تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):دعاى شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827778699




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جنگ محرمانه اورانیوم در کوه های ایران


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: هفته نامه "اطلاعات هفتگی" 56 سال پیش جنگ محرمانه اورانیوم در کوه های ایران فکلی ها اندک اندک سر صحبت را با جهانگرد که او را به اسم جناب مرشد و جناب قلندر صدا می زدند باز کردند و با ژست های خیلی طبیعی و عادی او را مسخره کردند. یکی از او دوای کمردرد می خواست. دیگری خوابی را که شب قبل دیده بود برای جناب مرشد نقل می کرد که تعبیرش را بگوید.

عصرایران - مرور مطبوعات قدیمی ایران ، نشان می دهد که اورانیوم و ماجراهای آن در ایران قدمتی طولانی دارد.مطلب زیر ، بخشی از یک ماجرای سیاسی - جاسوسی است که به نقل از هفته نامه "اطلاعات هفتگی" مورخ 23 بهمن 1332 می آید. در این ماجرا ، رقابت خارجی ها برای کشف معادن اورانیوم در ایران روایت می شود و از چوپانی سخن به میان می آید که ...خواندن این ماجرا خالی از لطف نیست: این حقیقتی غیرقابل انکار بود که آلمانها چند سال جلوتر آمده اند و یک معدن هم در این حدود کشف کرده و مقداری سنگ هم برای آزمایش برده اند و معلوم نیست چه شده که دیگر به آنجا برنگشته اند آیا نوع معدن و محصول آن قابل توجه نبود یا علت دیگر داشته است؟ یک احتمال دیگر هم این بود که بعدی نیست معدن قابل استفاده و مورد توجه بود ولی آلمانها استخراج آن را برای موقعی گذاشته اند که قبلا از دولت ایران اجازه استخراج آن را گرفته باشند.علفی که برای دواجات قابل استفاده استصحنه مهمتر این جریان مربوط به جستجوی معادن اورانیوم بود که جهانگرد هندی از اهالی محل سوال می کرد آیا علف هایی را دیده اند که شبها برق می زند؟ این تحقیقات برای آن بود که زحمت اکتشاف را کمتر و مدت را کوتاهتر سازد و گرنه هیچوقت کسی مانند این متخصص عالی مقام زمین شناسی توجهی به افسانه های عوامانه ندارد و به دنبال گوهر شب چراغ که در تاریکی می درخشد و مهر گیاه که نصف شب اشعه تابنده ای از آن نمایان می شود توجه ندارد.قدری دوای کمردرد به من بدهیک روز تصادفا (!!) شکارچیها و جهانگرد هندی در یکی از دهکده های کوچک آن حدود با هم ملاقات کردند. این ملاقات به دستور رییس هیات بود که لازم دیده بود شخصا با همکاران خود صحبت و مشورت کند و نظریات خود را مفصلا به آنها اطلاع دهد البته ممکن بود آنها در وسط بیابان با یکدیگر ملاقات کنند ولی چون خودشان متوجه بودند که عمال حریفشان نیز مراقب است میل نداشتند کاری بکنند که توجه حریفان دیگر معطوف به آنها گردد بهتر آن دیدند که دو طرف یعنی جهانگرد هندی که رییس هیات بود از یک طرف و شکارچی ها اکه اعضاء و همدستان او بودند از طرف دیگر به طور تصادف بهم برخورد کنند و بعد هم بطوری ماهرانه صحبت کنند که کمترین سوءظن متوجه آنها نگردد.جهانگرد هندی از شب قبل وارد آن دهکده شده بود و نزدیک ظهر وارد آن دهکده شده بود نزدیک ظهر بود که کاروان شکارچی های فکلی و فرنگی مآب نمایان شد و نزدیک سرچشمه در مجاورت محلی که پزشک هندی اقامت کرده بود لنگر انداختند. جهانگرد هندی سرگرم کار خودش بود. قیافه ای به خود گرفته بود که آثار عدم رضایت از دیدن این فکلی ها بخوبی در چهره اش نمایان بود ولی فکلی ها وانمود کردند که از دیدن قلندر هندی چندان بدشان نیامده چون فرصت خوبی است که او را دست بیاندازند و تفریح کنند.فکلی ها اندک اندک سر صحبت را با جهانگرد که او را به اسم جناب مرشد و جناب قلندر صدا می زدند باز کردند و با ژست های خیلی طبیعی و عادی او را مسخره کردند. یکی از او دوای کمردرد می خواست. دیگری خوابی را که شب قبل دیده بود برای جناب مرشد نقل می کرد که تعبیرش را بگوید. سومی از جناب قلندر تقاضا داشت سرگذشت او را بگوید. جهانگرد هندی هم وانمود می کرد که از ملاقات و معاشرت این فکلی های ناشناس ناراضی است ولی چاره ای ندارد و سعی می کند اگر ممکن شود اقلا یکی از آنها را براه راست هدایت نماید.صحبت جهانگرد هندی با شکارچی ها گرم شده بود و بقدری برخورد و صحبت آنها عادی بود که چند نفر دهاتی که آنجا حضور داشتند تدریجا پراکنده شدند و جناب قلندر در ضمن اینکه فکلی ها را نصیحت و هدایت می کرد مذاکرات لازم را با آنها انجام داد و در مسایل فنی مربوط به معادنی که بررسی کرده بود تبادل نظر نمود.روز بعد هم شکارچیها به دنبال کار خود رفتند و پزشک هندی نیز بطرف یکی از کوهها رفت تا بگفته خودش در جستجوی گیاه های طبی برآید.چشمهایی که مراقب بودطرز ملاقات این افراد به اندازه ای عادی بود که دهاتی ها هیچ توجهی به آنها نداشتند. ولی یک جفت چشم دقیق و کنجکاو با کمال دقت مراقب این ملاقات بود بدون آنکه خود شکارچی ها و جهانگرد هندی بدانند که چنین نگاه حساس و دقیقی آنها را زیر مراقبت خود دارد.همانروزها که این دو دسته به عنوان پزشک و شکارچی در آن منطقه گردش می کردند، یکدسته دیگر نیز به نام مقنی در آن حدود بود که اغراق نیست اگر گفته شود در کار خودش از دو دسته اول هم زرنگ تر و زبردست تر بود.دسته سوم مرکب از دو نفر مهندس بود که به اتفاق چند نفر نوکر و عمله مشغول تفحص بودند تا محلی را برای حفر قنات و احداث مزرعه انتخاب نمایند. آنچه مسلم بود این بود که یک نسخه از گزارش فنی آلمانها به دست عمال شوروی رسیده بود و آلمانها ترتیب کار را طوری درست کرده بودند که یک نسخه از گزارش مهندسین آلمانی به چنگ شوروی ها میافتد ولی معتقد باشند که با زحمت زیاد این نسخه را به دست آورده اند.منظور آلمانها این بود که میان عمال انگلیسی و عمال شوروی اصطکاک و تصادم منافع پیدا شود و این دو دشمن آلمان بجان یکدیگر بیافتند و خودشان بلای جان یکدیگر گردند.حساب آلمانها درست بود، انگلیسی ها و شوروی ها در عین حال که به عنوان متفق جنگی وارد ایران شده بودند همه کس می دانست  که در باطن با هم رقابت و اختلاف دارند و موقعی که پای معادن اورانیوم ولو آنکه معدن خیالی و موهوم باشد به میان آید بدیهی بود که این رقابت خیلی شدیدتر و قوی تر گردد.مستقیما به صورت ظاهر دنبال کار خودشان بودند ولی کار آنها هم ظاهری و ساختگی بود و تمام حواسشان متوجه و متمرکز بود تا ببینند آن جهانگرد هندی و همدستانش چه می کنند و در تفحصات خود به چه نتیجه می رسند!عمال دسته سوم که حدس زده می شود به نفع دستگاه های شوروی فعالیت می کردند یکی دو دفعه در آن روزها با دسته شکارچی برخورد کردند ولی هیچ اعتنایی به آنها نداشتند و فقط به فکر کار خودشان بودند.تنها یک نفر چوپان جوان بود که دو سه دفعه ماست و شیر و پنیر برای شکارچی آورده و به آنها فروخته بود. قیافه و وضع حرکات این جوان طوری بود که هیچکس تصور نمی کرد حتی سواد مقدماتی هم داشته باشد. طرز حرف زدن او نیز خیلی دهاتی و عامیانه بود از این گذشته این جوان خیلی گرم و جدی بود و سعی داشت خود را خدمتگزاری فعال و پاکدامن نشان دهد شاید او را با خودشان به شهر ببرند و از بدبختی و زحمات چوپانی نجات بخشند!شکارچی ها نیز که از آن چوپان جوان و ماسک ماهرانه او گول خورده بودند مکرر به او وعده می دادند که او را با خود به شهر خواهند برد که در منزل یکی از آنها نوکر باشد و از مشقات و گرسنگی آسوده شود.این چوپان جوان در روزهای آخر مرتبا به چادر شکارچی ها آمد و شد داشت و مواقعی هم که آنها برای شکار (عکس برداری از اراضی و کوهها) می رفتند او در چادر مشغول کار بود و به نوکرها کمک می کرد.تا یک روز عصر که شکارچی ها از گردش و شکار (!) برگشتند و یکی از آنها طبق معمول به سراغ پرونده محرمانه رفت تا نتیجه مطالعات این روز را نیز ثبت کند.ولی ناگهان دود از سرش بلند شد و هیجان و نگرانی شدیدی گریبانگیر شکارچی ها گردید. رنگ از صورت آنها پرید. بالاخره معلوم شد پرونده محرمانه اصلی که نتیجه کلیه زحمات آنها بوده مفقود شده است!مراتب به جهانگرد هندی نیز گزارش شد بدون آنکه معلوم باشد کدام دست مرموزی بوده که این پرونده را ربوده است.بعد که ناپدید شدن جوان چوپان مورد توجه قرار گرفت و قرائن دیگری هم جلب توجه کرد معلوم شد که این شاهکار از طرف همان چوپان جوان (!) صورت گرفته و او یک عنصر خطرناک در لباس ساده دهاتی بوده است.رقابت و کشمکش باطنی میان دولت های متفقین بالاخره سبب شد که دنبال این عملیات اکتشافی قطع شود و جنگ محرمانه اورانیوم به آن طرز متوقف شود چون وقتی چند حریف زبردست متوجه و مشغول کار بودند طبعا فعالیت کلیه آنها خنثی خواهد گردید.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 555]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن