واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: احمد محمود به روايت احمد محمود
«از جمله مشكلاتي كه هميشه داشتهام نوشتن زندگينامه خودم بوده است. شايد علتش اين باشد كه وقتي به سالهاي پشت سرم نگاه ميكنم ميبينم چيزي براي گفتن ندارم. اين است كه درميمانم. همچنان كه حالا درماندهام.»
چهارم ديماه زادروز احمد محمود است؛ نويسندهاي كه اگرچه راوي قصههاي بيشماري از خالد، باران، فرامرز و... بود، اما به گاهِ نوشتن از خود با فروتني نوشت كه درمانده است.
به گزارش خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، احمد محمود ديماه 1373 در نوشتار كوتاهي درباره خود نوشته است: «چهارم ديماه 1310 در اهواز به دنيا آمدهام. حالا شصتوسه ساله هستم - عمري دراز و دستي كوتاه. در جواني گرفتار امر سياست شدم و بعد زندان و زندان و تبعيد. سال 1336 كه رها شدم شرايط دگرگون شده بود. با همه اشتياقي كه داشتم نشد - و نتوانستم - به تحصيل ادامه دهم. پس نيمهدرسخوانده باقي ماندم. بيقراري و ناسازگاري وجوه مشخص روزگار جواني من بود، همين بود كه در هيچ كاري نتوانستم پايدار باشم. اگر بنا باشد مشاغلي را كه داشتهام تعداد كنم از بيست ميگذرد.
بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخريد شدم و خانهنشين تا شايد به درد درمانناپذيري كه همه عمر با من بود - و هست - سامان بدهم. دير بود اما چاره نبود. نميدانم اين درد چه وقت و چگونه به جانم افتاد، اما ميدانم كه اولين نشانه باليني آن در سال 1333 بروز كرد - وقتي كه «داستانكي» نوشتم با نام «صُب ميشه» و در يكي از مجلات پرتيراژ آن روزگار چاپ شد. و بعد - اگرچه در مشاغلي كه لازمه تأمين هزينه زندگي بود ناپايدار بودم، ولي در انديشيدن به نوشتن پايدار و حتا سمج! با اين وصف شرمنده از شصتوسه سال عمر و اين حجمِ كمِ كار - مجموعه داستانهاي «مول» و «بيهودگي» را خودم چاپ كردم - هركدام پانصد نسخه. «دريا هنوز آرام است» را گوتنبرگ چاپ كرد - سههزار نسخه. اينها همه قبل از سال 1340 بود. رمان «همسايهها» را بهار سال 1345 در اهواز به پايان رساندم. بخشهايي از آن با عنوان «بخشي از رمان منتشرنشده همسايهها» در سالهاي 46 به بعد در مجلات تهران چاپ شد تا سال 1353 كه اميركبير چاپ و منتشرش كرد.
حاصل عمرم چيزي در حدود پنجاه - شصت داستان كوتاه، يك داستان بلند «بازگشت» و چهار رمان منتشرشده و نيز چند رمان تمام و نيمهتمام ديگر است.
چندتايي فيلمنامه هم نوشتهام. ديگر چه بگويم؟ از انبوه يادداشتهاي بايگانيشده؟ نه! حالا، پير و خسته درگير نوشتن رمان «درخت انجير معابد» هستم كه اگرچه از «باي» بسمالله تا «تاي» تمتش را در اختيار دارم اما نميدانم عاقبت كار - و حاصل كار - چه خواهد شد. از جمله مشكلاتي كه هميشه داشتهام نوشتن زندگينامه خودم بوده است. شايد علتش اين باشد كه وقتي به سالهاي پشت سرم نگاه ميكنم ميبينم چيزي براي گفتن ندارم. اين است كه درميمانم. همچنان كه حالا درماندهام.» (بخش آغازين كتاب «حكايت حال» - گفتوگوي ليلي گلستان با احمد محمود)
به گزارش ايسنا، احمد اعطا - با نام ادبي احمد محمود - ديماه 1310 به دنيا آمد. او پس از سپري كردن دوران تحصيلات ابتدايي و متوسطه در زادگاهش وارد سياست شد. احمد محمود پس از كودتاي ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بازداشت شد و به علت اينكه با حكومت پهلوي همكاري نكرد و توبهنامه هم امضا نكرد، مدت زيادي را در زندان به سر برد.
بسياري احمد محمود را پيرو مكتب رئاليسم اجتماعي ميدانند. معروفترين رمانش «همسايهها» نام دارد كه در زمره مهمترين آثار ادبيات معاصر ايران شمرده ميشود. رمان «داستان يك شهر» نيز به نوعي دنباله رمان «همسايهها»ست. محمود در رمان «زمين سوخته» گزارشي از روز و سالهاي شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران را روايت كرده است.
احمد محمود تا پايان عمر به نوشتن مشغول بود. او در اواخر عمر با بيماري تنگي نفس مواجه شد. اول مهرماه ۱۳۸۱ با وخامت حالش در بيمارستان بستري شد و 12 مهرماه همان سال از دنيا رفت. پيكر اين نويسنده در امامزاده طاهر كرج به خاك سپرده شد.
مجموعه داستانهاي «مول»، «دريا هنوز آرام است»، «بيهودگي»، «زائري زير باران»، «غريبهها»، «پسرك بومي»، «ديدار»، «قصه آشنا»، و رمانهاي «همسايهها»، «داستان يك شهر»، «زمين سوخته»، «مدار صفردرجه» و «درخت انجير معابد» از جمله آثار احمد محمود هستند.
انتهاي پيام
سه شنبه 3 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]