واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: در جستجوي جواهر
درباره سريال گاوصندوقسريال گاوصندوق در حالي روي آنتن رفت كه همزمان فيلم «كتاب قانون» مازيار ميري نيز بر پرده اكران بود. اين فرصت، بهانهاي است تا تفاوت فيلمسازي و سريالسازي را بازشناسي كنيم. بسياري از كارگردانهاي موفق سينما نتوانستهاند موفقيت خود را در تلويزيون تكرار كنند اما ميري در گاوصندوق نشان داد كه با چند و چون سريالسازي نيز آشناست و هرچقدر كه از پخش اين مجموعه ميگذرد، مخاطبان بيشتري را جذب خود ميكند. به گزارش جام جم ، داشتن قصهاي منسجم و ساختاري تعليقي كه با روايت طنز هم آميخته شده و بنا بر ماجراجويي كه در ذات داستان نهفته است، قصه خود را پيش ميبرد. به عبارت ديگر، گاوصندوق تركيبي از 2 ژانر ملودرام و معمايي است كه قصه عشق و اخلاق را در بستر يك روايت مشترك به تصوير ميكشد و مفهوم اصلي خود را بر همين ديالكتيك رفتاري بنا ميكند. غلامرضا (افشين هاشمي) با قرار گرفتن در يك موقعيت دوگانه و متضاد، تجربه دشواري را از سر ميگذراند. او از يك سو موظف است با رمزگشايي از گاوصندوق، جواهرات را به سرقت ببرد؛ از سوي ديگر، عاشق دختر صاحبخانه شده و نميخواهد به آنها خيانت كند و تصوير سياهي از خود در ذهن آنها به جا بگذارد. در واقع، ميري با رمانتيك كردن يك موقعيت دراماتيك، سويه تراژديك به آن ميبخشد و قهرمان داستان خود را در يك وضعيت پيچيده اخلاقي انساني ميگذارد كه برون رفت از آن به كلنجار رفتن و مبارزه كردن با خود از يك طرف و مقاومت و ايستادگي با گروه خلافكاري كه براي به چنگ آوردن جواهرات او را در فشار گذاشتهاند. غلامرضا در موقعيت دشوار يك انتخاب انساني قرار دارد كه نه تنها سرنوشت او را رقم خواهد زد، بلكه تكليف اخلاقي او را با خويش و زندگي معلوم ميكند. شرايط غلامرضا بزرگترين آزمون زندگي هر انساني است كه ميان خير و شر در انتخاب است و انسانيت خود را با آن محك ميزند.گاو صندوق اما در كنار قصه خود، به نقد اجتماعي هم ميپردازد و با نگرشي انتقادي به مناسبات و روابط ناسالم اقتصادي در جامعه، به نوعي اخلاق اقتصادي از جمله كلاهبرداري، نزولخواري و سرقت و ديگر اشكال مفاسد اقتصادي را نيز آسيبشناسي ميكند. در بستر همين ساختار اجتماعي است كه ميري به بازنمايي شخصيتهاي داستاني خود ميپردازد و صرفا به قضاوت يكسويه و سياه و سفيدي اتكا نميكند. اين دوگانگي تنها در علاقه غلامرضا به پرستو پروانه ختم نميشود، بلكه عشق همچون اكسيري ميماند كه غلامرضا را به تجربه يك لذت شيرين انساني موفق ميكند. او كه همواره در فراز و نشيب زندگي، فقر و تحقير را تجربه كرده است و طعم محبت و دوستي را نچشيده است، اينك با تجربه مسرت بخش عشق، آرامش و خوشبختي را فراتر از مناسبات اجتماعي و اقتصادي درك ميكند و همين تجربه او را در موقعيت اخلاقي رفتاري متفاوتي از قبل قرار ميدهد كه ديگر حاضر نيست به گذشته تلخ خويش برگردد. غلامرضا نماد انساني است كه همواره در تضاد ميان وسوسه و اخلاق دست و پا ميزند و تا برگزيدن راه درست، سرگيجه عاطفي عقلاني پيچيدهاي را از ميگذراند. اين پيچيدگي البته در ساختار روايي و فرم قصه نيز بازنمايي ميشود و كارگردان با گرهافكنيهاي متعدد و تعليقهاي زماني رواني به اين تجربه دشوار، عينيت ميبخشد شايد علت اصلي جذابيت سريال نيز در همين نكته نهفته است. خلق موقعيتهاي پر تعليق كه هم در تعدد رخدادها دنبال ميشود و هم در تنوع تجربههاي دروني غلامرضا؛ بدين معني كه مخاطب هم بر موج اين تعليقهاي دراماتيك سوار ميشود و هم با تعليقات رمانتيك قهرمان داستان همسو ميشد. اين نوسانات و فراز و نشيبها با اضافه شدن داستانهاي فرعي، شاخ و برگ بيشتري به خود ميگيرد و به سادهانگاري در بيان قصه، تقليل نمييابد. در كنار چگونگي روايت و مفاهيم محتوايي گاوصندوق، بايد به انتخاب بازيگران اين سريال هم توجه داشت كه به درستي صورت گرفته است. مازيار ميري با استفاده از بازيگران باتجربه تئاتر به ويژه افشين هاشمي و سيامك صفري، توانسته از عنصر بازيگري در ساخت سريال خود به خوبي استفاده كند و بخشي از جذابيت سريال را با توانايي و مهارت بازيگرانش تضمين كند. سيامك صفري در نقش عباسي، بازي درخشاني از خود ارائه داده و با اينكه چندان در تلويزيون حضور ندارد، اما نقش آفريني تاثيرگذاري داشته و يك نقش منفي منفور را به درستي به تصوير كشيده است. ضمن اينكه نبايد از بازي خوب و متفاوت فرهاد اصلاني در گاو صندوق نيز غافل بود. اگرچه او در سيماي يك كاراكتر مشخص بازي ميكند، اما موقعيت دوگانه او در خانه و اجتماع، ظرافتهاي اين تعارض را در نقش طلب ميكند كه فرهاد اصلاني از پس آن برآمده است. اساسا شخصيتپردازي در گاوصندوق ساختاري منطقي و باورپذير دارد و كارگردان تلاش كرده تا با نزديك شدن به شخصيت، از تيپسازي پرهيز كند. البته پيشفرض كارگردان از شخصيتهاي منفي تا حدودي بر مبناي تصوير كليشهاي اين شخصيتها در سريالهاي تلويزيوني قرار ميگيرد، اما اين شخصيتها باهوش و جذاب هم هستند. اين جاذبه شخصي بيش از همه در نقش عباسي و بازي سيامك صفري قابل مشاهده است.
گاو صندوق اما در كنار قصه خود، به نقد اجتماعي هم ميپردازد و با نگرشي انتقادي به مناسبات و روابط ناسالم اقتصادي در جامعه، به نوعي اخلاق اقتصادي از جمله كلاهبرداري، نزولخواري و سرقت و ديگر اشكال مفاسد اقتصادي را نيز آسيبشناسي ميكند. در بستر همين ساختار اجتماعي است كه ميري به بازنمايي شخصيتهاي داستاني خود ميپردازد و صرفا به قضاوت يكسويه و سياه و سفيدي اتكا نميكند. در واقع اخلاق نه فقط در گزارههاي زيباشناختي آن كه درون واقعيت اجتماعي و متاثر از آن به تصوير كشيده ميشود. ضمن اينكه ميتوان از گاوصندوق تحليلي نمادين هم داشت؛ به اين معني كه اين ابزار نگهداري و صيانت از پول و اشياي گران قيمت به شكلي است كه همواره آدمي را وسوسه ميكند تا از محتويات دروني آن باخبر شود و اين همان وسوسه نفساني آدمي است كه در حس كنجكاوي و ميل به رمزگشايي متجلي ميشود. اين روايت نمادين، در واقع تجربيات دروني و حسي آدمي را در نسبت با مفاهيم اخلاقي، دراماتيك ميكند و مخاطب را در مقابل يكسري انگارههاي انتزاعي قرار نميدهد، لذا تماشاگر در عين اينكه سرگرم روايت قصه ميشود، به طور تلويحي نيز به تامل درباره اين مفاهيم اخلاقي اجتماعي ترغيب ميشود. خوشبختانه مثل خيلي از سريالهايي اينچنيني، گاو صندوق در دام شعارزدگي و بيانيه اخلاقي صادر كردن گرفتار نميشود و تلاش ميكند اين نصايح و اندرزها را تصويري و نمايشي كند نه كلامي و كتابي! ساختار طنز قصه هم برهمين منطق استوار است و دچار لودگي و ابتذال نميشود. البته كفه سريال بيشتر به نفع درام آن سنگيني ميكند و ميري سعي كرده چندان پا در ساحت كميك قصه نگذارد تا مركز ثقل قصه را بر محور آن تغيير دهد. اين مساله موجب شده ساختار محتوايي قصه دچار شكستگي و چندگانگي نشود. البته گاوصندوق قصه بكر و تازهاي ندارد و خود ميري هم به اين مساله معتقد است. او گفته است: «من فكر ميكنم همه موضوعات در دنيا تمام شدهاند و فقط نوع روايت و بيانشان مهم است. «گاوصندوق» سريالي در ژانر سرقت با تلفيق يك كمدي رمانتيك است كه با لحن متفاوت روايت ميشود؛ يعني لحني كه مفرح باشد. چيزي كه در متن برايم جذاب بود، برشهاي زماني و مكاني در هر قسمت بود كه اتفاق بديعي در تلويزيون است. ضمن اينكه نگاه و زباني كه 2 نويسنده براي متن انتخاب كرده بودند، باعث شده بود اين لحن مفرح روي لبه قرار بگيرد. يعني نه لودگي كند و نه خيلي جدي باشد.» اين تجربهاي بود كه او در كتاب قانون نيز تجربه كرده بود؛ يعني يك مساله و داستان جدي را به زبان طنز بيان كرد اما در دام لودگي نيفتاد. گاوصندوق يك داستان پليسي جنايي نيست، اما در فضاي معمايي و پر تعليقي روايت ميشود كه به زبان و جنس اين ژانر نزديك است. همچنين، ميزانسن و ساختار بصري سريال نيز در عين وابستگي به قواعد كلاسيكش جذاب است و به همين دليل گاو صندوق را بايد سريالي خوش ساخت دانست كه استانداردهاي سريالسازي در فرم را رعايت كرده است. به همين مساله بايد ضرب آهنگ مناسب روايت را افزود به اين معني كه سكانسها آنقدر كشدار و آبكي نيست كه مخاطب را خسته كند . مازيار ميري درباره اين مساله ديدگاه جالبي دارد: «من معتقدم قصه بايد زود روايت بشود و تماشاگر تلويزيون را بايد به اين عادت بدهيم كه هنگام سريال حق ندارد به دستشويي برود يا برود براي خودش چاي بريزد و... بايد بنشيني و سريال را با احترام نگاه كني. اين بايد عادت بشود. اين اتفاق در سريال گاوصندوق، بخشياش به متن برميگردد و بخشي هم در زمان اجرا و همينطور تدوين شكل گرفت.» در نهايت گاو صندوق را ميتوان تجربهاي ديگر در تجربهگرايي مازيار ميري در سينما دانست كه اين بار در عرصه تلويزيون رخ داده است.تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]