیانپی نوشتها:[1]. نساء(4)آيه176. [2]. شورى(42)آيه9. [3]. اسراء(17)آيه23. [4]. هود(11)آيه88.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]