واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نبرد با عثمانی و فتح بصره در روزگار فرمانروايی کريم خان زند بر اساس اسناد تاريخی ؛ خان زند پيش از آنکه با عثمانی درگير نبرد گردد سفيری راهی استانبول نمود و ضمن ياداوری دلايل تيرگی روابط دو کشور کشتن عمرپاشا ؛ والی بغداد ؛ را تنها راه دوری گزيدن از جنگ برشمرد ؛ اما سلطان عثمانی کوشيد با دادن وعده هايی چند خان زيرک زند را فريب دهد و او را از اين کار منصرف سازد . از اين رو کريم خان فرمان فراز اوردن سپاه برای فتح بصره و در صورت امکان ديگر نقاط عراق داد .( کريم خان زند و زمان او ؛ ص۱۱۴)در تابستان سال ۱۱۸۸ق لشگريان ايران زمين به فرماندهی صادق خان برادر کريم خان اماده اجرای فرمان وکيل برای حمله به بصره بودند ؛ لشگريانی که شمارشان در تاريخ نوشته ها متفاوت و از سی هزار تا پنجاه هزار نفر ياد شده است . ( فارسنامه ناصری ؛ ج۲ ؛ ص۶۱۳ و تاريخ ايران سرجان مالکم ؛ ج۲ ؛ ص۲۸۵ ) با اين وجود به سبب پاره ای مسائل از جمله گرمای افزون مناطق جنوبی کشور حرکت سپاهيان زند چند ماهی به تعويق افتاد . سرانجام در دوازدهم محرم سال ۱۱۸۹ق لشگريان ايران به کرانه های اروندرود رسيدند و البته با بارش توپخانه بصره و کشتيهای انگلستان مورد استقبال گسترده قرار گرفتند .(تاريخ ايران سرجان مالکم ؛ ج۲ ؛ ص۲۸۵) با اين وجود با کمک و ياری ۲۰۰۰ نفر از شناگران بختياری با گذاشتن رديفی از قايقها و بستن انها به يکديگر پس از هجده روز پلی بنا نهادند تا لشگريان بتوانند از اروندرود گذر نمايند .(گيتی گشای زنديه ؛ ص۱۸۸)به هر ترتيب ؛ بصره در هشتم صفر در محاصره کامل نيروهای خان زند قرار گرفت اما پايداری بسيار عثمانيها و مردمان بصره صادق خان ؛ فرمانده لشگر ايران ؛ را ناگزير ساخت تا برای فتح شهر برجهايی در برابر ديوار شهر برپا دارد و توپهای قلعه کوب بر فراز انها استوار سازد ( تاريخ گيتی گشا ؛ ۷۱) با اين وجود ؛ ينی چريهای عثمانی و مردم بصره ديوارهای فروريخته بر اثر بارش مداوم توپهای ايرانيان را به سرعت بازسازی می نمودند . در اين ميان بسياری از قبايل عرب نيز به ياری دو طرف درگير برخاستند . صادق خان زند که خود مورد پشتيبانی برخی قبيله های عرب چون افراد طايفه بنی کعب قرار گرفته بود برای جلوگيری از کمکهای اعراب به ويژه اعراب عمان به نيروهای عثمانی دستور داد عرض رودخانه اروندرود را با بستن زنجيرهای محکم برای عبور کشتيها و قايقها بدون اجازه لشگريان ايران که دو طرف رودخانه را با پايگاههای ديده بانی و توپخانه محافظت می نمودند ناممکن سازند ( کريم خان زند و خليج فارس : ص۵۶) . سرانجام در پی دلاوريهای لشگريان ايران و چاره انديشی های سپهسالار ايران ؛ والی بصره که سليمان خان نام داشت ناگزير به تسليم گشت .( تاريخ ايران ؛ ج۲ ؛ ص۲۸۶) چنانکه پس از سيزده ماه پايداری در برابر لشگريان خان زند و البته با توجه به کمبود غذا و ياری رسانی اندک از سوی بغداد و استانبول در ۲۸ صفر سال ۱۱۹۰ق به هراه بزرگان بصره به خدمت سردار ارتش ايران رسيد و از او امان خواست .( تاريخ ايران سرجان مالکم ؛ ج۲ ؛ ص۲۸۶) انچه روشن است چند روزی پس از اين ماجرا سپاهيان ايران وارد بصره گشتند . صادق خان به هنگام ورود به شهر دستور داد تا سپاهيان از غارت و تاراج دوری گزينند ؛ با اين وجود برپايه گزارش برخی منابع تاريخی او از مردم بصره مبلغی را به عنوان غرامت جنگی ستاند .(تاريخ گيتی گشا ؛ ص۶۸)چهار ماه پس از فتح بصره ؛ صادق خان به فرمان وکيل به شيراز بازگشت . او به هنگام ترک بصره با برخی از طوايف عرب که در ان شهر می زيستند پيمان بست که از خيانت به علی محمد خان زند که جانشين او گشته بود بپرهيزند و دست او را به ياری بفشارند در عوض با خيالی اسوده و بدون ترس از مزاحمتهای احتمالی سپاهيان زند به کسب و کار خويش بپردازند . با اين وجود حاکم نابخرد زند ؛ علی محمد خان ؛ که بر ثروت انان رشک می برد بر اموال انان طمع يافت و دارايی انان را ضبط نمود . نتيجه اين کار بيخردانه ان شد که اعراب سر به شورش برداشتند و بسياری از سپاهيان ايران از جمله حکمران زند را کشتند . ( تاريخ گيتی گشا ؛ ص۷۳) در پی اين وقايع ناگوار کريم خان دگربار صادق خان را از شيراز سوی بصره گسيل داشت تا با فرونشاندن اشوب دگربار حاکميت فرمانروای ايران را بر ان ناحيه استوار سازد . با ورود سردار زند ؛ شهر دگربار به تصرف نيروهای ايران درامد و در حاکم نشين ان فردی ايرانی سکنی گزيد . ( کريم خان زند و خليج فارس ؛ ص۷۸) با اين وجود هنوز اندک زمانی از فتح دوباره بصره نگذشته بود که کريم خان را مرگ در برگرفت . درپی درگذشت خان زند ؛ صادق خان که خود مدعی تاج و تخت بود با ارزوی تکيه زدن بر اريکه شاهی بصره را فرونهاد . چنين بر می ايد که اين عامل و البته درگيريها و رقابتهای بی پايان خانان زند سبب گرديد تا عثمانيان در سال ۱۱۹۳ يا ۱۱۹۴ق دگربار بی دردسر بر بصره تسلط يابند . کتاب نامه :۱ـ حسينی فسايی ؛ ميرزا حسين ؛ فارسنامه ناصری ؛ تصحيح و تحشيه منصور رستگاری فسايی ؛ جلد دوم؛ تهران :اميرکبير ؛ ۱۳۶۷۲ـ رجبی ؛ پرويز ؛ کريم خان زند و زمان او ؛ تهران : اميرکبير ؛ ۱۳۵۲۳ـ سايکس ؛ سرپرسی ؛ تاريخ ايران ؛ ترجمه محمد تقی فخر داعی گيلانی ؛ چاپ پنجم ؛ جلد دوم ؛ تهران : دنيای کتاب ؛ ۱۳۷۰۴ـ مالکم ؛ سرجان ؛ تاريخ ايران ؛ ترجمه ميرزا حيرت ؛ جلد دوم ؛ بی جا : بی نا ؛ بی تا۵ـ نامی اصفهانی ؛ ميرزامحمد صادق موسوی ؛ گيتی گشای زنديه ؛ به تصحيح سعيد نفيسی ؛ تهران :اقبال؛ بی تا ۶ـ نامی اصفهانی ؛ ميرزامحمد صادق موسوی ؛ تاريخ گيتی گشا ؛ با تحرير و تحشيه دکتر عزيزالله بيات ؛ بی جا ؛ بی نا ؛ بی تا « تاريخ نه ايينه عبرت است نه کارنامه جهل و جنايت . کسانی که با ان چنين شوخيها کرده اند در حقيقت خواسته اند بعضی از کسانی را که در تاريخ ؛ نام و اوازه يافته اند دست بيندازند يا ستايش و نکوهش کنند . تاريخ راستين سرگذشت زندگی انسان است . سرگذشت زندگی انسانها است که زندگی کرده اند و حتی در راه ان مرده اند . اما انچه برای مورخ اهميت دارد ان نيست که اين انسانها چگونه مرده اند ؛ ان است که اينها چگونه زيسته اند . » « شادروان دکتر عبدالحسين زرين کوب »
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1880]