واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: برگزاري نشست «خاندان صدر و عاشوراپژوهي»
سرويس فرهنگي هنري: عاشورا پژوهي در انديشه و آثار سه شخصيت برجسته خاندان صدر، آيتالله سيدرضا صدر، آيتالله سيدمحمدباقر صدر و امام موسي صدر، روز يكشنبه با سخنراني حجتالاسلام والمسلمين مهدي مهريزي برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ما، مهريزي كه در بنياد امام موسي صدر سخن ميگفت، درباره آرا و نظرات اين 3 شخصيت گفت: رضا صدر، كتاب مستقل «پيشواي شهيدان» را در سال 1355، پيش از انقلاب نوشته است و نيز كتابي از بنت شاطي با عنوان فارسي «بانوي كربلا» را ترجمه كرده كه در 1336 منتشر شده است.
او بحثي هم در كتاب «دروغ» دارد كه درباره دروغهاي رايج در مسائل مذهبي است و به شدت انتقاد ميكند كه چرا براي برانگيخته شدن عواطف انسانها، از دروغ استفاده ميشود.
وي درباره شأن پژوهش سيدمحمدباقر صدر نيز گفت: او در سال 1359 درگذشت. نوشتههاي قلمي ندارد اما سخنرانيهاي او به چاپ رسيده است. در جلد سيزدهم كتاب «المجموعه الكامله»، چند سخنراني درباره وقايع بعد از پيامبر(ص) است كه به فارسي نيز ترجمه شده است.
مهريزي درباره امام موسي صدر گفت: او در كتاب «سفر شهادت» صاحب چندين سخنراني است كه در فاصله 1969 تا 1977 ميلادي انجام شده است.
وي در ادامه به بررسي شباهتها و تفاوتهاي نظرات اين سه روحاني پرداخت و گفت: سيدرضا صدر داراي روش تاريخي، احساسي و تربيتي است و حادثه كربلا را به صورت تاريخي بيان ميكند، البته با قلم احساسي كه ميخواهد از لحاظ اخلاقي روي مخاطب خود تأثير بگذارد.
كار او شبيه ميرزا جوادآقاي تهراني در مشهد صاحب تفسير مصباحالهدي است كه همه آيات به اين نيت گفته ميشود كه در روح و جان خواننده تأثير بگذارد.
كتاب او، «لهوف» مدرن است، چون با شناخت انسان امروز، عاشورا را تشريح كرده است. بحث زن و انقلابهاي دنيا، نژادپرستي و كاپيتاليسم مطرح ميشود.
قلم او بسيار شيوا و روان است. در جايجاي اين كتاب و سخنرانيهاي خود تأكيد ميكند كه كار حسين(ع) كاري انقلابي نيست و راه حسين(ع) از راه انقلابيون جداست. سپس تفسيرهاي انحرافي از اسلام را بيان ميكند و ميگويد كه امام حسين(ع) در هيچكدام از اين قالبها قرار نميگيرد.
وي در ادامه افزود: سيدمحمدباقر صدر معتقد است كه جامعه اسلامي بعد از پيامبر دچار جاهليت جديد شد. جاهليت چيزي نبود كه تكرار ناشدني باشد. بعد از رحلت پيامبر و كنار گذاشتن اهل بيت(ع)، حاكميت غيرخدا درجامعه صورت ميگيرد. امام حسين(ع) در برابر اين جاهليت ايستاد. او ميگويد كه «انقلاب» امام حسين(ع) نياز به حسينها و زينبهاي ديگر دارد كه در جهان معاصري كه گرفتار جاهليت شده است، مبارزه كنند. او صراحتاً ميگويد: ما نياز به انقلابي داريم كه مجدداً اسلام را به جامعه برگرداند كه همانگونه كه احساس ميشود، نوشتار سياسي و حماسي است.
او معتقد است كه جامعه 3 ركن، دولت، مجتمع انساني و امت را دارد. دولت اسلامي بعد از پيامبر(ص) به هم خورد و مجتمع انساني ياران پيامبر از هم پاشيده شد و فقط اُمّت باقي ماند.
او با جمعبندي آراي سيدباقر صدر با اين تعبير كه نگاه او انقلابي، حماسي و سياسي است، درباره امام موسي صدر گفت: در سراسر واژگان و تعبيرات او، قيام و ظلمستيزي و اصلاحطلبي امام حسين(ع) موج ميزند و از اين لحاظ شبيه محمدباقر صدر است.
او در سالي كه از نظر ميلادي، كريسمس با ايام عاشوراي حسيني همزمان ميشود، در يك برنامه تلويزيوني در لبنان و در يك سخنراني، بين هدف مسيح(ع) و شهادت امام حسين(ع)، ارتباط برقرار ميكند و اسلام و مسيحيت را داراي ارزشهاي مشترك ميداند و آن ارزشها را پايدار و بادوام ميداند و اين در آستانه نگاهي است كه در دوره ما به عنوان پرداختن به ارزشهاي انساني در عاشورا قلمداد ميشود.
وي در پايان گفت: هر سه اين بزرگواران عالم و فقيه هستند اما منشاء اختلاف نظرات آنها درباره حادثه كربلا در دو چيز است. نخست، تفاوت فضاهاي فرهنگي اين 3 نفر است. سيدرضا صدر در ايران و در فضايي كه جريانهاي چپ را ديده است، قلم ميزند. باقر صدر در عراق بوده و حاكميت كمونيستها را درك كرده است و امام موسي صدر در لبنان با آن فضاي چندگانه فرهنگي زندگي ميكرد. مورد دوم، بنابر استنباط شخصي من اين است كه ما در اصلاح جوامع، سه نگاه داريم يك نگاه كار فرهنگي روي افراد را برميتابد. ديگري وظيفهاش را اصلاح حاكم و از بالا ميداند و سوم، تلفيقي از اين دو ديدگاه است.
به نظر من، آراي اين سه نفر را بايد اينگونه جمعبندي كرد؛ رضا صدر جزو گروه نخست است كه معتقد به اصلاح و تربيت از پايين است و مخالف انقلابيگري است. سيدمحمدباقر صدر، اصلاح حاكميت را در نظر دارد و امام موسي صدر، هر دو را توأمان در نظر داشت كه از يك طرف تعامل و مواجهه با دولتها و از طرفي اصلاح مردم و جامعه را در نظر ميگرفت.
چهارشنبه 4 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]