محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830521101
گزارش تكان دهنده از كمپ معتادان «شفق»
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: گزارش تكان دهنده از كمپ معتادان «شفق»
فاطمه جمالپور در روزنامه شرق نوشت:
«53 نفر از معتاداني كه به شفق آورده شدند اسهال خوني گرفتند و مردند»، «انترن به بچهها ميگفت اگر برايم برقصيد داروي سرماخوردگي ميگيريد»، «پايم را از خط زرد آنطرفتر گذاشتم و تا سرحد مرگ با لوله سبز كتك خوردم» و... اينها همه روايتهاي معتاداني است كه تجربه رفتن به اردوگاه ترك اعتياد اجباري «شفق» را از سر گذراندهاند. روبهرويم مينشينند و ميگويند و ميگويند. شايد براي ساعتها حرف دارند؛ روايتهاي تكاندهندهاي از شفق، از نگاه و سيستمي كه معتاد را شهروند نميداند يا حتي انسان؛ روايتهايي آنقدر تكاندهنده كه گاه مجبورت ميكند مصاحبه را قطع كني و بروي قدم بزني يا چند نفس عميق بكشي. اردوگاه اجباري درمان اعتياد «شفق» يا به قول مسوولان «كمپ شفق» اردوگاهي است كه بر اساس اصلاحيه قانون درمان اعتياد مصوب مجمعتشخيصمصلحتنظام در سال 89 براي درمان معتادان متجاهر يعني معتاداني كه از ظاهرشان ميتوان پي به اعتيادشان برد ايجاد شد. قرار بود اين اردوگاه زيرنظر شوراي هماهنگي مبارزه با موادمخدر ايجاد شود و وزارت بهداشت، ستاد مبارزه با موادمخدر، شهرداري تهران و... در ايجاد و تجهيز و ساماندهي معتادان در اين مراكز مشاركت داشته باشند اما هيچكدام از اين اتفاقها نيفتاد و در عمل شفق به جايي براي نگهداري معتادان براي مدتي كوتاه بدون رعايت كمترين حقوق انسانيشان بدل شد. آنچه در ادامه ميخوانيد گفتوگوهاي ما با معتاداني است كه از «شفق» بازگشتهاند با روايتهايي از مرگ، گرسنگي، ضربوشتم و...
سيدمحمد 33ساله است. با موهاي جوگندمي، صورتي بسيار لاغر و استخوانهاي بيرون زده. ميگويد: «10سال مصرف موادمخدر را داشتم. دوسال است كه با مصرف متادون پيشگيري ميكنم. من با اينكه كارت «متادون» داشتم، توسط گشت شهرداري من را گرفتند. حتي از ما تست گرفته نشد درحالي كه قرار بود تست گرفته شود و تحويل «شفق» شدم.»
چه زماني شما را گرفتند؟
دوماه پيش، 47 روز آنجا بودم. در ميدان شوش داشتم ميآمدم به همين مركز گذري درمان اعتياد كه پناهگاه ماست. نيروي انتظامي من را دستگير كرد، كارت «متادون» خود را نشان دادم، مامور گفت بيا برويم آزادت ميكنيم، مشكلي ندارد. گفتم تست بگيريد من مشكلي ندارم، اما شب تا صبح ما را نگه داشتند و بعد ما را به شفق بردند. من حتي گفتم پول كيت تست اعتياد را از جيب خودم ميدهم تا از ما تست بگيرند و اگر موردي نداشتيم ما را آزاد كنند، اما اين كار را نكردند. من به كمپ رفتم، وقتي برگشتم وزنم چندينكيلو اضافه شده بود يا حتي وقتي مواد را مصرف ميكردم وزنم و ظاهرم خيلي بهتر از زماني بود كه از شفق آزاد شدم. من هر سري كه ترك ميكردم سيستم بدنيام برميگشت وزن و ظاهرم درست ميشد، اما الان اين ظاهر آدمي است كه تازه از شفق آزاد شده است. بچهها تعجب ميكنند به من ميگويند مصرفت را خيلي بالا بردي؟ من ميگويم من تازه از «شفق» آمدهام ديگر خودتان متوجه شويد چه وضعيت غذايي افتضاحي در آنجا حاكم بود.
تعدادتان در «شفق» چقدر بود؟ آيا كفخواب هم داشتيد؟
سه، چهار روز در هفته، هر اتاق 20، 30 نفر كفخواب داشت. در هفته تنها دوروز بچهها روي تخت ميخوابيدند.
«شفق» سوله است؟
يك سوله يكتيكه است با 14 اتاق روبهروي هم. هر اتاق 50 تخت دارد. كف هر اتاق هم 20، 30 نفر كفخواب هستند. هر سهنفر دوتا پتو، يكي زير و يكي رو با وجود سرماي آنجا.
وسايل گرمايشي ندارد؟
نه سيستم گرمايشي ندارد، اصلا موتورخانه كار نميكند. من بيرون كه آمدم 20، 30هزارتومان هزينه دوا و دكترم شد. بابت سرماخوردگي و آب سرد. اعتراض كه ميكرديم به ما ميگفتند هميني كه هست.
يعني براي استحمام آب گرم نداشتيد؟
نه نداشتيم ميگفتند هميني كه هست با آب سرد.
آنجا فقط سه وعده غذايي ميدادند؟ ميانوعده يا ميوه چطور؟
نه اصلا ميوه را كه بايد در خواب ميديديم. تازه بعضي مواقع نان همراه غذا را قطع ميكردند ميگفتند نيامده، بعضي مواقع صبحانه چايي تلخ بود و ميگفتند قند و شكر نيست. وضعيت نظافت هم افتضاح بود. اصلا چيزي بهنام مايع دستشويي، تايد و شامپو نداشتيم. يادمان رفته بود.
آنجا آيا مورد ضربوشتم و تنبيه بدني هم قرار ميگرفتيد؟
بله.
چرا شما را مورد ضربوشتم قرار دادند؟
اين كار را ميكردند كه وحشت ايجاد كنند.
پيرمردي براي رفتن به دستشويي مشكل داشت، نميتوانست خودش را نگه دارد، سهبار تكرار كرد و بههمين خاطر پيرمرد 70ساله را بهشدت كتك زدند.
وضعيت استحمام و استفاده از سرويس بهداشتي چطور بود؟ آيا تعداد حمام و سرويس بهداشتي كافي بود؟
استحمام و استفاده از سرويس بهداشتي آنجا ساعت داشت؛ مثلا پشت بلندگو اعلام ميكردند براي 20دقيقه تردد باز است. براي 800نفر پنج تا سرويس بهداشتي و اگر تردد طول ميكشيد با لوله سبز كتك ميزدند، هركسي كه جا ميماند را كتك ميزدند.
چندبار در روز زنگ سرويس بهداشتي را ميزدند؟
سهبار؛ يكبار قبل از صبحانه، قبل از ناهار و بعد از شام.
آنجا چه تعداد نيرو مستقر بود؟ نيروي انتظامي يا... ؟
آنجا نيروي انتظامي نيست، دستاندركاران خودشان بودند. بعضيهايشان خودشان مصرف ميكردند. خود من ديدم آقاي «آ» كه مسوول آنجا بود مصرف ميكرد. من انفرادي بودم، پايپ خودش را نشان داد و چنين آزاري را در دوره ترك به ما ميدادند.
به چه دليلي شما را به انفرادي بردند؟
براي همون تنبيهي كه شده بودم.
بازرسهايي كه ميآمدند از كدام ارگانها بودند؟
از قوهقضاييه و وزارت بهداشت اما بچهها را ميترساندند تا حرفي نزنند.
آيا آنجا مددكار و پزشك مستقر بود؟
مددكار آقاي... بود، كه الان چندينسال است آنجا مستقر است و پولش را از پيمانكار ميگرفت و هيچ كاري نميكرد.
يعني خدمات مددكاري به شما ارايه نميشد؟
اصلا، بههيچعنوان، من زندان رفتم و تجربه خدمات مددكاري را دارم، اما آنجا چيزي بهنام مددكاري وجود نداشت.
معتاداني كه آنجا بودند خانوادههايشان در جريان قرار ميگرفتند؟ ملاقاتي داشتند؟
مسوولان آنجا ميآمدند و شمارهها را جمعآوري ميكردند و ميگفتند تماس ميگيريم، اما اين كار را نكردند.
آنهايي كه «اچآيوي» مثبت بودند يا هپاتيتدار شدند آيا خدمات درماني دريافت ميكردند؟
اصلا توجهي نميشد. مثلا كسي بود كه مدارك پزشكي داشت و زيرنظر دانشگاه علوم پزشكي بود و دارو ميگرفت؛ «اچآيوي» مثبت و هپاتيتي بود. وقتي گفت مداركش را پاره كردند. اهميتي نميدادند.
اسهال خوني چطور؟ آيا در مدتي كه آنجا بودي كسي مبتلا شده بود؟
آن سالي كه اسهال خوني شايع شد، من شفق بودم. 48نفر مردند. اول پنجنفر در «شفق» مردند و بعد مابقي را به كمرد انتقال دادند و آنجا مردند. زمان طرح اجلاس سران بود كه همه را ميگرفتند.
پس زمان طرح اجلاس هم جمعآوري شدي؟
بله.
آنموقع ظرفيتها چطور بود؟
افتضاح بود، آمار كل تخت «شفق» 450نفر است. هزارو300نفر آمارمان در آن زمان بود يعني داخل راهرو و دستشويي هم معتادان ميخوابيدند. هر اتاقي 60 نفر كفخواب داشت و همين باعث شد اين بيماري شايع شود و يكنفر كه اسهال خوني داشت باعث شد 53 نفر بميرند.
چرا آنها را به كمرد انتقال دادند؟
چون بازرس ميآمد و ميخواستند سروته قضيه را هم بياورند.
تعداد فوتشدگان در «شفق» چطور بود؟ آيا زماني كه شفق بودي كسي فوت شد جز ماجراي اسهال خوني؟
بله پيرمردي بود كه بهخاطر آب سرد حمام و اينها، بيمار شد و اهميتي ندادند و فوت شد و يكي هم بود كه سيستم گوارشش مشكل داشت.
اينهايي كه فوت ميكنند جنازهشان را تحويل خانواده ميدهند؟
خير، در ابتدا ميفرستند پزشكيقانوني و برگه فوت صادر ميكنند. علت فوت را نرسيدن موادمخدر عنوان ميكنند، در حالي كه اصلا ربطي ندارد، چون معتاد پس از سه، چهارروز پاك ميشود و بعد از 37روز دليلي ندارد بهخاطر نرسيدن مواد مخدر بميرد.
مسوول مركز گذري ميگويد ماموران چشم سيروس را تركاندهاند. «شفق» هم رفته است. سيروس وارد ميشود با چشمي به رنگ خون، اطراف چشمش كبود و ورم كرده و زخم است. هول ميكنم بهمحض ديدنش.
ميپرسم چشمت چه شده است؟
ماموران زدند.
نيروي انتظامي؟
آره.
براي اينكه ميخواستند به شفق بروي؟
آره، اجباري است ديگر. ميگيرند و ميبرند و نگه ميدارند. ما معتادان مريضيم، عوض اينكه از ما حمايت كنند با ما بدرفتاري ميكنند.
پس چرا نرفتي و اينجايي؟
من را از هشت صبح بردند تا هشت شب. بدون نان و آب و غذا... بعد من را رها كردند، نميدانم چرا. پيرمرد صدايش در نميآيد. نگاهم را از زخم هولانگيز چشماش ميدزدم. ميگويد: همه معتادان را در شفق عقدهاي كردند.
چندبار شفق رفتي؟
دو، سهبار.
آخرين باري كه رفتي كي بود؟
پارسال بود.
چه موقع؟
22شهريور. يكبار خودم را از ماشين پرت كردم تا به آنجا نروم.
آقا سيروس! درباره شفق تعريف ميكنيد؟
شفق جاي خوبي است؛ اگر تعداد جمعيتش كم باشد. ظرفيتش 600 نفر است؛ اگر 600 نفر باشيم خوب است اما هزارو800نفر بوديم. شفق در مقابل اين تعداد خيلي ضعيف است. نه غذاي خوبي ميدهند و رفتارشان هم با بچهها خوب نيست.
براي چي؟
چون پا رو خطي ميكردند.
پا رو خطي يعني اشتباه؟
آره.
پا رو خطيهايتان چي بود؟
مثلا ميگفتند چرا صدايت كردم، نگاه نكردي. بعد قسم ميخورديم ميگفتيم نشنيدم، ببخشيد. اما كتك ميزدند.
شهروز را صدا ميزنند. شبيه معتادها نيست. چهره سرحالي دارد و درشتاندام است و سيهچرده با تهريش و جاي چندزخم بر صورتش. كاپشن چريكي به تن دارد. مينشيند روي صندلي و شروع ميكند: «من دو دفعه «شفق» رفتم. 30 ارديبهشت يكبار من را گرفتند تا اواسط خرداد و فرداي عيدفطر گرفتند و اول برج هشت آزاد شدم.»
كجا گرفتند؟
تو خيابان «شوش» ميآمدم «دياي سي»، در حال راهرفتن با دستخالي بدون مواد. دومدل دستگير ميكنند، يك مدل زير نظر «ناجا»ست و يك مدل زيرنظر شهرداري است. به دسته اول ميگويند انفرادي ناجا، چون تكتك ميگيرند و مدل دوم را طرحي شهرداري ميگويند.
درباره وضعيت شفق تعريف ميكنيد؟
آنجا وقتي وارد ميشوي دكتر «ح نامي» است كه او امضا ميكند بايد وارد شويد يا خير. آقايي هست معروف به رضا موتوري. او گوشي و پول ميگيرد و خيلي راحت جواب آزمايش اعتياد را منفي ميكند.
وقتي مثبت ميآوري و ميرويد داخل سالني كه تقريبا 200، 300متر است. دو سري كه من را گرفتند يكسري 400 نفر بوديم كه ميگفتند طرح توفان يك، يكسري هم 600 نفر بوديم كه ميگفتند طرح توفان 2. همه را ميريزند داخل آن سالن. آن سالن دو دستشويي بيشتر ندارد. آب شيرين كه به هيچ عنوان وجود ندارد. با دبه 20ليتري آب ميآورند، با دست بايد آب بخوري. 500، 600نفر در آن حالت خماري و درد و ترك فيزيكي، نه آبي هست براي دوش گرفتن و نه آبي براي خوردن. عين گوسفند 600نفر را ميفرستند وسط و لوله سبز دست گرفتهاند و كتك ميزنند. يكسري ستون وسط سالن است كه ميگويند ستون سخنگو اگر صدايت در بيايد به ستون بسته ميشوي و اگر درگير شوي كتك بدي ميخوري. اگر بگويي كه به خانوادهام اطلاع بدهيد، ميگويند من زنگ ميزنم اما بايد به خانوادهات بگويي كه يك شارژ 10هزارتوماني بفرستند. اگر نفرستي دمارت را درميآورند. درباره بچههاي شهرستان هم به خانوادهشان ميگويند به اين حساب پول بريزيد و ما هواي بچهتان را داريم. وقتي طرح فيزيكي تمام شد و خماري را پس داديم، وارد سالن اصلي شديم. 15تا دوش حمام است با جمعيت 60نفري هر اتاق. زن و بچهدار، پيروجوان فرقي نميكند، همه لخت مادرزاد بايد بروند زير دوش. سه دقيقه مهلت حمام است اما خبري از صابون و شامپو و اينها هم نيست. به هيچ عنوان هم آب گرم نميبيني. تابستان و زمستان آب سرد است. هفتهاي يكبار سهميه حمام داريم، آن هم همان سه دقيقه است. شپش غوغا ميكند؛ از سروكول مردم بالا ميرود. مريضي بيداد ميكند و با هر عنواني هم كه مريض شويد دكتر ميرويد يك قرص سفيدرنگ ميدهند. برايشان فرقي ندارد. معتادان خيلي راحت ميميرند جلوي چشم همه. من دوباري كه آنجا بودم شاهد مرگ پنج، ششنفر بودم.
به چه خاطر؟
وقتي شما اعتيادداري بدنت ضعيف است و وضعيت غذايي هم كه نزديك صفر است. صبح يك تكه نان و لواش يك نخود پنير ميدهند. ظهر اينقدر برنج است (كف دستش را نشان ميدهد). خدا سرشاهده من كسي را آنجا ديدم كه مقوا خرد كرد داخل سوپش كه ته دلش را بگيرد. شب هم اندازه ظرف بستني كوچك سوپ جو ميدهند و هر شب هم شام سوپ جو است. بدن معتاد ضعيف است و بيشتر گرسنگي عذاب ميدهد و آب شيرين هم نيست. روزي يك 20 ليتري آب شيرين ميآورند و از امروز تا فردا آب نيست. وقتي آب شيرين نيست آب شور ميخورند و خيلي معذرت ميخواهم اسهال خوني ميگيرند و بدن ضعيف است و كسي به داد اينها نميرسد و جان ميدهند.
آنجا پزشك دارد؟
نه، دوتا انترن شيفتي هستند. وقتي مريض ميشويد 10 تا 20نفر را با هم ميبرند. خداشاهده من به چشم خودم ديدم انترن شربت گلو را داخل نوشابه خانواده قاطي ميكرد و ميگفت هركي برقصد شربت ميدهم بخورد. بچهها را به رقص واداشت تا تفريح كند. ميگفت ميرقصي يا نه؟ بعد بيمار ميگفت من نميتوانم برقصم، مريضم. انترن ميگفت شربت نميدهم، برو نفر بعد. وقتي هم اعتراض ميكرديم، ميگفتند اينجا اردوگاه ترك اجباري است. اما جاي ديگر كه راجع به «شفق» صحبت ميشود، ميگويند نگوييد اردوگاه اجباري، بگوييد كمپ شفق. يكروز آقايي را كتك زدند، گفت خدايا چرا به داد ما نميرسي. مسوول آنجا آمد، و گفت ببين شفق خدا ندارد. اصطلاحشان معروف است؛ ميگفتند آسمان شفق خدا ندارد كه شما خدا را صدا ميكنيد. هيچكس به داد ما نميرسيد. من خودم دو دفعه رفتم و عين دو دفعه تا بيرون آمدم مصرف كردم چون برايم عقده و كينه شده بود زيرا با ميل خودم نرفتم و زوري رفتم با آن بلاهايي كه آنجا سر ما آوردند. از در كه بيرون آمدم، بيرون، كشيدم.. بدترين كارها را از معتادان ميكشيدند؛ از بنايي و نقاشي براي يك نخ سيگار. چون آنجا سهميه هر نفر يك نخ سيگار بيشتر نيست. آنجا قانونش سهماه و يكروز است؛ پول سه ماه و يك روزش را ميگيرند و بعد ما را زودتر آزاد ميكردند. يك روز هم بازرسي آمده بود و به كيفيت غذا معترض بود. در جواب گفتند بودجه نداريم، بازرس گفت براي 400نفر براي سه ماه و يكروز شهرداري 900ميليون بودجه داده است. چطور اين غذا را ميدهيد.
مسلم پيرمرد است، با چشماني روشن. شوخ است و پرحرارت حرف ميزند. ميگويد: در گرمخانه دستگير شده است.
ميگويم درباره وضعيت شفق توضيح دهيد؟
ميگويد: «آنجا از لحاظ آمار و غذا افتضاح است. معتادان از زور گرسنگي زدوبند ميكردن، سيگار ميدادند و وعده غذايي هم را ميگرفتند. ظهر برنج ميدهند كه سير نميكند و واقعا بايد گشنگي كشيد. هيچگونه امكاناتي ندارد. امكانات را نميدانم شهرداري بايد بدهد يا جاي ديگري. آنجا ظرفيتش 600تا تخت است اما بالاي هزارو800نفر آنجا ساكن بوديم. شپش بيداد ميكرد و حمام خوب نداشت. خود من را يك مدت بردند «شفق»، بعد براي طرح پيرمردها بردند كمرد كه بهتر بود. پيرمردها را ميبردند كمپ علي صابر كه بعد از مدتي هم رها ميكردند. در «شفق» احترام نميگذارند مثلا خود من آمدم اينطرف خط زرد و در حد مرگ كتك خوردم.
خط زرد يعني چه؟
فرض كن اينجا راهرو است، خط زرد ميكشيدند وسطش و ما حق نداشتيم آنطرفش راه برويم اگر ميرفتيم كتكمان ميزدند.
براي چي؟
براي چي ندارد قانونش است.
چند روز شفق بودي؟
دوره من 28روزه بود كه 21روزش را شفق بودم و بعد من را براي طرح پيرمردها بردند كمپ علي صابر كه فردايش به دستور سردار روزبهاني آزادم كردند.
راجع به «شفق» بيشتر صحبت ميكني؟
«شفق» را دركل بگويم ببندي بهتر است.
در مدتي كه آنجا بودي شاهد مرگ كسي هم بودي؟
چرا يكنفر بود كه سكته كرد. يك پيرمردي هم بود كه ماند زيرپا، يكدفعه در را باز ميكردند- آقايان خيلي معذرت ميخواهم- همه بروند دستشويي همه فرار ميكردند و روي هم ميافتادند، دمپايي هم نبود هيچچي نبود كه پيرمرد ماند زير دستوپا.
-------------------------
معاون ستاد مبارزه با موادمخدر:
قبول داريم «شفق» استاندارد نيست
فارس: معاون ستاد مبارزه با موادمخدر گفت: مركز «شفق» در تهران نيز بايد فقط مركز غربالگري ميشد اما اكنون مركز نگهداري شده است. اينكه چرا ما در تهران اين مشكلات را داريم بهدليل پيچيدگي ماهيت خود استان است. ما امسال سهميلياردتومان هزينه كرديم، اين بيانگر آن است كه استان ويژهاي داريم. او با اشاره به ناتواني شوراي هماهنگي مبارزه با موادمخدر در انجام مهمترين وظيفه قانوني خود يعني ايجاد هماهنگي بين دستگاهها گفت: انتظار ما از استاندار تهران اين است كه بر عملكرد دستگاهها نظارت و آييننامه ماده16 را اجرايي كند. اين اتفاق در ساير استانها در حال انجام است اما هجمه اعتياد در تهران باعث بروز مشكلاتي ميشود در حالي كه با كمي مداخله جدي ميتوانيم اين بحرانها را حل كنيم. وي اذعان كرد: شوراي هماهنگي مبارزه با موادمخدر تهران نتوانسته از ظرفيت قانوني براي سرخطكردن دستگاهها استفاده كند اما علت ديگر موضع انفعالي دانشگاههاي علومپزشكي استان تهران است. دينپرست گفت: من از دانشگاههاي علومپزشكي ايران، تهران و شهيدبهشتي گلايهمند هستم كه چرا به وظايف قانوني خود عمل نميكنند اما زماني كه از آنها علت را جويا ميشويم ميگويند نامهنگاريهاي زيادي كردهاند و بايد مركز شفق بسته شود. انتظار من از دانشگاهها اين نيست بلكه بايد طبق مفاد آييننامه ابلاغي ستاد هرگونه اقدام خارج از چارچوب را بهمنزله مداخله غيرمجاز در امور پزشكي بدانند و نسبت به هركسي كه به اين قانون تخطي ميكند اعلام جرم كنند. اين آقايان به مراكز ماده16 نيامدند و اين اتفاق افتاد. وي گفت: بخشي از مواردي را كه گفتهاند قبول داريم اما بارها با مسوولان دانشگاه علومپزشكي و معاونان درمان وزارت بهداشت جلسه داشتيم و حتي در حضور وزير كشور و استاندار اعلام كردهايم كه حاضريم همه هزينههاي مورد نياز براي استانداردكردن مركز «شفق» را بدهيم اما آنقدر رفتارهاي كودكانه در سطح اين مسوولان وجود دارد چه در شورا و چه در دانشگاهها كه حاضر نيستند از اين فرصت طلايي استفاده كنند و آنها فقط از دور نشسته و ميگويند اين مركز استاندارد نيست. معاون ستاد مبارزه با موادمخدر ادامه داد: ما هم قبول داريم كه اين مركز ايراداتي دارد اما بهعنوان ستاد آمادگي تخصيص اعتبار را دادهايم چرا اين حرفها را ميزنند آيا شفق واقعا قابليت استانداردسازي را ندارد، اگر ندارد اعلام كنند تا آن را ببنديم. بنابراين ناتواني شوراي هماهنگي و سكوت غيرمسوولانه دانشگاههاي علومپزشكي در تهران نتيجهاش وضعيت اكنون شفق شد. وي افزود: نگهداري معتادان را تحت هر شرايطي انجام ميدهم اما همه اينها برخلاف قانون و سياستهاي موردنظر ستاد است. هميشه نگراني ما اين بوده كه وجه انتظامي بر درمان پيشي بگيرد اما در تهران اين اتفاق افتاد و در اين آشفتهبازار، دانشگاههاي علومپزشكي وارد عمل نشدند و اوضاع را اصلاح نكردند. معاون درمان ستاد مبارزه با موادمخدر در ادامه تاكيد كرد: دليل ديگر مشكلات «شفق» ناهماهنگي در شهرداري است. متاسفانه شهرداري تهران كمكم نقش كمرنگ خود را در حوزه اعتياد بيرنگ كرده است. ما در حال حاضر ماهانه 400ميليونتومان فقط هزينه نگهداري معتادان در تهران را ميدهيم.
چهارشنبه 4 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]
صفحات پیشنهادی
روایت تکاندهنده معتادان از کمپ «شفق»: انترن میگفت اگر برایم برقصید داروی سرماخوردگی میگیرید/ پیرم
روایت تکاندهنده معتادان از کمپ شفق انترن میگفت اگر برایم برقصید داروی سرماخوردگی میگیرید پیرمرد 70 ساله راتا سرحد مرگ کتک زدند میگفتند شفق خدا ندارد شفق یک سوله یکتیکه است با 14 اتاق روبهروی هم هر اتاق 50 تخت دارد کف هر اتاق هم 20 30 نفر کفخواب هستند هر سهنفر دوتاروایتهای تکاندهنده از کمپ معتادان «شفق»
روایتهای تکاندهنده از کمپ معتادان شفق 53 نفر از معتادانی که به شفق آورده شدند اسهال خونی گرفتند و مردند انترن به بچهها میگفت اگر برایم برقصید داروی سرماخوردگی میگیرید پایم را از خط زرد آنطرفتر گذاشتم و تا سرحد مرگ با لوله سبز کتک خوردم و اینها همه روایتهای مگزارش تکان دهنده از یک کمپ معتادان
گزارش تکان دهنده از یک کمپ معتادان 53 نفر از معتادانی که به شفق آورده شدند اسهال خونی گرفتند و مردند انترن به بچهها میگفت اگر برایم برقصید داروی سرماخوردگی میگیرید پایم را از خط زرد آنطرفتر گذاشتم و تا سرحد مرگ با لوله سبز کتک خوردم و اینها همه روایتهای معتادانی اگزارش تصويري - تشريحي از 10 اتفاق تكان دهنده ورزش در سال 2013
گزارش تصويري - تشريحي از 10 اتفاق تكان دهنده ورزش در سال 2013 ورزش در سال ميلادي كه روزهاي پاياني خود را سپري مي كند اتفاقات تلخي را نيز در خود جاي داد كه انتشار اخبار آن براي خيليها تكان دهنده بود در ميان خبرهايي كه علاقمندان به ورزش را تحت تاثير قرار داد برخي اخبار حاوي قتلهگزارشي تكاندهنده از عمليات تروريستي داعش
گزارشي تكاندهنده از عمليات تروريستي داعش اعضاي گروهك تروريستي دولت اسلامي عراق و شام بيش از 1400 باب خانه را در عراق در شش ماه گذشته منفجر و بر سر ساكنانش ويران كرده اند به گزارش شبكه تلويزيوني سوريه اعضاي اين گروه جنايت جديدي مرتكب شدهاند و 23 باب خانه را در دو روز گذشته درگزارش تکان دهنده از جنایات جدید تروریسیت ها در سوریه/ از بریدن سر تا زنده زنده در تنور انداختن مردم+ فیلم
گزارش تکان دهنده از جنایات جدید تروریسیت ها در سوریه از بریدن سر تا زنده زنده در تنور انداختن مردم فیلم شماری از شهروندان سوری نجات یافته از کشتار گروههای مسلح در شهر عدرا در حومه دمشق با تعریف چگونگی فرار از دست گروههای مذکور اعلام کردند که گروههای تکفیری بسیاری از خانواده10 اتفاق تکاندهنده ورزش در سال 2013 +تصاویر
10 اتفاق تکاندهنده ورزش در سال 2013 تصاویر ورزش در سال میلادی که روزهای پایانی خود را سپری می کند اتفاقات تلخی را نیز در خود جای داد که انتشار اخبار آن برای خیلیها تکان دهنده بود در میان خبرهایی که علاقمندان به ورزش را تحت تاثیر قرار داد برخی اخبار حاوی قتلهایی بودند که از سمصلحی: در توافقنامه نکات تکان دهنده وجود دارد/ این تفاهمنامه «لطمه بزرگی» به ایران بود
مصلحی در توافقنامه نکات تکان دهنده وجود دارد این تفاهمنامه لطمه بزرگی به ایران بود حجت الاسلام حیدر مصلحی٬ وزیر سابق اطلاعات برخی مفاد تفاهمنامه ژنو را تکان دهنده دانسته و گفته جمهوری اسلامی با امضای این سند به طور عملی غنیسازی اورانیوم را متوقف کرده است به گزارش نامه نیوزهتک حرمت تکان دهنده دختربچه بی گناه
هتک حرمت تکان دهنده دختربچه بی گناه دختر بچه ۷ ساله پس از ربوده شدن پس از ۲ روز در مقابل منزل رها می شود به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از تابناک دختر بچه ۷ ساله که نامش براساس قانون فاش نشده حادثه را این طور توضیح داد که مردی به طرفم حمله ور شد و فرصت فرار را از ماظهارات تکاندهنده درباره زلزله قطعی تهران
اظهارات تکاندهنده درباره زلزله قطعی تهران متاسفانه در بحث حوادث صریحا باید بگویم که هیچ نوع شعور اجتماعی بلاخیزی در اغلب ایرانیان نهادینه نشده است به گزارش جام نیوز دکتر پرویز پیران در نشست خبری کنفرانس ملی مدیریت بحران و HSE با بیان اینکه بحث آموزش و نهادینه کردن آموزشآمار تكان دهنده پزشكي قانوني از مرگ موتورسواران
آمار تكان دهنده پزشكي قانوني از مرگ موتورسواران سازمان پزشكي قانوني كشوردر گزارشي اعلام كرد سه چهارم كشتههاي موتورسيكلت زير 40 سال سن دارند به گزارش ايسنا سازمان پزشكي قانوني در گزارشي اعلام كرد كه ضربه به سر و شكستگيهاي متعدد علت بيش از 80 درصد مرگهاي موتورسيكلت سواران استآمار تكان دهنده از مرگ موتورسواران
آمار تكان دهنده از مرگ موتورسواران سازمان پزشكي قانوني كشوردر گزارشي اعلام كرد سه چهارم كشتههاي موتورسيكلت زير 40 سال سن دارند به گزارش ايسنا سازمان پزشكي قانوني در گزارشي اعلام كرد كه ضربه به سر و شكستگيهاي متعدد علت بيش از 80 درصد مرگهاي موتورسيكلت سواران است و اين در حالده اتفاق تكاندهنده ورزش در سال 2013
ده اتفاق تكاندهنده ورزش در سال 2013 ورزش در سال ميلادي كه روزهاي پاياني خود را سپري مي كند اتفاقات تلخي را نيز در خود جاي داد كه انتشار اخبار آن براي خيليها تكان دهنده بود در ميان خبرهايي كه علاقمندان به ورزش را تحت تاثير قرار داد برخي اخبار حاوي قتلهايي بودند كه از سوي چهره-
گوناگون
پربازدیدترینها