واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
به سخره گرفتن انقلاب در یک روزنامه خارجی توسط بنیصدر
مقام معظم رهبری در مذاکرات جلسه علنی مجلس شورای اسلامی مورخ 31/3/1360 در جریان بحث درباره طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر برای ریاستجمهوری نکته قابل تأملی را از مصاحبه بنیصدر با یک روزنامه خارجی مطرح میکنند.
به گزارش سرویس جام مقاومت به نقل از فارس؛ آنچه پیش روی شماست بررسی عملکرد بنی صدر است در شش ماه دوم جنگ به قلم سید علی بنی لوحی و هادی مراد پیری که در کتاب نبردهای شرق کارون مینویسند: در مجموع بیماری نفسانی بنیصدر و طمع بیگانگان در وی و اطرافیان منحرف و... کار را به جایی رساند که بنیصدر جهت یکسره کردن تکلیف خط امام و نفی اصول لایتغیر انقلاب اسلامی، پیشنهاد رفراندوم دهد. وی در سرمقاله روزنامهاش (انقلاب اسلامی) در تاریخ 30/2/1360 به تصور اینکه جوسازیهای دفتر هماهنگی و حرکتهای آشوبگرانه گروهکهای ضدانقلاب به اندازه کافی امام و مردم را در خصوص قدرت جریان ضدانقلاب مرعوب ساخته، پیشنهاد رفراندوم را در قالب این جملات مطرح کرد: «برای خروج از بنبست کنونی، سالمترین راه بدون بحران این است که همه موافقت بکنند به مردم مراجعه کنیم و با رای عمومی، آنچه باید بشود، بشود.» پر واضح بود که «دفتر هماهنگی و همکاریهای مردم با رئیسجمهور» از یکسو و اوهام و تخیلات شخص بنیصدر از سوی دیگر، وی را به این مرحله رسانده بود که پیشنهاد رفراندوم را مطرح سازد تا از این رهگذر به خیال خویش امام و انقلاب اسلامی و مردم را مغلوب و منکوب کند، زیرا بنیصدر راه خودش را انتخاب کرده بود و به خواست گروهکهایی همچون منافقین و چراغ سبزهای بیگانگان، راه خود را به حدی از انقلاب و مردم جدا کرده بود که حتی در فروردین 1360 در مصاحبهای با نشریه «میدل ایست» در 8/1/1360- یعنی همان زمانی که رئیسجمهور و جانشین فرماندهی کلقوا بود- انقلاب اسلامی و شهدای عظیمالشان را مسخره کرده و لطیفهای را علیه انقلاب و شهدا به بیگانگان میآموزد. این مطلب را حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای در مذاکرات جلسه علنی مجلس شورای اسلامی مورخ 31/3/1360 در جریان بحث درباره طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر برای ریاستجمهوری، اینگونه بیان فرمودند: «... بیشک چهره منور و شخصیت والای معنوی و روحانی و هوشمند و قاطعیت امام خمینی سنگینترین وزنه انقلاب و جمهوری ما است... هم اکنون آیا کوشش عمدی یا سهوی در بیقدر کردن این عظمتها به چه تعبیر میشود؟ خیانت یا عدم کفایت؟ فعلا ما به دومی اکتفا میکنیم. اکنون به شاهکارهای آقای بنیصدر در این مورد توجه کنید. در مصاحبه با مجله «لوموتن» خبرنگار میپرسد: «آیا امام خمینی از این وضع نگران نیست؟» بنیصدر: چرا، مسلما. من به او نامه نوشتهام و در این باره با او صحبت کردهام. امام بر حسب اخبار و اطلاعاتی که دریافت میکند طبق طرز فکر خاص خود عمل مینماید، از آنچه میبینیم و تجربهای که در عمل به دست میآورم این نتیجه حاصل میشود که امام با واقعیت تماس مستقیم ندارد. شاید هم عقیده دارد اگر از تمام این مسائل سخن گفته شود مردم ناامید خواهند شد.» در مصاحبه با «میدل ایست» هم درباره محصور بودن اطلاعات امام مطالبی است که البته این مصاحبه، مصاحبه مفصلی است یعنی هر دو مصاحبه مصاحبههای مفصل و تکان دهندهایست که این مصاحبهها در اینجا موجود است... در بخش دیگری از همین مصاحبه درباره حضور مردم در صحنه میگوید: «لطیفهای در ایران جاری است (میگویند) طالقانی از بهشت تلگرامی برای امام خمینی میفرستد که من در بهشت با شاه ملاقات کردهام اما از شهیدان انقلاب خبری نیست.» و بنیصدر اضافه میکند: «این وحشتناک ولی گویا و پر مفهوم است.» من از ملت ایران میپرسم آیا در میان شما چنین لطیفهای است؟ مضمون آن بیایمانی به خون شهدای انقلاب و در مقابل، ایمان به شاه یعنی قاتل این شهداست. آیا این لطیفه را ذهن بیاعتقاد آقای بنیصدر به انقلاب و خونهای شهدای انقلاب، نساخته و نپرداخته است؟...» این فاصله گرفتن بنیصدر از مردم و انقلاب، روی دیگری هم داشت و آن، مراودات و ارتباط با گروهکهای ضدمردمی و عناصر ضدانقلاب به صورتی گسترده بود و در واقع بنیصدر به دلیل محکم شدن ارتباطاتش با اینها و اوهام و خیالاتی که ساخته و پرداخته «دفتر هماهنگی» و اعتقادات خودش بود، فاصله گرفتن از امام، انقلاب و مردم را حرکتی درست برای باقی ماندن در قدرت، تحلیل میکرد و بر این توهم نیز فخر میفروخت: «در یکی از ملاقاتهایی که شورای عالی سپاه با بنیصدر در زمان فرماندهی کل قوایی بنیصدر و بستری شدن امام در بیمارستان داشتند، یکی از اعضای شورای عالی سپاه از بنیصدر میپرسد: چرا هر وقت ما میخواهیم با شما ملاقات کنیم باید روزها منتظر بمانیم ولی آقای مسعود رجوی هر وقت اراده کند میتواند با شما ملاقات کند؟! آقای بنیصدر جواب میدهد: من باید این گروهها را داشته باشم، زیرا وقتی که ما از دولت آلمان علت شرکتشان در تحریم اقتصادی نسبت به ایران را پرسیدم، به ما گفتند ما با مطالعه بولتنهای پزشکی امام به این نتیجه رسیدهایم که امام بیش از سه ماه دیگر زنده نیست. بنابراین امام سه ماه دیگر فوت میکند و روحانیت دسته دسته میشوند، تنها این گروهها هستند که به علت داشتن تشکیلات، در ایران باقی میمانند و قدرت را در دست میگیرند. من باید این گروهها را داشته باشم.» داشتن این گروهها، مستلزم آن بود که بنیصدر با سوءاستفاده از موقعیت سیاسی و نظامی خویش در نظام موجب خشنودی و خرسندی آنان گردد و به عبارت دیگر بهتر «حق عضویت» خود را پرداخت نمایند؛ از این رو امکانات مورد نیاز گروهکهای مسلح را، هم به لحاظ تسلیح و تجهیز آنان و هم اعطای مجوزهای قانونی جهت حمل و نگهداری و استفاده، در اختیار آنان قرار داد، حتی در این زمینه «ابتکاراتی» نیز از خود نشان داد و در یک حرکت تبلیغاتی اعطای مجوز مذکور را در یک نمایش مطبوعاتی به صورتی علنی اعلام کرد و دقیقا پس از اطلاعیه 10 مادهای دادستانی انقلاب اسلامی مبنی بر منوعیت حمل سلاح و تجمع گروهکها و انجمنها و...، همچنین پس از پاسخی که امام خمینی در 21/2/1360 طی سخنرانی علنی به نام مجاهدین خلق (منافقین) دادند، منافقین طی نامهای به بنیصدر مسئله را اینگونه طرح مینمایند: «اکنون که نظر رهبری کشور بر خلع سلاح ماست و آغاز به درمان نمودن همه نابسامانیها را از این نقطه صلاح میدانند، سازمان مجاهدین خلق ایران هم چنان که در گذشته نیز ضمن اعلامیه 4/6/1358 خاطرنشان نموده است: با حفظ نقطه نظرهای عقیدتی و سیاسی خود و تذکر مجدد مسئولیتهای تاریخی حضرت آیتالله خمینی نظر ایشان را گردن میگذارد مشروط بر اینکه شما (آقای رئیسجمهور) به عنوان عالیترین مقام رسمی و مسئول اجرای قانون اساسی، اجرای تمام عیار و همه جانبه قانون تسری آنکه همه قوانین کشور را، که تنظیم روابط آنها در عهده مسئولیت شخص شماست، عملا تضمین و اعلام نمایند و در صورت عدم امکان تمامی دلایل خود را بیکموکاست در اختیار ملت قرار دهید تا هرکس تکلیف خود را بنداند.» مشخص است که ارسال این نامه سرگشاده و علنی به بنیصدر چه پاسخی را طلب میکرد و از قرائن و شواهد اینگونه برمیآید که مفاد نامه مذکور و همچنین پاسخی که قرار بوده بنیصدر به آن بدهد قبلا در جلساتی که طرفین داشتهاند کاملا هماهنگ شده بود. زیرا بر اساس اسنادی که از خانههای تیمی منافقین به دست آمده، منافقین از اولین روزهای سال 1359 به برنامهریزی جلسات مستمر با بنیصدر مبادرت ورزیده و نیروهای خود را برای ائتلاف با بنیصدر آماده کرده بودند. دو سند زیر که از خانههای تیمی منافقین به دست آمده در این زمینه به حد کافی گویا میباشد. سند اول نامهای است از مسعود رجوی در 3/1/1359 به بنیصدر پس از شکست نسبی لیبرالها در جریان انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی و سرخوردگی بنیصدر از این قضیه: «آقای دکتر بنیصدر، رئیسجمهوری پس از سلام، اولا چنانچه گرفتاریهایتان در این ایام اجازه نمیدهد که حضورا مصدعتان گردیم، با توجه به ضرورت فوقالعاده ارتباط مستمر با رئیسجمهوری، در اوضاع حساس کنونی کشور میخواستم تقاضا کنم که یک رابط سیاسی کاملا مورد اعتماد که ضمنا بتواند نیابتا افکار و نظرات خود شما را در مراجعات ما منعکس سازد و همچنین قادر باشیم بدون فوت وقت و از دست رفتن فرصتهای مربوطه، مشاورت لازم را به عمل بیاوریم. نیازی به تذکر نیست که اگر مزاحمتی نباشد و مطبوعات نیز مانع نشوند و تبلیغات نکنند، بسیار مرجح میدانم که مستقیما با خودتان در ارتباط باشم.» سند دومی که از خانههای تیمی منافقین به دست آمده حکایت از تحلیل شرایط توسط رهبران سازمان برای هواداران و سمپاتها و ردههای پایین تشکیلات مینماید و بیانگر آن است که در ورای لفاظیها و جملهپردازیهای فریبنده، عناصر توجیه شونده به سوی پیوستن به چه جریانی کانالیزه میشدهاند و منافقین چگونه بنیصدر و دفتر هماهنگی را در اختیار گرفته بودهاند. «... بنیصدر هماکنون در موضع رهبری جبهه ضد ارتجاع است و این یک واقعیت است. چه بخواهیم و چه نخواهیم خودش را بر ما تحمیل میکند و باید در کلیه جملات و اطلاعیههایمان از جملات او استفاده کنیم و بنیصدر بعد از این جریان، نقش یخشکن را بازی میکند یعنی انجماد حاصل از صحبتهای ایشان (امام) و یکی ترس و یأس که ایجاد شده باید شکست و یأس را تبدیل به امید کرد که این هم شیوههای مختلف دارد مثل زدن «فلانژها» (اصطلاحی که منافقین برای نیروهای مومن به انقلاب و حزباللهی به کار میبرند) و پراکنده شدن و جنگ و گریز... در همین رابطه اگر دکتر (بنیصدر) بخواهد روزنامه بدهد ما برایش چاپ میکنیم و نیروهایش را سازماندهی میکنیم...» ادامه دارد...
۱۳۹۲/۹/۲۵ - ۱۳:۵۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]