واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: عسگراولادي،اسوه مشورت پذيري و استقلال مومنانه
روزهاي پس از انتخابات 88 بود و فتنه گران هر روز براي كشور هزينه مي تراشيدند؛ پيغامي دريافت كردم كه استاد عسگراولادي دنبالت مي گردد، با ايشان تماس بگير. گوشي را كه برداشتند؛ پس از جملات محبت آميزي كه غالبا مقدمه تماسها بود، مشورت خواستند كه جواناني از اصلاح طلبان درخواست وقت ملاقات خواسته اند. نظرت چيست؟ استاد عسگراولادي به مشورت در امور مشهور بود و اين رويكرد را براي حزب ضروري مي دانست. حتي مشورت با فردي كه سنش كمتر از نيمي از عمر مبارزاتي او باشد! نكاتي را كه به ذهنم مي رسيد عرض كردم و پيشنهاد پذيرش ديدار را دادم. با استقبال از اين پيشنهاد، دعوت از مهمانان و اداره جلسه را به بنده - كه در آن مقطع رييس سازمان جوانان حزب بودم- محول كردند تا در جايگاه سازماني آن قرار بگيرد.
آغازين نفر يكي از چهره هاي متمايل به نهضت آزادي بود كه سخناني بسيار تند و دور از انتظار بر عليه نظام بيان كرد، آنقدر كه استاد را ناگزير كرد كه يادآوري كنند كه آنها با چه كسي سخن مي گويند. نفر دوم نيز همان خط را ادامه داد و ... سخنان آنقدر تند بود كه انتظار ما واكنشي تند و آتشين بود. استاد اما وقت پاسخ خود را دو نيمه تقسيم كردند. بخش نخست دفاع از نظام و پاسخ اتهامات بي اساس؛ و بخش دوم كه همه را شوكه كرد، تزريق "اميد" به آينده و ضرورت حضور جناح هاي مختلف در سپهر سياسي كشور و اينكه جوانان اصلاح طلب در طي مسير آينده نبايد نا اميد باشند!
اين جلسه يكي از بزرگترين درسهاي عملي استاد به شاگردان جوان خود در حزب بود و مرا به ياد ديدار چند ماه پيش خود با آيت الله يزدي انداخت.
***
وقتي آيت الله يزدي با جديت گفت من اهل مجيز گفتن براي كسي نيستم؛ يك لحظه جا خوردم. زمستان 1387 بود و براي موضوع ديگري خدمت ايشان رسيده بودم و در انتها عرض كردم قصد داريم براي بزرگداشت استاد عسگراولادي يك پرونده در نشريه ذكر كار كنيم؛ اگر صلاح مي دانيد ، چند جمله اي از خاطرات شما يا ويژگي هايي كه سراغ داريد استفاده كنيم. جمله اول پاسخ ايشان من را كاملا ميخكوب كرده بود كه عبارتي با اين مضمون اضافه كردند؛ البته آقاي عسگراولادي ويژگي هاي خاصي دارند كه بيان آنها مجيزگويي نيست. سپس وعده نوشته اي مكتوب را دادند كه چند روز بعد به دستم رسيد. مرقومه اي كه عسگراولادي را به صفاتي همچون "روحاني بدون عمامه" ، "اخلاق پسنديده" و ... و از او به عنوان يكي از بنيانگذاران موتلفه به دستور امام ياد مي كرد كه "موظف شدند كه گروههاي گوناگون انقلابي متدين را به هم پيوند زده و با وحدت و ائتلاف كار كنند."
و به واقع اين رويكرد تلاش براي وحدت و هماهنگي ياران انقلاب اسلامي در او مثال زدني بود. او حتي از پيوند زدن نسل جوان رقيب به آينده انقلاب هم غفلت نمي نمود.
اين شيوه تا جايي پيش رفت كه بار ديگر درسي عملي به ما داد.
***
شوراي مركزي حزب در حالي تشكيل شده بود كه در روزهاي قبل همه در مقابل فشارهايي قرار گرفته بودند كه از نواحي مختلف به اعضاي شوراي مركزي حزب وارد مي شد و آنها هيچ پاسخي براي آن نداشتند.
استاد عسگراولادي با اندكي تاخير به شورا آمدند؛ لحظاتي كه بحث ها در نقد و بررسي بيانات ايشان گل انداخته بود. اولين نقد به ايشان آن بود كه شما هميشه به مشورت توصيه مي كرديد، چرا در چنين موضع گيري حساسي در خصوص فتنه 88؛ خرق رويه كرده ايد؟ استاد با متانت نقدها را شنيد، توضيح در خصوص موضع خود كه شرح آن پس از آن بارها رفته است و نياز به تكرار نيست را داد و در آخر گفت: من آفتاب لب بام هستم؛ وظيفه اي احساس كرده ام كه بايد انجام دهم. وظيفه اي كه حزب نمي تواند در آن حضور داشته باشد. براي آنكه رفتار من آسيبي وارد نكند؛ تقاضا دارم با مرخصي من موافقت كنيد.
طبيعتا حزب با مرخصي ايشان موافقت نكرد؛ اما در همين مسير جديد نيز نقدها را با صبوري شنيد؛ و سوء برداشتها از سخنانش را اصلاح كرد.
***
بار ديگري نيز بود كه استاد مشورت را كنار نهاد و مستقل از جمع اقدام نمود. آنگاه كه اصرار به تغيير دبيركل حزب داشت و همه اصرار به بقاي او. مشورت گريزي او در مقاطعي بود كه پوسته شكني در يك مدار بسته فكري كه حاصل عادت، ترس از تغيير و ... بود را براي رشد حزب ضروري مي دانست. همچون آن زمان كه گفت "به عنوان حافظ كيان حزب معتقدم دبيركل بايد تغيير كند تا اعضا بدانند مي توانند در حزب تا جايگاه دبيركلي رشد كنند."
اين اقدام هم در ميان اقدامات خويش براي آماده شدن به سفر آخرت بود. و از همين رو وقت ويژه اي را به جوانان حزب اختصاص مي داد. مصاحبه هايي نيز در خصوص ضرورت تغييرات درون حزب و جوانگرايي داشت و اصرار به تحول، جوانگرايي، گردش نخبگان از جدي ترين دغدغه هاي آخرين حضورهايش در جلسات حزب بود. آنچنان كه در آخرين مصاحبه اي كه تنها چند روز پيش از بستري شدن با نگارنده داشت؛ از ضرورت نوسازي سازمان حزب سخن گفت. اين بيان ناقص است اگر اشاره نكنم كه همانقدر كه او دغدغه جوانگرايي داشت، نگران سوختن جوانان در برابر اعطاي زودهنگام مسئوليت به آنان و قبل از طي نمودن مراحل آمادگي را داشت.
چهارشنبه 20 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]