تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842216124




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چگونه در ثواب شهداي كربلا شريك شويم؟


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: چگونه در ثواب شهداي كربلا شريك شويم؟
گرچه نام كربلا و ياد عاشوراي محرّم سال 61 هجري بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش، مرزهاي جغرافيايي و تاريخي را درنورديد؛ اما پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) از همان هنگامه تولّد نواده معصومش حادثه عاشورا را براي امّت اسلامي بيان فرموده بود.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، جابر و يارانش براي اعلام وفاداري به ساحت مقدّس نبوّت و امامت، انزجار از رژيم ستمگر اموي، اطلاع رساني و تبليغ آرمانهاي عاشوراييان و بيدار ساختن افكار عمومي، در فرصتي مناسب، اوّلين «كاروان زيارتي» را به حركت درآوردند.

حال، اگر مبدأ اين سفر و حركت سرنوشت ساز را، شهر مقدّس «مدينه» بدانيم، چگونگي اطلاع جابر و همسفرانش(مرداني از بني‎هاشم و اهل بيت) از ماجراي شهادت امام حسين(عليه‎السلام)، پرسشي است كه بايد به آن پرداخت:

الف) مسأله شهادت امام و اصحابش از طريق «احاديث نبوي و علوي» به آگاهي عموم مسلمانان - به ويژه مردم مدينه - رسيده بود.

ب) امّ المؤمنين امّ سلمه، به عنوان تنها همسر و بازمانده خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، پناهگاه شيعيان بوده و لذا بعد از رؤياي صادقه و مشاهده تغيير رنگ «تربت مقدّس كربلا» در شب يازدهم محرّم، در ميان بني هاشم حاضر شد و در حالي كه اشك از ديدگانش جاري بود، اعلام كرد: «حسين، به شهادت رسيد... .»(2)

ج) عبيدالله بن زياد - حاكم كوفه - بعد از فرستادن اسراي كربلا به شام، نامه‎اي به والي مدينه «عمرو بن سعيد» نوشت؛ پس از رسيدن نامه به دست والي و آگاهي‎اش از حوادث عاشورا و اسارت اهل بيت (عليهم‎السلام)، عمرو بن سعيد دستور داد در كوچه‎ها و معابر جار بزنند كه: «حسين، كشته شده است.» مردم با شنيدن اين خبر، به عزاداري پرداختند و بر قاتلان امام، نفرين فرستادند... .(3)

يك روز «جابر بن عبدالله انصاري» با شاگردش «عطية بن سعد» و گروهي از بني هاشم و سادات علوي، تصميم گرفتند مسير طولاني حجاز تا عراق را - علي رغم خطرات راه و خفقان سياسي حاكم - طيّ كرده و به «زيارت» امام حسين(عليه‎السلام) و شهداي كربلا نائل شوند.

د) منادي و هاتفي در روز عاشورا، خبر وقوع مصيبتي بزرگ را به گوش اهل مدينه رساند... .(4)

فصل آشنايي

از آنجا كه موضوع «زيارت اربعين» و «نخستين زائرانِ» آرامگاه شهداي كربلا، از طريق «عطيّة بن سعد عوفي كوفي» نقل شده، زيبنده است بعد از آشنايي مختصر با جابر بن عبدالله انصاري، به معرّفي وي نيز بپردازيم.

1. جابر

وي پانزده سال پيش از هجرت، در مدينه به دنيا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پيشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسيد. جابر از ياران با وفاي پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود كه در 19 غزوه شركت كرد و احاديث فراواني از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقه‎هاي اسلامي است. وي همواره از مدافعان اهل بيت(عليهم‎السلام) به شمار مي‎آمد. جابر سرانجام در سال 78 (74 يا 79) هجري از دنيا مي‎رود و پيكرش در «قبرستان بقيع» دفن مي‎شود.(5)

2. عطيّه

وي از رجال علم و حديث شيعه است كه در كتاب هاي رجالي اهل سنّت نيز توثيق شده است. عطيّه در زمان خلافت امام علي(عليه‎السلام) (36 - 40 هجري) در كوفه به دنيا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وي از شيعيان راستين و علماي بزرگ بوده كه هماره به نشر معارف قرآني و اهل بيتي مي‎پرداخت؛ به گونه‎اي كه از سوي عوامل حكومتي بني اميّه مورد شكنجه و آزار قرار گرفته بود. عطيّه علاوه بر نقل احاديث - به ويژه خطبه فدكيّه فاطمه زهرا(عليهاالسلام) - از بزرگترين مفسّران بوده و تفسيري در 5 جلد به نگارش درآورده است.

وي بعد از آشنايي با جابر بن عبدالله، به رتبه شاگردي‎اش مفتخر گرديد؛ كه متأسفانه برخي در گفتار و نوشتار خود، عطيّه را غلام جابر معرفي كرده‎اند!

عاقبت اين مفسّر و محدّث والامقام در سال 111 هجري، در زادگاهش(كوفه) چشم از جهان فرو بست.(6)

«ما همراه جابر بن عبدالله انصاري به قصد زيارت قبر امام حسين(عليه‎السلام) حركت كرديم؛ چون به كربلا رسيديم، جابر نخست در كنار رودخانه فرات «غسل زيارت» نمود و پيراهن پاكيزه‎اي پوشيد (همانند مُحْرِم، دو جامه سفيد پوشيد) و از كيسه‎اي عطرش را بيرون آورد (از من درخواست عطر كرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پاي برهنه به جانب قتلگاه حركت كرد، در حالي كه زبانش به نام و ياد الهي مترنّم بود.»

سفر زيارتي - سياسي

يك روز «جابر بن عبدالله انصاري» با شاگردش «عطية بن سعد» و گروهي از بني هاشم و سادات علوي، تصميم گرفتند مسير طولاني حجاز تا عراق را - علي رغم خطرات راه و خفقان سياسي حاكم - طيّ كرده و به «زيارت» امام حسين (عليه‎السلام) و شهداي كربلا نائل شوند. حركت اين كاروان زيارتي، آن هم با حضور صحابي كهنسال و گرانقدر پيامبر(صلي الله عليه و آله) و نيز همراهي عدّه‎اي از بني‎هاشم، بازتاب گوناگوني را مي‎تواند در افكار عمومي و نظام حكومتي بني اميّه داشته باشد؛ كه متأسّفانه حوادث و واكنش‎هاي مسير اين سفر، در منابع تاريخي و حديثي بيان نشده است!

اربعين الحسين عليه السلام

به عبارت ديگر: رژيم سفّاك بني اميّه براي پيشگيري و سركوب انقلاب‎هاي مردمي، سياست مكتوب و برنامه همه جانبه‎اي داشته؛ چرا كه با انتشار واقعه جانسوز شهادت و اسارت خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، نخستين بازتاب مردمي‎اش ايجاد تنفّر، تظاهرات خياباني و هجرت شيعيان به كربلا مي‎باشد. از اين رو، نيروهاي اطلاعاتي و نظامي يزيد، ورود و خروج افراد - به ويژه شخصيت‎ها - را تحت كنترل قرار داده و حداقل در شهر مدينه «حكومت نظامي و پليسي» را برقرار مي‎كنند. با اين وجود، نوع برخورد كارگزاران و مأموران با حركت سؤال برانگيز جابر بن عبدالله انصاري و بني هاشم، در تواريخ و مقاتل، ثبت و ضبط نشده است.

البته مي‎توان چنين نتيجه‎اي را نيز گرفت كه:

الف) جابر و همسفرانش به شكل انفرادي و در زمان‎هاي مختلف، از مدينه بيرون آمده و در حوالي كربلا به هم پيوسته‎اند تا با آسودگي خاطر و امنيّت جاني، به زيارت شهيدان مشرّف شوند.

ب) احتمالاً جابر از كوفه و يا شهر ديگري عازم كربلا شده باشد.(7)

احرام در ميقات عشق

با نزديك شدن كاروان زيارتي به منطقه كربلا، سيلاب اشك از ديدگان جاري شد و آواي مرثيه خواني در فضاي بيابان طنين افكند و دل‎هاي سوگواران در عطش زيارت قبور مطهر و تابناك شهدا، بي‎تاب شد...

بهتر آن است كه قصّه ماندگار اين مسافران «حريم نور» را از زبان عطيّه بشنويم:(8)

«ما همراه جابر بن عبدالله انصاري به قصد زيارت قبر امام حسين(عليه‎السلام) حركت كرديم؛ چون به كربلا رسيديم، جابر نخست در كنار رودخانه فرات «غسل زيارت» نمود و پيراهن پاكيزه‎اي پوشيد (همانند مُحْرِم، دو جامه سفيد پوشيد) و از كيسه‎اي عطرش را بيرون آورد (از من درخواست عطر كرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پاي برهنه به جانب قتلگاه حركت كرد، در حالي كه زبانش به نام و ياد الهي مترنّم بود.»

آري، «زيارت» آدابي دارد و «زائر» براي رسيدن به مقام قُرب الهي، بايسته است روح و جسم خويشتن را معطّر و پاكيزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسير وصال گام بردارد.

عطيّه عوفي در اين باره نقل مي‎كند: هنگامي كه نزديك قبر مطهّر سيدالشّهدا(عليه‎السلام) رسيديم، جابر به من گفت: دستم را روي قبر بگذار.(9) وقتي دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به يكباره از اعماق دل آهي كشيده و بي هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشيدم. چون به هوش آمد، سه بار فرياد برآورد: «يا حسين!»

آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت: «حَبيبٌ، لا يُجيبُ حَبيبَه؛ آيا دوست، جواب سلام دوستش را نمي‎دهد؟!»

ميهمان عرشيان

وقتي شيعيان زائر و سوگوار به قتلگاه رسيدند، با صحنه‎هاي دلخراشي رو به رو شدند؛ قبرهاي گمنام، خيمه‎هاي سوخته، زمين خون آلود و تفتيده، نيزه‎ها و شمشيرهاي شكسته، همگي بيانگر اوج جنايت يزيديان و منتهاي مظلوميت عاشورائيان بود. مشاهده همين تصاوير، خود روضه و مرثيّه‎اي است كه دلها و چشم‎ها را با حال و هواي «كربلا و عاشوراي محرّم 61 هجري» پيوند مي‎دهد و «حماسه حسيني» را براي هميشه تاريخ ماندگار مي‎سازد. عطيّه عوفي در اين باره نقل مي‎كند:

هنگامي كه نزديك قبر مطهّر سيدالشّهدا(عليه‎السلام) رسيديم، جابر به من گفت: دستم را روي قبر بگذار.(9) وقتي دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به يكباره از اعماق دل آهي كشيده و بي هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشيدم. چون به هوش آمد، سه بار فرياد برآورد: «يا حسين!»

آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت:

«حَبيبٌ، لا يُجيبُ حَبيبَه؛ آيا دوست، جواب سلام دوستش را نمي‎دهد؟!»

ولي بعد از لحظه‎اي، با حالتي غمزده گفت:

«و إنّي لك بالجواب و قد شُحّطت اوداجك علي اثباجك و فرّق بين بدنك و رأسك؛ حسين جان! من خود، جوابم را مي‎دهم؛ چرا كه مي‎دانم رگ‎هاي گردنت را بريده‎اند و بين پيكر و سرت جدايي افكنده‎اند. لذا پاسخ سلام دوستت را نمي‎دهي!»

زيارتنامه (مثنوي زيارت)

جابر در مرحله بعد، اينگونه به پيشگاه سيدالشهدا(عليه‎السلام) سلام كرد:

«... فأشهد أنّك ابن خاتم النّبيّين(10) و ابن سيدالمؤمنين(11) و ابن حليف التّقوي و سليل الهدي و خامس اصحاب الكساء و ابن سيد النّقباء و ابن فاطمة سيدة النّساء...؛ من گواهم كه تو فرزند بهترين پيامبران و پسر سرور مؤمنان مي‎باشي. تو فرزند هم پيمان تقوا و سلاله هدايتي و پنجمين نفر از اصحاب كساء و فرزند سرور نقيبان و پسر فاطمه سيده بانوان هستي. و چرا چنين نباشي، كه سالار پيامبران با دست خود غذايت داده و در دامان پرهيزگاران پرورش يافته‎اي و از سينه ايمان شير خورده‎اي و از دامان اسلام بر آمده‎اي! خوشا به حال تو در حيات و ممات كه پاكيزه زيستي و پاك از دنيا رفتي! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگين است؛ با اين حال، شك ندارد كه آنچه بر شما گذشت، خير بوده است. فعليك سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّك مضيت علي ما مضي عليه اخوك يحيي بن زكريّا؛ پس سلام و رضوان الهي بر تو باد. و گواهي مي‎دهم كه تو همان راه را رفتي، كه برادرت يحيي بن زكريّا (عليه‎السلام) پيمود.»(12)

جابر پاسخ داد: اي عطيّه! من از حبيبم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مي‎فرمود:

«من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرك في عملهم؛ هر كس گروهي را دوست بدارد، با آنان محشور مي‎شود. و هر كس كار عدّه‎اي را دوست بدارد، در عمل آنها شريك خواهد بود.»

سپس به پيشگاه شهداي كربلا چنين سلام فرستاد:

«السّلام عليكم(13) ايّتها الأرواح الّتي حلّت بفناء الحسين(14) و اناخت برحله، أشهد أنّكم أقمتم الصّلوة و آتيتم الزّكوة و أمرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتّي أتاكم اليقين، والّذي بعث محمّداً بالحقّ نبيّاً لقد شاركناكم فيما دخلتم فيه؛ سلام بر شما اي جان‎هاي پاك كه در آستان حسين(عليه‎السلام) نزول كرده و آرميده‎ايد! گواهي مي‎دهم كه شما نماز را برپا داشته، زكات را ادا نموده، امر به نيكي و نهي از پليدي كرده و با ملحدان مبارزه كرده‎ايد و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده‎ايد. سوگند به آن خدايي كه محمّد(صلي الله عليه و آله) را به حقّ برگزيده و مبعوث كرد! ما نيز در آنچه شما شهيدان در آن وارد شده‎ايد، شريك هستيم.»

پاداش همدلي

جابر در فراز پاياني زيارتنامه‎اش گفته بود: «سوگند به آن خدايي كه محمد(صلي الله عليه و آله) را به حق برگزيده و مبعوث كرد! ما نيز در آنچه شما شهيدان در آن وارد شده‎ايد، شريك هستيم.» از اين رو، عطيّه و ديگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابي سرشناس و عارف پيامبر اكرم باور داشتند، اما سزاوار است كه پاسخي براي اين ابهام و سؤال دريابند؛ لذا عطيّه مي‎پرسد:

چگونه با آنان شريك هستيم و حال آن كه نه دشتي پيموده‎ايم، نه از بلندي و كوهي بالا رفته‎ايم و نه در راه خدا شمشيري زده‎ايم؛ اما اينان كساني هستند كه بين سرها و پيكرشان جدايي افتاده و شهيد شده‎اند، فرزندان آنها يتيم گشته و همسران آنان بيوه شده‎اند؟!

جابر گفت: اي عطيّه! من از حبيبم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه مي‎فرمود:

«من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرك في عملهم؛ هر كس گروهي را دوست بدارد، با آنان محشور مي‎شود. و هر كس كار عدّه‎اي را دوست بدارد، در عمل آنها شريك خواهد بود.»

جابر بعد از بيان حديث نبوي، گفت:

«والّذي بعث محمّداً بالحقّ نبيّاً انّ نيّتي و نيّة اصحابي علي ما مضي عليه الحسين عليه‎السلام و اصحابه؛ سوگند به خدايي كه محمد را به پيامبري برگزيد! نيّت و انگيزه من و يارانم همان چيزي است كه حسين عليه‎السلام و يارانش داشتند.»

اربعين حسيني

ارزش تولّي و تبرّي

عطيّه عوفي در پايان گزارش «زيارت اربعين» مي‎گويد:

جابر به من گفت: اكنون مرا به طرف خانه‎هاي مردم كوفه ببر. بعد از پيمودن مسافتي، خطاب به من گفت: اي عطيّه! آيا به تو سفارش و وصيّتي بكنم؟ چرا كه گمان دارم پس از اين سفر، ديگر تو را نبينم و با هم ديداري نداشته باشيم! [عرض كردم: بفرماييد. در اين موقع، آن صحابي جليل القدر گفت:]

«أحبب محبّ آل محمّد(صلي الله عليه و آله) ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن كان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بكثرة ذنوبه ثبتت له اُخري بمحبّتهم، فإنّ محبّهم يعود الي الجنّة و مبغضهم يعود الي النّار؛ دوستدار آل پيامبر(صلي الله عليه و آله) را دوست بدار مادامي كه ايشان را دوست مي‎دارد، و دشمن خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) را دشمن بدار مادامي كه با ايشان دشمني مي‎كند ولو اين كه فراوان روزه بگيرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بيتش مدارا كن؛ چرا كه اگر در اثر زيادي گناهش يك پايش بلغزد، به واسطه دوستي‎اش با آنان، پاي ديگرش استوار بماند. بنابراين، دوستدار پيامبر و آلش به سوي بهشت مي‎رود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، دوزخ خواهد بود.»

روايتي ديگر

علاّمه مجلسي در كتاب تحفةالزّائر، در ضمن بيان «زيارت اربعين»، داستان سفر زيارتي جابر را از زبان فردي به نام «عطا»(15)* مي‎نويسد؛ كه او نيز همچون «عطيّه» از همسفران جابر بود. در اين گزارش، مطالب ديگري وجود دارد كه مي‎تواند موضوع اين مقاله را تكميل سازد؛ از جمله اين كه:

- جابر در كنار قبر امام، سه مرتبه «الله اكبر» گفت و سپس بيهوش شد.

- وي بعد از به هوش آمدن، اينگونه سلام داد:

السّلام عليكم يا آل الله، السّلام عليكم يا صفوة الله...

- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت كشيده، آنگاه چهار ركعت نماز خواند.
- نزد قبر حضرت علي اكبر(عليه‎السلام) آمده و عرضه داشت:

السّلام عليك يا مولاي وابن مولاي، لعن الله قاتلك، لعن الله ظالمك، أتقرّب الي الله بمحبّتكم و أبرء الي الله من عدوّكم.

- بعد از خواندن دو ركعت نماز، به پيشگاه شهداي كربلا چنين درود فرستاد:

السّلام علي الأرواح المُنيخة بقبر ابي عبدالله، السّلام عليكم يا شيعة الله و شيعة رسوله و شيعة اميرالمؤمنين و الحسن والحسين، السّلام عليكم يا طاهرون، السّلام عليكم يا مهديّون، السّلام عليكم يا ابرار، السّلام عليكم و علي ملائكة الله الحافّين بقبوركم، جمعني الله و ايّاكم في مستقرّ رحمته تحت عرشه.

- سپس به جانب آرامگاه حضرت عباس(عليه‎السلام) رفته و اين زيارتنامه را زمزمه كرد:

السّلام عليك يا اباالقاسم، السّلام عليك يا عبّاس بن علي، السّلام عليك يابن اميرالمؤمنين، أشهد لقد بالغت في النّصيحة و أدّيت الأمانة و جاهدت عدوّك و عدوّ أخيك، فصلوات الله علي روحك الطّيّبة و جزاك الله من أخٍ خيراً.(16)

- جابر بن عبدالله انصاري بعد از خواندن دو ركعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهي، با شهداي كربلا وداع نموده (17) و آرام آرام از سرزمين تابناك نينوا به جانب ديگر رهسپار شد تا پيام آور اهداف مقدّس عاشوراييان بوده باشد.

پي‎نوشت‎ها:

1. سيرتنا و سنّتنا سيرة نبيّنا و سنّته(صلي الله عليه و آله)، چاپ الآداب، نجف اشرف، 1384 ق.

2. نامه‎ها و ملاقات‎هاي امام حسين(عليه‎السلام)، ابوالقاسم عالمي دامغاني، ص 162 و 163، بنياد معارف اسلامي، قم، اوّل، 1376 ش/ اشك روان بر امير كاروان، حاج شيخ جعفر شوشتري، ترجمه حاج ميرزا محمدحسين شهرستاني، ص 246 و 247، دارالكتاب (جزائري)، قم، دهم، 1383 ش.

3. زندگاني امام حسين(عليه‎السلام)، ابوالقاسم سحاب، ص 603 - 601، سحاب كتاب، تهران، دوم، 1358 ش.

4. همان، ص 683.

5. فرهنگ عاشورا، جواد محدّثي، ص 127 و 128،

6. سحاب رحمت، عباس اسماعيلي يزدي، پ، ص 797، انتشارات مسجد مقدس جمكران، قم، سوم، 1380 ش؛ فرهنگ عاشورا، ص 317 و 318.

7. عدّه‎اي بر اين باورند كه: «از هنگامه رسيدن خبر شهادت به حجاز و حركت جابر از آنجا، قهراً زماني بيش از چهل روز را مي‎طلبد؛ مگر اين كه بگوييم جابر از مدينه نيامده و از كوفه يا شهر ديگري عازم كربلا شده باشد.» / بر ساحل عاشورا، هادي قطبي، ص 216، احمديّه، قم، اوّل، 1381 ش.

8. روايت عطيّة بن سعد در منتهي الآمال، ص 536 و 537/ سحاب رحمت، ص 800 – 797/ قصّه كربلا، ص 527 – 525/ زندگاني امام حسين(عليه‎السلام)، ص 677 – 674/ معالي السّبطين، شيخ محمد مهدي حائري، ج 2، ص 195 – 192/ منشورات الشّريف الرّضي، قم، دوم، 1363 ش/ مقتل امام حسين (عليه‎السلام)، ترجمه جواد محدّثي، ص 259 و 260، شركت چاپ و نشر بين الملل، تهران، دوم، 1382 ش آمده.

9. بنا به قولي، جابر در سال 61 هجري نابينا بود. (فرهنگ عاشورا، ص 128؛ زندگاني امام حسين (عليه‎السلام)، ص 677.

10. به نقل ديگر: ابن خيرالنّبيّين. (قصّه كربلا، ص 525، به نقل از بحارالانوار، ج 65، ص 130).

11. ابن سيد الوصيّين. (معالي السّبطين، ج 2، ص 193).

12. تولّد، زندگي و شهادت حضرت يحيي(عليه‎السلام) و امام حسين(عليه‎السلام) حوادث مشتركي دارد.

13. در نقل ديگر: السّلام عليكِ. (قصّه كربلا، ص 526).

14. حلّت بفناء قبرالحسين. (سحاب رحمت، ص 798).

15. عطا؛ گويا وي نيز از شاگردان جابر بن عبدالله انصاري بود.

برخي گويند كه: منظور از عطا، همان عطيّه است و روايت وي تقطيع شده است... (تحقيق درباره روز اربعين حضرت سيّدالشّهدا(عليه‎السلام)، [شهيد] سيدمحمدعلي قاضي طباطبائي، ص 140 - 138، شركت چاپ ميهن، تبريز، اوّل، 1352 ش.)

* شيخ عبّاس قمي(ره) در پايان «زيارت اربعين» مي‎گويد كه متن اين زيارتنامه جابر، همانند آن زيارتي است كه در قسمت «زيارت نيمه رجب» بيان شده است. ر.ك: مفاتيح الجنان.

16. مصباح الزّائر، سيّد ابن طاووس، ص 288 - 286، مؤسّسة آل البيت(عليهم‎السلام).

17. روايت كربلا، حاج يدالله بهتاش، ص 290 و 291، نشر سبحان، تهران، سوم، 1378 ش.

يکشنبه 1 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن