محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829788098
چگونه در ثواب شهداي كربلا شريك شويم؟
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: چگونه در ثواب شهداي كربلا شريك شويم؟
گرچه نام كربلا و ياد عاشوراي محرّم سال 61 هجري بعد از شهادت امام حسين عليه السلام و يارانش، مرزهاي جغرافيايي و تاريخي را درنورديد؛ اما پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) از همان هنگامه تولّد نواده معصومش حادثه عاشورا را براي امّت اسلامي بيان فرموده بود.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، جابر و يارانش براي اعلام وفاداري به ساحت مقدّس نبوّت و امامت، انزجار از رژيم ستمگر اموي، اطلاع رساني و تبليغ آرمانهاي عاشوراييان و بيدار ساختن افكار عمومي، در فرصتي مناسب، اوّلين «كاروان زيارتي» را به حركت درآوردند.
حال، اگر مبدأ اين سفر و حركت سرنوشت ساز را، شهر مقدّس «مدينه» بدانيم، چگونگي اطلاع جابر و همسفرانش(مرداني از بنيهاشم و اهل بيت) از ماجراي شهادت امام حسين(عليهالسلام)، پرسشي است كه بايد به آن پرداخت:
الف) مسأله شهادت امام و اصحابش از طريق «احاديث نبوي و علوي» به آگاهي عموم مسلمانان - به ويژه مردم مدينه - رسيده بود.
ب) امّ المؤمنين امّ سلمه، به عنوان تنها همسر و بازمانده خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، پناهگاه شيعيان بوده و لذا بعد از رؤياي صادقه و مشاهده تغيير رنگ «تربت مقدّس كربلا» در شب يازدهم محرّم، در ميان بني هاشم حاضر شد و در حالي كه اشك از ديدگانش جاري بود، اعلام كرد: «حسين، به شهادت رسيد... .»(2)
ج) عبيدالله بن زياد - حاكم كوفه - بعد از فرستادن اسراي كربلا به شام، نامهاي به والي مدينه «عمرو بن سعيد» نوشت؛ پس از رسيدن نامه به دست والي و آگاهياش از حوادث عاشورا و اسارت اهل بيت (عليهمالسلام)، عمرو بن سعيد دستور داد در كوچهها و معابر جار بزنند كه: «حسين، كشته شده است.» مردم با شنيدن اين خبر، به عزاداري پرداختند و بر قاتلان امام، نفرين فرستادند... .(3)
يك روز «جابر بن عبدالله انصاري» با شاگردش «عطية بن سعد» و گروهي از بني هاشم و سادات علوي، تصميم گرفتند مسير طولاني حجاز تا عراق را - علي رغم خطرات راه و خفقان سياسي حاكم - طيّ كرده و به «زيارت» امام حسين(عليهالسلام) و شهداي كربلا نائل شوند.
د) منادي و هاتفي در روز عاشورا، خبر وقوع مصيبتي بزرگ را به گوش اهل مدينه رساند... .(4)
فصل آشنايي
از آنجا كه موضوع «زيارت اربعين» و «نخستين زائرانِ» آرامگاه شهداي كربلا، از طريق «عطيّة بن سعد عوفي كوفي» نقل شده، زيبنده است بعد از آشنايي مختصر با جابر بن عبدالله انصاري، به معرّفي وي نيز بپردازيم.
1. جابر
وي پانزده سال پيش از هجرت، در مدينه به دنيا آمد. او و پدرش «عبدالله» از پيشتازان اسلام بودند؛ پدرش در جنگ اُحُد به شهادت رسيد. جابر از ياران با وفاي پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود كه در 19 غزوه شركت كرد و احاديث فراواني از آن حضرت نقل نموده؛ لذا مورد احترام همه فرقههاي اسلامي است. وي همواره از مدافعان اهل بيت(عليهمالسلام) به شمار ميآمد. جابر سرانجام در سال 78 (74 يا 79) هجري از دنيا ميرود و پيكرش در «قبرستان بقيع» دفن ميشود.(5)
2. عطيّه
وي از رجال علم و حديث شيعه است كه در كتاب هاي رجالي اهل سنّت نيز توثيق شده است. عطيّه در زمان خلافت امام علي(عليهالسلام) (36 - 40 هجري) در كوفه به دنيا آمد و نامش هم توسّط آن حضرت انتخاب شده است. وي از شيعيان راستين و علماي بزرگ بوده كه هماره به نشر معارف قرآني و اهل بيتي ميپرداخت؛ به گونهاي كه از سوي عوامل حكومتي بني اميّه مورد شكنجه و آزار قرار گرفته بود. عطيّه علاوه بر نقل احاديث - به ويژه خطبه فدكيّه فاطمه زهرا(عليهاالسلام) - از بزرگترين مفسّران بوده و تفسيري در 5 جلد به نگارش درآورده است.
وي بعد از آشنايي با جابر بن عبدالله، به رتبه شاگردياش مفتخر گرديد؛ كه متأسفانه برخي در گفتار و نوشتار خود، عطيّه را غلام جابر معرفي كردهاند!
عاقبت اين مفسّر و محدّث والامقام در سال 111 هجري، در زادگاهش(كوفه) چشم از جهان فرو بست.(6)
«ما همراه جابر بن عبدالله انصاري به قصد زيارت قبر امام حسين(عليهالسلام) حركت كرديم؛ چون به كربلا رسيديم، جابر نخست در كنار رودخانه فرات «غسل زيارت» نمود و پيراهن پاكيزهاي پوشيد (همانند مُحْرِم، دو جامه سفيد پوشيد) و از كيسهاي عطرش را بيرون آورد (از من درخواست عطر كرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پاي برهنه به جانب قتلگاه حركت كرد، در حالي كه زبانش به نام و ياد الهي مترنّم بود.»
سفر زيارتي - سياسي
يك روز «جابر بن عبدالله انصاري» با شاگردش «عطية بن سعد» و گروهي از بني هاشم و سادات علوي، تصميم گرفتند مسير طولاني حجاز تا عراق را - علي رغم خطرات راه و خفقان سياسي حاكم - طيّ كرده و به «زيارت» امام حسين (عليهالسلام) و شهداي كربلا نائل شوند. حركت اين كاروان زيارتي، آن هم با حضور صحابي كهنسال و گرانقدر پيامبر(صلي الله عليه و آله) و نيز همراهي عدّهاي از بنيهاشم، بازتاب گوناگوني را ميتواند در افكار عمومي و نظام حكومتي بني اميّه داشته باشد؛ كه متأسّفانه حوادث و واكنشهاي مسير اين سفر، در منابع تاريخي و حديثي بيان نشده است!
اربعين الحسين عليه السلام
به عبارت ديگر: رژيم سفّاك بني اميّه براي پيشگيري و سركوب انقلابهاي مردمي، سياست مكتوب و برنامه همه جانبهاي داشته؛ چرا كه با انتشار واقعه جانسوز شهادت و اسارت خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله)، نخستين بازتاب مردمياش ايجاد تنفّر، تظاهرات خياباني و هجرت شيعيان به كربلا ميباشد. از اين رو، نيروهاي اطلاعاتي و نظامي يزيد، ورود و خروج افراد - به ويژه شخصيتها - را تحت كنترل قرار داده و حداقل در شهر مدينه «حكومت نظامي و پليسي» را برقرار ميكنند. با اين وجود، نوع برخورد كارگزاران و مأموران با حركت سؤال برانگيز جابر بن عبدالله انصاري و بني هاشم، در تواريخ و مقاتل، ثبت و ضبط نشده است.
البته ميتوان چنين نتيجهاي را نيز گرفت كه:
الف) جابر و همسفرانش به شكل انفرادي و در زمانهاي مختلف، از مدينه بيرون آمده و در حوالي كربلا به هم پيوستهاند تا با آسودگي خاطر و امنيّت جاني، به زيارت شهيدان مشرّف شوند.
ب) احتمالاً جابر از كوفه و يا شهر ديگري عازم كربلا شده باشد.(7)
احرام در ميقات عشق
با نزديك شدن كاروان زيارتي به منطقه كربلا، سيلاب اشك از ديدگان جاري شد و آواي مرثيه خواني در فضاي بيابان طنين افكند و دلهاي سوگواران در عطش زيارت قبور مطهر و تابناك شهدا، بيتاب شد...
بهتر آن است كه قصّه ماندگار اين مسافران «حريم نور» را از زبان عطيّه بشنويم:(8)
«ما همراه جابر بن عبدالله انصاري به قصد زيارت قبر امام حسين(عليهالسلام) حركت كرديم؛ چون به كربلا رسيديم، جابر نخست در كنار رودخانه فرات «غسل زيارت» نمود و پيراهن پاكيزهاي پوشيد (همانند مُحْرِم، دو جامه سفيد پوشيد) و از كيسهاي عطرش را بيرون آورد (از من درخواست عطر كرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پاي برهنه به جانب قتلگاه حركت كرد، در حالي كه زبانش به نام و ياد الهي مترنّم بود.»
آري، «زيارت» آدابي دارد و «زائر» براي رسيدن به مقام قُرب الهي، بايسته است روح و جسم خويشتن را معطّر و پاكيزه سازد و با زمزمه نام معشوق آرام، آرام در مسير وصال گام بردارد.
عطيّه عوفي در اين باره نقل ميكند: هنگامي كه نزديك قبر مطهّر سيدالشّهدا(عليهالسلام) رسيديم، جابر به من گفت: دستم را روي قبر بگذار.(9) وقتي دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به يكباره از اعماق دل آهي كشيده و بي هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشيدم. چون به هوش آمد، سه بار فرياد برآورد: «يا حسين!»
آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت: «حَبيبٌ، لا يُجيبُ حَبيبَه؛ آيا دوست، جواب سلام دوستش را نميدهد؟!»
ميهمان عرشيان
وقتي شيعيان زائر و سوگوار به قتلگاه رسيدند، با صحنههاي دلخراشي رو به رو شدند؛ قبرهاي گمنام، خيمههاي سوخته، زمين خون آلود و تفتيده، نيزهها و شمشيرهاي شكسته، همگي بيانگر اوج جنايت يزيديان و منتهاي مظلوميت عاشورائيان بود. مشاهده همين تصاوير، خود روضه و مرثيّهاي است كه دلها و چشمها را با حال و هواي «كربلا و عاشوراي محرّم 61 هجري» پيوند ميدهد و «حماسه حسيني» را براي هميشه تاريخ ماندگار ميسازد. عطيّه عوفي در اين باره نقل ميكند:
هنگامي كه نزديك قبر مطهّر سيدالشّهدا(عليهالسلام) رسيديم، جابر به من گفت: دستم را روي قبر بگذار.(9) وقتي دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به يكباره از اعماق دل آهي كشيده و بي هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشيدم. چون به هوش آمد، سه بار فرياد برآورد: «يا حسين!»
آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت:
«حَبيبٌ، لا يُجيبُ حَبيبَه؛ آيا دوست، جواب سلام دوستش را نميدهد؟!»
ولي بعد از لحظهاي، با حالتي غمزده گفت:
«و إنّي لك بالجواب و قد شُحّطت اوداجك علي اثباجك و فرّق بين بدنك و رأسك؛ حسين جان! من خود، جوابم را ميدهم؛ چرا كه ميدانم رگهاي گردنت را بريدهاند و بين پيكر و سرت جدايي افكندهاند. لذا پاسخ سلام دوستت را نميدهي!»
زيارتنامه (مثنوي زيارت)
جابر در مرحله بعد، اينگونه به پيشگاه سيدالشهدا(عليهالسلام) سلام كرد:
«... فأشهد أنّك ابن خاتم النّبيّين(10) و ابن سيدالمؤمنين(11) و ابن حليف التّقوي و سليل الهدي و خامس اصحاب الكساء و ابن سيد النّقباء و ابن فاطمة سيدة النّساء...؛ من گواهم كه تو فرزند بهترين پيامبران و پسر سرور مؤمنان ميباشي. تو فرزند هم پيمان تقوا و سلاله هدايتي و پنجمين نفر از اصحاب كساء و فرزند سرور نقيبان و پسر فاطمه سيده بانوان هستي. و چرا چنين نباشي، كه سالار پيامبران با دست خود غذايت داده و در دامان پرهيزگاران پرورش يافتهاي و از سينه ايمان شير خوردهاي و از دامان اسلام بر آمدهاي! خوشا به حال تو در حيات و ممات كه پاكيزه زيستي و پاك از دنيا رفتي! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگين است؛ با اين حال، شك ندارد كه آنچه بر شما گذشت، خير بوده است. فعليك سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّك مضيت علي ما مضي عليه اخوك يحيي بن زكريّا؛ پس سلام و رضوان الهي بر تو باد. و گواهي ميدهم كه تو همان راه را رفتي، كه برادرت يحيي بن زكريّا (عليهالسلام) پيمود.»(12)
جابر پاسخ داد: اي عطيّه! من از حبيبم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه ميفرمود:
«من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرك في عملهم؛ هر كس گروهي را دوست بدارد، با آنان محشور ميشود. و هر كس كار عدّهاي را دوست بدارد، در عمل آنها شريك خواهد بود.»
سپس به پيشگاه شهداي كربلا چنين سلام فرستاد:
«السّلام عليكم(13) ايّتها الأرواح الّتي حلّت بفناء الحسين(14) و اناخت برحله، أشهد أنّكم أقمتم الصّلوة و آتيتم الزّكوة و أمرتم بالمعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتّي أتاكم اليقين، والّذي بعث محمّداً بالحقّ نبيّاً لقد شاركناكم فيما دخلتم فيه؛ سلام بر شما اي جانهاي پاك كه در آستان حسين(عليهالسلام) نزول كرده و آرميدهايد! گواهي ميدهم كه شما نماز را برپا داشته، زكات را ادا نموده، امر به نيكي و نهي از پليدي كرده و با ملحدان مبارزه كردهايد و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نمودهايد. سوگند به آن خدايي كه محمّد(صلي الله عليه و آله) را به حقّ برگزيده و مبعوث كرد! ما نيز در آنچه شما شهيدان در آن وارد شدهايد، شريك هستيم.»
پاداش همدلي
جابر در فراز پاياني زيارتنامهاش گفته بود: «سوگند به آن خدايي كه محمد(صلي الله عليه و آله) را به حق برگزيده و مبعوث كرد! ما نيز در آنچه شما شهيدان در آن وارد شدهايد، شريك هستيم.» از اين رو، عطيّه و ديگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابي سرشناس و عارف پيامبر اكرم باور داشتند، اما سزاوار است كه پاسخي براي اين ابهام و سؤال دريابند؛ لذا عطيّه ميپرسد:
چگونه با آنان شريك هستيم و حال آن كه نه دشتي پيمودهايم، نه از بلندي و كوهي بالا رفتهايم و نه در راه خدا شمشيري زدهايم؛ اما اينان كساني هستند كه بين سرها و پيكرشان جدايي افتاده و شهيد شدهاند، فرزندان آنها يتيم گشته و همسران آنان بيوه شدهاند؟!
جابر گفت: اي عطيّه! من از حبيبم رسول خدا(صلي الله عليه و آله) شنيدم كه ميفرمود:
«من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرك في عملهم؛ هر كس گروهي را دوست بدارد، با آنان محشور ميشود. و هر كس كار عدّهاي را دوست بدارد، در عمل آنها شريك خواهد بود.»
جابر بعد از بيان حديث نبوي، گفت:
«والّذي بعث محمّداً بالحقّ نبيّاً انّ نيّتي و نيّة اصحابي علي ما مضي عليه الحسين عليهالسلام و اصحابه؛ سوگند به خدايي كه محمد را به پيامبري برگزيد! نيّت و انگيزه من و يارانم همان چيزي است كه حسين عليهالسلام و يارانش داشتند.»
اربعين حسيني
ارزش تولّي و تبرّي
عطيّه عوفي در پايان گزارش «زيارت اربعين» ميگويد:
جابر به من گفت: اكنون مرا به طرف خانههاي مردم كوفه ببر. بعد از پيمودن مسافتي، خطاب به من گفت: اي عطيّه! آيا به تو سفارش و وصيّتي بكنم؟ چرا كه گمان دارم پس از اين سفر، ديگر تو را نبينم و با هم ديداري نداشته باشيم! [عرض كردم: بفرماييد. در اين موقع، آن صحابي جليل القدر گفت:]
«أحبب محبّ آل محمّد(صلي الله عليه و آله) ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن كان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بكثرة ذنوبه ثبتت له اُخري بمحبّتهم، فإنّ محبّهم يعود الي الجنّة و مبغضهم يعود الي النّار؛ دوستدار آل پيامبر(صلي الله عليه و آله) را دوست بدار مادامي كه ايشان را دوست ميدارد، و دشمن خاندان پيامبر(صلي الله عليه و آله) را دشمن بدار مادامي كه با ايشان دشمني ميكند ولو اين كه فراوان روزه بگيرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بيتش مدارا كن؛ چرا كه اگر در اثر زيادي گناهش يك پايش بلغزد، به واسطه دوستياش با آنان، پاي ديگرش استوار بماند. بنابراين، دوستدار پيامبر و آلش به سوي بهشت ميرود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، دوزخ خواهد بود.»
روايتي ديگر
علاّمه مجلسي در كتاب تحفةالزّائر، در ضمن بيان «زيارت اربعين»، داستان سفر زيارتي جابر را از زبان فردي به نام «عطا»(15)* مينويسد؛ كه او نيز همچون «عطيّه» از همسفران جابر بود. در اين گزارش، مطالب ديگري وجود دارد كه ميتواند موضوع اين مقاله را تكميل سازد؛ از جمله اين كه:
- جابر در كنار قبر امام، سه مرتبه «الله اكبر» گفت و سپس بيهوش شد.
- وي بعد از به هوش آمدن، اينگونه سلام داد:
السّلام عليكم يا آل الله، السّلام عليكم يا صفوة الله...
- دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت كشيده، آنگاه چهار ركعت نماز خواند.
- نزد قبر حضرت علي اكبر(عليهالسلام) آمده و عرضه داشت:
السّلام عليك يا مولاي وابن مولاي، لعن الله قاتلك، لعن الله ظالمك، أتقرّب الي الله بمحبّتكم و أبرء الي الله من عدوّكم.
- بعد از خواندن دو ركعت نماز، به پيشگاه شهداي كربلا چنين درود فرستاد:
السّلام علي الأرواح المُنيخة بقبر ابي عبدالله، السّلام عليكم يا شيعة الله و شيعة رسوله و شيعة اميرالمؤمنين و الحسن والحسين، السّلام عليكم يا طاهرون، السّلام عليكم يا مهديّون، السّلام عليكم يا ابرار، السّلام عليكم و علي ملائكة الله الحافّين بقبوركم، جمعني الله و ايّاكم في مستقرّ رحمته تحت عرشه.
- سپس به جانب آرامگاه حضرت عباس(عليهالسلام) رفته و اين زيارتنامه را زمزمه كرد:
السّلام عليك يا اباالقاسم، السّلام عليك يا عبّاس بن علي، السّلام عليك يابن اميرالمؤمنين، أشهد لقد بالغت في النّصيحة و أدّيت الأمانة و جاهدت عدوّك و عدوّ أخيك، فصلوات الله علي روحك الطّيّبة و جزاك الله من أخٍ خيراً.(16)
- جابر بن عبدالله انصاري بعد از خواندن دو ركعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهي، با شهداي كربلا وداع نموده (17) و آرام آرام از سرزمين تابناك نينوا به جانب ديگر رهسپار شد تا پيام آور اهداف مقدّس عاشوراييان بوده باشد.
پينوشتها:
1. سيرتنا و سنّتنا سيرة نبيّنا و سنّته(صلي الله عليه و آله)، چاپ الآداب، نجف اشرف، 1384 ق.
2. نامهها و ملاقاتهاي امام حسين(عليهالسلام)، ابوالقاسم عالمي دامغاني، ص 162 و 163، بنياد معارف اسلامي، قم، اوّل، 1376 ش/ اشك روان بر امير كاروان، حاج شيخ جعفر شوشتري، ترجمه حاج ميرزا محمدحسين شهرستاني، ص 246 و 247، دارالكتاب (جزائري)، قم، دهم، 1383 ش.
3. زندگاني امام حسين(عليهالسلام)، ابوالقاسم سحاب، ص 603 - 601، سحاب كتاب، تهران، دوم، 1358 ش.
4. همان، ص 683.
5. فرهنگ عاشورا، جواد محدّثي، ص 127 و 128،
6. سحاب رحمت، عباس اسماعيلي يزدي، پ، ص 797، انتشارات مسجد مقدس جمكران، قم، سوم، 1380 ش؛ فرهنگ عاشورا، ص 317 و 318.
7. عدّهاي بر اين باورند كه: «از هنگامه رسيدن خبر شهادت به حجاز و حركت جابر از آنجا، قهراً زماني بيش از چهل روز را ميطلبد؛ مگر اين كه بگوييم جابر از مدينه نيامده و از كوفه يا شهر ديگري عازم كربلا شده باشد.» / بر ساحل عاشورا، هادي قطبي، ص 216، احمديّه، قم، اوّل، 1381 ش.
8. روايت عطيّة بن سعد در منتهي الآمال، ص 536 و 537/ سحاب رحمت، ص 800 – 797/ قصّه كربلا، ص 527 – 525/ زندگاني امام حسين(عليهالسلام)، ص 677 – 674/ معالي السّبطين، شيخ محمد مهدي حائري، ج 2، ص 195 – 192/ منشورات الشّريف الرّضي، قم، دوم، 1363 ش/ مقتل امام حسين (عليهالسلام)، ترجمه جواد محدّثي، ص 259 و 260، شركت چاپ و نشر بين الملل، تهران، دوم، 1382 ش آمده.
9. بنا به قولي، جابر در سال 61 هجري نابينا بود. (فرهنگ عاشورا، ص 128؛ زندگاني امام حسين (عليهالسلام)، ص 677.
10. به نقل ديگر: ابن خيرالنّبيّين. (قصّه كربلا، ص 525، به نقل از بحارالانوار، ج 65، ص 130).
11. ابن سيد الوصيّين. (معالي السّبطين، ج 2، ص 193).
12. تولّد، زندگي و شهادت حضرت يحيي(عليهالسلام) و امام حسين(عليهالسلام) حوادث مشتركي دارد.
13. در نقل ديگر: السّلام عليكِ. (قصّه كربلا، ص 526).
14. حلّت بفناء قبرالحسين. (سحاب رحمت، ص 798).
15. عطا؛ گويا وي نيز از شاگردان جابر بن عبدالله انصاري بود.
برخي گويند كه: منظور از عطا، همان عطيّه است و روايت وي تقطيع شده است... (تحقيق درباره روز اربعين حضرت سيّدالشّهدا(عليهالسلام)، [شهيد] سيدمحمدعلي قاضي طباطبائي، ص 140 - 138، شركت چاپ ميهن، تبريز، اوّل، 1352 ش.)
* شيخ عبّاس قمي(ره) در پايان «زيارت اربعين» ميگويد كه متن اين زيارتنامه جابر، همانند آن زيارتي است كه در قسمت «زيارت نيمه رجب» بيان شده است. ر.ك: مفاتيح الجنان.
16. مصباح الزّائر، سيّد ابن طاووس، ص 288 - 286، مؤسّسة آل البيت(عليهمالسلام).
17. روايت كربلا، حاج يدالله بهتاش، ص 290 و 291، نشر سبحان، تهران، سوم، 1378 ش.
يکشنبه 1 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]
صفحات پیشنهادی
چگونه در ثواب شهدای کربلا شریک شویم؟
چگونه در ثواب شهدای کربلا شریک شویم گرچه نام کربلا و یاد عاشورای محرّم سال 61 هجری بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش مرزهای جغرافیایی و تاریخی را درنوردید اما پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از همان هنگامه تولّد نواده معصومش حادثه عاشورا را برای امّت اسلامی بیان فرموراهپيمايي خانواده شهداي بحرين دركربلا
راهپيمايي خانواده شهداي بحرين دركربلا منابع خبري محلي در بحرين اعلام كردند كه تعداد زيادي از مردم بحرين و خانوادههاي شهدا كه براي برپايي مراسم عزاداري اربعين حسيني به كربلا سفر كرده اند شب گذشته در بين الحرمين تجمع كرده و با در دست گرفتن تصاوير شهدا و زندانيان و همچنين پرچمهايعصر امروزآيين گراميداشت شهداي عمليات كربلاي 4 در دشتستان برگزار شد
عصر امروزآيين گراميداشت شهداي عمليات كربلاي 4 در دشتستان برگزار شد آيين گراميداشت شهداي عمليات كربلاي 4 در دشتستان برگزار شد به گزارش خبرگزاري فارس از دشتستان عصر امروز در مراسمي با حضور مردم و مسئولان آيين گراميداشت شهداي كربلاي 4 در دشتستان برگزار شد فرماندار دشتستان در اينيادواره شهداي عمليات كربلاي 4 و شهيد فرودي
يادواره شهداي عمليات كربلاي 4 و شهيد فرودي مشهد واحد مركزي خبر فرهنگي در آستانه اربعين حسيني يادواره شهداي كربلاي4 و شهيد مهدي فرودي در مشهد مقدس برگزار شد به گزارش خبرنگار ما در اين يادواره كه با حضور جمعي از خانواده ايثارگران و بازماندگان عمليات كربلاي 4 در هتل الغديرفرمانده سپاه كربلاي مازندران خبر دادجمعآوري يك ميليون سند از شهداي مازندران
فرمانده سپاه كربلاي مازندران خبر دادجمعآوري يك ميليون سند از شهداي مازندران فرمانده سپاه كربلاي مازندران با بيان اينكه تاكنون يك ميليون سند از شهداي استان جمعآوري شده است گفت اينها سند افتخاري هستند كه در راستاي كنگره شهداي مازندران جمعآوري و ثبت شدهاند تا بتواند مورد استفا-
گوناگون
پربازدیدترینها