واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مسير گفتگوهاي ايران و گروه 1+5
دور ديگري از گفتگوي كارشناسان رسمي ايران و گروه 1+5 در ژنو پايان گرفت و قرار شد بعد از تعطيلات سال نو مسيحي اين گفتگوها ادامه يابد. خانم اشتون رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا كه مديريت گروه 1+5 را بعهده دارد با آقاي دكتر ظريف، وزير خارجه تلفني صحبت كرد و دو طرف قرار گذاشتند تا پس از تعطيلات ماه ژانويه، دور ديگري از مذاكره كارشناسان در ژنو انجام پذيرد.
آقاي ظريف در مصاحبه خبري با وزير خارجه ايتاليا گفت:گفتگوها پيشرفت داشته اما كند بوده است، او بار ديگر به اصول توافقهاي انجام شده در ژنو اشاره كرد كه ميتواند براي مراحل بعدي گفتگوها مفيد و سازنده باشد.
خانم اشتون نيز در مصاحبه خود گفت، در اين دور از گفتگوها كارشناسان در موارد بسياري به توافق دست پيدا كردهاند، اما هنوز چند مورد وجود دارد كه نيازمند بررسي بيشتر است.
دو خط خبري از سوي خبرگزاريها و رسانههاي داخلي و خارجي، بعد از پايان اين دوره از گفتگوها ديده ميشود. گروهي از خبرگزاريها و رسانهها از پايان اين دور گفتگوي چهار روزه در ژنو و موكول شدن ادامه آن به پس از تعطيلات ژانويه، نگاه و برداشت منفي ارائه دادهاند و معتقدند كه هنوز مشكلات بسيار پيچيدهاي وجود دارد كه حصول توافق را ناممكن ميسازد. اين بخش از رسانهها از ابتداي كار به حل اختلافهاي ايران و غرب از طريق ديپلماسي خوشبين نبودند و آن را محكوم به شكست ميدانستند. دلايل آنها در اين چند مورد خلاصه ميگردد.
1 ـ سه دهه از بروز اين اختلافها ميگذرد و زمان طولاني ياد شده، آن را چنان گسترده و پيچيده كرده است كه مسير ديپلماسي قادر به حل و فصل آن نميباشد. دو طرف يكديگر را همچنان «دشمن» ميشمارند و ديوار بياعتمادي چنان بلند گرديده كه رخنه در آن ناممكن است.
2 ـ هر دو طرف تنها ميخواهند امتياز بگيرند و تا آنجا كه امكان دارد امتيازي ندهند. به همين لحاظ بازي برد ـ برد، ميداني براي ظهور و بروز ندارد و نهايت مسير ديپلماسي، شكست ـ شكست خواهد شد.
3 ـ اگرچه آمريكا و اسرائيل به عنوان دشمنان اصلي جمهوري اسلامي ايران شناخته شدهاند، اما ايران رقبايي نيز پيدا كرده است كه در همسايگي اين كشور و در ديگر نقاط، همسو با آمريكا و اسرائيلاند.
مانع ديگر براي موفقيت ديپلماسي « همكاري و همسويي» برخي از اين كشورهاي رقيب ايران با اسرائيل، دشمن جمهوري اسلامي ايران است. آنها بطور آشكار مخالفت خود را با سياست اوباما درباره ايران ابراز ميكنند و گزينه راهحل مسالمتآميز و سياسي را قبول ندارند.
اين دولتها همواره خواهان ايران ضعيفاند. حل اين اختلافها از طريق گفتگو و موفقيت ديپلماسي، منجر به دو نتيجه ميگردد. اول، سطح بحران در خاورميانه بسيار فروكش ميكند و دوم، سبب چرخش سياسي غرب (آمريكا و اروپا) نسبت به ايران ميگردد كه مطلوب اسرائيل و رقباي ايران نيست.
4 ـ در داخل ايران گروههايي هستند كه هرگونه پذيرش مصالحه از طريق ديپلماسي را مساوي با «سازش»ميشمارند و معتقدند كه دشمني غرب با ايران، برآمده از تضاد ايدئولوژيك است و در معادله تقابل دو قدرت تعريف ميگردد. حل آن تنها از طريق حذف يا شكست يك قدرت و تمكين طرف مقابل، در مسير تقابل بهدست ميآيد.
اما سياستمداران، رسانهها و شخصيتهايي كه سياست گفتگو با ايران را تائيد ميكنند و آن را براي صلح و امنيت پايدار در خاورميانه نقطه عطف ميشمارند، چنين دلايلي دارند:
1 ـ بعد از سه دهه كه در هشت سال آن جنگي شديد به ايران تحميل شد، جمهوري اسلامي ايران با همه مشكلات، خود را در سطح خاورميانه بهصورت قدرت بزرگ تثبيت كرده است.
اين تثبيت قدرت به مرحلهاي رسيده است كه هيچ بحراني را بدون حضور فعال جمهوري اسلامي ايران نميتوان پايان داد و حل و فصل كرد.
2 ـ اگر خواهان پايان بحران در خاورميانه هستيم، چنين خواستي با آغاز جنگي ديگر در اين منطقه، آنهم با بزرگترين و قدرتمندترين كشور آن (ايران) بدست نميآيد، مضاعف بر آن غرب (اروپا و آمريكا)در شرايط اقتصادي و اجتماعي نيست كه تحمل چنين جنگي را داشته باشد و براي آن هزينههاي مالي و انساني كند.
3 ـ آخرين تاكتيك فشار و تهديد، طرح تحريمهاي همه جانبه بود كه دستآورد آن براي غرب اگرچه بطور نسبي موفق بود، اما بسيار هزينه ساز نيز بوده است. زمان، ديگر اجازه ادامه آن را بدون مشكلات عديده نميدهد. اجراي طرح تحريمها در نهايت اروپا و آمريكا را به انتخاب يك گزينه از اين دو، ديپلماسي يا جنگ سوق داده است.
خطر عمده ادامه تحريمها، مسدود شدن هر انتخابي و پذيرش جنگ است. جنگي كه غرب ميداند كه ميتواند آغاز كند، اما پايان آن ديگر در اختيار او نخواهد بود و محاسبه هزينههاي آن همه را نگران ساخته است.
4 ـ غرب (اروپا و آمريكا) به هر دليل يا علتي، نميخواهد هژموني كامل خاورميانه در اختيار اسرائيل قرار گيرد و سلطه بلامنازع براي اين رژيم بر سراسر منطقه فراهم آيد. از نظر غرب، امنيت در خاورميانه از توازن قدرتهاي منطقه بهدست ميآيد و اگر اين توازن بههم ريزد، جنگ، نزديكترين محصول آن ميگردد.
5 ـ از نظر دولتهاي غربي در اروپا و آمريكا، ايران مهمترين موقعيت ژئو استراتژيك را در اين ناحيه جغرافيايي دارد و بر ارزش و اهميت آن بعد از فروپاشي شوروي و استقلال كشور هاي اين منطقه افزوده شده است. ارزش نفت و گاز با محوريت ايران دو چندان شده است و دالان سرمايهگذاريهاي غربي از مسير ايران به 14 كشور همسايه آن، منافع سرشاري خواهد داشت.
6 ـ انتخاب مسير «ديپلماسي» با ايران، ضرورت مورد نياز غرب است كه جمهوري اسلامي ايران نيز در اين ضرورت و نياز با غرب اشتراك نظر دارد.
7 ـ غرب و ايران دريافتهاند كه چرخش زمان، زمانه را متحول كرده است و فهم اين تحول، هر دو طرف را به حل اختلافها از طريق مسالمتآميز و گفتگو سوق داده است.
در اروپا و آمريكا، افكار عمومي با تائيد ادامه ديپلماسي با ايران، از دولتهاي خود ميخواهند تا اين گفتگوها را به نتيجه روشن و كاملي برسانند. مشكل عمده براي رژيم صهيونيستي و هواداران او در غرب، افكار عمومي است. بهخصوص اوباما در دوره پاياني رياست جمهوري ميخواهد براي خود نقطه عطف تاريخي را در روابط ايران و آمريكا ايجاد و ثبت كند. گفتگوها اگرچه پيچيده و در مواردي رسيدن به توافق مشكل است، اما همانگونه كه وزير خارجه كشور ما اعلام كرد، اراده مديريت هر دو طرف، بر رسيدن به راهحل اساسي، همه جانبه و نهايي است.
دوشنبه 2 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]