واضح آرشیو وب فارسی:فارس: وبلاگ خاطرات جبههآخرين شهيدي كه بر دستش بوسه زدم!
مهر ماه ۸۸ وقتي براي آخرين بار حاج حسان رو ديدم، از صميم قلب، بر دستانش بوسه زدم و قصد داشتم بر پاهايش كه در نبرد با دشمن، استوار و مردانه ايستاده بودند، بوسه بزنم كه نگذاشت.
به گزارش سرويس فضاي مجازي خبرگزاري فارس وبلاگ خاطرات جبهه نوشت: آخرين شهيدي كه بر دستش بوسه زدم!
بله درست خوندين:
"آخرين شهيدي كه بر دستش بوسه زدم!"
اونايي كه كتاب "از معراج برگشتگان" بنده رو خوندن، خوب مي دونن منظورم چيه!
نميگم، تا خودتون بريد بخونيد!
باهاش اون قدرايي كه بخوام امروز قيافه بگيرم، رفيق نبودم. فقط مي شناختمش و صميمانه و صادقانه دوستش داشتم. چون ارتباط كاري كه نداشتم، دوستي اي زوركي بود آن هم از جانب من! درست مثل همه دوستانم كه پريدند!
مهر ماه 1388 كه براي آخرين بار حاج حسان رو ديدم، از صميم قلب، بر دستانش بوسه زدم و قصد داشتم بر پاهايش كه در نبرد با دشمن، استوار و مردانه ايستاده بودند، بوسه بزنم كه نگذاشت!
وقتي امام بر دست و بازوي رزمندگان اسلام بوسه مي زد، من در برابر ابرمردي كه پوزه دشمن صهيونيست را به خاك ماليده بود، بايد چه ميكردم؟!
اين كه احوالش چگونه بود و من چه، بماند.
فقط بگويم، انگاري بر دست شهيدان عزيز "مصطفي كاظم زاده" در سومار، "سعيد طوقاني" در دوكوهه، "اصغر علي اكبري" در قلاويزان، "سيدرضا دستواره" و "محسن صباغچي" در مهران، "سيدمحمد هاتف" و "مسعود كارگر" در شلمچه و ... بوسه مي زدم!
چه عطر شهادتي داشت حاجي!
و آن شد كه بر صفحه اول منتخب مفاتيح الجنان، كه به ياد پسر شهيدش "علي رضا" و دختر مرحومه اش "آيه" منتشر كرده بود، اين گونه نگاشت و به يادگار سپرد، تا امروز با آن پز بدهم كه "من هم بعله ...!"
باسمه تعالي
برادر بزرگوار حميد داوودآبادي
سالهاي باعزت زندگي كرديم زير سايه امام خميني و سيدعباس موسوي و آقاي خامنه اي و سيدحسن نصرالله.
اميدوار هستم كه قدر اين نعمت را حفظ كنيد و زير پرچم امام زمان به شهادت برسيد.
27 شوال 1430
او نوشت و من مثل هميشه، عكس بارانش كردم!
درست مثل آخرين روزهاي سعيد طوقاني قبل از عمليات بدر و جعفرعلي گروسي در دوكوهه!
جالب اين كه آن روز، شنبه 25 مهر 1388 سالروز تولدم و سه روز پس از سالگرد شهادت دوست عزيزم مصطفي كاظم زاده بود!
ولي خودمونيم، فكر نكنم تا امروز، هيچ شهيدي اين گونه تحويلم گرفته باشه!
خدا كند كه خداوند، به آبروي آن عزيز هم كه شده، قلم عفو بر اعمال ناخواسته مان بكشد و ما را هم به حرمت شيعيان آل محمد (ص) و آبروي فاطمه زهرا (س) بپذيرد؛ كه سخت دل تنگيم و محتاج زيارت دوست.
و خدا كند آرزوي حاجي كه براي خودش به حقيقت پيوست، براي من و ما نيز ... انشاء الله
و همان شد كه با شنيدن خبر شهادت حاج حسان، انگاري به يكباره خبر شهادت همه دوستان را بهم دادند!
روحش شاد و يادش گرامي
وبلاگ خود را به ما معرفي كنيد
بازگشت به صفحه نخست گروه فضاي مجازي
انتهاي پيام/
شنبه 23 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]