واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آی متقلب!بعضی از هنرمندنماهای اعصاب نوردنما کارشان این است که وقتی از اینجا رانده و از آنجا مانده میشوند، یک دوربین قایمکی بردارند و مثلاً درون یک سطل زباله پنهان کنند که وقتی یک پیرزن لرزان به سطل نزدیک میشود تا کیسه زباله خود را درون آن بیندازد ناگهان دایاناسوری که این هنرمندنماها بیشتر درون سطل پنهان کردهاند بیرون بپرد و کله نحیف پیرزن را درون دهان گودزیلاییاش کند و پیرزن را سکته بدهد و بعد مرد بیشخصیتی جلو بدود و از پیرزنی که چند لحظه قبل به خاطر این حرکت نصف بدنش لمس شده است بخواهد که به دوربین درون سطل زباله لبخند بزند و از این بیمغزها تشکر کند که او را در برنامه دوربین مخفیشان نشان دادهاند.
معلوم نیست هدف آن ابلهی که اولین بار دوربین مخفی را اختراع کرد، چه بود! مگر دوربین آشکار چه عیبی دارد که ملت سراغ دوربین مخفی میروند؟ از همه بدتر اینکه بعضی از مخاطبنماها نیز جلوی تلویزیون مینشینند و به سکته کردن آن مادربزرگ غش غش میخندند و حتی لحظهای تصور نمیکنند که ممکن است آن گودزیلای درون سطل آشغال روزی کله آنها را ببلعد و دیگران به او بخندند اگر یک لحظه با خودتان تصور کردهاید که کار این هنرمندنماها در راستای اعصاب نوردی قرار دارد، خواهش میکنم هر چه زودتر خودتان از پنجره به بیرون بپرید یا آدرس بدهید ما بیاییم شرتان را کم کنیم! آخر مگر ما اسلوب نداریم؟ مگر ما اساسنامه نداریم؟ مگر ما هزار بار در مورد تفاوتهای اعصاب نوردی و مردم آزاری صفحه سیاه نکردهایم؟ چطور فکر میکنید که این کارها اعصاب نوردی است؟ این آقایان محترم اگر واقعاً خیلی خلاق هستند، بیایند در کلوپ ما بنشینند تا با هم مناظره کنیم، ببینیم ما با نمکتر هستیم یا این شیرین عقلها!کالسکهای آرام آرام حرکت میکند و جلوی یک خانواده که آمدهاند در پارک تا بعد از ظهر زیبایی داشته باشند و آش رشته بخورند و تخمه بشکنند، متوقف میشود. زن خانواده به تصور اینکه درون کالسکه یک کودک مامانی خوابیده است، سراغ کالسکه میرود و ناگهان یک مرد 180 سانتی که معلوم نیست با آن سبیلش چگونه درون کالسکه نوزاد لوله شده است سرش را بیرون میآورد و انتظار دارد بینندگان چنین برنامهای برای سکته کردن آن خانوم مهربان ریسه بروند و برای شیرین کاری سازندگان این برنامه پیامک خسته نباشید بفرستند.بعضیها یک کارهایی میکنند که آدم را از اینکه عضو کلوپ اعصاب نوردی هست، شرمنده میکنند؛ برای مثال فکر میکنند فیلم گرفتن از یک آدمی که دارد روی لبه میله پارک اسکیت بازی میکند و ناگهان پایش در میرود و محکم با آن میله برخورد میکند، میتواند مفرح باشد یا مرد گندهای که سوار تاب شده است و دستاندر کاران دوربین مخفی بیشتر زنجیر تاب را شل کردهاند تا آن آقا از روی تاپ پرت شود روی کاکتوسهای جلوی تاب و آن مردم آزارها از او فیلم بگیرند تا بینندگان قدری بخندند یا درون تلویزیون نارنجک کار گذاشتهاند که به محض اینکه مرد خانه بعد از یک روز پر تلاش به خانه برگشت تا بعدازظهر آرامی را بگذراند با یک فشار کوچک روی کنترل تلویزیون منفجر شود و همه به صورت سیاه سوخته آن آقا کرکر بخندند.
اینها اسمش اعصاب نوردی نیست. حتی برنامهسازی هم نیست. اینها ثبت جنایات ذهنی یک آدم مریض است که فکر میکند میتواند با این روشها خودی نشان بدهد و پولی به جیب بزند. اینجور آدمها نه هنرمند هستند و نه اعصاب نورد. آنها مریضند و باید تحت تدابیر شدید امنیتی داخل یک تیمارستان مجهز بستری شوند. فرض کنید یک زن بیچاره برود دم ماشین رخشویی و در آن را باز کند و ناگهان یک گربه از درون ماشین بیرون بپرد. تا اینجای کار میتواند نوعی اعصاب نوردی محسوب شود ولی اگر یکی از همان آدم مریضها دوربینی در یک گوشه کاشته باشد تا از عکسالعمل آن زن بیچاره فیلم بگیرد و یک جماعت چند میلیونی به او بخندند، دیگر اعصاب نوردی نیست بلکه یک مردم آزاری بیرحمانه است. ما شاید در کلوپمان بارها برای ادب کردن دیگران از ترفندهای عجیب و غریب استفاده کرده باشیم ولی هیچگاه نباید دیگران را ابزاری قرار دهیم تا بیرحمانه و از همه جا بیخبر مضحکه دیگران شوند. البته اگر برای مثال یک آقای معلمی که ظلمش به همه رسیده است در برابر دیدگان دانشآموزانی که به آنها ظلم کرده است مضحکه بشود از نظر اساسنامه ما موردی ندارد ولی مضحکه کردن یک راننده شریف شرکت واحد یا یک مادربزرگ مهربان که برای عصرانه نوههایش کاهو و سکنجبین خریده است و دارد از بازار میوه و ترهبار به منزل میرود، اصلاً کار خندهداری نیست. چنین افرادی را باید با جنایتکاران جنگی توی یک سلول بیندازند تا کمی ادب شوند.تنظیم:بخش کودک و نوجوان ****************************************مطالب مرتبطمایه دار با شخصیتهدیه ای برای مهمترین افراد زندگی آموزش قوانین شهروندی برای فضاییها بازیکنان برزیلی بروند بوق بزنند!؟ نتیجه بازیگوشی چراغ دین در سرای دنیا بیایید با شخصیت شویم وقتی پنجره باز است اتاقم بوی گل می گیرد. تونل زندگی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 689]