تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حقّ فرزند بر پدر ، آن است كه نام خوب بر او بگذارد و او را خوب تربيت كند و قرآن به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827408769




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نظريه ايمان در رفع شكاف معرفت و عمل اخلاقي


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نظريه ايمان در رفع شكاف معرفت و عمل اخلاقي
رخنه ميان معرفت و عمل اخلاقي مسئله‌اي است كه انسان همواره با آن مواجه بوده است. نظريه ايمان ديني مي‌تواند از طريق معرفت و باور صحيح به متعلقات ايمان به رفع اين شكاف مدد رساند.


بخش اول

چكيده

نوشتار حاضر با اشاره كوتاه به ديدگاه‌هاي مختلف فلسفي و اخلاقي در رابطه معرفت و علم و عمل انسان و موضع آيات قرآن نسبت به آن، مسئله شكاف ميان معرفت و عمل را مورد پذيرش قرارداده و با طرح نظريه ايمان درصدد حل اين رخنه برآمده است. براي حل مسئله بر عنصر معرفتي در ايمان تأكيد شده، درحالي‌كه نظريات معرفت محور تنها بر شناخت به نيكي و بدي عمل تأكيد دارند، عنصر معرفتي در ايمان ما را به‌معرفت و شناختي مضاعف در نسبت با عمل مي‌رساند.

براي رسيدن به طرح جامعي براي حل مشكل شكاف معرفت و عمل از طريق ايمان، تأثير علت مادي در عمل و رفتار انسان (خود عمل و ماهيت و مراتب آن) و توجه به نقش عليت غايي عمل (اهداف و غاياتي كه فاعل نسبت به عمل باور دارد) و نيز، نظر به مسئله تشكيك ايمان و مراتب آن از جمله مباني تبيين طرح حاضر است.

واژگان كليدي: معرفت، ايمان، عمل، ضعف اراده، مراتب ايمان، مراتب عمل، عليت غايي

طرح مسئله

شكاف معرفت و عمل اخلاقي ناظر به اين مسئله است كه انسان‌ها درعين‌حال كه آگاهي از بدي و خوبي‌ها دارند، گاهي برخلاف حكم معرفت و عقل رفتار مي‌كنند. بيان علت و توجيه چنين رفتارهايي و رفع شكاف معرفت و عمل براي نيل به رشد اخلاقي، يكي از مباحث مهم و جاري بوده و نه تنها از جهت عقلي و نتايج فلسفي، بلكه ازجهت عموميت و نتايج كاربردي آن يكي از مباحث مهم و تأثيرگذار است كه انديشه‌هاي بسياري به آن مشغول شده‌اند. اين مسئله ضمن آنكه در مباحث اخلاقي به‌ويژه فلسفه اخلاق حائز اهميت است، در مباحث روان‌شناسي اخلاق نيز مرتبط و با مباحث اعتقادي و كلامي نيز پيوند دارد.

نوشتار حاضر با پذيرش شكاف ميان معرفت و عمل اخلاقي و مبنا قراردادن آن و با پرهيز از طرح ديدگاه‌هاي مختلفي كه سعي در حل اين مسئله داشته و نقد و بررسي و بيان كاستي‌هاي آنها، تلاش دارد تا براساس رويكرد ايمان ديني به حل اين مسئله بپردازد. در اين مقاله تأثير ايمان بر اخلاق، تنها از بعد روان‌شناسي اخلاق و نقش انگيزشي ايمان در عمل مورد بررسي قرارگرفته است و ابعاد ديگر آن مدنظر نبوده؛ زيرا بحث حاضر (شكاف معرفت و عمل) صرفاً مرتبط با بعد روان‌شناسي اخلاق مي‌شود. براي اين منظور ابتدا معناي ايمان مورد توجه قرارگرفته سپس مباني و اركاني كه نظريه بر آنها استوار است، مطرح و در ادامه به اين نظريه و برخي نتايج آن اشاره خواهدشد.

پيشينه مسئله شكاف نظر و عمل

اين موضوع كه از منظر فلسفي و مباحث عقلي، با ديدگاه سقراط آغاز شد و همچنان به‌صورت يك مسئله مورد نزاع باقي مانده است. (Stroud, 2008) در محاوراتي كه از سقراط در آثار افلاطون نقل مي‌شود، سقراط به رابطه ضروري ميان معرفت و عمل معتقد شده و به‌دفاع از آن مي‌پردازد. به‌عقيده او فضيلت اخلاقي مساوي با معرفت و آگاهي از آن فضيلت خواهد بود. ادعاي او اين است كه كسي خواسته و دانسته بدي نمي‌كند و افرادي كه اعمال بد انجام مي‌دهند، نادانسته و ناآگاهانه مرتكب آن مي‌شوند. (افلاطون، 1368: 1 / 112)

بنابراين هرگاه كسي از خوبي و بدي عملي آگاه شود و به دانش درست و حقيقي دست يابد، ضرورتاً برطبق آن عمل خواهد كرد و در آن‌حال هرگز شريرانه رفتار نخواهد كرد. (پاپكين و استرول، 1374: 10؛ كاپلستون، 1368: 1 / 130؛ گمپرتس، 1375: 2 / 606) دراين‌صورت شكافي ميان معرفت و عمل نخواهد بود.

افلاطون بانقل محاورات سقراط اين نظر استاد خود را مورد تأييد قرار مي‌دهد و آن را با مباني معرفت‌شناسي خاص خود پيوند مي‌دهد و آن نوع‌شناختي را علت لازم و كافي براي معرفت مي‌داند كه دانش حقيقي باشد كه از آن به اپيستمه ياد مي‌كند. (كاپلستون، 1368: 1 / 180) درصورت وجود شناخت واقعي از خوبي‌ها و بدي‌ها، انسان ضرورتاً برطبق آن عمل خواهد كرد و بر همين اساس معتقد مي‌شود كه:

انساني كه علي‌رغم معرفت به بدي و شر، مرتكب بدي و انجام كار شر مي‌شود، توجه‌اش به آن جنبه‌اي از عمل است كه آن را خير مي‌پندارد يا به‌نظرش خير مي‌آيد و عمل را همچنان تحت عنوان خير برمي‌گزيند و درصورتي كه بداند از تمام جهات شر و بدي است، هيچ‌گاه آن را انتخاب نمي‌كند. (همان: 254 ـ 253)

ارسطو با نقل ديدگاه سقراطي آن را مورد نقد قرارداده و برخلاف عمل ارادي انسان دانسته است؛ زيرا انسان‌ها همان‌طور كه در انجام خوبي و فضايل اخلاقي خواسته و دانسته به آن مبادرت مي‌كنند، در بدي‌ها نيز خواسته و دانسته مرتكب آن مي‌شوند. او وضع قانون در جامعه و تعيين مجازات براي اعمال بد را نيز برهمين اساس مي‌داند و اگر غير از اين بود، وضع قانون و مجازات براي عمل مجرمانه توجيه‌پذير نبود. (ارسطو، 1385: 96) او هم چنين ديدگاه سقراط را برخلاف واقعيات مشهود در ميان انسان‌ها مي‌داند كه علي‌رغم آگاهي از بدي‌ها، مرتكب آن مي‌شوند. ارسطو چنين افرادي را داراي ضعف اراده مي‌داند و آنرا ناشي از اميال و شهوات دانسته (همان: 244) و به تحليل چگونگي ضعف اراده در انسان‌ها مي‌پردازد.

به‌عقيده او مشكل عمل برخلاف حكم عقل درمورد انسان‌هاي لگام‌گسيخته آشكارتر است؛ (همان: 97) كساني كه اراده بدي دارند و بر آن پايدار مي‌مانند. (همان: 269) نمي‌توان گفت كه چنين افرادي ناخواسته و ندانسته مرتكب بدي مي‌شوند، درحالي‌كه آگاهانه و بااراده و خواست خود كار بد انجام مي‌دهند.

ديويد هيوم برخلاف سقراط و ارسطو مبناي عقل‌گرايانه در تعيين ارزش‌ها و انگيزش اخلاقي را انكار كرده و رفتارهاي انسان اعم از اخلاقي و غيراخلاقي را براساس اميال و انفعالات نفساني دانسته و عقل را خادم ميل مي‌شناسد. (Hume, 1983:415) سهم عقل در اخلاق در انديشه او به پايين‌ترين درجه خود مي‌رسد. (كاپلستون، 1362: 344) در چنين ديدگاهي به‌نظر مي‌رسد كه مسئله شكاف ميان معرفت و عمل فرض نخواهد شد، زيرا معرفت عقلي تعيين‌كننده درستي و نادرستي و انگيزاننده به‌سوي عمل نيست تا عمل مطابق با حكم عقل يا برخلاف آن صورت‌گيرد.

با طرح مسئله ضعف اراده از جانب ارسطو به‌عنوان عامل شكاف ميان معرفت و عمل اخلاقي، اين مسئله عنوان براي بحث‌هاي بسياري در حوزه فلسفه اخلاق غرب شده است و آثار و مقالات بسياري با همين عنوان به نگارش درآمده و يكي از مسائلي كه درهمين محور مورد بحث قرار گرفته، امكان ضعف اراده و چگونگي آن است و اين مسئله موافقان و مخالفان بسياري داشته كه مي‌توان به فيلسوفان معاصر چون ديويدسون در جانب موافقان[1] و گري واتسون در جانب مخالفان[2] اشاره كرد.

درميان انديشمندان و فيلسوفان اسلامي بحث از شكاف معرفت و عمل به‌صورت مسئله مستقل مورد توجه قرار نگرفته، اما در مباحث فلسفي مانند بحث از علل و مقدمات فعل ارادي و بررسي علم حضوري و در مباحث كلامي عصمت و رابطه آن با عمل و در برخي از مباحث تفسيري و آثار اخلاقي مي‌توان به برخي از نظرات و ديدگاه‌ها در اين مسئله دست يافت.

درحالي‌كه برخي از آثار فلسفي در مسئله مقدمات فعل ارادي و همچنين برخي از ديدگاه‌هاي كلامي در مسئله عصمت كه علم و شناخت معصوم به حقيقت عمل بد و گناه را مانع از انجام مي‌داند، ديدگاه رابطه ضروري ميان معرفت و عمل را تقويت مي‌كند، اما غالب آثار اخلاقي و عموم آثاري كه در تفسير آيات قرآن ارائه شده، به مسئله شكاف ميان معرفت و عمل اذعان دارند.

از مجموع ديدگاه‌هاي مطرح در اين زمينه كه تنها گزارشي بسيار كوتاه از آنها ارائه شد، چنين نتيجه مي‌شود كه شكاف ميان معرفت و عمل در غالب انسان ها امري واقعي و مشهود و پذيرفتني است.

با نگاه به متون اسلامي درخصوص اين مسئله موارد متعددي از آيات و روايات مي‌توان يافت كه شكاف ميان معرفت و عمل را مورد تأكيد قرارداده اند، ازجمله اين آيه شريفه: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أ‌َنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا»، (نمل / 14) يا آيه شريفه: «... وَأ‌َضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْم ٍ». (جاثيه / 23)

اين آيات به‌همراه روايات متعدد ديني، به اين مسئله مي‌پردازند كه عمل بد، گمراهي و مخالفت از فرمان الهي در بسياري موارد علي‌رغم آگاهي و شناخت انسان‌ها صورت مي‌گيرد و يكي از علت‌هاي اصلي آن، تأثير اميال، احساسات و هواهاي نفساني در انسان است كه آنها را به‌سوي مخالفت با حكم عقل و فرمان الهي سوق مي‌دهند.

اما يكي از نكات متمايز آيات قرآن با ديدگاه‌هاي مشابه مانند ديدگاه ارسطو و پيروان او، تأكيد قرآن به علل بيروني در ضعف اراده يا ضعف اخلاقي انسان‌ها است. در ديدگاه ارسطو و مانند آن تنها به علل داخلي ضعف اراده، مانند ميل و شهوت توجه شده، درحالي‌كه در قرآن و روايات علاوه بر آن از عوامل بيروني مانند شيطان و فريب دنيا نيز سخن به‌ميان آمده است. تأثير عوامل بيروني گرچه مي‌تواند ازطريق تأثيرگذاري بر عوامل دروني مانند هواي نفس و اميال نفساني انسان باشد، اما از منظر قرآن و روايات به اين عوامل به‌صورت مستقل توجه شده تا نقش و اهميت آنها را براي ما خاطرنشان نموده و لذا يافتن نظريه‌اي كامل و جامع براي حل مشكل شكاف ميان معرفت و عمل مبتني بر اين نگاه جامع است.

مفهوم‌شناسي ايمان

ايمان در لغت، از ماده «أمن» آمده و به‌معناي آرامش و سكون و درمقابل با خوف و ترس است. (ابن‌منظور، بي‌تا: 13 / 21؛ فراهيدي، 1408: 8 / 388؛ جوهري، 1987: 5 / 2071) علاوه‌بر اين معنا، معاني ديگري نيز چون امانت و تصديق نيز در كتاب‌هاي لغت در كاربرد اين لفظ بيان شده است. (ابن‌منظور، بي‌تا: 13 / 21؛ ابن‌فارس، 1404: 1 / 133؛ فراهيدي، 1408: 8 / 389) اين معاني درنهايت به‌همان معناي امن و امنيت بازمي‌گردد و موجب سكون و آرامش انسان مي‌شوند. علامه طباطبايي علاوه‌بر امنيت و سكون قلبي، امنيت شناختي را نيز ناشي از سرمايه ايمان و اعتقاد قلبي دانسته و مي‌گويد:

باتوجه به معناي ايمان كه از امن و امنيت آمده است، گويا مومن در پرتو ايمان خويش، باورهاي خود را از گزند شك و ترديد در امان نگاه مي‌دارد. (طباطبايي، 1372: 1 / 43)بسياري از متكلمان شيعه و اشاعره، براساس معناي لغوي و مبناي كلامي خود، ايمان را به تصديق و معرفت تعريف كرده‌اند؛ ايشان در بيان اين تعريف، اختلاف‌هايي نيز دارند، مثلاً برخي از متكلمان اشاعره تأكيد دارند كه مقصود آنها از تصديق در معناي ايمان، غير از تصديق منطقي است كه تنها معرفت و شناخت است. (تفتازاني، 1370: 5 / 186)

معرفت و شناخت، جزئي از ايمان است و معناي تصديق، التزام به مقتضاي معرفت است. (جرجاني، 1370: 8 / 322) برخي متكلمان شيعه نيز تأكيد دارند كه تصديق بايد قلبي و همراه با اعتقاد و اذعان نفس باشد. (شيخ طوسي، 1400: 140؛ سيد مرتضي، 1411: 536) علامه طباطبايي معتقد است كه ايمان علاوه‌بر معرفت و تصديق، التزام به مقتضاي آن نيز هست. (طباطبايي، 1372:15 / 3؛ 18 / 170، 281 ـ 282)

بنابراين، معرفت و باور به‌عنوان جزئي از ايمان يا تمام آن، مورد اذعان غالب متكلمان اسلامي است و مبناي نظريه نيز برهمين تعريف از ايمان قراردارد. آگاهي از متعلقات اصلي ايمان نيز در اينجا اهميت دارد. آنچه كه متعلق ايمان قرارمي‌گيرد و شخص مومن بدان اعتقاد و باوردارد، در سه موضوع اصلي جمع مي‌شود ايمان به خدا، پيامبر و معاد (زندگي جاودان اخروي) است و در رأس اين سه، ايمان به خداوند و توحيد قرارمي‌گيرد، ايمان و اعتقاد به پيامبر و زندگي جاودان اخروي را نيز به‌دنبال دارد.

در ميان متكلمان مسيحي نيز برخي تعريف‌ها از ايمان، اشاره به جنبه‌هاي معرفتي آن دارد. تعريف‌هاي كلاسيك ايمان در كلام مسيحي، مبتني بر مسئله معرفت است، اما در نظريات مدرن، ماهيت ايمان از معرفت به گزاره‌ها، به حالت دروني و رهيافت رواني تغيير مي‌يابد. (فعالي، 1380: 82)

نظريه حاضر مبتني بر آن نوع تعريف‌هايي از ايمان است كه معرفت و باور را جزئي از ماهيت ايمان بداند، خواه معرفت و شناخت، تمام حقيقت ايمان باشد، يا جزئي از ماهيت ايمان؛ خواه تصديق قلبي و التزام عملي همراه آن باشد، يا صرفاً تصديق قلبي باشد، گرچه بنابر تعريف‌هايي ديگري از ايمان نيز كه غالباً در كلام و الهيات جديد مسيحي (غير از تعريف‌هاي كلاسيك آن) طرح مي‌شود مي‌تواند كاربرد داشته باشد، مانند آن رهيافتي كه ايمان را حاكي از تعهد و اعتماد و تعهد قلبي مي‌داند كه در آن ثبات قدم، اعتماد كردن و وثوق داشتن، جان كلام ايمان دانسته شده است. (باربور، 1379: 259)

يا اعتماد و وثوقي كه مستلزم بيعت و اطاعت است. (همان: 260) همچنين رهيافتي كه ايمان را دلبستگي واپسين مي‌داند. (تيليخ، 1375: 16) همه اين تعريف‌ها كه بر عناصر عاطفي و رواني انسان‌ها تكيه دارند، گرچه داراي كاركردهاي عملي و ازجمله كاركردهاي اخلاقي نيز هستند و از اين جهت در ترميم شكاف معرفت و عمل اخلاقي مي‌توانند موثر باشند، اما نظريه‌اي كه در اينجا طرح خواهد شد، تكيه بر جنبه معرفتي ايمان به‌همراه باور و تصديق دارد.

غير از آنچه در بيان تعريف و ماهيت ايمان بيان شد، سه مسئله در اينجا از اهميت و جايگاه خاصي برخوردار است و بايد ابتدا مورد بررسي قرارگيرد. به‌همين خاطر به‌عنوان مبنا و پيش‌فرض طرح مي‌شوند. اين سه مسئله عبارتند از: مراتب ايمان، مراتب عمل و نقش عليت غايي در عمل.

مراتب ايمان

عموم انديشمندان اسلامي ايمان را داراي شدت و ضعف و قابل افزايش و كاهش دانسته و براين‌اساس، آنرا داراي مراتب و درجات متفاوت مي‌دانند. بر اين اساس لفظ مؤمن بر افراد متعدد و مختلفي دلالت مي‌كند كه در مرتبه درون و قلب، اعتقاد و باور و عمل و رفتار آنها يكسان نيست. كساني از ايمان بالاتري برخوردار بوده و افرادي داراي ايمان ضعيفي هستند، اما بر همه آنها لفظ مومن اطلاق مي‌شود.

معتزله كه عمل را جزئي از ايمان مي‌دانند، عموماً به افزايش و كاهش ايمان و ذومراتب بودن آن اعتقاد دارند. ايشان يكي از دلايل خود بر دخالت عمل در تعريف ايمان را مسئله افزايش و كاهش آن دانسته‌اند كه در آيات و روايات ديني آمده است. (ابن‌حزم، 1416: 3 / 233) اشاعره و متكلمان شيعه گرچه عمل را جزئي از ماهيت ايمان نمي‌دانند، اما مسئله افزايش و كاهش را به بياني ديگر تبيين مي‌كنند. برخي از آنها كه ماهيت ايمان را تصديق دانسته اند، چون تصديق را قابل افزايش و كاهش نمي‌دانستند، براي پذيرش اين مسئله، گاهي به تفاوت در نوع تصديق از جهت اجمال و تفصيل (تفتازاني، 1370: 5 / 212؛ جرجاني، 1370: 8 / 331) يا تفاوت در افراد مومن از جهت تفاوت در علم و اذعان به آن معتقد شده‌اند. (غزالي، 1419: 1 / 212)

اين تلاش‌ها براي تبيين كاهش و افزايش ايمان و اثبات مراتب براي آن، همه از آن جهت بوده است كه آيات قرآن به صراحت از افزايش ايمان سخن گفته است. علامه طباطبايي معتقد است كه كاهش و افزايش و شدت و ضعف هم در معرفت و هم در التزام كه مفهوم ايمان را شكل مي‌دهند، جاري مي‌شود؛ بنابراين اختلاف مراتب و تفاوت درجات ايمان را امري بديهي دانسته كه قابل ترديد نيست. او اين عقيده را مطابق با ديدگاه اكثر انديشمندان دانسته كه آيات قرآن به‌صراحت از آن سخن گفته و در روايات نيز وارد شده است. (طباطبايي، 1372: 18 / 282)

به عنوان نمونه:إنّما المومنون الّذين إذا ذكر الله وجلت قلوبهم و إذا تليت عليهم آياته زادتهم ايماناً و علي ربّهم يتوكلّون. (انفال / 2)و در آيه:هو الّذي أنزل السكينة في قلوب المومنين ليزدادوا ايماناً مع إيمانهم. (فتح / 4)هر دو به صراحت از ازياد و افزايش ايمان سخن گفته‌اند.در روايات ديني نيز اين معنا به‌صراحت بيان شده است: در روايتي از امام صادق(ع) آمده است:

إنّ الايمان عشر درجات بمنزلة السلّم يصعد منه مرقاة بعد مرقاة؛ ايمان ده درجه دارد، همانند پله‌هاي نردبان كه انسان پله پله بالا مي‌رود. (كليني رازي، 1365: 2 / 44؛ شيخ صدوق، 1403: 2 / 447؛ حر عاملي، 1409: 16 / 162)همچنين آمده است: «الايمان حالات و درجات و طبقات و منازل فمنه التام المنتهي تمامه و منه الناقص البين نقصانه» پس از اين سخن راوي مي‌گويد به امام عرض كردم كه آيا ايمان تماميت دارد و افزايش و كاهش مي‌يابد؟ فرمود: آري. (كليني رازي، 1365: 2 / 34، 38)

مراتب عمل

در بررسي رابطه معرفت و عمل و شكاف ميان آن‌دو، غالباً مسئله و مشكل مورد نظر، از ناحيه علت فاعلي، يعني معرفت و شناخت فاعل يا عوامل موثر در نفس فاعل طرح مي‌شود، اما به‌علت مادي يا قابلي كه خود عمل باشد، توجه چنداني نشده است. به‌همين جهت از انواع معرفت و شناخت و تأثيرهاي متفاوت آنها در عمل سخن به‌ميان آمده، اما از نوع عمل و تفاوت‌هاي موجود يا ممكن در آن كه موجب تفاوت در تحقق يا عدم تحقق آن مي‌شود، سخن گفته نشده است؛ همان‌طور كه براي شناخت و معرفت انسان و تأثير آن در اعمال و رفتارهاي انسان مي‌توان مراتبي ازجهت شدت و ضعف تعيين كرد، در مورد عمل نيز اين مسئله صدق مي‌كند.

با درنظر گرفتن نوع و ماهيت فعل و رابطه آن با عناصر مختلف مي‌توان گفت كه چه‌بسا از جهت معرفت و آگاهي و عليت فاعلي دو عمل با هم مساوي و يكسان است، اما نوع و ماهيت متفاوت آن دو عمل موجب مي‌شود كه انگيزه براي عمل در يكي بيش از ديگري باشد، مثلاً گاهي عمل از نوع حرفه و شغل است، مانند مهندسي، پزشكي و...؛ يا گاهي عملي با مشقت و صرف هزينه زياد برخوردار نيست، در مقابل عملي كه مشقت بسيار داشته و تلاش و هزينه بسياري را دربر دارد. ماهيت اين دو نوع عمل با هم متفاوت است و درحالي‌كه علت فاعلي آن دو يكسان است، مي‌توان گفت انگيزه و شرايط تحقق نوع اول بيش از نوع دوم است، لذا مي‌توانيم قائل به نوعي شدت و ضعف در اعمال انسان با توجه به تحقق يا عدم تحقق آن شويم و مقصود از مراتب عمل نيز همين است.

بر اين اساس مي‌توان اقسام متعددي براي عمل بيان كرد، مانند عملي كه مخالف با اعتقاد ديني، آداب، سنت‌ها و هنجارهاي اجتماعي است، يا عملي كه براي اول‌بار صورت مي‌گيرد يا عملي كه مخالف با اميال و خواسته‌هاي نفساني است.با توجه به موارد و اقسام و انواع متعدد عمل، ديگر نمي‌توان در نسبت شناخت با عمل يا نسبت عوامل فاعلي ديگر با عمل، حكم يكساني صادركرد، مثلاً ما شناخت داريم كه عمل الف و ب از نظر ارزش يكسان هستند و هردو براي انسان خير است، اما تحصيل يكي با مشقت بيشتري همراه است، طبعاً انگيزه براي عمل در آنكه مشقت كمتري دارد، بيشتر است. كسي مي‌تواند به‌راحتي و آساني به فقير، كمك ناچيز مالي‌كند، اما همين شخص حاضر نيست كمك زيادي به آن كند.

شخصي كه به وجوب دو عمل علم و شناخت دارد، اما يكي از آن دو را به راحتي انجام مي‌دهد، درحالي‌كه انجام ديگري براي او بسيار دشوار است؛ يا عملي كه هر دو براي انسان شر است، اما يكي مطابق با ميل است و در ديگري ميل و كشش دورني وجود ندارد يا عمل درجايي‌كه كشش و ميل غريزي شديدتر است و عملي كه تنها يك فايده براي انسان دارد. (از نظر نوع، تعداد، كيفيت فايده و سود با هم تفاوت دارند) درصورتي كه هر دو عمل مخالف با ميل، طبع يا غريزه باشد، انگيزش عملي براي آنكه سود بيشتر دارد، آسان‌تر است.

باتوجه به اين تفاوت‌ها در اعمال و افعال انساني، متوجه اشكالي مي‌شويم كه در كلام سقراط آمده است. او عدالت را همانند حرفه پزشكي مي‌دانست و در محاوره با گرگياس بيان مي‌كرد: «كسي پزشكي بداند، او پزشك است و كسي كه عدالت را بداند، او عادل است و طبعاً برطبق عدل رفتار خواهد كرد.» (افلاطون، 1367: 280 ـ 278) درحاليكه پزشكي حرفه‌اي است كه با خواسته‌ها و اميال نفساني مخالفتي ندارد و انگيزه براي آن بسيار است، اما عدالت در مقام عمل بسيار سخت است و با موانع متعددي روبرو خواهد شد، از حضرت علي(ع) آمده است:

الحقُّ أوسَعُ الأشياء في التَّواصُف و أضْيَقها في التَّناصف. (مجلسي، 1404: 41 / 152)حقيقت در مقام وصف، فراخ‌ترين و در مقام انصاف(عمل) تنگ‌ترين است.علاوه‌بر معناي ذكر شده براي مراتبه‌مند بودن بيان‌شد، گاهي تعيين مرتبه و درجه براي عمل ازمنظر ارزشي و با توجه به فاعلِ عمل تعيين مي‌شود. مانند اينكه يك عمل مشخص توسط فاعل‌هاي مختلف صورت مي‌گيرد، نيكي عمل را با انگيزه سودجويانه؛ ديگري همان عمل را نه باانگيزه سودجويانه بلكه تنها از منظر ديگرخواهي انجام مي‌دهد، و سومي چون براي عمل ارزش ذاتي معتقد است آن را انجام مي‌دهد. درچنين مواردي ارزش عمل سودجويانه به درجه و مرتبه عمل ديگرخواهانه نيست، اگرچه از نظر تحقق عمل خارجي با هم يكسان هستند.

ازهمين قسم، مراتبي براي اعمال و افعال انسان‌ها با توجه به‌مراتب انسان‌ها در ايمان و ... تعيين مي‌شود. اين نوع مراتب عمل در بحث حاضر مورد نظر نيست. درجه و مرتبه تعيين شده در اينجا، عمل انجام شده را در نسبت با دو فاعل مدنظر دارد، درحالي‌كه سخن از مراتب در بحث حاضر، مربوط به دو فاعل است كه با توجه به شناخت و آگاهي هر دو يكي عمل را انجام مي‌دهد و ديگري عمل را اختيار نمي‌كند.

پي نوشت ها:

1 واتسون كتابي كه در اين زمينه به نگارش درآورده است با عنوان How Is Weakness of the Will Possible.

2 در كتابي كه باعنوان Skepticism About Weakness of Will به نگارش درآورده است.

منابع و مآخذ

1. القرآن الكريم.

2. ابن‌حزم، ابومحمد علي بن احمد، 1416، الفصل في الملل و الاهواء و النحل، بيروت، دار الكتب العلميه.

3. ابن‌سينا، ابوعلي حسين، 1400، رسائل ابن‌سينا، قم، بيدار.

4. ـــــــــــــــ ، 1404، الشفاء (الالهيات)، تصحيح سعيد زايد، قم‏، مكتبة آية الله المرعشي.

5. ابن‌فارس، ابي‌الحسين احمد، 1404، مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، مكتب الاعلام الاسلامي.

6. ابن‌منظور، جمال‌الدين محمد بن مكرم، بي‌تا، لسان العرب، بيروت، دار صادر.

7. ارسطو، 1385، اخلاق نيكوماخوس، ترجمه محمد حسن لطفي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چ دوم.

8. افلاطون، 1367، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمد حسن لطفي، تهران، خوارزمي، چ دوم.

9. باربور، ايان، 1379، علم و دين، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مركز نشر دانشگاهي، چ سوم.

10. بهمنيار، ابن‌مرزبان‏، 1375، التحصيل‏‏، تهران‏، دانشگاه تهران‏، چ دوم.

11. پاپكين، ريچارد و استرول، آوروم، 1374، كليات فلسفه، ترجمه سيد جلال‌الدين مجتبوي، تهران، حكمت، چ دهم.

12. تفتازاني، سعدالدين، 1370، شرح المقاصد، تصحيح عبدالرحمن عميره، قم، شريف رضي.

13. تيليخ، پل، 1375، پويايي ايمان، ترجمه حسين نوروزي، تهران، حكمت.

14. جرجاني، سيد شريف، 1370، شرح المواقف، تصحيح محمد بدرالدين حلبي، قم، شريف رضي.

15. ـــــــــــــــ ، 1370، كتاب التعريفات، تهران، ناصر خسرو، چ چهارم.

16. جوهري، اسماعيل بن حماد، 1987، الصحاح في اللغة، تحقيق احمد عبدالغفور حماد، بيروت، دار العلم للملايين، چ چهارم.

17. رازي، فخرالدين محمد بن عمر، 1410، المباحث المشرقيه، بيروت، دار الكتب العربي.

18. سبحاني، جعفر، 1417، الالهيات علي هدي الكتاب والسنه و العقل، قم، موسسه الامام الصادق، چ چهارم.

19. سبزواري، ملاهادي، 1413 ق، شرح المنظومه، تصحيح حسن حسن‌زاده آملي، تهران، نشر ناب.

20. سهروردي، شهاب الدين، 1375، مجموعه مصنفات شيخ اشراق‏، به تصحيح و مقدمه هانري كربن و سيد حسين نصر و نجفقلي حبيبي‏، تهران، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي‏، چ دوم.

21. شريف مرتضي، ابوالقاسم علي بن الحسين، بي‌تا، الذخيره في علم الكلام، قم، موسسه النشر الاسلامي.

22. ‏شيخ بهايي، بهاءالدين محمد بن‏ حسين عاملي، 1405، مفتاح الفلاح، بيروت، دار الأضواء.

23. شيخ حر عاملي، محمد بن حسن، 1409، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت.

24. شيخ صدوق، محمد بن علي بن بابويه، 1403، الخصال، قم، جامعه مدرسين قم.

25. شيخ طوسي، ابوجعفر محمد بن حسن، 1400، الاقتصاد الهادي الي طريق الرشاد، تهران، مكتبة جامع چهل ستون.

26. صدرالدين شيرازي، محمد بن ابراهيم (ملاصدرا)، 1360، الشواهد الربوبية فى المناهج السلوكية، مشهد، المركز الجامعى للنشر، چ دوم.

27. ـــــــــــــــ ، محمد بن ابراهيم (ملاصدرا)، 1410، الحكمة المتعالية في الاسفار الاربعة، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ چهارم.

28. طباطبايي، سيد محمدحسين، 1372، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چ پنجم.

29. ـــــــــــــــ ، 1374، علي و فلسفه الهي، ترجمه سيد ابراهيم علوي، قم، اسلامي.

30. ـــــــــــــــ ، 1425، الرسائل التوحيديه، قم، موسسه النشر الاسلامي.

31. غزالي، ابوحامد محمد بن محمد، 1419، احياء علوم الدين، حلب، دار الكتب الاسلامي.

32. فراهيدي، ابي عبدالرحمن الخليل، 1988، كتاب العين، تحقيق مهدي المخزومي، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات.

33. فعالي، محمد تقي، 1378، ايمان ديني در اسلام و مسيحيت، تهران، كانون انديشه جوان.

34. كاپلستون، فردريك، 1368، تاريخ فلسفه يونان و روم، ترجمه سيد جلال‌الدين مجتبوي، تهران، علمي و فرهنگي.

35. ـــــــــــــــ ، 1368، فيلسوفان انگليسي، ترجمه امير جلال‌الدين اعلم، تهران، سروش.

36. كليني رازي، ابوجعفر محمد بن يعقوب، 1365، الكافي، تهران، دار الكتب الإسلامية.

37. گمپرتس، تئودور، 1375، متفكران يوناني، ترجمه محمدحسن لطفي، تهران، خوارزمي.

38. مجلسي، محمد باقر، 1404، بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي.

39. مصباح‌يزدي، محمد تقي، 1405، تعليقة علي نهاية الحكمة، قم، در راه حق.

40. مطهري، مرتضي، 1382، مجموعه آثار، ج 5، تهران، قم، صدرا، چ نهم.

41. ملكيان، مصطفي، اسفند 1389، «مهرنامه»، شماره 9، «عشقي كه خارج از شناخت است» با محور گزارش از موضوع سخنراني ملكيان درباره مولانا در مسئله شكاف معرفت و عمل اخلاقي.

42. Hume, D, 1983, A Treatise of Human Nature, Selby - Bigge and Nidditch P.H. 2nd ed, Oxford University Press.

43. Stroud, Sarah, 2008, "Weakness of Will", The Stanford Encyclopedia of Philosophy, Edward N. Zalta (ed), Stanford university.

منبع: فصلنامه اخلاق - شماره 17

ادامه دارد ...

چهارشنبه 4 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن