تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834756378
ویژه نامه روز بیستم ضیافت الهی
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ویژه نامه روز بیستم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيستم اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ الْجِنانِ وَاَغْلِقْ عَنّى فيهِ اَبْوابَ النّيرانِ وَوَفِّقْنى فيهِ لِتِلاوَةِ الْقُرْانِ يا مُنْزِلَ السَّكينَةِ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ خدايا بگشا در اين ماه برويم درهاى بهشت را و ببند برويم در آن درهاى دوزخ را و موفقم دار به تلاوت قرآن اى فرو فرستنده آرامش در دلهاى مؤ منانمنبع: مفاتیح الجنانزلال وحیعلائم و منزلت ليلة القدرقال الباقر عليه السلام: سالته عن علامة ليلة القدر، فقال: علامتها ان يطيب ريحها، و ان كانت فى برد دفئت، و ان كانت فى حر بردت فطابت. (1) ترجمه: (محمد بن مسلم) از علامت ليلة القدر پرسيد؟ پس امام (ع) فرمود: علامت ليلة القدر اين است كه بوى خوشى از آن پخش مىشود، اگر در سرماى (زمستان) باشد گرم و ملايم مىگردد، و اگر ليلة القدر در گرماى (تابستان) باشد خنگ و معتدل و نيكو مىگردد. توضيح: علامه طباطبائى در علايم شب قدر مىگويد: روايات در معنى و خصايص و فضايل شب قدر بسيار است، در بعضى از آن روايات علامتهايى براى شب قدر ذكر كرده از قبيل اينكه شب قدر، صبح آن شب آفتاب بدون شعاع طلوع مىكند و هواى آن روز معتدل است. (الميزان، ج 40، ص 332) قال ابو عبد الله عليه السلام: ليلة القدر فى كل سنة و يومها مثل ليلتها. (2) ترجمه: شب قدر در هر سال است و روز آن مثل شب آن مىباشد. قال النبى (صلى الله عليه و آله): ان انا ادركت ليلة القدر فما اسال ربى؟ قال (ص): «العافية». (3) ترجمه: به پيامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دريابم از خدا چه چيزى را مسئلت كنم؟ فرمود: «عافيت را». قال موسى (عليه السلام): الهى اريد قربك، قال: قربى لمن استيقظ ليلة القدر، قال: الهى اريد رحمتك، قال: رحمتى لمن رحم المساكين ليلة القدر، قال: الهى اريد الجواز على الصراط، قال: ذلك لمن تصدق بصدقة فى ليلة القدر، قال: الهى اريد من اشجار الجنة و ثمارها، قال: ذلك لمن سبح تسبيحه فى ليلة القدر، قال: الهى اريد النجاة من النار، قال: ذلك لمن استغفر فى ليلة القدر، قال: الهى اريد رضاك، قال: رضاى لمن صلى ركعتين فى لية القدر. (4) ترجمه: خداوندا! مىخواهم به تو نزديك شوم، فرمود: قرب من از آن كسى است كه شب قدر بيدار شود، گفت: خداوندا! رحمتت را مىخواهم، فرمود: رحمتم از آن كسى است كه در شب قدر به مسكينان رحمت كند: گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مىخواهم فرمود: آن، از آن كسى است كه در شب قدر صدقهاى بدهد. گفتخداوندا! از درختان بهشت و از ميوههايش مىخواهم، فرمود: آنها از آن كسى است كه در شب قدر تسبيحش را انجام دهد گفت: خداوندا! رهايى از جهنم را مىخواهم، فرمود: آن، از آن كسى است كه در شب قدر استغفار كند: گفتخداوندا خشنودى تو را مىخواهم، فرمود: خشنودى من از آن كسى است كه در شب قدر دو ركعت نماز بگذارد. توضيح: ليلة القدر شبى است كه قرآن نازل شده است و ظاهرا مراد به قدر، تقدير و اندازهگيرى است، خداى تعالى در آن شب حوادث يكسال را يعنى از آن شب تا شب قدر سال آينده را تقدير مىنمايد، زندگى و مرگ، رزق، سعادت، و شقاوت و چيزهايى از اين قبيل را مقدر مىسازد. پىنوشتها: 1- وسائل الشيعه، ج 7 صفحه 256. 2- وسائل الشيعه، ج 7 صفحه 262. 3- مستدرك الوسائل، ج 7 صفحه 458. 4- مستدرك الوسائل، ج 7 صفحه 456. منبع: رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهيان نور)، جمعى از نويسندگان ص 95 کلام نوربرترى شب قدر قيل لابى عبد الله (عليه السلام): كيف تكون ليلة القدر خيرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فيها خير من العمل فى الف شهر ليس فيها ليلة القدر. از امام صادق (عليه السلام) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ حضرت فرمود: كار نيك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است. وسائل الشيعه، ج 7 ص 256، ح 2 گهرهای نبوی قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم): من غدا فی طلب العلم اظلت علیه الملائکة وبورک له فی معیشته، و لم ینقص من رزقه؛هر کس برای آموختن علم سر از خواب بردارد، فرشتگان سایه ی رحمت بر او می گسترانند، در زندگی او برکت به وجود می آید، و چیزی از روزی او کاسته نمی شود. (1) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من ستر علی اخیه ستره الله فی الدنیا و الاخرة؛هر که پرده پوش برادر خویش در دنیا باشد، خدا در دنیا و آخرت پرده پوش او می شود. (2) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من بات علی طهر: فکأنما احیی اللیل کله؛هر کس با وضو و طهارت بخوابد، مثل این است که سراسر شب را به عبادت و بیداری گذرانده است.(3) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من خرج من ذل المعصیه الی عزالطاغة، آنسه الله عزوجل بغیر انیس، و اعانه بغیر مال؛هر کس از وادی ذلت بار گناه و معصیت، به عزت اطاعت خدا روی آورد، خدای بلند مرتبه بدون این که او مونسی داشته باشد، با او انس می گردد و بدون داشتن مال او را یاری می نماید.(4) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): خیر الناس من انتفع به الناس؛بهترین مردم کسی است که مردم از او بهره مند شوند. (5) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الجلیس الصالح خیر من الوحدة و الوحدة خیر من جلیس السوء؛همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد. (6) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح؛هر کس که بدون علم و آگاهی کار کند، بیش از آن که اصلاح کند، خراب می کند!(7)قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): إذا وجد احدکم لأخیه نصحا فی نفسه فیلذکره له؛وقتی پندی برای برادرتان در ذهن خویش می یابید، به او ارزانی اش کنید.(8) پىنوشتها: 1- بحارالانوار/ج1/ص177. 2- نهج الفصاحه/ج 2764. 3- بحارالانوار/ج74/ص150. 4- بحارالانوار/ج72/ص359. 5- بحارالانوار/ج75/ص23. 6- بحارالانوار/ج74/ص84. 7- بحارالانوار/ج74/ص150. 8- نهج الفصاحه/ج 245. رأی در کلام حضرت علی (علیه السلام) ضلة الرای تفسد المقاصده؛نادرستی رأی، اهداف را تباه می کند. (1) من استبد برأیه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها. هر که خود رایی کند، نابود شود و هر که با بزرگان مشورت کند، در خودهایشان شریک گردد. (2) افضل الناس رأیا من لا یستغنی عن رأی مشیر؛رأی آن کس برتر است که خود را از رأی مشاور بی نیاز نداند. (3) اللجاجة تسل الرأی؛ لجاجت، رأی را از بین می برد. (4) الرأی کثیر و الحزم قلیل؛رأی بسیاراست و دوراندیشی کم. (5) شر الآراء ما خالف الشریعة؛ بدترین رأی آن است که مخالف شریعت باشد. (6) أقرب الآراء من النهی ابعدها من الهوی؛خردمندانه ترین رأی آن است که از هوای نفس دورتر باشد.(7) پىنوشتها: 1- غررالحکم، ج5902.2- نهج البلاغه، حکمت 1613- غررالحکم، ج3152.4- نهج البلاغه، حکمت 179.5- غررالحکم، ج1213.6- نهج البلاغه، حکمت 179. 7- غررالحکم، ح3022.آثار حسدقال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اما علامة الحاسد: الغیبة والتملق و الشماته بالمصیبة؛حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: نشانه های حسود عبارتند از غیبت کردن، چاپلوسی کردن و شاد شدن از گرفتاری دیگران (1) قال الامام علی (علیه السلام): الحسد لا یجلب الا مضرة و غیضا یوهن قلبک و یمرض جسمک؛ حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: حسادت نتیجه ای جز زیان و ناراحتی که دلت را سست و تنت را بیمار می گرداند به بار نمی آورد. (2) قال الامام علی (علیه السلام): ما رأیت ظالما اشبة لمظلوم من الحاسد: نفس دائم، قلب هائم و حزن لازم ؛حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ستمگری چون حسود ندیدم که به ستمدیده شبیه تر باشد: جانی سرگردان دارد و دلی بی قرار و اندوهی پیوسته.(3) قال الامام الباقر (علیه السلام): ان الحسد لتأکل الایمان کما تاکل النار الحطب؛حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: همان گونه که آتش هیزم را می خورد، حسد ایمان را می خورد. (4) قال الامام محمد الصادق (علیه السلام): ایاکم أن یحسد بعضکم، فان الکفرأ صله الحسد؛. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از حسادت کردن بپرهیزید، زیرا کفر ریشه اش حسادت است.(5) پىنوشتها: 1- تحف العقول، حدیث 22.2- بحارالانوار، ج73، ص 256. 3- بحارالانوار، ج73، ص 256. 4- اصول کافی، ج2، ص 306. 5- اصول کافی، ج8، ص 8.حکمت های شگرفحكمت 229نهج البلاغه: ارزش قناعت و خوش خُلقى(اخلاقى، اقتصادى)قَالَ الامام علیٌ [عليه السلام] كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِيماً وَ سُئِلَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً فَقَالَ هِيَ الْقَنَاعَةُ .حضرت علی (علیه السلام) فرمودند : آدمى را قناعت براى دولتمندى ، و خوش خلقى براى فراوانى نعمت ها كافى است .( از امام سؤال شد تفسير آيه ، فَلْنُحْيَينه حياة طيّبة چيست؟ فرمود) آن زندگى با قناعت است .حكمت 230 : راه به دست آوردن روزى(اقتصادى)وَ قَالَ [عليه السلام] شَارِكُوا الَّذِى قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ . و درود خدا برایشان، فرمودند : با آن كس كه روزى به او روى آورده شراكت كنيد كه او توانگرى را سزاوار تر، و روى آمدن روزگار خويش را شايسته تر است.حكمت 231 : تعريف عدل و إحسان(اخلاقى، اقتصادى)وَ قَالَ [عليه السلام] فِى قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ .و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (در تفسير آيه 90 سوره نحل "خدا به عدل و احسان فرمان مى دهد" فرمودند) عدل ، همان انصاف ، و احسان، همان بخشش است.حكمت 232 : ره آورد إنفاق(اخلاقى، اقتصادى)وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ يُعْطِ بِالْيَدِ الْقَصِيرَةِ يُعْطَ بِالْيَدِ الطَّوِيلَةِ .قال الرضى و معنى ذلك أن ما ينفقه المرء من ماله فى سبيل الخير و البر و إن كان يسيرا فإن الله تعالى يجعل الجزاء عليه عظيما كثيرا و اليدان هاهنا عبارة عن النعمتين ففرق ع بين نعمة العبد و نعمة الرب تعالى ذكره بالقصيرة و الطويلة فجعل تلك قصيرة و هذه طويلة لأن نعم الله أبدا تضعف على نعم المخلوق أضعافا كثيرة إذ كانت نعم الله أصل النعم كلها فكل نعمة إليها ترجع و منها تنزع .و درود خدا برایشان ، فرمودند: آن كس كه با دست كوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گيرد.مى گويم: (معنى سخن اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكى انفاق مى كند، هر چند كم باشد، خداوند پاداش او را بسيار مى دهد، و منظور از "دو دست" در اينجا دو نعمت است كه امام [عليه السلام] بين نعمت پروردگار ، و نعمت از ناحيه انسان، را با كوتاهى و بلندى فرق گذاشته است كه نعمت و بخشش از ناحيه بنده را كوتاه ، و از ناحيه خداوند را بلند قرار داده است ، بدان جهت كه نعمت خدا هميشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا كه نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمت ها است، بنابراين تمام نعمت ها به نعمت هاى خدا باز مى گردد، و از آن سرچشمه مى گيرد)حكمت 233 : پرهيز از آغاز گرى در مبارزه(اخلاقى،اجتماعى، سياسى)وَ قَالَ [عليه السلام] لِابْنِهِ الْحَسَنِ ع لَا تَدْعُوَنَّ إِلَى مُبَارَزَةٍ وَ إِنْ دُعِيتَ إِلَيْهَا فَأَجِبْ فَإِنَّ الدَّاعِيَ إِلَيْهَا بَاغٍ وَ الْبَاغِيَ مَصْرُوعٌ.و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به فرزندش امام مجتبى (علیه السلام) فرمودند) كسى را به پيكار دعوت نكن ، اما اگر تو را دعوت به نبرد خواندند بپذير، زيرا آغازگر پيكار تجاوزكار شكست خورده است.حكمت 234 : تفاوت اخلاقى مردان و زنان (اخلاقى، علمى)وَ قَالَ [عليه السلام] خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا .و درود خدا بر ایشان، فرمودند: برخى از نيكوترين خلق و خوى زنان، زشت ترين اخلاقى مردان است، مانند تكبر ، ترس ، بخل : هرگاه زنى متكبر باشد، بيگانه را به حريم خود راه نمى دهد ، و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مى كند، و چون ترسان باشد از هر چيزى كه به آبروى او زيان رساند فاصله مى گيرد.حكمت 235: نشانة خردمندى(اخلاقى)وَ قِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ ع هُوَ الَّذِى يَضَعُ الشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ فَقِيلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ .قال الرضى يعنى أن الجاهل هو الذى لا يضع الشيء مواضعه فكأن ترك صفته صفة له إذ كان بخلاف وصف العاقل .و درود خدا بر ایشان، فرمودند: (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان ، پاسخ داد:) خردمند آن است كه هر چيزى را در جاى خود مى نهد. (گفتند پس جاهل را تعريف كن فرمود) با معرفى خردمند، جاهل را نيز شناساندم . (يعنى جاهل كسى كه هر چيزى را در جاى خود نمى گذارد ، بنابراين با ترك معرفى مجدد جاهل را شناساند)حكمت 236 : زشتى دنياى حرام(اخلاقى، اعتقادى)وَ قَالَ [عليه السلام] وَ اللَّهِ لَدُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِى عَيْنِى مِنْ عِرَاقِ خِنْزِيرٍ فِى يَدِ مَجْذُومٍ .و درود خدا بر ایشان، فرمودند: به خدا سوگند ! اين دنياى شما كه به انواع حرام آلوده است ، در ديدة من از استخوان خوكى كه در دست بيمارى جذامى باشد، پست تر است!.حكمت 237 : اقسام عبادت(عبادي، معنوى)وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ .و درود خدا بر ایشان، فرمودند: گروهى خدا را به اميد بخشش پرستش كردند، كه اين پرستش بازرگانان است، و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى سپاسگذارى پرستيندند و اين پرستش آزادگان است.حكمت 238: مشكلات تشكيل خانواده(اخلاقى، اجتماعى)وَ قَالَ [عليه السلام] الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا .و درود خدا بر ایشان، فرمودند: زن و زندگى همه اش زحمت و دردسر است و زحمت بارتر اينكه چاره اى جز بودن با او نيست. حكمت 239: زشتى سْستى و سخن چينى(اخلاقى، اجتماعى)وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ .و درود خدا بر ایشان، فرمودند: هر كس تن به سستى دهد ، حقوق را پايمال كند ، و هر كس سخن چين را پيروى كند دوستى را به نابودى كشاند.حكمت 240غضب و ويرانى(اخلاقى، سياسى)وَ قَالَ [عليه السلام] الْحَجَرُ الْغَصِيبُ فِى الدَّارِ رَهْنٌ عَلَى خَرَابِهَا .قال الرضى و يروى هذا الكلام عن النبى (ص) و لا عجب أن يشتبه الكلامان لأن مستقاهما من قليب و مفرغهما من ذنوب .و درود خدا بر ایشان، فرمودند: سنگ غضبى در بناى خانه، ماية ويران شدن آن است. (اين سخن از رسول خدا نقل شده است، و اينكه سخن پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و على [عليه السلام] شبيه يكديگرند جاى شگفتى نيست براى اينكه هر دو از يك جا سرچشمه گرفته و در دو ظرف ريخته شده است).منبع: نهج البلاغهعزیزآل یاسینندای موعوددر روایاتی چند، مطالب و سخنان نخستین امام زمان (علیه السلام) اشاره شده است، از جمله ی آنها روایتی است که محدث بزگوار شیخ علی یزدی حائری (رحمت الله علیه) نقل کرده است. ایشان می گوید: زمانی که قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور کنند ما بین رکن و مقام می ایستند و پنج ندا می دهند: 1- الا یا اهل العالم انا الإمام القائم؛ آگاه باشید جهانیان که منم امام قائم.2- الا یا اهل العالم انا الصمصام المنتقم؛ آگاه باشید ای اهل عالم که منم شمشیر انتقام گیرنده. 3- الا یا اهل العالم ان جدی الحسین قتلوه عطشانا؛ بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین (علیه السلام) را تشنه کام کشتند. 4- الا یا اهل العالم ان جدی الحسین طرحوه عریانا؛ بیدار باشید ای اهل عالم که جد من حسین (علیه السلام) را عریان روی خاک افکندند. 5- الا یا اهل العالم ان جدی الحسین لسحقوه عدوانا؛ آگاه باشید ای جهانیان که جد من حسین را از روی کینه توزی پایمال کردند. امام زمان (علیه السلام) ابتدا خود را خود چنین به جهانیان معرفی می کنند: که قائم و شمشیر انتقام منم؛ قیام نمودم تا انتقام خون جدم حسین (علیه السلام) که او را تشنه لب شهید کرده، بدن مطهرش را عریان روی خاک افکندند و پایمال کردند- را بگیرم. منبع:الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب ج2، ص 282. مواعظ جاوید توصیه به جوانانجوانان ننشینید که گرد پیری سرو روی آنان را سفید کند. (ما به پیری رسیده ایم و به مسایل و مشکلات آن واقفیم) شما تا جوان هستید می توانید کاری انجام دهید، و تا نیرو و اراده ی جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید. اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیری کار از کار گذشته است. تا جوانید فکر کنید. قلب جوان لطیف و ملکوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیکن هرچه سن بالا رود، ریشه ی گناه در قلب قوی تر و محکم تر می گردد، تا جایی که کندن آن از دل ممکن نیست.... شما اگر خدای نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلب های سیاه، چشم ها و زبان های آلوده به گناه از دنیا رفتید، خدا را چگونه ملاقات خواهید کرد؟ این امانات الهی را که با کمال طهارت و پاکی به شما سپرده شده، چگونه با آلودگی و رذالت بر می گردانید؟ این چشم و گوش که در اختیار شماست؛ این دست و زبانی که تحت فرمان شماست؛ این اعضا و جوارحی که با آن زیست می کنید، همه امکانات خداوند متعال می باشند که با کمال پاکی و درستی به شما داده شده است؛ اگر ابتلاء به معاصی پیدا کرد، آلوده می گردد. خدای نخواسته اگر به محرمات آلوده شد، رذالت پیدا می کند و آنگاه که بخواهید این امانات را برگردانید، ممکن است از شما بپرسند که راه و رسم امانتداری این گونه است؟ ما این امانت را این طور در اختیار شما گذاشتیم؟ قلبی که به شما دادیم چنین بود؟ چشمی که به شما سپردیم این گونه بود؟ دیگر اعضاء و جوارحی که در اختیار شما قرار دادیم، چنین آلوده و کثیف بود؟ در مقابل این سؤال ها چه جواب خواهید داد؟ خدای خود را با این خیانت ها که به امانت های او کردید، چگونه ملاقات خواهید کرد؟ منبع:جهاد اکبر، حضرت امام خمینی (رحت الله علیه) ص 57 تا 60. در محضر ولایت...ماه رمضان، ماه ذخيرهسازى و ماه نيرو گرفتن است. ماه رمضان، ماهى است كه آحاد مردم بايد خود را به خزائن غيبى و معنوى الهى برسانند و هر مقدار كه مىتوانند، تغذيه كنند؛ خود را براى پيشرفت آماده كنند. اين، ماه رمضان است.ليلةالقدرى كه در اين ماه رمضان است و قرآن صريحاً مىفرمايد:«ليلةالقدر خيرٌ مِن الف شهر»، يك شب بهتر است از هزار سى روز - هزار ماه - بسيار مهم است. چرا اين قدر فضيلت را به يك شب دادند؟ زيرا بركات الهى در اين شب زياد است؛ نزول ملائكه در اين شب زياد است؛ اين شب، سلام است؛ «سلام هى حتّى مطلعالفجر»؛ از اوّل تا آخر اين شب، لحظاتش سلام الهى است. «سلام قولا مِن ربّ رحيم». رحمت و فضل الهى است كه بر بندگان خدا نازل مىشود.منبع: بيانات مقام معظم رهبری در ديدار علما، طلاب و اقشار مختلف مردم شهر مقدس قم به مناسبت سالروز 19 دى ماه،19/10/75 الگوی نظامی اسلامیمعنویت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دین و اخلاق و فضیلت او از یک طرف، آن بینش عمیق و شجاعت و فداکاری و عواطف رقیق انسانی در کنار صلابت و استحکام معنوی و روحی از طرف دیگر؛ همه ی اینها ناشی از عصمت است؛ چون خداوند متعال او را به مقام عصمت برگزیده است و گناه و اشتباه در کار او وجود ندارد؛ اگر چنین کسی در رأس جامعه باشد، اوج مطلوب همه ی رسالت هاست؛ این معنای غدیر است. در غدیر چنین کاری اتفاق افتاد... شما می بینید که مدت کوتاه کمتر از پنج سال حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان نمونه و الگو و چیزی که بشریت آن را هرگز فراموش نخواهد کرد در طول قرن ها همچنان می درخشد و باقی مانده است؛ این نتیجه ی درس و معنا و تفسیر واقعه ی غدیر است. ... بزرگترین خطر برای نظام و حکومتی مثل نظام و حکومت ما که با نام اسلام به وجود آمده، این است که ما فراموش کنیم الگوی حکومت ما، امیر المؤمنین (علیه السلام) است؛ به الگوی رایج دنیا و تاریخ نگاه کنیم و خود را با آنها مقایسه کنیم؛ به روش حکومت های منحرفی که درطول تاریخ، روز به روز به بشریت ضربه زده اند نگاه کنیم؛ اگر یک جنبه اززندگی انسان را رونقی بخشیدند، جنبه ی دیگری را دچار ضایعات جبران ناشدنی کردند. همت جمهوری اسلامی باید این باشد که خود را به آن الگویی که در غدیر معرفی شد و در دوران پنج ساله ی حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمونه ی آنها نشان داده شده، نزدیک کند... امروز در جمهوری اسلامی اگر بخواهیم سعادت این کشور تأمین شود و مردم عزیز ایران با توانایی هایی که خدای متعال در جوهر این کشور و این ملت قرار داده، به تمنیات و آرزوهای مشروع خود برسند، باید همان خط را دنبال کنیم و دین و دنیای خود را از روی آن حکومت، الگو بگیریم. منبع: بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت عید سعید غدیر خم، 12/12/80. شمیم هدایت موانع رشد انسانخرد کردن صدف و گوهر وجود زیر پتک های نافرمانی و معاصی به خاطر یکی از سه چیز است: 1- جهل 2-غفلت3- سستی و تنبلییعنی گاه انسان جاهل است و یا غافل و یا کاهل. بعضی نمی دانند، اطلاع از وظیفه ی خویش ندارند و همین جهل و نادانی باعث می گردد که در مقابل عمل خطا کنند و یا مسؤولیت خویش را انجام ندهند. پس جاهل، یا عبادات را ترک می کند و یا صحیح انجام نمی دهد... در مقابل این دسته ی جاهل، انسان هایی هستند که عالمند ولی غافل، فراموش می کنند که دردانه ی آفرینش اند و استعداد لقای پروردگار در وجود آنها نهفته است. این عده از انسان ها گرچه به خاطر عملشان یک درجه از دسته ی قبلی جلوتر هستند ولی غفلت آنها، باعث می شود که در مقام عمل، همان خطا و اشتباه گروه اول را انجام دهند.دسته ی سوم کسانی هستند، که عالم و ذاکر هستند هم می دانند و هم توجه به وظیفه ی خویش دارند. اما کاهلند و تنبل، تنبلی همان سستی در اراده و ضعف در تصمیم گیری است. می گوید حالش را ندارم، دلم گرفته و روحم خسته است. در آخر دعای ابوحمزه ی ثمالی پناه به خدا می بریم از چنین روحیه ای: «اللهم انی اعوذ بک من الکسل و الفشل» و بالاخره کسی که تنبلی می کند و لو عالم هم باشد و مذکر به اعمال صالحه، به نتیجه نمی رسد و کاهلی و سستی نیز همچون جهل و غفلت مانع از عمل انسان می شود. بنابراین آنچه که برای ما مثمر ثمره ی کمال و منتج نتیجه ی وصال است آن است که: عالم باشیم و ذاکر باشیم و عامل و ازجهل و غفلت و تنبلی خود را برهانیم.منبع:هدف خلقت، حضرت آیت الله سیدابوالحسن مهدوی (حفظة الله)، صص25 – 16. نکته های نابفراغت نا سالم حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: ذهن و قلب انسان اگر رها و بدون مشغله باشند، به وسوسه های بد گرفتار خواهند شد و اگر فعالیت جسمانی در انسان دچار رکود شود،راه برای ارتکاب گناهان باز خواهد شد.(1)لباس جهنمیحضرت امام حسین (علیه السلام)می فرمایند: هر کس لباس غیرعادتی بپوشد، او را انگشت نما و مشهور گرداند، خداوند متعال روز قیامت به او لباس از آتش می پوشاند.(2)خصلت های دوست خوبحضرت امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: هر کس دارای همه ی حدود و شرایط دوستی یا برخی از آنهاست او را دوست بدان و کسی را که هیچ کدام از این شرایط و خصلت ها را دارا نیست، دوست مشمار.اول: آن که ظاهر و باطن او نسبت به تو یکسان باشد.دوم: زینت و آبروی تو را، زینت و آبروی خود بداند و زشتی و ننگ تو را، زشتی و ننگ خود شمارد.سوم: چنانچه به مال و مقامی دست یافت، روش دوستانه ی خود ر ا با تو تغییر ندهد.چهارم: اگر توانایی و قدرت داشت، از حرمت و نفع رساندن به تو مضایقه نکند.و پنجم: که همه ی این خصلت ها را در بردارد، این است که؛ به هنگام گرفتاری ها و حوادث ناگوار، تو را رها نکند.(3)منابع:1- شرج البلاغه، ابن ابی الحدید ج20، ص 302.2- اصول کافی ج6، ص 445.3- بحارالانوار، ج 71، ص 173.دل نوشته دیگر به کاسههای شیر نیازی نیستخدیجه پنجیبه یتیمان کوفه بگویید، دیگر به کاسههای شیر نیازی نیست!دیگر به بازگشت پدر، امیدی نیست.برگردید، یتیمان کوفه، برگردید؛ دیگر به کاسههای شیر نیازی نیست.ناشناس کوچههای کوفه، هرگز نخواهد آمد!دیگر کوبه در خانههای شما، آهنگ آمدنش را نخواهند نواخت، برگردید، یتیمان کوفه!ای اهالی کوفه! آسوده باشید؛ دیگر از دست عدالتهای علی علیهالسلام ، به ستوه نخواهید آمد! شما ماندید و صدای سکّههای بیتالمال!شما ماندید و هوسهای دور و درازتان! شما ماندید و دنیای سراسر جهلتان!به خدا شما لایق علی نبودید! حیف از آن اقیانوس لایتناهی معرفت و حکمت که جرعهای از آن ننوشیدند! حیف از آن سینه، آن صندوقچه اسرار و دانش الهی که همچنان سربسته ماند و به هیچ کلیدی گشوده نشد!سئوال نکردید، تا جوابی بشنوید!خواند و نرفتید!صدا کرد و جوابی ندادید! حیف از آن قرآن ناطق، که کسی پیدا نشد تا به تفسیرش بنشیند، تا بفهمد و بشناسد، بشناسد و بشناساند!اینک، قرآن، لب فرو بسته است؛ با تمام معجزاتش، با تمام اسرار نهانش! دیگر هر چه بخوانید، جوابی نخواهید شنید. هرگز نخواهید شنید!ای فرزندان سقیفه! تا دنیا دنیاست، باید به حسرت بنشینید و اشک بر چهره روان سازید. هرچند،اگر چشمانتان خون هم ببارد پشیمانی دگر سودی ندارد! علی رفت؛ با تمام عدلش؛ با تمام انفاقش، با تمام مهربانیاش، با تمام نصیحتهای پدرانهاش! «امروز عدالت به تمام معنا، در زیر خاک شد»؛ اگر تمام عمر به سوگ بنشیند، کم است؛به یتمان کوفه بگویید: باز گردند؛ دیگر به کاسههای شیر نیازی نیست!به آن پیر نابینای خرابهنشین خبر دهید، بیش از این در انتظار نماند؛ که امشب نیز «او» نخواهد آمد! به آن بیوهزنان بگویید: دیگر به امید آن مرد مهربان نباشد، تا تنور بیافروزد، و چهره بر آتش بگیرد به نخلها خبر دهید: این قدر بیهوده سر، فراز نکنند که دیگر صدای مناجات او را نمیشنوند.ماه را بگویید، که امشب به ملاقات آفتاب نخواهد رفت.به کوچهها خبر دهید، بیش از این منتظر، ضرباهنگ قدمهای «او» نباشند.و علی علیهالسلام امشب، به دیدار خدا مشتاقتر است.هزار توی خیانتمحمد کامرانی اقدامابن ملجم، معصیت مجسّمی بود در لباس ایمان.چشمهایش هزار توی خیانت بود و قلبش، دخمه خیانت پروری. ابن ملجم، هم تراز هزار مسجد ایمان، کفر داشت و تحجّر.جرأت جست و پا گریختهای بود که از خود میگریخت و به خود تردید داشت.رگهای چرمیاش غلاف عصیان بود و خونش از جنس مرداب و خوابش از جنس عصیان. ابن ملجم، سفرهای سیاه بود که میهمان سکوت وحشی خویش بود.ابن ملجم، سیاه بود و کوچههای کوفه، کوردل. سینه ابن ملجم کوره تزویر بود و چشمهایش بوته خشم کذاب. چشمهایش، آغشته به شهوت قطامههای هوس بود و دستهایش، هم آغوش همیان و غلاف. نفس از سینه سیاهش میگریخت و آواز مرگ را زمزمه میکرد.تمام کرکسها به گرد نام وحشیاش چرخ میزدند و تمام خفاشها ریشه در خونش داشتند.چون جغدی شوم، به هنگام مرگ، در خویش خزیده بود و پنجه به لحظههای واپسین خویش میزد. شمشیرش، آغشته به زهرآگینترین انتقام بود و انتقامش، آغشته به قدیمیترین کینه.چهره زیر نقاب انتقام و نخوت نهان کرده بود. چون عنکبوت، خیره به سکوت سیاه خویش بود و خیمه بر خیرهسری خویش زده بود. برای چنگ به خون روشنی فرو بردن، لحظهای آرام نداشت.به خون عزیزان فرو برده چنگ سر انگشتها کرده عنّاب رنگ چون حلقهای بیدل و بیمغز، حلقه بر حماقت خویشتن زده بود و چشم به راه افول ستاره خویش بود. شب بود و کوفه، دچار تشویش.شب بود و شمشیر ابن ملجم میخواست که دریای نور را بُرش دهد و فرق آفتاب را بشکافد.شب بود و ابن ملجم، به نزدیکترین نقطه نفرت رسیده بود.نگاهش نقطه اتکای پلیدی بود و پلشتی.ابن ملجم، باز مانده رذالت بود و باقیمانده پستی؛ تفاله کفر بود و عصاره عصیان. شب بود و ابن ملجم میرفت تا منحوسترین لحظه تاریخ را به نام خوش ثبت کند.انگشتهایش، عصای مکر عجوزگان بود و صدای ابترش، گلوگاه شرارت، خیانت، رذالت و حماقت بود.قدمهایش بوی کافور میداد و تن تاریکش بوی عذاب شب اوّل قبر را.همیانش پر از هرزهگری بود و حرص همیانش هفت طبقه دوزخ بود؛ از سقر تا سعیر، از جحیم تا جهنّم.«زان که گر مویی بماند از خودیت هفت دوزخ پُر برآید از بدیت مرگ از پنجهاش چون مور میریخت و تا شبهای گورستان، دهانش وا بود.همتای پلیدی بود و همپای پلشتی؛ هم دست خیانت بود و هم دل نفاق؛ هم رکاب کینه بود و هم رنگ بغض؛ همزاد شیطان بود و همراه ابلیس؛ همسایه دیوار به دیوار تحجُّر بود و هم سفره ناسپاسی و همکاسه کفر؛ همنشین و همنفس همیشگی خویش بود و مشتهایش، نمونه خروارها خروار، خودکامگی و خودسری.کوفه آرام بود و ابن ملجم، آرام آرام در زیر خرقه خفاشین خویش میخزید.کوفه کوچک بود و ابن ملجم کوچکتر و خوارتر از آن.کوچه بوی کوچ را میداد و ابن ملجم، بوی تعفّن دست نخورده دل مردگی را، و علی علیهالسلام ، در لحظههای روشن رو به ازدیاد، به سمت تقدیر تاریخ پیش میرفت، تا تنهایی سال خورده خویش را با خشت خشت محراب مسجد تقسیم کند.علی علیهالسلام ، کیسههای نان و خرما را به پایان رسانده بود و اینک، نوبت شانههای شالیپرور علی علیهالسلام بود تا بومی شود و پایان تابلوی شبهای کوفه را در آن به پایان برساند.راز فریاد تو آن است که پنهان باشد آتش آن است که در نای نیستان باشد صبح از پنجره خانه تو گُل میکرد صبح از چشم تو میخواست نمایان باشد عشق میخواست فراوانی دستان تو را عشق میخواست از این دست فراوان باشد کوفه میخواست ولی دست تو باشد بسته کوفه میخواست علی بیسر و سامان باشد کوفه حکمی است به این شرح که ابلاغ شده است هر چه گفته است معاویه فقط آن باشد خون دل خورد علی علیهالسلام تا که بگوید ای قوم بر سر نیزه فریب است که قرآن باشد شام گفتند خوارج که علی مؤمن نیستصبح، میمون معاویه مسلمان باشد فصل آغاز جنون بود و که باور میکردکو نه نامردترین نقطه پایان باشد کیست در مرکز این چرخ به غیر از مولا شاهد این همه نامردی دوران باشد و علی علیهالسلام تکیه به تنهایی نخلستان داد شک به این داشت کسی گوش به فرمان باشد شمشیر شوممحمد کامرانی اقدامفانوسهای مسجد کوفه خاموش بود و دل یاغی و طاغی ابن ملجم خاموشتر.علی علیهالسلام آمد و بر فراز مناره منور مسجد کوفه، صلای توحید را سر داد و بانگ بیداری را.شب بود و لبهای ابن ملجم، در زمزمههای سیاه خویش مچاله میشد.ابن ملجم هم دست شیطان شده بود و همراه «شبیب»، نگاه کینهتوزش در جستجوی فرصتی مناسب بود تا عقدههای زخم خورده و کینههای سال خورده خویش را بر سر علی علیهالسلام فرود آورد. علی علیهالسلام به محراب نماز ایستاد؛ آرام و رها و ابن ملجم برخاست؛ هراسان و در اضطراب، شمشیر شومش را بلند کرد و در هوای نفس چرخاند و بر فرق مولا علیهالسلام فرود آورد. مسجد، غرق در آوای «بسم اللّه و باللّه و علی ملّة رسول اللّه فزت و رَبِّ الْکَعْبه» شد.زمین لرزید. دریا به موج آمد و آسمان آتش گرفت و در هم پیچید. ارکان عدالت و هدایت شکسته شد و ستارههای آسمان نبوت، در هالهای از بهت و خون و اشک فرو رفتند. علی علیهالسلام شهید شد، به دست بدترین اشقیا.علی علیهالسلام شهید شد و از هر واژهای، خون تازه به جریان افتاد و پیکر ایمان، غرق در عمامه خون آلود آفتاب شد. صدای ناله «ام کلثوم» بلند شد و فریاد «وا ابتا»، کوچههای کوفه را در اضطراب همیشگی فرو برد.علی علیهالسلام بر محراب مسجد کوفه، غرق به خون افتاده بود و در زمزمه زلالش، سروش وصل به گوش میرسید. از خاک محراب برمیداشت و بر زخمهای خویش مرهم مینهاد و به آسمان نگریست و زبان مبارکش به تسبیح و تقدیس مشغول بود و نیایش.علی علیهالسلام به آسمان نگریست؛ به ستارههایی که در نگاه حسین علیهالسلام موج میزد و در چشمهای حسین علیهالسلام سوسو میزد. به پاره پاره دل خویش، حسن علیهالسلام ، نگریست که خون میگریست.به حسین علیهالسلام نگریست و لحظه به لحظه فرات را مرور کرد و گریست و گریست؛ تا آنکه یک لحظه، اشک از دیدگانش بند نیامد. شب، شب بیست و یکم بود و زهر، این عصیان برهنه، تشنه.شب بیست و یکم بود و محراب، خالی از تنهایی علی.... و تاریخ، هنوز آخرین لحظه نگاه تو را به خاطر دارد که در نور غوطهور شده بودی و چشمهای اهورایی خویش را بر هم میزدی و دستهای خویش را به جانب قبله میکشاندی و میگفتی: «أَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُه».تاریخ هنوز لحظه وداع تو را به خاطر خویش دارد، تاریخ هنوز آخرین لحظه وداع تو را به خاطر دارد؛ تاریخ هنوز به یاد دارد که خضر، سیاهپوش بود و جبرائیل عزادار و حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام ، غرق در ابهام فراگیر کوچههای کوفه.تیغ و محرابمهدی میچانی فراهانیای سرزمین بیستاره رنگ رنگ! آیا حضور بزرگش، چنان گران بود که طاقتش نیاوردی؟عمری علی علیهالسلام ، عصمت تو بود در برابر آسمان و آسمانیان؛ پس چگونه...؟!هان، ای خاک! تیغی که محراب را سیلواره به خون نشاند، مگر جز از قلب تو بیرون کشیده بودند؟مگر جز اینکه پاره پیکر تو بود؟ آیا شرم نکردی؟ای مسجد! چگونه محراب خویش را از فواره فرق علی علیهالسلام رنگین یافتی وا ز پایه فرو نریختی؟!مروت از کاسههای شیر باید آموخت که هنوز در برابر خانه خلیفه صف کشیدهاند؛ اگر چه نیک میدانند که دیگر کار از کار گذشته است.بستر خالی، هنوز گرم وجود پر حرارتی است که دیگر به هیچ بستری نیاز ندارد؛ گرچه در تمام عمر نیز مردِ بستر نبوده است.باید دانست که در این «در سجده مردن» چه رازی نهفته است و در این ایستاده زیستن! باید پی به این راز برد که چرا کعبه زادگاه کسی میشود و مسجد، شهادتگاهش؟بیشک آنکه نخستین نفس را در خانه خدا خویش فرو دارد، آخرین را نیز شایسته است در خانه خدا بازدم کند؛ که این عین، رستگاریست؛ پس حقیقت گفت که: فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه. و او رستگار شد اما... .بدا به حال قومی که بیعلی علیهالسلام شدهاند...وای بر قافلههای بیقافله سالار! عنان کاروان آیا زین پس به دست چه کسی خواهد افتاد؟! وای بر همه یتیمانی که جز علی، پدری نمیشناختند!زین پس آیا چه کسی نان و خرمایی بر ایشان خواهد آورد؟ وای بر همه چاههایی که زین پس، غریب میشوند. خلیفه تنها و چاههای تنها، عمری باهم از تنهایی بیرون میآمدند. زین پس خلیفه نیست؛ پس چاهها تنها ماندهاند. آیا چه کسی عطش آبها را آبی خواهد نشاند؟!!طعم تلخ بیعلی بودن را حتی امروز میتوان چشید؛ طمعی که قرنهاست زاده میشود.اما دروازههای ماه را نگاه کنید که امشب چه گستردگی فراخی دارند.نگاه کنید که پیامبر، چگونه پرشور به استقبال وصی بزرگ خویش آمده است و خاتون بزرگ عرش نیز که دست در دست پدر، انتظار میکشد. مهتاب، ردّ پرواز مولا را مفروش کردهست. آری! این علی علیهالسلام ست که پس از سالها، دوباره در کنار فاطمه علیهاالسلام ایستاده است؛ آنچنان که به پاس دیدار دوباره، پیامبر بزرگ را در آغوش مهر خویش میفشارد.اشک عدالتمحمدحسین قدیریخدایا! این چه داستانی است که سطر سطرش، دل تصوّر را آتش میزند، جگر تأمل را کباب میکند و اشک تخیل را چون رود به راه میاندازد؟آه خدایا! حکایت علی علیهالسلام ، چه معادله سختی است که عقل را به زانو در میآورد و اوهام را در قبضه دست خود میچرخاند؟!کوه دانش علی علیهالسلام چه قله رفیعی است که پرنده نیز پرواز اندیشه را به نفس در میآورد و عاجز از رسیدن به اوج خود میکند؟!خدایا! امتحان عشق به علی علیهالسلام ـ که عشق به همه خوبیهاست ـ چه آزمون دشواری بود که مُهر مردودی و بیوفایی، به پیشانی بسیاری از مدعیان مِهر به او زد!دشمن او چه اهریمنی بود که ناجوانمردانه و با شمشیر تحجّر، در محراب عشقش به سراغ او آمد و تیغ جهل بر سر همه عقل و عدل فرود آورد؟!و... امروز چه روزی است که دل کعبه، این گهواره آرام علی علیهالسلام ، افتان و خیزان و اشکریزان به طواف علی علیهالسلام آمده و از گوشه گوشه محراب علی علیهالسلام ، بوسه برمیدارد و خاک قبر او را توتیای چشم دل میکند؟!خدایا! چه عزایی در خیمهسرای عالم برپاست که عدالت و انصاف، اینگونه خاک بیکسی بر سر خود میریزند؟!ذوالفقار علی علیهالسلام را چه شده است که قاب لحظههای به یاد ماندی خود با علی علیهالسلام خیره شده و با تصور رشادتهای علی علیهالسلام ، هِق هق کنان به خود میپیچید؟!امروز چرا نخلستانهای کوفه، موهای خود را پریشان کرده و از رازهای سر به مهر علی علیهالسلام و خود سخن میگوید؟!به پای نخلهای کوفه اشک کیست میبارد که نخلستان ز اشک دیده او میدهد خرما چه شبهایی که نان دادم به سائلها و بشنیدم که میگفتند یا رب از علی برگیر داغ ما ... جبرئیل مویه میکند و مدالهای «لیلة المبیت»، «لا فتی الاّ علی»، «ضربةُ علی یوم خندق...» و... زُل زده و کولهبارش را که پر از تصویر شأن نزولهای قرآنی علی علیهالسلام است را بر دیده میگذارد و میبوسد و با گلوی پر از بغض ندا میدهد:تَهدَّمَتْ و اللّهِ ارکانُ الهدی وَ أنْطَمَسَتْ اعلامُ التُقی به خدا قسم اساس هدایت و روشنگری را ویران کردواللّه چشمههای نور و پرهیزکاری را بستندبخدا وصی رسول خدا علی مرتضی به دست شقیترین دیوها به شهادت رسیدضربه شوممحمد کامرانی اقدامابن ملجم، نامردی مرام بود و بیمرامترین نام.ذره ذرهاش، ذرهبینی بود که با آن، آتش تزویر و ریا، کینه و نفاق را برپا مینمود و چشمهای شرر زایش، نقطه کانونی تمام آتشها بود. ابن ملجم، بیابانی بود که به بیراهه نیستی و سرگردانی ختم میشد.ایمان سیاهکارش پُر بود از شب نشینی شیطان و چشمهای شومش، لبریز بود از وسوسه و شکّدر هیچ کجای دوست داشتن نمیتوان جایی برای او یافت.لبهایش بوی مردهها را میداد و آرزوهایش، بوی فتنههای تازه به دوران رسیده را.سیاهی، تا حد امکان بود و تاریکی، تمام و کمال. دست پرورده مکتب دلق نشینان بود و غرق در پلشتی پیوسته خویش.از همه جا رانده و در همه چیز واماندهای بود که قلبش، قلمرو خوی وحشیاش بود و چشمش، آبشخور شغالان و کرکسها. از هیچ پستی و فرومایگی، فروگذار نکرد و از هیچ عداوتی، عدول ننمود.سرخورده ذوالفقار بود و فریب خورده فریبایی و فزونطلبی خویش.کفر، کفافِ عصیانش را نمیداد و خون، جواب شمشیرش را.ابن ملجم، کمرنگترین ثانیهای بود که تا کنون متولّد شده است و سیاهترین ستیزهرویی است که پا به عرصه وجود نهاده است.آمده بود تا نفرین ابدی را خریدار باشد و ایمان خویش را در بازی هوی و هوس به حراج بگذارد.هوسی تمام نشدنی که شرنگ تلخ کامی را در کام خویش میریخت.شمشیرش، آلوده شالوده شقاوت بود و آغشته به عطشناکترین سموم.رم کرده برق شمشیر خویش بود و سرخوش از سرکشی خود.ایمان به خیانت داشت و اعتقاد به نامردی. پیکر پلشتش، پناهگاه جغدها و خفاشهای خونآشام بود و مأوای مارهای زهرآگین زل زده به مرگ. لحظهای در هوای حقیقت نفس نکشیده بود.... و علی علیهالسلام پای بر آسانه مسجد نهاد و عصیان خفته در زیر پوست نیرنگ را تکان داد و سکوت مردابی تنش را برآشفت.ابن ملجم بیدار بود و خفتهتر شد. سراب رستگاری در چشمهایش موج میزد. علی علیهالسلام به نماز ایستاد؛ با صلابت با ضربه شوم شمشیر ابن ملجم آتشفشانی شد که گدازههای زخمیاش، قرهاست پیکره انسان را به آتش کشیده است و دلها را گداخته و زمزمههای جاریاش، لرزه به جان ابن ملجمهای در حال قنوت انداخته.صبح اما دو سه تا کاسه شیرامیر اکبرزاده... تیغ بر فرق عدالت زده و خندیدندخون به ابعاد غریبی علی پاشیدندزاغها از دل شب کنده و بر روز زدندروز و شب، گوشه محراب به هم پیچیدندزخم بر سلسله باور و ایمان افتادهمه افلاک از این زخم به خود لرزیدندشب پر از رخوت نامردی مردم گردیدآسمان، ماه، ستاره، همگی خوابیدندصبح، امّا دو سه تا کاسه شیر آوردندکودکانی که علی را همه شب میدیدندهق هق چاه شناور شده در گریه نخلهمه از هم فقط از درد علی پرسیدند...فریاد محرابسید علیاصغر موسویفریاد محراب است، یا پژواک شیداییش!پیچیده در مسجد کنون، موج غم آواییش.فریاد محراب است، یا؟ امّا نمیدانم!فرجام این فریاد را، از ناشکیباییشگویی چراغ کهکشان، خاموش گردیدهست!گویی نگاه آسمان، گم کرده بیناییشگویی زمین، میل شکفتن در خزان داردبا خیلِ داغِ لالههای سرخِ صحراییشگویی شکسته در خودش، امواج غربت رافانوس تنها مانده، با مرغانِ دریاییشفرجام آن فریاد یعنی: بعد از این مولادیگر رها شد از غم و اندوه و تنهاییش!ماییم و در جان، شعلههای عشق دیدارشماییم و در دل، گنبد زرد تماشاییش.سحر میآیدخدیجه پنجییعنی امشب پدر از سمت سحر میآید؟!گوش کن! بوی قدمهای پدر میآیدچشمها دل نگران خیره به در میپرسندماه، ای ماه! بگو، هان! چه خبر؟ میآید؟پیرمردی که ز چشمش غم تلخی جاری استداد زد، آه خدا، باز سحر میآید؟کودکی دل نگران باز ز مادر پرسیدتو که گفتی پدرم رفته سفر، میآید؟!شهر از دلهره و درد به خود میپیچداز همه جای زمین بوی خطر میآیدکوچهها منتظر و چشم به راهند، خدا!یعنی آن صاحب شمشیر دو سر میآید؟باز هم عطر قدمهای کسی میپیچدیک نفر از ته کوچه به نظر میآید...دلشوره بزرگعباس محمدیشب، شبی در تب فردا نشدن صبح، در فکر شکوفا نشدن.آفتاب، خوب میداند که فردایش زخمیترین فرداها خواهد شد. خوب میداند که فردا، فردای اندوه است و فردای تلخکامی. خوب میداند که آغازش را به خون نوشتهاند. ستارهها، یکی یکی خاموش میشوند. امشب حتی ماه، سر تابیدن ندارد و کوچهها دلتنگتر از پیشاند. بوی غربت، گریبان شب را گرفته است. نخلستانها از اندوه فردا زانو زدهاند. امشب هیچ آوازی را نفس خواندن نیست. «چه شب بدیست امشب که ستاره سو ندارد...»ماه از زمین فاصله گرفته است. امشب ماه، دوردستترین نقطه آسمان است. گویا ماه هم دل دیدن زخم خورشید را ندارد! شب، شبی دیرپاست. شب، بوی ستاره نمیدهد، تنها عطر زخم شببوهاست که بوی اتفاق میدهد. کوچهها پر از دلهرهاند و شهر، دلشورهای بزرگ دارد. تاریکی فراگیر شده است. «سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی». بین چشمان شهر و خوابهای آرام، قرنها فاصله افتاده است. دیوارها ذکر میگویند و هوا در اندوهی بزرگ، جریان گرفته است. صدای اذان بلند میشود. درها و دیوارها، تاب بر پا ایستادن ندارند. کاش پردهای سیاه، چشمان این همه پنجره مضطرب را ببندد! دیگر زمان آن شده است تا اتفاق، به گل سرخ تبدیل شود. خاک، در خود فرو میریزد؛ وقتی خون سرت، چشمه خونهایی میشود که در کربلا فواره خواهند زد و آفتاب در پیراهنی سیاه برمیخیزد از خواب؛ وقتی که میگویی « فزت و رب الکعبه».نفس مطمئنهفاطره ذبیحزادهدیگر بار، چشم در دیدگان شرمسار ماه انداخت و زیر لب فرمود: سوگند که این همان شب موعود است. روزه لبهایش را میهمان جرعهای آب و لقمهای نان و نمک کرد تا سبکبارتر از همیشه، به ملاقات محبوبش برود.رد بندی که کیسه هر شبه نان و خرمای یتیمان بر دوشش به یادگار نهاده بود، هیچگاه به عمق زخمهایی که ظلمت کوردلانه منافقان بر دلش مینشاند، نبود.امشب، تأویل رؤیای صادقانه همدلیاش با رسول خداست. دستی بر سپیدی محاسن کشید و در تقدیرش خواند که این بار، با نیرنگ و شقاوت، به خون خضاب خواهد گشت.علی علیهالسلام امشب آماده است.سفارش مرغان هراسان این شب پردلهره را به دخترش میکند و شاید با نگاهش، دیدگان منتظر تمام یتیمان و بیوهزنان و پیرمردان خرابههای شهر را به پاره جانش حسن علیهالسلام میسپارد و گامهای آرام و استوار خویش را بر دل ظلمت هزار چهره کوفه مینهد.در سحر نوزدهم ماه مبارک رمضان، خیل فرشتگانند که آگاهند خون مقدسی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 585]
صفحات پیشنهادی
ویژه نامه روز بیستم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بیستم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيستم اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ الْجِنانِ وَاَغْلِقْ عَنّى فيهِ اَبْوابَ النّيرانِ وَوَفِّقْنى فيهِ لِتِلاوَةِ ...
ویژه نامه روز بیستم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيستم اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ الْجِنانِ وَاَغْلِقْ عَنّى فيهِ اَبْوابَ النّيرانِ وَوَفِّقْنى فيهِ لِتِلاوَةِ ...
ویژه نامه روز بيست و هشتم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بيست و هشتم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و هشتم اَللّهُمَّ وَفِّرْ حَظّى فيهِ مِنَ النَّوافِلِ وَاَكْرِمْنى فيهِ بِاِحْضارِ الْمَساَّئِلِ وَقَرِّبْ فيهِ ...
ویژه نامه روز بيست و هشتم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و هشتم اَللّهُمَّ وَفِّرْ حَظّى فيهِ مِنَ النَّوافِلِ وَاَكْرِمْنى فيهِ بِاِحْضارِ الْمَساَّئِلِ وَقَرِّبْ فيهِ ...
ویژه نامه روز بیست و هفتم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بیست و هفتم ضیافت الهی نويسنده:سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و هفتم اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَصَيِّرْ اُمُورى فيهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَى ...
ویژه نامه روز بیست و هفتم ضیافت الهی نويسنده:سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و هفتم اَللّهُمَّ ارْزُقْنى فيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَصَيِّرْ اُمُورى فيهِ مِنَ الْعُسْرِ اِلَى ...
ویژه نامه روز بیست و ششم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بیست و ششم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و ششم اَللّهُمَّ اجْعَلْ سَعْيى فيهِ مَشْكُورا وَذَنْبى فيهِ مَغْفُورا وَعَمَلى فيهِ مَقْبُولاً ...
ویژه نامه روز بیست و ششم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و ششم اَللّهُمَّ اجْعَلْ سَعْيى فيهِ مَشْكُورا وَذَنْبى فيهِ مَغْفُورا وَعَمَلى فيهِ مَقْبُولاً ...
ویژه نامه روز بيست و دوّم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بيست و دوّم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و دوّم اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ فَضْلِكَ وَاَنْزِلْ عَلَىَّ فيهِ بَرَكاتِكَ وَوَفِّقْنى فيهِ ...
ویژه نامه روز بيست و دوّم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و دوّم اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فيهِ اَبْوابَ فَضْلِكَ وَاَنْزِلْ عَلَىَّ فيهِ بَرَكاتِكَ وَوَفِّقْنى فيهِ ...
ویژه نامه روز دوم ضیافت الهی
ویژه نامه روز دوم ضیافت الهی نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز دوّم اَللّهُمَّ .... همچنین در جایی دیگر نقل می کنند که : حماد بن عثمان می گوید : شب بیست ویکم ماه ...
ویژه نامه روز دوم ضیافت الهی نویسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز دوّم اَللّهُمَّ .... همچنین در جایی دیگر نقل می کنند که : حماد بن عثمان می گوید : شب بیست ویکم ماه ...
ویژه نامه روز بيست و پنجم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بيست و پنجم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و پنجم اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مُحِبَّاً لاِوْلِياَّئِكَ وَمُعادِياً لاِعْداَّئِكَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَِمِ ...
ویژه نامه روز بيست و پنجم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و پنجم اَللّهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مُحِبَّاً لاِوْلِياَّئِكَ وَمُعادِياً لاِعْداَّئِكَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خاتَِمِ ...
ویژه نامه روز بيست و چهارم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بيست و چهارم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و چهارم اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ فيهِ ما يُرْضيكَ وَاَعُوذُبِكَ مِمّا يُؤْذيكَ وَاَسْئَلُكَ التَّوْفيقَ ...
ویژه نامه روز بيست و چهارم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و چهارم اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ فيهِ ما يُرْضيكَ وَاَعُوذُبِكَ مِمّا يُؤْذيكَ وَاَسْئَلُكَ التَّوْفيقَ ...
ویژه نامه روز بیست و یکم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بیست و یکم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و يكم اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فيهِ اِلى مَرْضاتِكَ دَليلاً وَلا تَجْعَلْ لِلشَّيْطانِ فيهِ عَلَىَّ ...
ویژه نامه روز بیست و یکم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و يكم اَللّهُمَّ اجْعَلْ لى فيهِ اِلى مَرْضاتِكَ دَليلاً وَلا تَجْعَلْ لِلشَّيْطانِ فيهِ عَلَىَّ ...
ویژه نامه روز بيست و سوّم ضیافت الهی
ویژه نامه روز بيست و سوّم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و سوّم اَللّهُمَّ اغْسِلْنى فيهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَطَهِّرْنى فيهِ مِنَ الْعُيُوبِ وَامْتَحِنْ قَلْبى فيهِ ...
ویژه نامه روز بيست و سوّم ضیافت الهی نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد دعای روز بيست و سوّم اَللّهُمَّ اغْسِلْنى فيهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَطَهِّرْنى فيهِ مِنَ الْعُيُوبِ وَامْتَحِنْ قَلْبى فيهِ ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها