واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: سخنراني شهيد مطهري به مناسبت اربعين
بيستمين روز صفر يعني اربعين زماني است كه كاروان اسرا، از شام به مدينه بازگشتند و روزي است كه جابر بن عبدا... انصاري، صحابي رسول خدا (ص)، از مدينه به كربلا رسيد و به زيارت قبر امام حسين (ع) رفت و او نخستين كسي است كه قبر آن حضرت را زيارت كرد.
به گزارش پايگاه اينترنتي شهيد مطهري، در اين روز، زيارت امام حسين (ع) مستحب است و اين زيارت، همان زيارت اربعين است كه امام حسن عسكري (ع) آن را از نشانههاي مؤمن دانستهاند. «۱»
در ادامه سخنراني شهيد مطهري را كه ۷ ارديبهشت ۱۳۴۰ مصادف با اربعين ۱۳۹۰ قمري در حسينيه ارشاد انجام شده، ميخوانيد.
امروز روز پيوند با شهيدان است. اگر بنا شود ما در موقعش كه مىشود از شهيدان بگسليم ولى بعد هميشه بنشينيم و امرى را كه نشدنى است بگوييم: السَّلامُ عَلَيك يا ابا عَبْدِاللَّهِ يا لَيتَنا كنّا مَعَك فَنَفوزَ فَوْزاً عَظيماً اى كاش ما مىبوديم با تو، حسين بن على عليه السلام مىگويد كربلا كه يك روز نيست، هميشه است.
يكى از دلائلى كه جامعه ما جامعه مرده است همين جريانى است كه ما فعلًا در روز اربعين داريم. در اين روز واقعاً دو موضوع مهم داريم كه بسيار شايسته اهميت است. يكى آمدن جابر [به كربلا براى زيارت اباعبداللَّه عليه السلام] كه آمدنش يك تابلوى بزرگ است، و ديگر زيارت اربعين- كه الآن فرصت شرح آن نيست و بايد در وقت ديگرى مضمونهاى آن زيارت را براى شما بخوانم- و اين سنّتى كه از دور، از هرجا كه هستيد حسين بن على عليه السلام را در اين روز زيارت كنيد. اينها دو جريان واقعى است.
يك جريان ساختگى كه در هيچ كتاب معتبرى وجود ندارد و تنها در يك كتاب وجود دارد كه آن كتاب به اتفاق تمام ارباب مقاتل معتبر نيست «۲» اين است كه در روز بيستم ماه صفر اسرا، اهلبيت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، اهل بيت امام حسين عليه السلام از شام به كربلا مىآيند.
ما آن دو جريان اصيل را بكلى فراموش كرديم. شايد در ميان همه ما دو نفر نباشند كه زيارت اربعين را به قصد پيوند با حسين بن على عليه السلام خوانده باشند يا داستان جابر را از روى تدبّر گوش كرده باشند. هرجا كه مىرويم صحبت از اين است كه اهل بيت امام حسين عليه السلام به كربلا سر قبر امام حسين عليه السلام آمدند؛ بعد چه شعرها، چه مرثيهها، چه سينهزنىها، همه بر اساس دروغ!
اين، علامت جامعه مرده است. دروغ را مىپذيرد اما راست را هرگز حاضر نيست بپذيرد! جابر بن عبداللَّه انصارى از صحابه پيغمبر اكرم و از جوانان اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله است و در جنگ خندق جوانى بوده در حدود شانزده سالگى، تازه بالغ شده بود، در وقت وفات رسول اكرم صلى الله عليه و آله تقريباً بيست و دو ساله بوده و بنابراين در سنه ۶۱ هجرى اين مرد هفتاد و چند ساله بوده است. در آخر عمر كور شده بود، چشمهايش نمىديد. با يك مرد محدّث بزرگوارى به نام عطيه عوفى آمد و قبل از آنكه به سراغ تربت حسين عليه السلام برود، رفت سراغ فرات، غسل زيارت كرد و خودش را از سُعد- كه گياهى خوشبو بوده و آن را خشك مىكردند و بعد مىساييدند و پودر مىكردند و از آن به عنوان يك عطر و بوى خوش استفاده مىكردند- خوشبو كرد. عطيه مىگويد وقتى كه جابر از فرات بيرون آمد گامها را آهسته برمىداشت و در هر گامى ذكرى از اذكار الهى بر زبانش بود.
جابر از دوستان اميرالمؤمنين و از دوستان خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله و در حدود دوازده سال از اباعبداللَّه بزرگتر است و با ابا عبداللَّه خيلى محشور بوده است. عطيه گفت با همين حال گامها را آهسته برداشت و آمد و ذكر گفت تا به نزديكى قبر مقدس حسين بن على عليه السلام رسيد. وقتى كه رسيد، دو بار يا سه بار فرياد كشيد:
حَبيبى يا حُسَين! دوستم، حسين جان! بعد گفت: حَبيبٌ لايجيبُ حَبيبَهُ؟ دوستى جواب دوستش را چرا نمىدهد؟ من جابر، دوست تو هستم، رفيق ديرين توام، پيرْغلام تو هستم، چرا جواب مرا نمىدهى؟ بعد گفت: عزيزم، حسينم! حق دارى جواب دوستت را ندهى، جواب پيرْغلامت را ندهى، من مىدانم با رگهاى گردن تو چه كردند، من مىدانم سر مقدس تو از بدن مقدست جداست. گفت و گفت تا افتاد و بيهوش شد. وقتى كه به هوش آمد سرش را به اين طرف و آن طرف برگرداند و مثل كسى كه با چشم باطن مىبيند گفت: السَّلامُ عَلَيكمْ ايتُهَا الْارْواحُ الَّتى حَلَّتْ بِفِناءِ الْحُسَين سلام من بر شما مردانى كه روح خودتان را فداى حسين كرديد.
بعد از اينكه گفت من چنين و چنان شهادت مىدهم، گفت: و من شهادت مىدهم كه ما هم با شما در اين كار شريك هستيم. عطيه تعجب كرد كه يعنى چه؟ ما با اينها در اين كار شريك باشيم؟ به جابر گفت: معنى جملهات را نفهميدم، ما كه جهاد نكرديم! ما كه قبضه شمشير به دست نگرفتيم، چرا شريك باشيم؟! گفت:
اصلى در اسلام هست كه من از پيغمبر صلى الله عليه و آله شنيدم. فرمود: هركسى كه واقعاً از ته دل دوست داشته باشد، روحش هماهنگ باشد، در اين عمل شريك است. من اگر شركت نكردم نمىتوانستم شركت كنم، از من جهاد برداشته شده بود ولى روح من پرواز مىكرد كه در ركاب حسين عليه السلام باشد. چون روح ما با روح حسين بود، من حق دارم ادعا كنم كه ما با آنها در اين عمل شريك هستيم.
نظر شما:
------------
دوشنبه 2 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]