واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: كبودي هاي سه گانه ديپلماسي ايراني
طي چند روز گذشته گروه هاي محدودي در داخل و بعضي در خارج با شادي، اقدام وزارت خزانه داري ايالات متحده در اعمال پاره اي تحريم ها را به مثابه مرگ مذاكرات ژنو اعلام و ساز در دست گرفته، عده اي هم آن را كوك كردند و سرود پيروزي خواندند. آن عده داخلي به نوبه خود و در كمال حيرت دستگاه ديپلماسي كشور را نه تنها زير شديدترين حملات قرار داده، بلكه بدون رعايت اصول مبتني بر حفظ منافع ملي، طرف ايراني را به ترك ميز مذاكرات و رد توافقات توصيه يا بهتر است بگوييم «تهديد» كردند. پاسخ اين گروه ها البته از قبل داده شد آنجا كه اولا از پيش، رهبري عالي نظام حمايت خود را از فرآيند مذاكرات اعلام و تصريح فرمودند "من به تيم مذاكره كننده ايراني اعتماد دارم" ثانيا خود آقاي ظريف پاسخي روشن و ديپلماتيك ابتدا به طرف غربي و سپس به گروه هاي فشار داخلي دادند كه بسيار به موقع و به جا بود. گرچه هر دو طرف به اقدامات ضد تفاهمي و مذاكره اي خود براي تاثيرگذاري منفي بر مذاكرات و منافع ملي ايران همچنان ادامه ميدهند. اما صرف نظر از اين فضا ديپلماسي ايراني مدتهاي مديدي است كه درگير يك بيماري عجيب و غريب است.
به اعتقاد من بخش زيادي از ناكارآمدي نهفته در ساختار دستگاه ديپلماسي از نوع ايراني دستكم تا پيش از در دست گرفتن اداره آن توسط آقاي ظريف از 3 پديده عجيب در رنج بوده است. فقدان حوزه كارشناسي درون سيستمي، ورود يا حضور حوزه هاي غيرمرتبط و عمومي شدن يا ذهنيت تراشي هاي سطح اجتماعي، سه زنجيره تشكيل دهنده بيماري سياست خارجي ايران هستند. يعني 3 سم مهلك براي سياست خارجي. هرچند درمان آن هم اكنون آغاز شده است. در حالي كه اساسا كارآمدي امر سياست (در اين مورد منظور سياست خارجي است) مشروط به نبود، پرهيز يا خنثي سازي اين 3 عنصر خطرناك است. چرا؟ بنا به دلايل زير. در پاسخ عكس اين فرضيه ها البته صادق نيست.
اولا، حوزه ديپلماسي محيط به كارگيري تخصص هاي ويژه و افعال كارشناسي مطلق از سوي فاعلان موضوع است. متخصصين و كارشناسان اين حوزه مجبورند(چون چاره اي ندارند) همه جوانب كار را بسنجند و الزامات ولو ناخواسته و غيرتمايلي ديپلماسي را در پروژه ها در نظر بگيرند. دليل آن هم روشن است. شما تنها بازيگر نيستيد. در خوشبينانه ترين و بهترين حالت ممكن، يك طرف صرفا بر 50 درصد هر پروژه يا شرايط ميدان تسلط دارد. نيمي ديگر متعلق به طرف يا طرف هاي مقابل است. پس ديپلماسي براي طرفين يعني پذيرش واقعيت موجود، درك متقابل منافع مشترك و مديريت دادها و ستاده ها.
ثانيا، در سياست خارجي فقط ورود عناصر مرتبط با موضوع بايد مشروع باشد. مدخليت و ورود حوزه هاي غير مرتبط، به فرايندهاي ديپلماسي صدمه ميزند كه زده است. اين حوزه هاي غيرمرتبط يا فشار، به لحاظ كمّي قليل، اما صداي عجيب بلندي دارند. متبحر در افشاي اطلاعات، عدم پاسخگويي به اقدامات و توانا در جوسازي از ويژگي هاي برجسته آنهاست.
ثالثا: اصل بحث به عمومي شدن امر سياست باز ميگردد. كبودي درد آوري كه دستگاه ديپلماسي ايراني را همواره آزار داده است. اينكه توده ها بايد و محق هستند از امور مطلع باشند، امريست صحيح. اما چطور و چگونه؟ با چه بهائي؟ با كشاندن مردم به خيابانها؟ يا افشاي اطلاعات؟ آگاهي داشتن و اطلاع رساني از مزاياي يك جامعه دمكراتيك محسوب ميشود، اما اداره نهاد پيچيده سياست و كنترل فرآيندهاي ديپلماسي موضوعي است جدا، و اصولا چه ربطي به عمومي كردن آن دارد؟ اينجاست كه سوال اصلي مطرح ميشود."نقش دولت به عنوان تجلي اراده ملت در يك كشور چيست؟ اساسا چرا يك دولت انتخاب و ايجاد ميشود؟ مگر نه اين است اولين و مهمترين دليل آن اعطاي نيابت حق تصميم گيري و مصلحت انديشي از سوي نهاد ملت به ساختار دولت براي اداره كشور بر مبناي اتخاذ همين تصميمات و اعمال قطعي اراده هاست؟ كه يكي از شقوق آن اداره سياست خارجي است. پس چرا منازعه بر سر وظايف ذاتي يك دولت مثلا در سياست خارجي بروز ميكند؟ و محل منازعه كجاست؟ منطقا انجام اين امور بديهي و اداره آنها مهمترين علت ايجاد دولت در يك جامه مدرن است. والا بايد در هر جامعه اي يك ميدان المپ بسازند و امر سياست را عمومي اعلام كنند. غير از اين بايد پرسيد كدام سياستمدار در كدام جامعه مدرن ميتواند به فرآيندي مرتبط با كارش وارد شود، در حالي كه كوهي سنگين از انتظارات و توقعات عمومي ايجاد شده بر دوشش سنگيني ميكند؟ پس نبايد درك اين مهم كار سختي باشد كه اگر دستگاه ديپلماسي به دنبال كارآمدي خود بوده و چنانچه خواهان به نتيجه رسيدن اقدامات و فرآيندهاي در دست اقدام است - بايد هم اينگونه باشد - منطقا ضرورت دارد اولا، سطح تعاملات ديپلماتيكي خود را به شدت و با جسارت و مهارت تمام ارتقاء دهد، دوم پيرايه ها و اضافه هاي دست و پا گير و غيرمرتبط را از اطراف خود با اقتدار دور كند، سوم از عوام زده شدن در رفتار سياسي و تصميمات ديپلماتيكي اجتناب نمايد. اما وزن كداميك در امر سياست سنگين تر است؟ اين بسته به شرايط اجتماعي و رفتار سياستمداران آن دارد اما بسياري عمومي كردن امر تخصصي سياست به ويژه سياست خارجي را بزرگترين مشكل ميدانند. تا شما چي فكر ميكنيد؟
[email protected]
پنجشنبه 28 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]