واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: قصه این درام ضدجنگ، در یك دهكده آلمانی اتفاق میافتد و زندگی گروهی از بچههای دبستانی را به تصویر میكشد. این بچهها در خانه و مدرسه با نیروی زور و قدرت تحكم بزرگترها روبهرو هستند... میشائیل هانكه، فیلمساز سرشناس و غیرمتعارف سینما اصلیتی آلمانی دارد. اما او در 20سال اخیر، فیلمهایی در كشورهای مختلف جهان- و از جمله فرانسه و آلمان- ساخته است، 3سال قبل برای درام ضدنژادپرستی «پنهان» جایزه بهترین كارگردانی جشنواره كن را گرفت. این جشنواره بهار امسال نخل طلایی خود به عنوان بهترین فیلم جشنواره را به ساخته جدید وی «روبانسفید» اهدا كرد.با آنكه قصه فیلم در سال 1913 و یك سال قبل از شروع جنگجهانی اتفاق میافتد ولی منتقدان سینمایی آن را فیلمی در ارتباط با جنگ ارزیابی میكنند. قصه این درام ضدجنگ، در یك دهكده آلمانی اتفاق میافتد و زندگی گروهی از بچههای دبستانی را به تصویر میكشد. این بچهها در خانه و مدرسه با نیروی زور و قدرت تحكم بزرگترها روبهرو هستند و بحث تنبیه و مجازات آنها در طول قصه فیلم مطرح میشود. قصه فیلم چنین ارزیابی میكند كه اعمال خشونت بیحدوحصر و بیمورد نسبت به بچهها، گرایشات فاشیستی را در آنان تقویت میكند و هانكه به زبانی غیرمستقیم چنین اظهارنظر میكند كه این بچهها، به زودی به صورت سربازان فاشیستی درمیآیند. «روبانسفید» از سوی كشور آلمان نامزد شركت در رقابتهای اسكار بهترین فیلم خارجی سال است. این فیلم طی 2هفتهاخیر از سوی بسیاری از انجمنهای منتقدان فیلم آمریكا، به عنوان بهترین فیلم خارجی سال انتخاب شد، هانكه در گفتوگوی زیر درباره جنبههای مختلف ساخته جدیدش صحبت میكند. • خودتان « روبانسفید » را چگونه ارزیابی میكنید؟قصه این فیلم را از یك كتاب گرفتم. این اولین بار نیست كه قصه یك كتاب را تبدیل به فیلم سینمایی میكنم. تمام فیلمهایی كه ساختهام اقتباسی از كتابهای ادبی بودهاند. از سن 19سالگی كه به ادبیات علاقهمند شدم تا به امروز، كتابها همیشه همراهم بودهاند. نوشتهها و كتابهای مربوط به قرن گذشته و اوایل قرن بیستم را خیلی دوست دارم. در یكی از كتابهایی كه خواندم یك نصیحت خردمندانه وجود داشت. این نصیحت در اینباره بود كه خوب است والدین بچههای خود را در موقعیتهای خاصی قراردهند تا مجبور به افشاگری درباره خود بشوند تا بتوان به وسیله آن رفتار بچهها را مورد كنترل قرارداد. در عین حال، این یك جور تنبیه و مجازات هم بود. • و چه زمانی تصمیم گرفتید چنین چیزی را در دل تاریخ قرار دهید؟چند سالی میشد كه در فكر ساختن این فیلم بودم. فلسفه اصلی این كار 20- 15سال قبل به ذهنم رسید. به فكر قصهای بودم كه در آن گروهی از بچهها در یك دهكده در موقعیتی قرار میگیرند كه میتوانند به قضاوت درباره والدین خود بنشینند. در این فكر بودم كه اگر ایدهای تبدیل به یك ایدئولوژی شود چه اتفاقی میافتد. این مسئله میتواند مدل پایهای و اولیه هر یك از شكلهای تروریسم بشود. • فیلم شما هم به موضوع تروریسم میپردازد. بعضی فیلمها تروریستها را تا حدودی قابل قبول نشان میدهند اما نگاه شما نگاه متفاوتی است. همیشه براین باور بودهام كه تروریسم همیشه و در هر حالی چیزی غیرسمپاتیك است. علتش هم این است كه از جان و وجود دیگران مایه میگذارد. خودم شخصا «اولریك ماینف» را میشناسم. او زمانی آدم دلچسب و خونگرمی بود و حتی شوخطبعیهای انسانی را نیز با خودش داشت؛ این روزها كمتر میتوان چنین افرادی را پیدا كرد. • قصه فیلم كمی قبل از شروع جنگ جهانی اول است. فكر میكنید چنین فاصلهگیری تاریخی و بحث درباره یك گذشته دورتر ضروری بود؟شما میتوانید این فیلم را در یك كشور غیر مسیحی بسازید، آن وقت میبینید كه این موضوع در آنجا چقدر میتواند متفاوت به نظر برسد اما حرف اصلی فیلم همان خواهد بود كه اكنون است. هر تاریخی هر قدر كه مربوط به گذشتههای دور باشد، میتواند به امروز وصل شود. رفتار انسانی و گرایشات متنوع آدمها، چیزی نیست كه مربوط به امروز و دیروز باشد. جهان سالهاست كه با مسائلی از این دست روبهروست و دارد با آن سروكله میزند. • سرمایه تولید فیلم به راحتی تامین شد؟نه چندان. شما یك فیلم تاریخی دارید كه قصهاش در دوران جنگ جهانی اول اتفاق میافتد و نقشهای اصلی آن را چند تا بچه كوچك بازی میكنند. طبیعی است كه فیلمی با چنین حال و هوایی نمیتواند به آسانی سرمایه ساخت پیدا كند. اما احساس میكردم هم خود بچههای كم سن و سال و هم بزرگترهای آنان لازم است فیلم متفاوتی مثل روبانسفید را تماشا كنند. • فكر میكنید چرا تهیهكنندگان حاضر شدند هزینه تولید فیلمی با این مشخصات را قبول كنند؟خب، شاید با توجه به موفقیتهای بینالمللی چند فیلم آخرم، آنها تصور میكردند سرمایهگذاری روی روبانسفید چندان هم بد نیست و خرج خودش را درمیآورد. اما واقعیت امر این است كه این فیلم یك كار پرخرج است و در كشور آلمان معمولا روی فیلمهای گران قیمتی با این مضمون، سرمایهگذاری نمیشود. روبانسفید گرانترین فیلمی است كه تا به حال ساختهام؛ 20میلیون یورو رقم خیلی بالایی است. • كار با بچهها سخت بود؟سختترین بخش كار پیدا كردن بچههایی بود كه باید این نقشها را بازی میكردند. حدود 6ماه از حدود 7هزار داوطلب تست گرفتم. كار سختی بود و خیلی وقت گرفت. این كار را به تنهایی نكردم. یك گروه 20نفره در این رابطه با من همكاری داشتند. میدانستم كه باید مستعدترین آنها را انتخاب كنم، زیرا آنها باید نقشهای سختی را بازی كنند. طبیعی است كه در چنین شرایطی با یك بازیگر تعلیم دیده راحتتر میتوان كاركرد. حضور بازیگر حرفهای كار را سادهتر میكرد ولی من كسانی را میخواستم كه كاملا طبیعی به نظر برسند. به همین دلیل برای انتخاب بازیگر به مكانهای كوچكتر و دهقانی رفتم. میدانستم اگر بچههای مستعدی را انتخاب كنم میتوانم آنها را در موقعیت قراردهم و یك بازی خوب از آنها بگیرم در این صورت آنها حتی بهتر از بازیگران حرفهای بازی میكردند. از طرفی من تجربه زیادی در كار با بچهها دارم. تقریبا در همه فیلمهایم بچهها نقشی داشتهاند. • روبانسفید مثل فیلمهای قدیمی سیاه و سفید است. گفتید این كار را كردید تا خاطر ما كاملا به روزهای جنگ جهانی اول معطوف شود. نمیشد با كمك رنگ همین حال و هوا را منتقل كرد؟برای این كار دو دلیل وجود دارد؛ نكته اول اینكه سیاه و سفید بودن فیلم، كنتراست مورد نظر ما را فراهم میكرد. میخواستم تفاوت این فیلم با دیگر محصولات آلمانی را نشان بدهم. اما كار ما خیلی سخت بود. این روزها دیگر فیلم سیاه وسفید نداریم. دلیل دیگر این بود كه میخواستم حس و حال آن دوران كاملا روی پرده سینما منتقل شود. • در تعدادی از سالنهای سینما فیلم مستقیما به صورت دیجیتالی نمایش داده میشود. تا چند سال پیش انجام چنین كاری تقریبا غیرممكن بود، زیرا پرژكتورهای دیجیتالی هنوز وارد بازار نشده و گسترش پیدا نكرده بودند. نسخه دیجیتالی فیلم بهتر و شفافتر است و صحنههای آن وضوح و روشنی بهتری دارند. به اعتقاد من، پرژكتورهای دیجیتالی یكی از نشانههای بزرگ پیشرفت دنیای سینما هستند. اگر امروز شما فیلمی را تماشا كنید كه متعلق به 50سال قبل است، خیلی بهتر متوجه این موضوع میشوید. نسبت به پیشرفت تكنولوژی حالت خودشیفتگی ندارم، ولی احساس میكنم این نوع نمایش فیلم خیلی بهتر و كاملتر است. • ایده اصلی ساخت فیلم از كجا آمد؟ چه شد كه تصمیم گرفتید آن را بسازید؟این سؤال از آن سؤالهای سخت است. شعرهای یك شاعر از كجا میآید؟ ایده یك قطعه موسیقی از كجا سرچشمه میگیرد؟ طبیعی است كه مثل یك جرقه، ناگهان به ذهن میآید و شما را درگیر خودش میكند. این همان اتفاقی است كه همیشه میافتد و اینبار سر این فیلم هم رخ دارد. • كار نگارش فیلمنامه چقدر بود؟ آیا یك پروسه طولانی را طی كردید؟یادم میآید كه فیلمنامه فیلم را 10سال پیش نوشتم. همانطور كه گفتم طرح ساخت روبان سفید 20سال قبل به ذهنم رسید. مجموعهای از ایدههای مختلف را در ذهنم داشتم. كتابهای زیادی درباره تحصیل و تاریخ آن مطالعه كردم. میخواستم بدانم وضعیت تحصیلی در كشورهای مختلف چگونه است. حدود 10سال پیش بود كه احساس كردم به اندازه كافی برای فیلمنامهام دستمایه جمع كردهام. حالا میشد استخوانبندی كلی آن را دید. وقتی كار نوشتن فیلمنامه را شروع كردم، زمان زیادی وقت نبرد. زمانی كه شما میدانید ماجرا چیست و قرار است چگونه پیش برود، كار شما هم راحتتر میشود. • زمان نگارش فیلمنامه احساس نزدیكی به این كاراكترها میكنید یا ترجیح میدهید فاصلهتان را با آنها حفظ كنید؟ اگر احساسات كاراكترها را نشناسید و یكجورهایی با آنها همراهی نكنید، نمیتوانید یك فیلمنامه خوب بنویسید. البته در همان حال لازم است كه شما یك نگاه كلی نسبت به آنها و كلیت قصه داشته باشید. باید بدانید این كاراكترها قرار است به كجا بروند و در استخوانبندی و ساختار كلی كار چه جایگاهی دارند. • هنگام ساخت فیلم به تماشاگران و چالشهایی كه هنگام تماشای آن با آن روبهرو میشوند هم فكر میكردید؟بله. حتما همینطور است. این نكته را به ویژه هنگام پیریزی فیلمنامه فیلم مدنظر داشتم. در این وضعیت، شما باید به نقاط اوج، لحظات حساس و حتی لحظههای معمولی قصه هم فكر كنید. ریتم هم از اهمیت زیادی برخوردار است. رعایت همه اینها خیلی مهم است. اگر با یك كتاب سر و كار داشته باشید، میتوانید در صورت عدم رضایت صفحاتی را كه دوست ندارید رد كنید. اما هنگام تماشای فیلم شما نمیتوانید اینگونه عمل كنید. • و جالب است كه روبان سفید با لحظات اوج و فرود زیادی روبهروست. به همین دلیل حفظ تعادل اهمیت زیادی داشت و همه چیز فیلم وابسته به آن بود. فیلم از نقطه نظر هنری خیلی شبیه یك قطعه موسیقی است. تو باید بدانی كدام سازها را در كدام بخش مورد استفاده قرار دهی و اوج و فرود صدایت كجا باید باشد. • این ایدههای خلاق را از كجا میآورید؟ از میل شدید من به تأكید بر مشاهدات سرچشمه میگیرد. برایم خیلی جالب است كه بدانم وقتی تماشاگران فیلم متوجه این نكته میشوند كه در بیرون از حوادث و نوع روایت قرار دارند، چه عكسالعملی نشان میدهند. • دوست دارید جایزهای ببرید؟ بله، برایم مهم است. كسب جوایز بیشتر به معنی آن است كه شانس موفقیت فیلم شما در گیشه نمایش بیشتر میشود. در عین حال مشهورتر میشوید و میتوانید برای فیلم بعدی خود راحتتر تهیهكننده پیدا كنید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 734]