واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: زني كه قاتل سريالي شد زني كه قصد داشت وكيل شود به قاتل سريالي تبديل شد
او يك فرشته زيبا بود، مهربان و خوشقلب. مادر دو فرزندم بود و ما همديگر را دوست داشتيم. نميدانم ناگهان چه اتفاقي افتاد، اما احساس كردم ديگر او را نميشناسم.
اينها را نامزد سابق زني مي گويد كه اكنون به اتهام قتل زنجيره اي سه مرد در انگليس در بازداشت به سر مي برد. البته هنوز جزئيات اين قتل ها منتشر نشده است. جوانا دنهي پيش از اين مادر دو فرزند و شريك زندگي جان ترينور بود. او قصد داشت وكيل شود و روياهاي بزرگي در سر مي پروراند، اما ناگهان تغيير رويه داد و به يك قاتل سريالي تبديل شد.
جان مي گويد: «يك روز وقتي در حال صحبت با او بودم با يك چاقوي 15 اينچي كه از چكمه اش بيرون كشيد، مرا تهديد كرد. چشم هايش حالت عجيبي داشت، آن زمان بود كه فهميدم ديگر او را نمي شناسم و زندگي ام با او به نقطه پايان رسيده است.»
جان از جوانا جدا شد و با دخترانش به شهر ديگري نقل مكان و زندگي جديدي را آغاز كرد. او تقريبا از جوانا بي خبر بود تا اين كه چهار سال بعد پليس در خانه او را زد و گفت، مادر فرزندانش متهم به قتل سه مرد است و علاوه بر آن مظنون به اقدام به قتل دو مرد ديگر نيز مي باشد.
جان مي گويد: «جوانا در ماه هاي آخر زندگي مشتركمان از خودش و ديگران با الكل و مواد انتقام مي گرفت. او خود را در مواد و الكل غرق كرده بود و تنش پر از زخم هايي بود كه با چاقو ايجاد كرده بود.»
جوانا پدر و مادري پنجاه و يك و پنجاه و شش ساله دارد. آنها هزينه هاي تحصيل جوانا را پرداخت كردند و آرزو داشتند فرزندشان وكيل شود. آنها دختر ديگري به نام ماريا دارند كه بيست و نه ساله است. مدتي پس از آن كه جوانا درسش را شروع كرد، حمله هاي عصبي او هم آغاز شد. اين زن را از كالج به خانه فرستادند و در نهايت او به دليل مصرف الكل اخراج شد. جان كه اكنون سي و هفت ساله است، مي گويد زماني كه با جوانا آشنا شد، او عليه پدر و مادرش طغيان كرده بود. آنها 12 سال با هم زندگي كردند. جان كه بتازگي ازدواج كرده است، مي گويد: «نمي توانم باور كنم جوانا طي 12 سال اين همه تغيير كرده باشد.
آنها سال 1997 زماني كه جان سگش را براي پياده روي به پارك برده بود، با هم آشنا شدند. جان مي گويد: «او به سگ من غذا داد. جوانا كمي با خانواده اش مشكل داشت اما دختر مهربان و خوبي بود. آرزوهاي بزرگي در سر داشت. من عاشقش شدم. خانواده اش او را از خانه بيرون كرده بودند و جوانا كسي را نداشت كه از او حمايت كند. ما 12 سال با هم زندگي كرديم و همديگر را دوست داشتيم، اما مشكلاتي هم وجود داشت. او به دليل مصرف الكل از كالج اخراج شده بود. دزدي هم مي كرد. پانزده ساله كه بود، مادرش او را از خانه بيرون كرده و به او گفته بود ديگر برنگردد. جان توضيح مي دهد زماني كه او و جوانا با هم آشنا شدند، خانواده اش به دليل سن كم جوانا از آنها براي تشكيل زندگي مشترك حمايت نكردند.
او مي گويد: خودم وقتي جوان بودم، فرشته نبودم. خيلي خطا كرده ام و به آنها اعتراف مي كنم، اما بعد از آن هيچ وقت الكل مصرف نكردم. در جواني به دزدي هاي كوچك هم دست مي زدم.
جوانا در هفده سالگي براي اولين بار مادر شد. جان مي گويد: «جوانا دلش نمي خواست بچه داشته باشيم. مي خواست من و او تنها باشيم. در عكس هايش هم مشخص است با اين كه بچه ها را بغل كرده، اما مشتاق به اين كار نيست. به گفته مرد جوان، جوانا پس از به دنيا آوردن اولين بچه، رفتارهاي نابهنجارش بيشتر شد. او بيش از حد الكل و مواد مصرف مي كرد و بي بند و بار شده بود: «من 17 ساعت در روز كار مي كردم، اما جوانا به من خيانت مي كرد. خدا مي داند تا چه ساعتي در خانه دوستانش بود و كوكائين مصرف مي كرد.»
جان ادامه مي دهد: جوانا پس از آن كه از كارهايش پشيمان شد، شغلي پيدا كرد. در مزرعه ها سبزي مي چيد، اما باز هم به نوشيدن الكل ادامه مي داد. كار به جايي رسيد كه ديگر دستمزد او را نقدي پرداخت نمي كردند بلكه به جايش به او مواد مخدر و الكل مي دادند. او به حالي افتاده بود كه يك بار دختر سه ساله مان را از روي پله ها پرت كرد و چند مشت هم به من زد و بعد از آن، من او را ترك كردم.
آنها 18 ماه هيچ تماسي با هم نداشتند و در اين مدت جوانا به زندان افتاد و بعد در بخش بيماران رواني بيمارستان بستري شد. او سپس با جان تماس گرفت و دوباره با هم آشتي كردند و سه سال بعد فرزند ديگرشان به دنيا آمد. بعد از تولد دومين فرزند، حالت هاي رواني زن جوان برگشت و دوباره به الكل روي آورد. جان مي گويد، او از صبح شروع به نوشيدن مي كرد: «جوانا علاقه اي به بچه ها نشان نمي داد. حتي يك بار هم آنها را نبوسيد. در اين مدت اختلاف زيادي داشتيم. او خيانت مي كرد اما بعد با عذرخواهي برمي گشت و من نمي دانستم بايد چكار بكنم. در اين دوره بود كه خودزني هاي او شروع شد. او با چاقو بدن خودش را مي بريد.»
جوانا كه متهم به قتل سه نفر و تلاش براي قتل دو نفر ديگر است، با مجازات سنگيني روبه روست. جان مي گويد حقش است. هر بلايي سرش بيايد، حقش است. او براي خودش و جامعه خطرناك است./ ضميمه تپش
مترجم: سارا لقايي
منبع: سي. ان. ان
پنجشنبه 21 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]