تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نيّتش خوب باشد، توفيق ياريش خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830548384




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سرانجام گوشه خيابان مي‌ميرم سارق حرفه‌اي، مرگ والدينش را دليل اصلي خلافكار شدن مي‌داند


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران جوان: سرانجام گوشه خيابان مي‌ميرم سارق حرفه‌اي، مرگ والدينش را دليل اصلي خلافكار شدن مي‌داند
نام و تاهل: «كريم ـ ب»، مجرد سن:30 سال تحصيلات: دبيرستان اتهام و محل دستگيري: سرقت ـ استان تهران يگان دستگيركننده: پليس پيشگيري


كريم مي گويد پدر و مادرش را به ياد ندارد: «چند ماهه بودم كه هر دو در يك تصادف فوت شدند».

همين تصادف مسير زندگي كريم را بكلي تغيير داد. او تا شانزده سالگي در خانه پدربزرگش زندگي مي كرد. او توضيح مي دهد: «پدربزرگم مرد بداخلاقي بود و از اين كه مجبور شده بود از من مراقبت كند، احساس بدي داشت. من خودم هم مي فهميدم سربارش شده ام. او با زنان زيادي رابطه داشت و آنها را مرتب به خانه مي آورد. گاهي هم پاي بساط مواد مخدر مي نشست. من اصلا دلم نمي خواست در آن خانه بمانم براي همين 16 سالم كه شد، از آنجا فرار كردم».

متهم كه با فرار از خانه ديگر نمي توانست به مدرسه هم برود، تصميم گرفت از شهر محل سكونت شان در شرق كشور به تهران بيايد. او داستان زندگي اش را اين طور ادامه مي دهد: «زندگي در تهران خيلي سخت بود. حدود دو هفته درخيابان​ها مي​خوابيدم. بعد از آن در يك نانوايي كار پيدا كردم و شب ها هم همان جا مي خوابيدم، اما در نانوايي مرا به دزدي متهم و بيرون كردند. بعد در يك ميوه فروشي اما چون يكي از كارگران اذيتم مي كرد، از آنجا هم بيرون آمدم».

متهم مدت زيادي را سرگردان و آواره بود تا اين كه به سرقت رو آورد: «بعد از دستگيري به كانون اصلاح و تربيت رفتم و وقتي آزاد شدم دوباره همان وضع سابق را داشتم. در همه اين سال ها نتوانسته ام زندگي راحتي داشته باشم و هميشه آواره بودم؛ يا بايد از دست ماموران فرار مي كردم يا اين كه دنبال جايي مي گشتم كه بتوانم مدتي شب ها زير سقفي باشم. بدبختي هايم وقتي بيشتر شد كه به مواد مخدر اعتياد پيدا كردم».

كريم حرف هايش را اين طور ادامه مي دهد: «از همان بچگي به مواد گرايش داشتم يعني وقتي پدربزرگم را در حال مصرف مواد مي ديدم، دلم مي خواست من هم امتحان كنم، اما بدجور گرفتار مواد شدم و از آن به بعد واقعا ديگر چاره اي جز دزدي نداشتم.

همه جور دزدي مي كردم مثلا اگر كسي را در خيابان تنها گير مي آوردم، زورگيري مي كردم يا اين كه اگر در خانه اي باز بود، سريع داخل مي رفتم و هر چه دم دستم بود، برمي داشتم، اما بيشتر از همه لوازم ماشين مي دزديدم. بخصوص ضبط خيلي به دردم مي خورد؛ چون خيلي زود آن را آب مي كردم و با پولش مواد مي خريدم».

كريم بعد از مدتي براي دومين بار به زندان افتاد.او مي گويد: «ديگر برايم زنداني يا آزاد بودن اهميتي نداشت. وقتي آدم خانه و زندگي نداشته باشد، ديگر چيزي برايش مهم نيست. در زندان با دو نفر رفيق شدم و وقتي بيرون آمديم، سه نفرمان اتاقي را اجاره كرديم. هر سه اعتياد داشتيم به همين دليل با هم دزدي مي كرديم تا اين كه دوباره گير افتادم. الان بلاتكليف هستم و حكمي برايم ننوشته اند، اما احتمالا دو يا سه سال بايد در حبس بمانم، چون سندي ندارم وثيقه بگذارم تا آخر هم بايد در زندان بمانم و نمي توانم مرخصي بگيرم».

متهم مي گويد: «اگر پدر و مادرم تصادف نكرده بودند و اگر پدربزرگم با من درست رفتار مي كرد، من هيچ وقت به اين حال و روز نمي افتادم. پيشاني نويس من از همان اول سياه بود و چاره اي هم وجود ندارد. الان سال هاست از پدربزرگم خبر ندارم و اصلا نمي دانم هنوز زنده است يا فوت شده؛ البته ديگر برايم اهميتي هم ندارد. تنها نگراني ام اين است كه بعد از اين كه آزاد شدم، چه بايد بكنم. آدم وقتي سنش بيشتر مي شود به چيزهايي فكر مي كند كه قبلا به ذهنش خطور نمي كرد. من هم نگران هستم تا كي مي خواهم اين طور زندگي كنم. هميشه فكر مي كنم آخرش كنار خيابان مي ميرم و شهرداري جسدم را پيدا مي كند. اگر نتوانم اعتيادم را ترك كنم حتما همين اتفاق برايم مي افتد، اما ترك كردن هم آسان نيست؛ تا حالا دو بار امتحان كرده، اما موفق نشده ام.»/ ضميمه تپش

داوود ابوالحسني

جمعه 22 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران جوان]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن