تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826135735




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جدال نئوليبراليسم و سوسياليسم،از اروپا تا آمريكاي جنوبي


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ناظران بين المللي، گسترش سياست هاي نئوليبراليستي در جهان و غرب را علت بحران هاي اجتماعي حاضر در كشورهاي مختلف اروپايي و روي آوردن مردم و سياستمدارن به نئوفاشيم دانسته و دولت هاي راست حاكم بر غرب را در دهه دوم قرن بيست و يكم با چالش هاي جدي مدني روبرو مي دانند كه مي تواند حتي به گسترش واگرايي در اتحاديه اروپا بيانجامد. اين كارشناسان، شرايط كنوني اروپا را به شرايط پيش از شروع جنگ جهاني دوم تشبيه مي كنند كه بحران اقتصادي و آسيب ديدن هويت ملي اروپايي ها، ظهور رايش سوم را رقم زد. آغاز نئوليبراليسم را بايد به دوران رونالد ريگان نسبت داد. رونالد ريگان از حزب جمهوري خواه در آمريكا و مارگارت تاچر از حزب محافظه كار در انگليس پيشتاز نئوليبراليسم بودند. از اين دوران به ريگانيسم ياد مي شود كه تجديدنظري در آموزه هاي اقتصادي غالب وقت بود. سياست هاي كينزي كه از دوران ركود بزرگ 1929 در اقتصاد حاكم شده بود ناكارا دانسته شد. حضور پررنگ دولت در اقتصاد با توجه به مهم بودن طرف تقاضا مغاير اصول اقتصادي بازار مانند دولت كوچك تشخيص داده شد. ريگانيسم به دنبال بازارگرايي و حاكميت دست نامرئي كه اقتصاددانان كلاسيك مطرح مي كردند، بود. بناي ريگانيسم بر عقايد ميلتون فريدمن اقتصاددان يهودي آمريكايي بنا گذاشته شده بود. اگرچه وي در جمله معروفي گفت: در نهايت همه ما كينزي هستيم. اما نظريات وي تفاوتي اساسي با نظريان جان مينارد كينز انگليسي دارد. در دنياي نظريات اقتصادي از مدت ها پيش از آنكه ريگان و باند نئوليبرال او به قدرت برسند چالش هايي اساسي در باره كاركرد نظريه هاي افراطي بازارگرايي مطرح شده بود. اقتصاد نئوكلاسيك به عنوان جريان اصلي در اقتصاد داراي ابهاماتي اساسي است كه همواره بي پاسخ مانده است. اعتقاد به الگوهاي عام، ثابت و جهان شمول بارها در دنياي واقع به شكست انجاميده و اقتصاددانان بسياري آموزه هاي آن را به چالش كشيده اند. در قرن نوزدهم فردريك ليست و اقتصاددانان موسوم به «مكتب تاريخي آلمان» مخالف جدي ليبراليسم اقتصادي وقت موسوم به اقتصاد كلاسيك بودند و آن را مقدمه اي براي انتقال قدرت و ثروت به انگلستان مي دانستند. اقتصاددانان نهادگرا نيز ايرادهايي جدي به نئوكلاسيك ها وارد كردند كه نه تنها بي پاسخ مانده است بلكه نئوليبراليسم به نظريه هاي افراطي تري نقل مكان كرده است. نظريه انتظارات عقلايي آخرين مدل از حركت به سوي بازارگرايي افراطي است. رابرت لوكاس اقتصاددان آمريكايي دانشگاه شيكاگو به دليل طرح اين موضوع در سال 1995 نوبل اقتصاد دريافت كرد. وي براي نظريات اقتصاد كلان(Macro Economic) پايه هاي مبتني بر اقتصاد خرد (Micro Economic) ارائه كرد. استفاده از اطلاعات در شرايطي كه عقلانيت كامل حاكم مي باشد و آينده اقتصادي قابل پيش بيني، روح نظريه وي را تشكيل مي دهد. ميلتون فريدمن به عنوان پدر مكتب شيكاگو در سال 2005 در مصاحبه با اشپيگل از ثمرات كارهاي لوكاس در آينده خبر داد. بازارگرايي شديدي كه در نظريات نئوليبراليستي وجود دارد كه افراطي ترين قرائت ارائه شده نيز مي باشد، به بهره كشي از كارگران انجاميده است و در نظام بين الملل نيز به شكل خشن و سركوبگر نمود يافته است كه راه اندازي جنگ هاي متعدد مصداق شديد آن بوده و سياست هاي بحران زاي صندوق بين المللي پول در آمريكاي جنوبي، اروپاي شرقي و آسياي شرق و جنوب شرقي مصداق هاي خفيف تر آن هستند. مكتب شيكاگو (فريدمن و شاگردانش) در كودتاي آگوستو پينوشه در شيلي يار و ياور ديكتاتور بودند. كارشناسان اقتصاد سياسي، سياست هاي اقتصادي صندوق بين المللي پول را كه در حقيقت سياست هايي براي ممانعت از ظهور قدرت هاي ديگر و حفظ برتري آمريكا دانسته اند؛ آن را روي ديگر راهبرد كلان اين كشور ارزيابي مي كنند. روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز در 8 مارس 1992، سندي از وزارت دفاع آمريكا(پنتاگون) منتشر كرد كه در آن آمده بود: وزارت دفاع معتقد است كه ماموريت سياسي و نظامي آمريكا در دوره پس از جنگ سرد اين است كه به هيچ رقيبي اجازه ظهور در اروپاي غربي، آسيا يا در كشورهاي عضو جامعه اقتصادي اروپا را ندهد. اين سياست طبيعتا با استفاده از ابزارهايي مانند سازمان تجارت جهاني، صندوق بين المللي پول و بانك جهاني تعقيب مي شود. ريچارد نيكسون رييس جمهور اسبق آمريكا در مقاله اي در روزنامه نيويورك تايمز مورخ 7 ژانويه 1991، در مورد علت تجاوز آمريكا به خليج فارس و جنگ با عراق مي نويسد: ما به خاطر دفاع از دمكراسي به كويت نرفته ايم، چون نه در كويت و نه در كشورهاي منطقه دمكراسي وجود ندارد. ما براي سركوبي يك ديكتاتور به كويت نرفته ايم، چون در اين صورت بايد به سوريه هم اعلان جنگ مي داديم. ما براي دفاع از تساوي بين المللي هم به كويت نرفته ايم. ما به اين دليل به آن جا رفته ايم كه به هيچ كس اجازه ندهيم به منافع حياتي ما لطمه بزند. ريگانيسم از اوايل دهه 80 تاكنون به جنگ هاي زيادي مبادرت كرده است كه نيكسون دليل آنرا به روشني بيان كرد. مقابله با اتحاديه اروپا نيز در دستوركار بوده است. ميلتون فريدمن اقتصاددان آمريكايي در سال 2005 در مصاحبه اي با هفته نامه آلماني اشپيگل پيش بيني كرد كه تناقض هاي كاركردي باعث فروپاشي يورو پول واحد اروپايي خواهد شد. **نئوليبراليسم در اروپا ------------------------- نئوليبراليسم به راهبرد اقتصادي كشورهاي اروپايي نيز تبديل شده است. ظهور راست هاي افراطي در فرانسه و عقب نشيني از سياست هاي سوسياليستي در اين كشور، خداحافظي سوئد با مدل توسعه سوئدي در سال 2006 كه قرائتي از دولت هاي رفاه بود و اتخاذ سياست هاي راست در انگليس دوران بلر كه دولتي چپ بود نشان مي دهد اين موج به اروپا سرايت كرده است. تظاهرات گسترده در كشورهاي اروپايي مانند؛ انگلستان، يونان، فرانسه و ... نشان مي دهد آثار آن براي مردم اروپا نيز قابل تحمل نيست. اين راست گرايي به حوزه هاي اجتماعي و قواعد مربوط به مهاجرت نيز تعميم يافته است و خطر فاشيسم در اروپا جدي است. بدرفتاري با مهاجران و اسلام ستيزي در اين قاره بشدت گسترش يافته است. **بحران مالي، هويتي و ظهور نئوفاشيسم اروپايي -------------------------------------------------------- نئوليراليسم در اروپا باعث افزايش فاصله طبقاتي در قاره اي شده كه خاستگاه دولت هاي رفاه بوده است و مردم آن همواره به عدالت اجتماعي حساس بوده اند. بسياري از مردم در جستجوي عامل اين وضعيت، مهاجران را مقصر مي دانند و شاهد موجي مهاجرستيز در اين قاره هستيم. دكتر گريگوري ويلپرت(1) استاد علوم سياسي دانشگاه بروكلين آمريكا و كارشناس مسائل آمريكاي لاتين در گفت گو با پژوهشگر ايرنا درباره رشد راست ها در اروپا گفت: نئوليبراليسم تا سال 2008 براي اروپا بحران زيادي ايجاد نكرد چرا كه اروپا و آمريكا در مركز قدرت اقتصادي جهاني قرار داشتند و از اين رو نابرابري ناشي از نئوليبراليسم به اندازه بقيه، آنها را تحت تاثير قرار نمي داد. نتيجه چنين وضعيتي، تداوم چرخش دولت هاي اروپايي بين راست ميانه و چپ ميانه بود؛ اكنون اگرچه به نظر مي رسد راست ها بر اروپا حاكم هستند اما اين وابسته به شرايط است و يك روند نيست. اين نويسنده آمريكايي معتقد است كه دولت هاي راست كنوني بايد منتظر پيامدهاي بحران هاي گذشته باشند و گفت: تاثيرات بحران مالي 2010-2008 را بايد در انتخابات هاي آتي كشورهاي اروپايي مشاهده كرد؛ آنچه اكنون در اروپا ديده مي شود به جنب و جوش در آمدن حركت هاي اعتراضي عليه دولت هايي است كه رياضت اقتصادي را براي فائق آمدن بر بحران اقتصادي به مردم تحميل كرده اند و اين اعتراضات مي تواند در نهايت آنقدر قوي شود كه به سقوط دولت هاي حاكم كنوني در اروپا بيانجامد. پايگاه خبري سويت 101(Suit 101) يك مجله آنلاين انگليسي زبان در ونكوور كانادا در مقاله اي به قلم مارك سامرفيلد نوشت: پيروزي راست گرايان افراطي در انتخابات منطقه اي 2010 فرانسه نشان دهنده رشد راستگرايي افراطي در اروپا است و موضوع تنها به فرانسه ختم نمي شود و در انتخابات 2008 استراليا هم راست ها 30 درصد آراء را كسب كردند. انتخابات 2009 اروپا هم مصداق ديگري از رشد راست هاي افراطي است و محافظه كاران توانستند بيش از 15 درصد آراء را در دانمارك، اسلواكي، اتريش و هلند كسب كنند. سويت 101، دهه اول قرن بيست و يكم را دهه احياي راست افراطي دانست و ركود جهاني 2008 و تداوم بحران مالي جهاني تا 2010 را عامل تشديد گرايش ملت هاي اروپايي به سمت سياستمداران تندرو دانست و نوشت: رسانه هاي آلمان نسبت به كمك اين كشور به بحران اقتصادي يونان ابراز انزجار كردند و بيشتر فرانسوي ها، كاهش يارانه هاي دولتي در بخش خدمات عمومي اين كشور را ناشي از گسترش اتحاديه اروپا به شرق مي دانند. اين پايگاه خبري غربي در عين حال بحران مالي جهاني را تنها موضوع تاثيرگزار بر رشد سياستمداران راست افراطي در اروپا ندانسته و پيروزي احزاب سوسياليست در انتخابات هاي اعتراضي يونان و لتوني را از نمونه هاي آن برشمرده و نوشت: مسائل هويتي هم به اندازه مسائل اقتصادي بر رشد راست گرايي افراطي در اروپا تاثيرگذار بوده، چرا كه راست هاي افراطي جز در باره سخت گيري عليه مهاجرين در ديگر برنامه هاي اقتصادي نظر مشتركي ندارند. سويت 101 موفقيت هاي دو حزب آزادي و حزب اتحاد براي آينده اتريش در اين كشور را مديون شعارها عليه مهاجرين و شعارهاي ضداسلامي عنوان كرده و مي نويسد: ايجاد اتحاديه اروپا براي رقابت سياسي-اقتصادي با چين و آمريكا هم قسمت ديگري از مشكلات است و اروپايي ها قبل اينكه به هويت اروپايي خود فكر كنند، هويت ملي خود را در نظر مي گيرند و گروه هاي راست بخصوص در اين شرايط سخت در حال دامن زدن به مناقشات داخلي هستند. ظهور رايش سوم در آلمان قبل از جنگ جهاني دوم هم در زمان بحران اقتصادي و آسيب ديدن غرور ملي كشورهاي اروپايي رخ داد، موضوعي كه مي تواند به ظهور دوباره فاشيسم در اروپا منجر شود. روزنامه آلماني اشپيگل در مطلبي، اسلام ستيزي در اروپا را برخاسته از زنده شدن تفكرات ملي گرايانه و نگراني از گرايش عمومي به اسلام دانست و نوشت: گيرت وايلدرز سازنده فيلم موهن فتنه و رهبر حزب آزادي هلند، شخصيت مركزي جنبشي است كه عامل ممنوعيت احداث مناره در سوئيس و ممنوعيت برقع در بلژيك شد؛ جنبشي كه به خود جرات داده است بگويد مسلمانان دارند كنترل اروپا را در دست مي گيرند و بايد براي نجات اروپا كاري كرد. حتي در كشورهايي كه به جامعه گرايي معروف بوده اند مثل بلژيك، هلند و سوئد هم احزاب راست افراطي اكثريت را گرفته اند؛ احزاب عوامگراي راست سال ها است در دولت هاي ائتلافي ايتاليا و سويس حضور دارند و در پارلمان هاي اتريش، نروژ و فنلاند صاحب كرسي هستند؛ حزب افراطي جبهه ملي فرانسه به رياست ژان ماري لوپن در انتخابات محلي بهار سال گذشته با شعارهاي اسلام ستيزانه توانست 4 درصد آراء را كسب كند؛ حزب اتحاد شمالي ايتاليا يك حزب راست افراطي اين كشور هم در انتخابات مارس، توانست كنترل ونيز و پيدمونت را كه قسمت عمده منطقه ثروتمند شمال اين كشور محسوب مي شود، در دست گيرد. پايگاه اطلاع رساني دانشكده هنر و علوم اجتماعي دانشگاه لنكستر(Lancaster) درباره ابعاد روانشناختي و جامعه شناختي خيزش راست افراطي در اروپا هشدار داد و آنرا ناشي از نوستالژي سياستمداران اروپايي براي بازگشت به گذشته دانست و نوشت: انتخابات پارلماني اروپا در ژوئن 2009 نشان داد كه جنبش هاي شبه نازي در حال رشد هستند، بطوري كه حزب ملي انگليس 6.2 درصد آراء و دو كرسي را كسب كرد و حزب آزادي اتريش با كسب 12.7 درصد آراء كرسي هاي خود را دو برابر كرد و حزب اتحاد براي آينده اتريش هم توانست 4.6 درصد آراء را كسب كند، در مجارستان هم حزب افراطي حركت براي مجارستان بهتر توانست 14.77 درصد آراء را كسب كند. پايگاه اطلاع رساني دانشكده هنر و علوم اجتماعي دانشگاه لنكستر در پايان نسبت به شعارهاي احزاب افراطي ابراز نگراني كرد و نوشت: شعار افراطي هاي مجارستان، اول مجارستان بود و شعار افراطي هاي آلمان اول آلمان و همين طور بود براي انگليسي ها، فرانسوي ها، اسپانيايي ها و ديگر مليت هاي اروپايي كه اين موضوع تهديدي امنيتي و چالشي جدي براي اروپا به عنوان يك بلوك واحد است. **شكست نئوليبراليسم در آمريكاي جنوبي -------------------------------------------------- واكنش ها نسبت به نئوليبراليسم در برخي مناطق شديد بوده است. در آمريكاي جنوبي ظهور دولت هاي چپ عملا به حاكميت سياست هاي نئوليبرال در اين منطقه پايان داد. چپ هاي آمريكاي لاتين با نفي نئوليبراليسم، در دهه اول قرن بيست و يكم با رشد فزاينده اقتصادي، اخراج شركت هاي چندمليتي، توزيع بهتر درآمدها، كاهش فاصله طبقاتي و ملي شدن صنايع، معادن و زمين ها روبرو بودند؛ بطوري كه حتي برآورد سازمان هاي اطلاعاتي آمريكا، كشورهاي اين منطقه را از قدرت هاي نوظهور دهه دوم قرن بيست و يكم معرفي كرد. كارشناسان مسائل بين الملل معتقدند باوجود چالش ها، غرب به رهبري آمريكا به دليل مشكلات مختلف اقتصادي و سياسي قادر به كنار زدن چپ ها در آمريكاي لاتين نيست و اگرچه سوسياليسم قرن بيستم با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي افول كرد اما موج دوم سوسياليسم موسوم به سوسياليسم قرن بيست و يكم در آمريكاي لاتين همچنان به پيش خواهد رفت كه بيش از آنكه به آفرينش محتوايي جديد مربوط باشد، واكنشي به سياست هاي تهاجمي نئوليبراليستي است. دكتر گريگوري ويلپرت كارشناس آمريكاي لاتين درباره قدرت گرفتن گروه هاي چپ سوسياليست در اين منطقه در دهه اول قرن بيست و يكم به پژوهشگر ايرنا، گفت: دليل اصلي رشد دولت ها و احزاب چپ در آمريكاي لاتين در دهه اول قرن بيست و يكم، شكست و بحران ناشي از نئوليبراليسم است. وي به سلطه 30 ساله سياست هاي نئوليبراليستي بر بيشتر جهان بويژه آمريكاي لاتين اشاره كرد و گفت: دولت ها با پيگيري سياست هاي كاهش برنامه هاي اجتماعي، افزايش تجارت آزاد و عدم كنترل اقتصاد تلاش كردند خود را با نئوليبراليسم هماهنگ كنند. استاد علوم سياسي دانشگاه بروكلين آمريكا، ايجاد شكاف طبقاتي را نتيجه نئوليبراليسم براي مجريان سياست هاي آن دانست و ابراز داشت: باوجود وعده ها مبني بر اينكه اجراي سياست هاي اقتصادي نئوليبراليستي همه را ثروتمند خواهد كرد، اجراي اين سياست ها فقط براي اقليتي ثروت آور شد و نابرابري و فقر را دامن زد. همچنان كه نئوليبراليسم در نتيجه تشديد بحران اقتصادي ناپايدارتر مي شد مثل آرژانتين، دولت هاي چپگرا بويژه در آن مناطقي كه نئوليبراليسم خيلي قوي بود، شروع به رشد كردند. اين كارشناس مسائل آمريكاي لاتين كه سال هاي در ونزوئلا زندگي كرده در باره آينده سياسي چپ ها در آمريكاي لاتين و جهان نيز گفت: بعد از يك دهه حضور جنبش بوليواري(2) و دولت ونزوئلا در قدرت، اين جنبش اكنون با يك بحران خاص خود روبروست كه در بعد گسترده تر، نتيجه كاهش درآمدهاي نفتي و قدرت هزينه كردن دولت و ركود است. انتخابات اخير پارلماني در ونزوئلا و كاهش حاميان هوگو چاوز در پارلمان ناشي از همين بحران مالي است كه البته رئيس جمهوري اين كشور با توجه به رو به بهبود بودن اقتصاد تا انتخابات آتي رياست جمهوري در 2012 فرصت جبران دارد و پيروزي در انتخابات آتي به توانايي دولت اين كشور براي بهبود خدمات عمومي بستگي دارد و وضعيت مشابهي را مي توان براي ديگر دولت هاي چپ در آمريكاي لاتين تصور كرد؛ دولت هاي چپ آمريكاي لاتين وارد دوره اي از حيات سياسي خود شده اند كه مستلزم گذر از چالش هاي اقتصادي-سياسي جدي است. ويلپرت، پيروزي نامزد چپ ها در انتخابات 2010 برزيل را يادآور شد و اظهار داشت: اگر بخواهيم به انتخابات اخير برزيل كه ديلما روسف را روي كار آورد، استناد كنيم، اين انتخابات نشان مي دهد كه دولت هاي چپ قادر به ادامه راه هستند اگرچه بايد به اين موضوع نيز توجه داشت كه موارد براي هر كشوري متفاوت است و تعميم انتخابات برزيل به ديگر كشورهاي آمريكاي لاتين ساده نيست. استاد دانشگاه بروكلين آمريكا درباره همبستگي چپ ها عليه امپريالسيم آمريكا نيز گفت: با وجود چالش هاي پيش رو، چنين به نظر مي رسد كه همبستگي آمريكاي لاتين در آينده نزديك ادامه خواهد داشت زيراكه آنرا به عنوان يك بلوك قوي در صحنه جهاني مطرح خواهد كرد. وي درباره رابطه چپ ها با صهيونيسم جهاني و رژيم صهيونيستي هم گفت: حمايت گروه هاي چپ آمريكاي لاتين از فلسطيني ها و انتقاد آنها از سياست هاي اسرائيل تاريخي است و تعجب برانگيز نيست اگر دولت هوگو چاوز رئيس جمهوري ونزوئلا يا دولت اوو مورالس رئيس جمهوري بوليوي به همدردي با مردم فلسطين عليه اسرائيل ادامه مي دهند. پايگاه اطلاع رساني سازمان سوشال آلترنتيو، يك سازمان دفاع از حقوق كارگران در آمريكا در مطلبي درباره احياي سوسياليسم در مقابل امپريالسم غرب در آمريكاي لاتين نوشت: مدت ها بود كه از مرگ سوسياليسم سخن به ميان مي آمد و بازار آزاد كاپيتاليسم جاده خوشبختي معرفي مي شد اما نئوليبراليسم كه براي دو دهه بر اقتصاد حاكم بود، موفق نبود و نتيجه آن فقر، تبعيض، جنگ هاي بي پايان و فجايع محيطي بود. سوشال آلترنتيو، آمريكاي لاتين را رهبر مقاومت عليه نئوليبراليسم و دليلي براي زنده بودن جنبش هاي ضدامپرياليستي معرفي كرد و ادامه داد: در خط مقدم جبهه ضدنئوليبراليستي آمريكاي لاتين، ونزوئلايي ها در 1998، هوگو چاوز را با شعارهاي ضدامپرياليستي روي كار آوردند و در سال 2000، مردم كوچابامبا(3)، شركت هاي چندمليتي را بيرون كردند و كنترل آن خود را در اختيار گرفتند؛ بعدها در اكوادور و نيكاراگوئه هم رافائل كوررئا و دانيل اورتگا با شعار اصلاحات به نفع فقرا و حركت عليه سياست هاي نئوليبرال انتخاب شدند؛ در برزيل هم لولا داسيلوا به عنوان يك رئيس سابق اتحاديه هاي كارگري با شعارهاي ضدنئوليبراليستي پيروز شد؛ در شيلي، ميچل بچلت(4) سوسياليست به خاطر ميانه روي در سياست هاي ضدامپرياليستي مورد انتقاد دانشجويان قرار گرفت و فيليپه كالدرون(5) محافظه كار هم تنها در يك انتخابات جنجالي توانست پيروز شود. اين پايگاه اطلاع رساني انگليسي زبان، نتايج خوب پيروزي چاوز براي مردم را زمينه ساز روي آوردن مردم به چپ ها در آمريكاي لاتين عنوان كرد و نوشت: پيروزي چاوز در دسامبر 2006، ملي شدن قسمت هايي از صنايع برق و مخابرات و در نهايت افزايش كنترل دولت روي نفت را در پي داشت، ايجاد دانشگاه هاي دولتي، سوپرماركت هاي ارائه مواد غذايي ارزان و ايجاد بيمارستان ها و طرح تبادل پزشك با كوبا از ديگر برنامه هاي وي بود. سوشال آلترنتيو اضافه كرد: در بوليوي هم، جنبش به سوي سوسياليسم وابسته به اوو مورالس در حال تحقق اصلاحات ارضي و ملي كردن صنايع است و صددرصد دو پالايشگاه اين كشور را خريداري كرده و ششصد هزار هكتار از زمين هاي اين كشور را از ملاكان بزرگ گرفته و شامل اصلاحات ارضي اعلام كرد و پولي را كه تا به حال به جيب نخبگان داخلي و شركت هاي چندمليتي مي رفت در برنامه هاي اجتماعي به كار گرفت؛ درآمد داخلي بوليوي از 300 ميليون دلار در 2005 به 1.6 ميليارد در 2007 رسيد، درآمدي كه صرف برنامه هاي اجتماعي و ايجاد زيرساخت ها شد. اين پايگاه اطلاع رساني انگليسي زبان در عين حال، اقتصاد بوليوي و ونزوئلا را همچنان در كنترل ملاكان كاپيتاليست دانست و آنها را نگران الهام بخش شدن اين دو كشور براي ديگر نقاط آمريكاي لاتين اعلام كرد و نوشت: هنوز مخالفين كاپيتاليست با كارشكني اقتصادي و حتي نظامي تلاش مي كنند مانع تحقق اصلاحات شوند؛ در بوليوي مخالفين راستگرا در منطقه صنعتي شرق اين كشور در حال بردن آن به سمت جنگ داخلي هستند. پايگاه اينترنتي گلوبال ريسرچ يك سازمان رسانه اي تحقيقاتي در مونترال كانادا هم در مقاله اي به قلم جيمز پتراس درباره افول ايالات متحده و رشد آمريكاي لاتين نوشت: اوج قدرت ايالات متحده بين سال هاي 1999-1976 بود و پذيرش دكترين بازار آزاد و اطاعت از بانك جهاني و صندوق بين المللي پول توسط اكثر نظام هاي جهان، همچنان قدرت واشنگتن را افزايش مي داد تا پايان دهه نود كه شروع تظاهرات هاي كارگري و بحران مالي كاپيتاليسم را رقم زد به طوري كه بين سال هاي 2000 تا 2005، ده ها حزب نئوليبرال كنار زده شدند و جاي خود را به چپ ميانه دادند. اين پايگاه خبري انگليسي زبان به حركت هاي مردمي عليه دولت هاي راستگرا در نتيجه شكست سياست هاي اين دولت ها با شروع قرن بيست و يكم اشاره كرد و آورد: از 2001 تا2002، آرژانتين سه رئيس جمهور تجربه كرد كه همگي با حركت هاي مردمي كنار زده شدند و اين شورش هاي مردمي در واقع برخاسته از بسته شدن بانك ها و عواقب آن براي مردم بود؛ جنبش هاي مردمي در اكوادور عامل روي كار آمدن كوررئا شد؛ در بوليوي شورش دهقانان عامل كنار زده شدن رئيس جمهور راستگرا شد تا در 2005، مورالس يك رهبر بوميان و كشاورز سابق روي كار آيد. **از انقلاب اكتبر تا سوسياليسم قرن بيست و يكم --------------------------------------------------------- اردشير عماني(6) يك فعال سياسي و كارشناس ارشد اقتصاد سياسي مقيم نيويورك در گفتگو با پژوهشگر ايرنا به بررسي تاريخي تقابل سوسياليسم با نئوليبراليسم در آمريكاي لاتين پرداخته كه در زير آمده است. براي بسياري در جهان، سال 1989 كه با فروپاشي ديوار برلين و پايان سوسياليسم معنا مي يافت چرا كه كشورهاي اروپاي شرقي و سرزمين انقلاب اكتبر(7) معرف سوسياليسم بودند. برعكس، 1989 براي كشورهاي آمريكاي لاتين به عنوان مبدا خيزش اين منطقه عليه رژيم هاي اوليگارش با ايدئولوژي نئوليبراليستي بود كه در سال هاي بعد هم به ظهور نظم نويني تحت عنوان سوسياليسم قرن بيست و يكم منجر شد. شورش هاي كاراكاس پايتخت ونزوئلا در 27 فوريه 1989 كه خيلي زود به 26 شهر ديگر اين كشور كشيده شد امروزه به عنوان نقطه تغيير انقلاب در آمريكاي لاتين شناخته مي شود. جهان با فرياد توده هايي روبرو بود كه عدالت را فرياد زدند و با صداي بلند طرح هاي رياضت اقتصادي ديكته شده توسط صندوق بين المللي پول و ديگر موسسات مالي جهاني را كه نگراني اي جز نگراني از حاكميت توده هاي مستضف بر جامعه را ندارد، رد كردند. در پاسخ به شورش هاي گسترده و تقاضا براي تغيير، كارلوس آندرس پرز رئيس جمهوري راستگراي وقت، حكومت نظامي اعمال كرد كه با دستگيري هاي گسترده و سركوبي مردم ونزوئلا همراه بود. ارتش با يك فرمان صريح وارد شهر شد: تيراندازي كنيد و بكشيد و نظم را برقرار كنيد. تنها در چند روز، صدها و حتي هزاران نفر از معترضين ونزوئلايي كشته شدند كه تعداد كشته ها از 396 تا هزار نفر اعلام شده تعدادي بيشتر از اين رقم هم زخمي شدند. تا آن زمان، هنوز طبقه متوسط درباره وجود يا عدم وجود دموكراسي دچار ترديد بود كه سركوب گسترده مردم، نبود دموكراسي را به همه اثبات كرد و اين دوره در حقيقت شروع دوره جديدي از تاريخ ونزوئلا بود. شورش براي تغيير در دوراني كه دولت ها دچار كسري بودجه بودند تا حدودي طبيعي مي نمود اما آنچه شورش هاي ونزوئلا را به پتانسيلي انقلابي براي تغيير تبديل كرد وجود جنبش انقلابي بوليواري بود، سازماني متشكل از گروهي از افسران انقلابي كه در 1982 داخل ارتش ونزوئلا و به رهبري هوگو چاوز تاسيس شده بود. اگرچه در فرايند طولاني مدت استقلال ونزوئلا از آمريكا، كودتاي نظامي به رهبري چاوز در 1992 نتوانست موفق شود اما مقاومت و هوشياري مردم ونزوئلا سرانجام به انتخاب يك دولت ضدامپرياليستي در 1999 منجر شد. در كشورهاي آمريكاي لاتين و در جزاير كارائيب كه آمريكا براي بيش از 165 سال آنها را به عنوان حياط خلوت اختصاصي خود معرفي مي كرد و دسترسي به مواد خام ارزان، محصولات كشاورزي و نيروي كار آنها را حق طبيعي خود مي دانست. هرگونه تلاش توسط نيروهاي وطن دوست قاره براي استقلال از آمريكا و ايجاد اتحاد در راستاي منافع ملي در كشورهاي اين منطقه، تخاصم آشكار نظاميان آمريكا و نهايتا تهاجم، اشغال و تغيير رژيم را در پي داشت. البته از اين نكته نبايد غافل شد كه موفقيت هايسوسياليسم قرن بيست و يكم در ونزوئلا مديون دانش تجربي و نظري به دست آمده از شكست ها و پيروزي هاي پرهزينه طبقه كارگر در كشورهاي ديگر آمريكاي لاتين بويژه كوبا، شيلي، نيكاراگوئه، هندوراس و هائيتي است. رشد يك جنبش ضدامپرياليستي در آمريكاي لاتين با رد كامل نظري نئوليبراليسم و نظريه هاي كاذب اجتماعي مكتب اقتصادي شيكاگو ميلتون فريدمن(8) و كنار زدن نهادهاي امنيتي و تجاري وابسته به واشنگتن مثل سازمان كشورهاي آمريكايي(OAS)، مخالفت با امپرياليسم به عنوان رژيمي كاپتيال و همچنين ايجاد يك دموكراسي مردمي براساس مشاركت فعال مستضعفين جامعه، براي حل مشكلات جامعه همراه بود. به عقيده چاوز، تنها راه از بين بردن فقر و كمك به ايجاد دموكراسي واقعي انتقال قدرت به طبقه كارگر است. به منظور تحقق اين هدف، كنگره ونزوئلا قانوني را به منظور ايجاد شوراهاي همكاري تصويب كرد. امروزه 20 هزار شوراي اجتماعي در تمام ونزوئلا فعالند و وظيفه آنها تسهيل طرح هاي سرمايه گذاري و توليد و توزيع خدمات و كالا در سراسر كشور است. هر شوراي اجتماعي از دويست تا چهارصد رابط ايجاد شده و در مناطق روستايي 20 كارگر را شامل مي شود. اگرچه ونزوئلا، اولين كشوري در آمريكاي لاتين بود كه پرچمدار سوسياليسم قرن بيست و يكم شد اما تقلاهايي موازي آن در ديگر كشورها هم در اين رابطه وجود داشت. در بوليوي، اوو مورالس رهبر جنبشبه سوي سوسياليسم در 2005 براي رياست جمهوري انتخاب شد. زمان كوتاهي پس از پيروزي در انتخابات، وي شعار سوسياليسم قرن بيست و يكم را پذيرا شد و به آلبا(اتحاد بوليواري براي كشورهاي آمريكا) يك سازمان همكاري بين كشورهاي آمريكاي لاتين و حوزه كارائيب پيوست. اين سازمان با دولت ها و احزاب سوسيال دموكرات مرتبط بوده و تلاشي براي يكپارچه كردن اقتصادي قاره بر اساس رفاه اجتماعي و همكاري هاي دوجانبه اقتصادي مي باشد كه در واقع گزينه مقابل منطقه تجارت آزاد كشورهاي آمريكا FTAA طرح شده توسط واشنگتن است. با هدف متحد كردن كشورهاي آمريكاي جنوبي و محافظت از آنها در مقابل دخالت آمريكا، در سومين نشست سران دولت هاي آمريكاي جنوبي در برزيل در 23 مي 2008 ، يك اتحاد جديد به نام اتحاديه ملت هاي آمريكاي جنوبي موسوم به اوناسور ايجاد شد. بنيانگذاران، هدف خود را ايجاد يك اتحاديه مشابه اتحاديه اروپا در آمريكاي لاتين اعلام كردند كه پول، پاسپورت و پارلمان مشترك داشته باشد. قبل از ظهور جنبش هاي سوسياليستي جديد در آمريكاي لاتين و ايجاد آلبا و اوناسور، تنها اتحاديه برجسته در آمريكا يعني سازمان كشورهاي آمريكا(OAS) كه توسط سيمون بوليوار در 1826 دركنگره پاناما پيشنهاد شده بود،يك هدف كاملا متفاوت داشت. ديدگاه بوليوار براي اتحاد آمريكاي لاتين، متحد كردن بوميان اين منطقه عليه امپرياليسم خارجي بود. اما با ورود به قرن بيستم، آرزوهاي بوليواري تحقق نيافت و حاكمان تحت نفوذ امپرياليسم در واشنگتن قدرت را در دست گرفتند. حاكمان كشورهاي آمريكا در اين دوره به منظور مقابله با هر جنبش مترقي چپ در قاره آمريكا، در نهمين كنفرانس بين المللي سازمان كشورهاي آمريكا به رهبري جرج مارشال وزير خارجه آمريكا در بوگاتو، قطعنامه نهايي مبارزه با كمونيسم در آمريكا را صادر كردند. براي موفقيت جنبش سوسياليستي قرن بيست و يكم، مجريان آن نه تنها بايستي ايدئولوژي نئوليبرال مكتب شيكاگو در اقتصاد را به چالش مي كشيدند بلكه بايد موجوديت سازمان كشورهاي آمريكا به رهبري واشنگتن را نيز به چالش مي كشيدند. يكي از نقش هاي بين المللي بوليوي تحت حاكميت مورالس، تعريف چشم انداز كشورهاي در حال توسعه در بحران زيست محيطي جهاني است كه توسط پروتكل كوچابامبا(9) در آوريل 2010 بر آن تاكيد شد. در 2009 مورالس براي دومين بار در انتخابات با كسب 63 درصد كل آرا پيروز شد. يك سال بعد از اولين پيروزي مورالس در سال 2006، رافائل كوررئا طرفدار ديگر سوسياليسم رئيس جمهوري اكوادور شد. در يك دوره زماني نسبتا كوتاه، اعضاي آلبا افزايش پيدا كردند و ونزوئلا، كوبا، بوليوي، اكوادور، نيكاراگوئه و سه كشور ديگر از كارائيب را شامل شد: آنتيگوا و باربودا، دومينيكا و سنت وينسنت و گرنادين از جمله اين كشورها هستند. در عين حال، پيروزي لولا داسيلوا يك عضو موسس حزب كارگران برزيل در انتخابات رياست جمهوري 2002 برزيل و انتخاب دوباره وي در انتخابات 2006 تغيير برجسته اي در تغيير سياست كشورهاي آمريكاي لاتين براي نجات از سلطه واشنگتن بود و تقويت جريان سوسياليسم در اين منطقه را به دنبال داشت. امروزه، برزيل يك عضو حياتي آلباست. در انتخابات رياست جمهوري 29 اكتبر 2010، نامزد حزب كارگر دلما روسف يك ماركسيست سابق كه تجربه زندان و شكنجه در دوران راست ها را در كارنامه خود دارد، 56 درصد آراء را كسب كرد كه ادامه حركت رو به جلو و جهت گيري مستقل اقتصادي و سياسي آينده برزيل را نويد مي دهد. قدرت روزافزون جنبش كارگري در برزيل، پيروزي حزب كارگران و حضور دلما روسف در آلبا مي تواند هم رهايي از سلطه نظامي و تجاري آمريكا را رقم بزند و هم باعث رضايت مردم اين منطقه شود. در بيست سال گذشته از زمان شورش كاراكاس، جنبش هاي سوسياليستي به سرعت در آمريكاي لاتين رشد كرده و نويد بخش پيشروي چپگراها در سراسر جهان شده است. در عين حال، امپرياليسم و نيروهاي وابسته به آن بيكار ننشستند و در هر فرصتي براي كند كردن حركت آمريكاي لاتين به سمت پيشرفت و بازگرداندن حكومت هاي دست نشانده در اين منطقه تلاش كردند. كودتاي شكست خورده عليه چاوز در 2002 و بركناري موفق مانوئل زلايا رئيس جمهوري منتخب هندوراس كه بلافاصله بعد از پيروزي در انتخابات، از پيوستن به آلبا خبر داده بود، از جمله تلاش هاي واشنگتن براي جلوگيري از پيشروي آمريكاي لاتين در مسير استقلال بود. دخالت آمريكا در امور كشورهاي آمريكاي لاتين و حوزه كارائيب موضوعي غيرقابل انكار است. واشنگتن به منظور تحقق دكترين سرنوشت محتوم آمريكا(10) در قرن بيستم از طربق تحريم،، اشغال و تغيير رژيم، هفتاد بار در آمريكاي لاتين دخالت كرده كه در واقع يعني هر دهه هفت بار. ** چپ ها در آمريكاي لاتين به دنبال پيشروي -------------------------------------------------- گلوبال ريسرچ، نجات يافتن چاوز از كودتاي آمريكايي 2002 توسط نظاميان وفادار، انتخاب چپ ها در انتخابات 2005 و 2010 اوروگوئه، 2008 پاراگوئه، 2005 شيلي، 2002،2006 و 20010 برزيل و بحث برانگيز شدن انتخابات 2000 و 2006 مكزيك را كه يپروزي چپ ميانه را درپي داشت از مصداق هاي گرايش هاي ضدامپرياليستي كشورهاي آمريكاي لاتين دانست و نوشت: با درگير شدن امپرياليسم آمريكا در دو جنگ در خاورميانه تحت تاثير صهيونيست هاي حاكم بر عرصه سياسي اين كشور، واشنگتن از آمريكاي لاتين غفلت كرد و نتوانست مانع رفتن اين منطقه به سمت چپ ميانه شود. اين پايگاه اطلاع رساني، كودتاها و انقلاب هاي (مخملي و رنگين) آمريكايي را نيز از به چالش كشيدن دولت هاي چپ آمريكاي لاتين ناتوان دانست و نوشت: در پنج سال گذشته به جز مورد هندوراس(11)، بقيه اين كشورها به خاطر عملكرد خوب از كودتا در امان ماندند؛ حتي بحران مالي جهاني 2010-2008 هم به خاطر تجربه چنين بحراني توسط آمريكاي لاتين در 2001-2000 و همچنين روابط اقتصادي با آسيا از جمله چين، نتوانست به اقتصاد اين كشورها آسيب جدي وارد كند. گلوبال ريسرچ در باره عملكرد چپگراها در آمريكاي لاتين نوشت: مورالس بر هويت سرخپوست خود تاكيد كرد و با هند، اروپا، چين، كانادا و آمريكا در حوزه انرژي و معدن قرارداد بست؛ لولا بر اين موضوع كه از يك خانواده فقير مهاجر از شمال شرق برزيل است و قبلا از فعالان كارگري بوده تاكيد كرد و با ايجاد سبدهاي غذايي براي فقرا، ايجاد مقرري بيكاري، هزينه كردن ميلياردها دلار در بهداشت و فقرزدايي با تاكيد بر سياست خارجي مستقل راه را براي توسعه كشورش باز كرد؛ ايدئولوژي توسعه گراي لولا خواهان توسعه روابط با چين، هند، ايران و ونزوئلا و در عين حال كنار زدن تحريم هاي آمريكا بود. آرژانتين، اوروگوئه، شيلي، اكوادور و پاراگوئه در را به روي سرمايه گذاران خارجي بويژه در بخش هاي توليد باز كردند و صادرات كشاورزي و معدني را گسترش دادند و به اين ترتيب توانستند اوضاع خود را بهبود دهند. مجله آمريكايي فارين پاليسي بدون اشاره به چپگرايي رهبراني مثل چاوز و مورالس، رهبران آمريكاي لاتين را ميانه رو دانست و نوشت: دوران جنگ سرد 1990-1946 و ديكتاتوري نظامي پايان يافته و دوران حاكميت عملگراها فرا رسيده است اگرچه ايدئولوژي هم هنوز براي رهبران آمريكاي لاتين يك اولويت است كه مانوئل سانتوس(12) كلمبيا و سباستين پينرا (13) در شيلي و دانيل اورتگا در نيكاراگوئه از نمونه هاي آن هستند. فارين افرز ارگان رسمي شوراي روابط خارجي آمريكا هم در مطلبي در باره ظهور قدرت هاي چپ در آمريكاي لاتين نوشت: اگر از كلمبيا و آمريكاي مركزي بگذريم، با شروع پيروزي چپ ها در انتخابات هاي آمريكاي لاتين، يك سونامي واقعي چپ در حال برخورد با آمريكا است. دولت اوباما از جورج بوش به دليل غفلت از آمريكاي جنوبي انتقاد كرد و آن سياست را سبب گرايش منطقه به سوي كشورهاي ديگر مانند ايران دانست. اگرچه وي تمركز بر منطقه را افزايش داده اما به دليل ادامه سياست هاي افراطي بازارگرايي توسط كابينه وي و خاطرات تلخ مردم آمريكاي جنوبي از اين سياست ها و حساسيت هاي شديد در افكار عمومي، تاكنون دستاوردي در بازگشت مجدد به منطقه نداشته است. پژوهش ح.ع**9123 ------------------------------------------------------------- 1- دكتر گريگوري ويلپرت جامعه شناس آمريكايي-آلماني مقيم نيويورك و سردبير وبسايت ونزوئلا كه اكنون به عنوان استاد علوم سياسي در دانشگاه بروكلين مشغول به فعاليت است. وي زندگينامه سياسي چاوز را تحت عنوان كسب قدرت براي تغيير ونزوئلا به رشته تحرير درآورد كه تاكنون به چندين زبان ترجمه شده است. ويلپرت دكتراي فلسفه اجتماعي از دانشگاه دولتي فلوريدا و همسر سركنسول ونزوئلا در نيويورك است. 2- جنبش بوليواري جنبش كشورهاي آمريكاي لاتين متشكل از تعدادي از كشورهاي اين منطقه است كه به ابتكار هوگو چاوز رئيس جمهوري ونزوئلا براي تقابل با امپرياليسم آمريكا و تنظيم روابط منطقه اي و بين المللي جنبش هاي چپ با جهان ايجاد شد. 3- كوچامبا پايتخت فرهنگي بوليوي و از شهرهاي بزرگ اين كشور است و مبارزه اين منطقه در سال 2000 با شركت هاي خصوصي خارجي متصدي ارائه آب در اين كشور، محرك تصويب قطعنامه اي در سازمان ملل درباره آزاد بودن حق دسترسي به آب شد. 4- ميچل بچلت به عنوان يك سوسياليست ميانه رو و اولين زن رئيس جمهور شيلي از 11 مارس 2006 تا 11 مارس 2010 رئيس جمهوري اين كشور بود و با پيروزي سباستين پينرا در انتخابات رياست جمهوري 2010، از قدرت كنار رفت. 5- فليپه كالدرون راستگرا در انتخابات مشكوك به تقلب يك دسامبر 2006 مكزيك پيروز شد و در يك دوره شش ساله تا 2012 رئيس جمهوري اين كشور خواهد بود. 6- اردشير عماني، عضو موسس سازمان ضدجنگ كميته دوستي آمريكائيان-ايرانيان در نيويورك - يك سازمان فعال صلح در آمريكا-است. 7- انقلاب 1917 روسيه، جنبشي سياسي در روسيه بود كه در اين سال با سرنگوني دولت موقت كه بعد از حكومت تزارها به روي كار آمده بود به اوج خود رسيد و به برپايي اتحاد شوروي انجاميد. 8- ميلتون فريدمن اقتصاددان آمريكايي و از بنيانگذاران مكتب شيكاگو در اقتصاد است. مكتب شيكاگو در اقتصاد از پايه هاي اقتصاد جديد در غرب است. وي از بزرگترين مروجين دكترين بازار آزاد در اقتصاد و بازگشت به اقتصاد كلاسيك غرب است. 9- پروتكل كوچابامبا يك پروتكل زيست محيطي است كه در نشست تغييرات آب و هوايي در منطقه كوچابامباي بوليوي در آوريل 2010 به منظور انجام اقدامات حمايتي از محيط زيست ايجاد شد. 10- دكترين سرنوشت محتوم Manifest Destiny يك فرضيه قرن نوزدهمي سردمداران ايالات متحده آمريكاست كه دكتريني نژادپرستانه و زياده خواهانه به منظور توجيه تجاوز واشنگتن به ديگر كشورهاي قاره آمريكا محسوب مي شود. هدف غايي دكترين مزبور سيطره كامل واشنگتن بر قاره آمريكاست. 11- كودتاي نظاميان تربيت شده در آمريكا در سال 2010 منجر به كنار زده شدن مانوئل زلايا رئيس جمهوري چپگراي اين كشور و روي كار آمدن يك دولت راستگرا شد. 12- مانوئل سانتوس رئيس جمهور راستگراي كلمبيا كه در انتخابات 2 ژوئن 2010رئيس جمهور شد و روابط نظامي وي با آمريكا بلافاصله با واكنش كشورهاي آمريكاي لاتين را در پي داشته و حتي اين كشور را تهديد به قطع روابط كردند. 13- سباستين پينرا رئيس جمهوري راستگراي شيلي است كه توانست با شكست ميچله بچلت سياستمدار چپ ميانه در ژانويه 2010 رئيس جمهوري شود.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 525]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن