تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی ایران شناخته می‌شود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819471477
خاطره ناطق نوري از آيت‌الله منتظري
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: خاطره ناطق نوري از آيت‌الله منتظري
حجت‌الاسلام و المسلمين علي‌اكبر ناطق نوري در كتاب خاطرات خود به نقل خاطره‌اي درباره آيت‌الله منتظري پرداخته است.
به گزارش مشرق، ناطق نوري مي‌نويسد: «روزي در زماني كه وزير كشور بودم، با رئيس شهرباني و تعدادي از مسئولان امنيتي به منزل آقاي منتظري در قم رفتيم. وقتي خواستم وارد شوم فردي آمد كه مرا بازرسي بدني كند. او را رد كردم و به داخل حياط حسينيه رفتم. يك در هم از حياط به اندرون باز مي‌شد. نزديك در كه رسيدم، ديدم شيخي از داخل، با ابرو به محافظين اشاره كرد كه فلاني را بگرديد. حالا من، وزير كشور، يعني مسئول امنيت كشور بودم، اما وقتي ديدم كه او با ابرو اشاره كرد، شخصي هم جلو آمد تا مرا بازديد كند، او را كنار زدم و با عصبانيت و تندي، دفتر ايشان را ترك كردم.
در آن لحظه، آقاي منتظري داخل اطاق نشسته بود و مرا مي‌ديد. به عنوان اعتراض برگشتم و با ايشان هم ملاقات نكردم و هر چه در حياط سعي كردند كه مرا برگردانند، قبول نكردم و گفتم يك مشت عمله را اين جا جمع كرديد و از اين حرف‌ها.
بنا بود پس از اين ملاقات به ملاقات آقاي مشكيني بروم. با اين برخورد، آن قدر عصباني شدم كه مستقيم به تهران بازگشتم. پيش آقاي هاشمي رفتم و گفتم: اين چه مسخره‌بازي است؟! يك مشت آدم‌هاي عجيب و غريبي را جمع كردند، بايد شأن افراد رعايت شود. آقاي هاشمي به آقاي منتظري زنگ زد و به اين برخوردها اعتراض كرد. البته آقاي منتظري عذرخواهي كرد و بار ديگري كه رفتم، ما را آشتي دادند و او عذرخواهي كرد.
او در يك سخنراني - كه نيروي هوايي نزد ايشان رفته بود - به عنوان عذرخواهي همين موضوع را گفته بود.»
چهارشنبه 4 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]
-
گوناگون
پربازدیدترینها