تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آفت دینداری حسد و خودبینی و فخر فروشی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816725324




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

غمگین ترین و عاشقانه ترین پیامک های سال


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



غمگین ترین و عاشقانه ترین پیامک های سال





جام کشکول؛ این لحظه های تمام نشدنی برایم سخت میگذرند… نبضم کند میزند… قلبم تیر میکشد… دارم صدای خورد شدن احساس پاکم را … لابه لای چرخ دنده های زندگی میشنوم… آری خورد شدم به جرمی که نمیدانم…

چه خوش باور بودم...! گمان می کردم...
فصل درد ها رو به پایان است ...
و خوشبختی همین نزدیکیست!
افسوس... شادی هایم بی دوامند !

دلم هوای باران را کرده
دلم می خواهد آسمان هم بگرید
شاید کسی متوجه اشکانم نشود
شاید کسی نپرسد از دلیل گریه ام
فریاد بزرگی در سینه ام حبس شده
فریادی از نامردمی ها....

ابر ها را دیدی؟ دیشب... چه محشر کردند

از چشمانم آموختن

بارش را ....

کلاغ سیاه خبر از چه آوردی؟

سیاه بودنت نشانه بد خبریت است

نگو....

خبر دارم....

رفتنش را با چشم جانم دیدم


آسمان، دلم بسی گرفته است!

می خواهی بجای تو هم ببارم؟!

بعضی ها گریه نمی کنند

اما از چشم هایشان معلوم است

که اشکی به بزرگی یک سکوت

گـــــوشه ی چشمشان به کمیــن نشسته

شده ام مثل یک محکوم اعدامی

که گشته است زیر پایش خالی

آن بالا .....از بد روزگار......طنابی شل ....

کم و بیش می فشارد

گردنش را ....جان می کند ...و دست و پا می زند ...

و آرزوی مرگ دارد .... اما دریغ از مردن آسان .......

شب های اینجا آنقدر دلگیر است که سوت های قطارهای نیمه شب.... هر آدمی را وسوسه می کند که برود و هیچ وقت باز نگردد...

کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت نوبت به ما که رسید قلم افتاد… دیگر هیچ ننوشت! خط تیره گذاشت و گفت: تو باش اسیر سرنوشت…

طلب دارم

از زندگی

تمام آرامشم را

آنقدر خـسته ام ،که حاضرم ،سـرم را روی تکه سنگی ، بگذارم وبخوابم اما به دیوار وجود بعضی هاکه بارهـا بر سرم آوار شد تکیه ندهم...

من ناامید نیستم!!! هر شب پر از امید میخوابم... هر شب میخوابم به امید اینکه دیگر بیدار نشوم!!!

می‌پرسم  چرا  چرا  چرا و صورتم را در دست‌هایم  پنهان می‌کنم چرا این دست‌ها نتوانستند کاری کنند جز پنهان کردنِ صورتم...

ای کاش درخت بودم زبانم  زبانِ سکوت بود تا سکوت تو را می فهمیدم مثل زبان گنجشکی تنها که حرف پاییز را فهمیده است..

گــاهــــی

آنـکـــس کــــه مــــی خَـنــــدد و مـی خـنـدانــــد

مـــــــــی خـواهــــد حَـواسِـت را از چـشـمـانِ گــریــانـش پــَرت کـنـد

رفت بدون خدا حافظی... شاید می دانست بی او حتی نمی خواهم خدا هم نگهدارم باشد...

به سلامتی تمام دردهایم.....که هیچوقت تنهام نمیذارن

به سلامتی زانوهایم که این روزها خیلی بغلشون میکنم..........

به سلامتی اشک هایم که اینروزها جای باران برایم میبارند............

به سلامتی معده ام که روزی یه مشت قرص هضم میکنه..............

به سلامتی خودم که هرکی از راه می رسه زخمی میزنه ....

منم اصلا به روش نمیارم...................

کسی هست آغوشش را، شانه هایش را

به من قرض بدهد !

تا یک دل سیر گریه کنم؟!

بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی ؟

روزهایی که دلم شکسته بود یادحرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت : پینوکیو ! چوبی بمان ! آدمها سنگی اند ، دنیایشان قشنگ نیست !

بهم گفت کمى از حال و روزت بگو و من سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم ، اونقدر سکوت کردم که مطمئن شدم چیزى رو از قلم ننداختم !

گاهی دلت از سن و سالت می گیرد میخواهی کودک باشی کودک به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد و آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی …

 کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” بغلت کنه و بگه “گریه کن” …

وقتی چاره ای نمی ماند! وقتی فقط میتوانی بگویی هرچه باداباد

حتی اگر دل کوه هم داشته باشی گریه ات میگیرد …

گاهی عمر تلف میشود به پای یک احساس گاهی احساس تلف میشود به پای عمر… و چه عذابی می کشد کسی که هم عمرش تلف میشود هم احساسش…

لم کنیدتب نکرده ام..... پیشانیم رابرای دست های یخ زده اوگرم نگه داشته ام....

آنها که از دور نگاه میڪنند !
می گویند :تو چه کم داری ؟ هیچ !!!
و من باران اشڪهایم را در ابر چشمانم پنهان میڪنم
و با لبخند پوچے به نشانه تایید سر تڪان مے دهم ...
اما خود میدانم که هر گاه درون خود را میڪاوم
بہ یک غم بزرگ میرسم ...
و آن غم نبودن توست !!!
من در ڪنار همه تو را ڪم دارم ......

قـــــــــــــــصه نیــــــــــست .. حقیـــــــــــــــــــقت است کــه ســـر بـه زانــــــــــــــــــــو گرفـــــته..

و هنـــــــوز بـــــاور نکـــــــــــــــرده ... رفتــــــــــــــنش را...!!!

من غم برای خوردن بسیار دارم. 
”روزگار”
تو دیگر برایم لقمه نگیر…!

اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند**دیگر گوسفند نمی درند** **به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...**

تو دور می شوی و من در همین دور می مانم … پشیمان که شدی برنگرد ، لاشه ی یک دل که دیدن ندارد !

چرا دلت گرفته قاصدک ؟! اشک هایت هستند ، غمهایت ، دردهایت... ببین تنها نیستی!

به پشت سرم نگاه می کنم شاید هنوز کسی مرا دوست داشته باشد،

اما افسوس: همه کاسه ی آب به دست منتظر رفتن من هستند....

پنجره ها کلافه اند از سنگینی ِ نگاه منتظرم... اگر نمی آیی اینقدر پنجره ها را زجــــر ندهم چشم هایم به جهنم...!!!

چقدر دلم ميخواهد نامه بنويسم.... تمبر و پاکت هم هست.... و يک عالمه حرف.... کاش کسي جايي منتظرم بود....

پراز بغضم شانه هایت ساعتی چند رفیق؟؟؟

چه انرژی عظیمی می خواهد کنترل اولین قطره اشک برای نچکیدن !!!

    راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !    تو … هیچ کجا نیستی…

   چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند     گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…

یادت هست مادر؟اسم قاشق را گذاشته ای قطار.هواپیما.کشتی تایک لقمه بیشتر بخورم یادت هست؟ شدی خلبان.ملوان.لوکوموتیوران میگفتی بخورتابزرگ بشی خانوم طلابشی.اقاشیره بشی ومن عادت کردم ک هرچیز رابدون ان که دوست داشته باشم قورت بدم  حتی بغض های نترکیده ام را.....

خیلی سخته . . .
به خاطر کسی که دوسش داری ، همه چیز رو از سر راهت خط بزنی . . . !
بعد بفهمی خودت تو لیستی بودی که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده . . . !

پشت چراغ قرمز ؛ اعتراف کردم” دوستت دارم ” !
تا هر جا مجبور شدی کمی مکث کنی ، یاد من بیفتی . . . !
نمیدانستم قراراست بعد من ؛ تمام چراغهای زندگیت سبز شوند . . . !

"تو" جا زدی
"من" جا خوردم
"اون" جا گرفت !

گاهی بی صدا نگاهت میکنم ... مرا ببخش برای این نگاه های پنهانی، شاید اگر بغضم فرو نشیند صدایت کنم ...

به لب های تو می سازم کلامی ، سرود آشنایی یا سلامی ندارم جز غم عشق تو در سر ، ولی افسوس که از من جدایی . . .

اسم : آواره ،  شهرت : سرگردان شغل : عاشق ، آرزو : رسیدن به عشقم امید : وصال ، تاریخ تولد : باد خزان وفات : برگ ریزان ، محل تولد : در بغل یار !

هیس …
حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام
بگو کسی حرفی نزند
بگذار لحظه ای آرام بگیرم …

میگوینــد: بــاران کــه میزنــد ,
بــوی ” خــاک “بلنــد می شــود…
امــا ,اینجــا بــاران کــه میزنــد ;
بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!

دلم که گرفته باشد باصدای دستفروش دوره گرد هم گریه میکنم!
چه رسد به مرور خاطرات باهم بودنمان…

من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی …
چه بلاتکلیفند خاطراتمان !

می آیی . . .
عاشق می کنی . . .
محو میشوی . . .
تا فراموشت می کنم ، دوباره می آیی . . .
تازه می کنی خاطراتت را . . .
محو میشوی . . . .

من خاطرت را میخواستم نه خاطره ات را . . .

میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم ، و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم . . .

تو که میدانستی با چه اشتیاقی...خودم را قسمت میکنم پس چرا ...زودتر از تکه تکه شدنم...جوابم نکردی...برای خداحافظی ...خیلی دیر بود...خیلی دیر !!

شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم

گفتی محبت کن برو / باشد خداحافظ ولی رفتم که تو باور کنی / دارم محبت می کنم . . .

اگه گفتم خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده است نه اینکه می شه باور کرد دوباره آخر جاده است خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

خدا حافظ گل لادن تموم عاشقا باختند ببین گریه هام از عشق چه زندونی برام ساختن خدا حافظ گل پونه گل تنهای بی خونه لا لایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

تو این رویای سر در گم خدا حافظ گل گندم تو هم بازیچه ای بودی تو دست سرد این مردم خدا حافظ گل پونه که بارونی نمیتونه طلسم رو بر داره از این پاییز دیوونه

خدا حافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم نشد با این تن زخمی به آغوش تو بر گردم نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم

خدا حافظ
پیام من
کلام من
خدا حافظ تو ای تنها سلام من
خداحافظ طلوع من غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من...  
    بهترین والپیپرهای عاشقانه را اینجا ببنید




۱۳۹۲/۱۰/۱۱ - ۰۹:۴۶




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن