واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: طنز/ راههای آگاهی نوجوانان از بیماری ایدز
آفتاب: امیر وفایی در روزنامه قانون نوشت:
رئیس دفتر یونیسف در ایران اعلام کرده بر اساس مقاله منتشر شده توسط وزارت بهداشت در سال 2010، هشتاد درصد نوجوانان کشور از راههای انتقال ایدز بیاطلاع هستند. رئیس اداره سلامت آموزش و پرورش تهران هم معتقد است برای کاهش این آمار باید آموزشهای لازم در دوره ابتدایی به دانش آموزان داده شود. خب اگر بخواهیم این کار را بکنیم لازم است ابتدا یک سری مفاهیم اولیه به بچهها تفهیم شود. مثلا بچه کلاس اولی نخست باید بداند که پدر و مادرش او را از داخل جوراب پیدا نکرده اند تا بعد از آن بیماری ایدز برایش موضوعیت پیدا کند. انتقال این مفاهیم در دبستانها کار چندان سختی نیست. وقتی در برنامه عمو پورنگ به مدت نیم ساعت برای لازانیا تبلیغ میشود؛ تبلیغ مبارزه با ایدز هم اگر نهادهای مربوطه پولش را پرداخت کنند بعید است مانعی داشته باشد. در گام اول میشود یکی از درسهای کتاب فارسی دبستان را به این موضوع اختصاص داد. مثلا درس "دال" که در میانههای کتاب قرار دارد.
اسمش "دال" صداش "د"
جمشید ایدز دارد. جمشید ایدز را دوست ندارد. مادر جمشید از این موضوع اطلاع دارد. جمشید با مادرش ندار است. ایدز درد دارد. جمشید دیگر با درسا رابطه ندارد.
برنامه خاله نرگس هم در میان دانش آموزان دبستانی مخاطبان زیادی دارد و باید از ظرفیتهای آن استفاده شود.
خاله: پنگول چی شده؟ چرا ناراحتی؟
پنگول: چی بگم خاله. میخواستم ازدواج کنم اما توی آزمایشم زده اچآیوی مثبت. نامزدم یکی خوابوند زیر گوشم و رفت.
نرگس: وای وای وای وای (بچهها همه سر تکان میدهند و میگویند وای وای) بچهها چقدر بده که اچ آی وی پنگول مثبت شده. (با میکروفن به سمت یکی از بچهها میرود) شما نظرت درباره ایدز چیه؟(بچه کمیفکر میکند، گریه اش میگیرد و مامانش را میخواهد) آخ آخ اون قدر ایدز بده که گریش گرفت. چی شد که ایدزگرفتی پنگول؟
پنگول: همش تقصیر شهرداریه که این گربههای ولگرد رو جمع نمیکنه. یه سانتافه کنار خیابون پارک بود، رفتم زیرش استراحت کنم. یه گربه دیگه هم داشت استراحت میکرد. سانتافه هه تازه خاموش کرده بود. موتورش گرمای مطبوعی داشت. خلاصه که خیلی جامون راحت بود خاله.
خاله: وای وای وای... همه بگید پنگول بروگمشو ... پنگول برو گمشو.
در سالهای گذشته برای ترغیب بچهها به صرفه جویی در برق از شخصیتی موزیکال بهنام بابابرقی استفاده شد. او با شعر به بچهها تفهیم میکرد که باید لامپهای اضافه را خاموش کنند. استفاده از آن تجربه موفق در طراحی شخصیتی بهنام "بابا ایدزی" میتواند کارساز باشد. او با لبخند و حرکات ریتمیک به میان بچهها میرود و میخواند:
اسمم بابا ایدزیه
میدونی کارم چیه
دوست دارم که همه جا
با کمک شماها
رابطهها کم باشه
اچ آی وی مثبت نشه
(بعد همه با هم تکرار میکنند)
هرگز نشه فراموش ... خونواده و ناموس(2 بار)
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]